حاشیه های سریال دل؛

مازوخیسم به روایت سریال دل

کد مطلب: 153741
 
تاریخ انتشار : جمعه ۲۱ شهريور ۱۳۹۹ ساعت ۱۷:۳۷
عامل ناکامی‌های رستا، آرش، نکیسا، رابی و ... در سریال «دل»، اختلال روان‌شناسانه یکی از نزدیکان‌شان است که درمان نشده است.
 
به گزارش ایران خبر، عامل ناکامی‌های رستا، آرش، نکیسا، رابی و ... در سریال «دل»، اختلال روان‌شناسانه یکی از نزدیکان‌شان است که درمان نشده است.
دل»، عاشقانه‌ای لاکچری است که هفته‌هاست در بستر شبکه نمایش خانگی عرضه می‌شود و قسمت‌های پایانی خود را سپری می‌کند. انتشار قسمت‌های این سریال در روز‌های چهارشنبه هر هفته است. به‌رغم همه انتقادات تقریبا درستی که به سریال وارد است از جمله ریتم بسیار کند، تبلیغات زیاد و سبک‌زندگی غیرقابل باور و غیر مشابه با روتین زندگی مردم، در این مطلب قصد داریم شخصیت «آوا»، خواهرخوانده رستا را ارزیابی کنیم.
 
اشتباه مادر «آوا» در شکل‌گیری یک باور
نقش آوا در سریال کم رنگ آغاز و به تدریج پررنگ‌تر می‌شود و مخاطب می‌داند قرار است پرونده ویژه‌ای برای این شخصیت در قصه باز شود. اگرچه بسیار دیر و کند، اما بالاخره در قسمت‌های پایانی مشت آوا برای مخاطب باز می‌شود و خواهر فداکار قصه، جایش را به خواهر متخاصم می‌دهد.
در یکی از قسمت‌های گذشته با فلش بکی به کودکی آوا، متوجه می‌شویم که او طی یک حادثه اتفاقی پدرش را در کودکی از دست می‌دهد و برای این حادثه هولناک خودش را مقصر می‌داند. البته که رفتار مادر طی دوران سوگ و افسردگی وی در پی فوت همسرش، آوا را به ورطه تنهایی و عزلت می‌کشاند و این باور اشتباه در آوا تقویت می‌شود که برای این سانحه، شایسته شماتت اطرافیان است پس شروع به رفتار‌های مازوخیستی می‌کند.

چرا «آوا» یک مازوخیسم است؟
مازوخیسم یا خودآزاری، اختلالی است که فرد با خود رفتار‌های مخربی دارد یعنی با آسیب عمدی و قصد ‏صدمه به خود، موجب آزار جسمی به خود می‌شود. صدمه به خود می‌تواند پیام‌ها و دلایلی داشته باشد که عبارتند از:
۱. متوجه ساختن دیگران از وجود یک مشکل برای فرد
۲. توجیه کردن احساس رنج و عذاب فردی
۳. به دست آوردن حس کنترل
۴. بیان احساس شرم و تنفر از خود
۵. به دست آوردن حس آرامش و آسودگی خاطر
۶. مدیریت احساساتی غیرقابل قبول مانند خشم
۷. مجازات خود
۸. اعتراض و ....
افراد مازوخیست (خودآزار) اغلب در احساساتی عمیق مانند حس ناتوانی، نداشتن گزینه‌ای برای انتخاب یا حس گرفتار بودن غرق هستند. این اختلال ممکن است از تجربیاتی ناخوشایند در گذشته و رویدادی آسیب‌زا ناشی شود. در خصوص شخصیت آوا نیز این مسئله صدق می‌کند. آوا پس از رویداد استرس‌زایی همچون فقدان پدر و مشاهده سوگ مادر به شدت احساس ناتوانی و تنفر از خود می‌کند و طولانی شدن دوران سوگ مادر و به انزوا کشاندن دخترش، به غرق شدن او در احساس نداشتن حامی دامن می‌زند.
جلسات روان‌درمانی «آوا» باید ادامه می‌یافت
در ادامه داستان و در پی شکل‌گیری آشنایی خسرو با مادر آوا، کارگردان ما را با این نکته مواجه می‌کند که دلجویی ناهید (مادر آوا) از دختر خسرو (که در زندان به سر می‌برد) بیش از پیش سبب می‌شود وی خودش را با رستا مقایسه کند و خود را برای مرگ پدر مقصر و سزاوار بی‌توجهی و حتی مجازات بداند. آن‌طور که از قصه بر می‌آید، آوا در پی جلسات روان‌درمانی، ازدواج مادرش با خسرو و قرار گرفتن در کانون خانوادگی به تدریج وضعیت بهتری را تجربه می‌کند تا این‌که در بزرگ سالی در یک مثلث عشقی قرار می‌گیرد.
این داستان با چاشنی اغراق همراه است
آوا، خواهرخوانده خود را که به تازگی از نامزدش جدا شده و دوران سختی را می‌گذراند، برای کار به آرش (رئیس خود) که از قضا مورد علاقه پنهانی آواست، معرفی می‌کند و در پی معرفی، اتفاقی ناگوار برای آوا رخ می‌دهد، علاقه رستا و آرش به یکدیگر. تلاش‌های آوا برای منصرف کردن این دو نفر به ثمر نمی‌رسد و آوا دوباره پس از سال‌ها در معرض رویدادی استرس‌زا قرار می‌گیرد (از دست دادن فرد مورد علاقه‌اش).
احساس می‌کند همچون دوران کودکی دوباره مورد بدرفتاری قرار گرفته، درک نمی‌شود و در این ماجرا هیچ فردی را حامی خود نمی‌یابد. در این گیر و دار عاطفی، آوا به عنوان آخرین گزینه سراغ شاگرد پدر خوانده‌اش یعنی نکیسا می‌رود که می‌داند از سال‌های دور علاقه‌ای پنهانی به رستا داشته، اما هرگز جرئت و عرصه‌ای برای ابراز نداشته است.
اگرچه داستان با چاشنی اغراق همراه است، اما آن‌چه به تصویر کشیده می‌شود، سناریوی عجیب و غریبی است که آوا برای برهم زدن ازدواج خواهرش با آرش می‌چیند. کارگردان با اغراق بسیار نقشه آوا را با همه موانع ناخواسته‌ای که سر راهش پیش می‌آید، از جمله بازگشت رابی دختر خاله آرش (که از کودکی شیفته آرش بوده)، سکته خسرو و پی‌بردن مادر آوا از نقشه شوم دخترش که در قسمت‌های پایانی اتفاق افتاد، پیش می‌برد، اما به طور کلی، این قدر اغراق درباره عوارض یک اختلال روان‌شناسی، منطقی نیست و از منظر روان شناسی قابل قبول به نظر نمی‌رسد.
تلاش آوا برای فرار از تکرار تجربه فقدان
آوا در حین پیش بردن نقشه پلید خود، دوباره دچار تکرار و بازسازی قصه کودکی‌اش می‌شود. یک بار تجربه تلخ فقدان را داشته است و این بار نمی‌خواهد دوباره از دست دادن عزیزی را تجربه کند. آوا دچار شرایط سختی است که برای بیان، درک و متعادل کردن احساساتش همه جانبه درگیر است. در چنین شرایطی احساس کرختی می‌کند، از خود و جهان اطرافش دور می‌شود، اما با تمام قوا بلند می‌شود و نمی‌خواهد این بار بازنده شود.
از سویی، رنج و عذابی که به خاطر آسیب زدن به زندگی خواهر خوانده‌اش در او به وجود آمده، سبب می‌شود با صدمه به خود و تحمل درد فیزیکی حواسش را از درد‌های روانی نهان خود پرت یا کمک کند بر احساسات شرم و خشمش کنترل داشته باشد. به همین دلیل ما پس از مورد تجاوز قرار گرفته شدن رستا، شاهد آسیب زدن آوا به جسم خود در سکانس‌هایی از سریال هستیم.
منبع : روزنامه خراسان