کد مطلب: 107872
 
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۴۴
پرونده زن میانسال که به طرز مرموزی از طبقه یازدهم برج مسکونی سقوط کرد و جان باخت در حال بررسی است. تحقیقات از شوهر وی که به اتهام قتل در بازداشت به سر می‌برد در جریان است.
 

به گزارش ایران خبر، شامگاه دوشنبه ۱۴‌اسفندماه امسال مأموران کلانتری‌۱۳۷ نصر از مرگ مشکوک زن میانسالی در حوالی خیابان ستارخان با خبر و برای بررسی راهی محل شدند. مأموران در محل حادثه که حیاط برج مسکونی بود با جسد زن میانسالی به نام بیتا روبه‌رو شدند که حکایت از این داشت لحظاتی قبل به طرز مرموزی از طبقه یازدهم برج مسکونی به پایین سقوط کرده و جان باخته است. 

بیشتر بخوانید:

دستگیری عاملان سرقت مسلحانه از صرافی‌های تهران

"عیدی"؛ شب عید دستگیر شد +عکس و فیلم

با اعلام خبر مرگ مشکوک زن میانسال، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران همراه تیمی از کارآگاهان پلیس‌آگاهی در محل به تحقیق پرداختند. نخستین بررسی‌ها نشان داد زن فوت شده همراه شوهر و دو فرزندش در طبقه یازدهم برج مسکونی زندگی می‌کرده‌است. در تحقیقات بعدی پسر۲۰‌ساله زن فوت شده مدعی شد که دقایقی قبل از سقوط مرگبار، پدر و مادرش با هم درگیر شده‌اند که در جریان آن پدرش سیلی به صورت مادرش زده است. از سوی دیگر مشخص شد زن و شوهر میانسال مدتی است با هم اختلاف دارند به طوری که یک‌هفته قبل بیتا پس از درگیری با شوهرش به خانه پدرش رفته است. همزمان با ادامه تحقیقات مأموران به دستور بازپرس جنایی شوهر ۵۱ ساله بیتا را به عنوان مظنون به قتل بازداشت کردند. 

صبح دیروز متهم برای ادامه تحقیقات به دادسرای امور جنایی منتقل شد. پدر بیتا هم در دادسرا حاضر شد و از دامادش به اتهام قتل عمد بیتا شکایت کرد. 

متهم در بازجویی‌ها، درگیری در زمان حادثه را انکار کرد و مدعی شد همسرش خودش به زندگی‌اش پایان داده است. وی در شرح ماجرا گفت: من مهندس هستم و در طبقه ششم محل زندگی‌ام دفتر کاری‌ام است و در کار مشاوره تولیدات صنعتی فعالیت دارم. ۲۱‌سال قبل با بیتا ازدواج کردم. همان سال اول ازدواجمان پسرم به نام بهنام که بیماری ذهنی دارد به‌دنیا آمد و الان ۲۰ ساله است. ما همانند زن و شوهرهای دیگر با هم اختلاف داشتیم، اما نه آنقدر که باعث جدایی یا اتفاق خاصی شود.

سه‌سال قبل پسر دومم به دنیا آمد. احساس می‌کردم زندگی ما شیرین‌تر می‌شود، اما همسرم زن عصبی بود که همیشه بهانه می‌گرفت. او همیشه گلایه داشت که چرا بیشتر وقتم را برای کارم صرف می‌کنم و کمتر به او و بچه‌ها توجه دارم. روز حادثه یکی از بهترین روزهای زندگی من بود، اما شامگاه آن روز همه چیز خراب و زندگی‌ام سیاه و تاریک شد. ظهر روز دوشنبه همسرم برای من ناهار آورد. همراه بچه‌هایم و دو نفر از مهمان‌هایم ناهار خوردیم تا اینکه ساعت‌۱۵ بعدازظهر همسرم از دفتر کارم به خانه‌مان رفت و گفت امشب زودتر به خانه بروم.

پس از رفتن او برای من، مهمان آمد و تا ساعت‌۲۰‌شب در دفتر کارم بودم. وقتی به خانه رفتم آنها شام خورده‌بودند. همسرم خیلی ناراحت بود از اینکه دیر به خانه رفته بودم. داخل پذیرایی در حال خوردن شام بودم و دو فرزندم کنارم نشسته بودند و او مدام نق می‌زد و می‌گفت که مرگ بهتر از این زندگی است. لحظاتی بعد به اتاق خواب رفت که صدای فریاد دلخراشش به گوشم رسید. در اتاق خواب را باز کردم و دیدم پنجره باز است و او خودش را به پایین پرتاب کرده است. 

متهم در پاسخ به سؤال قاضی که فرزند بزرگ شما مدعی است همسرت را کتک زده‌ای گفت: من او را کتک نزدم و فرزند بزرگم مشکل ذهنی دارد هر چند که خیلی چیزها را متوجه می‌شود، اما نمی‌دانم چرا این حرف و زده است. 

پدر بیتا گفت: «دخترم با شوهرش مشکل داشت. بهنام درآمد خوبی نداشت و همین موضوع باعث اختلاف آنها شده بود. من چند بار به او کمک زیادی کردم، اما او قدر شناس نبود و همه‌اش با دخترم درگیر می‌شد. یک‌هفته قبل او دخترم را به خانه ما در شهرستان آورد که متوجه شدم با هم درگیر شده‌اند. یک‌روز بعد دوباره برگشت و دخترم را با خودش برد و روبه‌روی من و همسرم او را تهدید به مرگ کرد. دخترم اصلاً جرئت این کار را نداشت و من یقین دارم بهنام او را به پایین پرتاب کرده است و الان به جرم قتل عمد از او شکایت دارم.»

در پایان متهم برای ادامه تحقیقات و روشن شدن زوایای پنهان این حادثه به دستور قاضی مدیر روستا در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.

منبع : روزنامه جوان