کد مطلب: 121092
تاریخ انتشار : شنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۳۹
این روزها سلبریتیها همهجا هستند؛ در حوزههای کاری خودشان و حوزههای دیگر. انگار فقط کاری که در آن دستی دارند کفاف میلشان را نمیدهد و دوست دارند در عرصههای دیگر هم خودی نشان بدهند و بگویند بله ما میتوانیم که فلان کارها را کنیم و میکنند.
به گزارش
ایران خبر،
تا اینجای کار مسأله، آنچنان غیرمنطقی نیست و میشود به آنها حق داد کاری را کنند که دوست دارند؛ مثل تمام مردم جامعه. کار اما از آنجا بیخ پیدا میکند که این سلبریتیهای نازنین وقتی بهعنوان مثال کتابی منتشر میکنند و آن کتاب بواسطه شهرتی که دارند به چاپ چندم میرسد، به این باور میرسند که آنها مثلاً در حوزه داستاننویسی هم تبحر دارند و آدمی هستند جدی. اگر دلیلش را بپرسید هم به شما میگویند که کتاب من فلان نسخه چاپ شده و فروش رفته است. دوستی داشتم که همین بنا را داشت. چند بار سعی کردم به او بفهمانم کتابی که او چاپ کرده یا داستانی که نوشته، به خاطر ارزشهای یک متن داستانی به فروش بالا نرسیده بلکه این نام و هویت چهرهای سرشناس است که کتاب را هل میدهد وگرنه کتاب را اگر در بوته نقد بگذاریم حتی ممکن است نتیجه خندهدار هم باشد. اما گاهی رشدهای بادکنکی، هرگز چیزی جز تأکید و تحبیب برنمیتابند و حواله میدهند به بخل و حسادت و... البته نظر دیگری هم در این حوزه وجود دارد که این برخورد را کنترلگرایانه میداند و راهی جز این مد نظر دارد. حسین سناپور داستاننویس مطرح معاصر معتقد است: «مسألهدارشدن فضای فرهنگی ما بهخاطر حضور چند هنرپیشه در عرصه ادبیات یا عکاسی یا موسیقی نیست؛ یا چند ادبیاتی در عرصه سینما و موسیقی و... بهخاطر این است که بعضی میخواهند هر کس را در یک کادر محبوس کنند که مثلاً فلان هنرپیشه حق نداشته باشد داستانش را منتشر کند یا آلبوم موسیقیاش را. متأسفانه این کنترلگری در برخی دیدگاهها مستتر است و چنین به نظر میرسد که از پیش روشن است که هیچکس نباید از عرصهای که در آن کار میکرده پا به عرصه دیگری بگذارد.» با این حال حقی که حسین سناپور به دیگران میدهد حقی است که در ابتدای این متن هم، از آن حرف زده شد، اما وقتی پای ارزشهای ادبی و ادعای نویسندگان سلبریتی وسط میآید باید چه کرد و گفت. با اینحال این بخش از صحبتهای سناپور که در ایسنا منتشر شده قابل اهمیت و توجه است: ما باید فقط به فکر آن آدمهایی باشیم که دلشان میخواهد فلان فیلم یا تئاتر یا کنسرت را ببینند یا فلان کتاب را بخوانند و پولش را ندارند. چارهاش هم ارزانی در بعضی روزها یا بردن بعضی کارها به جاهای خاص یا بیشتر و بیشتر کردن کتابخانه است و کارهایی مانند اینهاست.»
سناپور چاره آنچه او از آن بهعنوان کنترلگری یاد میکند را هم اینطور توصیف میکند: «چارهاش هم ارزانی در بعضی روزها یا بردن بعضی کارها بهجاهای خاص یا بیشتر و بیشتر کردن کتابخانه است و کارهایی مانند اینها. درواقع باید امکان دسترسی را برای مخاطب علاقهمند اما ناتوان از خرید فراهم کنیم، نه اینکه جلو آن کارها را بهدلیل گرانی یا نااهلبودن تولیدکنندهشان بگیریم. زمانی که همه ما دست از کنترلگری برداریم، راه حل بقیه این مسائل را هم کمکم پیدا میکنیم.» به هر صورت، اگر چه پیشنهاد حسین سناپور، پیشنهاد قابل تأمل و بایستهای است اما باید دید برای باورهای بادکنکی و روابط دوستانه سلبریتیها با اهل فن و در نتیجه تأیید آثار برخی از سلبریتیها، نه در قاعده ادبیات، بلکه در قاعده دوستی و رفت و آمدهای شخصی چه چارهای میتوان کرد. آیا اصلاً نیاز به چارهجویی هست یا طبیعت سلبریتیها اینطور است که خود را در هر کاری که وارد کنند مرکز بدانند و ما هم بگوییم عیب ندارد آنها هم باشند.