کد مطلب: 91186
 
تاریخ انتشار : يکشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۱۴
محسن صفایی فراهانی با کارنامه‌ای از معاونت وزیر و نمایندگی مجلس و معاونت ریاست‌جمهوری در دوران اصلاحات امروز در کسوت یک تحلیل‌گر مسائل سیاسی ایران آینده کشور در دور دوم روحانی و وضعیت شهرداری تهران را مورد بررسی قرار داده است.
 
به گزارش ایران خبر،صفایی فراهانی از معدود چهره های ایران است که در چند حوزه مختلف سیاست، اقتصاد و ورزش فعالیت داشته‌ است. مردی که به رویکردهای تکنوکراتیک شهره است امروز در برابر سوالاتی که به احتمال حضور مجدد او در سمت‌های اجرایی اشاره می‌کند می‌خندد. صفایی فراهانی از اینکه در نظرسنجی‌های توییتر به عنوان بهترین گزینه برای شهرداری تهران از سوی کاربران انتخاب شده تعجب می‌کند و  معتقد است هنوز برخی افراد تحمل حضور مجدد او را در سمت‌های اجرایی کشور ندارند و این مساله را به فال نیک می‌گیرد چرا که قلبا به نسل جوان ایران ایمان دارد.
تحلیل شما از پیام رای مردم در انتخابات ریاست جمهوری چیست؟ آقای روحانی در تبلیغات انتخاباتی این دوره چرخشی در اظهارات خود به سمت رویکردهای اصلاح‌طلبانه‌تر داشت. اظهارات مطرح شده طبعا مطالباتی هم به دنبال خواهد داشت. پیام رای مردم چه بود؟
بیان روحانی بیان خود او نبود؛ بلکه بیان جامعه‌ای بود که می‌خواهد با رای خود تحول ایجاد کند.  بعد از ۱۱۰ سال که از مشروطیت می‌گذرد، درخت مشروطه به بار نشسته است. کشور در بیست سال گذشته شاهد تحولات اساسی‌ در جامعه مدنی و رشد سیاسی مردم است و این پیام روشنی برای مسئولان است. ۲۰ سال برگزاری انتخابات و مشارکت جدی و رفراندوم گونه مردم نشان می‌دهد مردم از چه رشد و توانایی برخوردار شده‌اند. این دستاورد بزرگی برای ایران در منطقه است.
روحانی هم برآیندی از خواسته‌های مردم را مطرح کرد. مردم درک می‌کنند امروز قرن ‌۲۱ است. در  این ۲۰ سال به دلیل رشد فضای مجازی و رسانه‌ها و دانشی که در جامعه ایجاد شده است شاهد تغییراتی هستیم. نزدیک به ده سال است که سالی یک میلیون دانشجو در دانشگاه‌های کشور حضور پیدا کرده‌اند و امروز این جمعیت جوان تحصیل کرده مطالباتی دارند. 
من انتخابات ۹۶ را از ناحیه مردم فقط انتخاب یک دولت نمی‌دانم؛ بلکه یک رفراندوم می‌دانم. رفراندومی که چندین موضوع را پاسخ داده است. جامعه‌ای که در آن چهل درصد زیر خط فقر زندگی می‌کنند و در انتخاباتش وعده پرداخت سه چهار برابری یارانه مطرح می‌شود و اکثریت مردم پاسخ منفی می‌دهند یعنی مردم هم به پوپولیست نه گفتند هم به یارانه‌ای که به هیچ وجه در زندگی شخصی آنها تغییری ایجاد نمی‌کند.مردم با درایت کامل برای حرکت‌های تعاملی عقلانی بین‌المللی ارزش قائل شدند. وقتی روحانی می‌گوید رفع تحریم‌های جدا از تحریم‌های هسته ای را دنبال می‌کنم، این مطالبه مردم است. مردم‌خواهان صلح و دوستی و تعامل بین‌المللی هستند که ظرفیت‌های جدیدی برای فرزندان کشور ایجاد می‌کند.
انتخاب روحانی در پرتوی شعارهایی که داد نشان می‌دهد مردم یک بعدی به وضعیت اقتصادی نگاه نکردند. آنها به توسعه همه جانبه آری گفتند. مردم نگاهی جامع‌تر به آینده دارند.
مردم در کنار این بحث‌ها ،  قانون‌گرایی، مساله حصر و حذف محدودیت‌های غیرقانونی را مورد توجه قرار دادند و کرارا این را در نشست‌های انتخاباتی مطالبه کردند و با رای خود نشان دادند چه چیزهایی را دنبال می‌کنند. این نشان می‌دهد مردم بعد از صد و ده سال از مشروطه، حاکمیت را به سمت پذیرش ابعاد مشروطه می‌برند. مشارکت مردم در اداره کشور و برقراری حکومت قانون خواست عمومی مردم است و این نشان‌دهنده رشد و بالندگی جامعه امروز است.مردمی که به یارانه نه گفتند می‌فهمند هدف‌مندی یارانه و اصلاح سیاست‌های مصرف انرژی است که می‌تواند در اقتصاد ملی نقش تعیین‌کننده بازی کند؛ (برعکس آنچه در دولت دهم انجام شد و بار سنگینی بر کشور تحمیل نمود.)
تحقق وعده رفع حصر و رفع ممنوع‌التصویری چقدر از عهده روحانی ساخته است؟
باید مسائل را از نظر ملی اهم و فی‌الاهم کنیم. روحانی میگوید تحریم‌ها را در این دوره حذف می‌کنم. یعنی کشور وارد دیالوگ جدیدی با دنیا می‌شوید که به جای ایجاد هر هزینه اضافی برای کشور، ایران به سمت عقلانیت و سازماندهی جدید قدرت دیپلماسی در منطقه و جهان برود .
به نظر من آنچه روحانی در طول تبلیغات انتخاباتی مطرح کرد بدون تحول در کابینه امکان‌پذیر نیست. وقتی بحث اقتصاد می‌شود این شامل یک وزارت‌خانه نیست بلکه شامل وزارت اقتصاد و دارایی، بانک مرکزی، سازمان برنامه، وزارت نفت، صنایع و کشاورزی و بسیاری از سازمان‌های دیگر را نیز در برمی‌گیرد که یک مدار به هم پیوسته هستند و نیاز به یک ستاد هماهنگ‌کننده جدی و نیروی متخصص و هماهنگ دارد. در بخش تعاملات بین‌المللی هم این فقط وزارت خارجه نیست که مسئول تعامل‌های بین‌المللی است بلکه بخش‌های دیگری نیز وجود دارد که بایستی هماهنگ حرکت کنند. پس همگن شدن اعضای دولت و ایجاد پتانسیل لازم می‌تواند راهکار حل مشکلات باشد.
تیم دیپلماسی کشور در مذاکرات هسته‌ای نشان دادند از پتانسیل مناسب و خوبی برخوردارند. پس عملا امروز هم، این پتانسیل می‌تواند با درایت و هماهنگی عقلانی در کشور برای اهداف بزرگتر کارساز باشد. اگر این نگاه، در کشور حاکم شود، الزامات آن خود شرایطی را برای کشور پیش می‌آورد که به اجبار مسائلی مثل عدم رعایت شئونات قانونی و حقوق شهروندی در جامعه به معنای جامع باید حل شود. در غالب آن مساله حصر و محدودیت‌های آقای خاتمی هم حل خواهد شد. این‌ها نکاتی بود که روحانی در بحث‌هایی که با مردم داشت مطرح کرد. ایشان روی دو نکته تکیه کرد؛ یکی بحث رفع تحریم‌های غیر هسته‌ای و یکی اجرای حقوق شهروندی. حقوق شهروندی، همه آحاد جامعه را در بر می‌گیرد. وقتی قرار باشد کشور دیپلماسی فعال با دنیا داشته باشد و گروه‌بندی جدیدی در منطقه شکل دهد، اینها کشور را وارد مسیری جدید و درایت جدیدی می‌کند که در ده سال گذشته فاصله جدی با آن داشت. اگر روحانی بتواند این دو وعده را عملیاتی کند، بسیاری از مسائل دیگر در کنار آن حل می‌شود.
مساله بعدی، مساله اقتصاد است، درست است کشور در سال گذشته رشد اقتصادی داشت ولی بحران اقتصادی کشور مساله کوچکی نیست. باید بتوانند بازارهای جدید صادراتی بدست آورند. باید بتوانند سرمایه خارجی را جذب کنند. باید تکنولوژی جدید وارد شود تا محصولات صادراتی به لحاظ کیفیت و قیمت قابل رقابت باشند. آقای روحانی باید در اصلاحات کابینه و سیاست‌گذاری به این پارامترها توجه کند و برنامه داشته باشد. کابینه در دور دوم یک ستاد اقتصادی قوی و یکدست نیاز دارد.
چقدر می‌توان از روحانی انتظار داشت که با توجه به موانعی که بر سر راه تحقق وعده‌های اصلاح‌طلبانه‌اش است در این راه موفق ظاهر شود؟
دور دوم روحانی به راحتی می‌تواند بخش عمده‌ای از این مسائل را سامان دهند؛ در غیر این صورت این رفراندومی که مردم در رای خود عنوان کردند بی پاسخ می‌ماند. جامعه از طریق فضای مجازی و رسانه باید پرسش‌گر باشد. آنچه در کشور ما به عنوان مولفه جدید مطرح شده، حضور مردم و قدرت شبکه‌های مجازی و رسانه‌هاست. اینها می‌تواند در پاسخگو کردن ارکان حکومت موثر باشد. دولت بایستی خود را موظف به پاسخگویی بداند و برای تحقق خواسته‌های مردم نیاز به شفافیت وجود دارد.
دولت روحانی باید در این دوره راحت‌تر با مردم صحبت کند و موانعی که ایجاد می‌شود را با آنها در میان بگذارد. این موانع، مساله خصومت فردی نیست؛ رفتارهایی است که به توسعه ملی  لطمه می‌زند. یعنی ابعاد ملی موضوع، حکم می‌کند از نیروهای مردمی که ۵۸ درصد آنها خواسته‌شان را تحت یک انتخابات مطرح کردند و به شعارهای او آری گفتند استفاده شود. وقتی این مردم توسعه اقتصادی را در غالب توسعه همه‌جانبه انتخاب کرده‌اند پس نباید موانع تحقق حقوق شهروندی و حقوق بشر و حقوق مالکیت را از نگاه جامعه دور نگاه داشت، ضمن اینکه بعید است سایر قوا بخواهند به رای و نظر مردم بی تفاوت باشند.
هریک از قوا اگر مانعی دید باید با مردم در میان بگذارد؛ چون مردمی که رای دادند حق دارند بدانند چه کسانی در کشور ایجاد مانع می‌کنند که نه فقط حقوق فردی آنها را از بین می‌برد بلکه باعث پس رفت کشور در این شرایط منطقه می‌شود!
وقتی در سال ۱۹۷۵ ایران و کره جنوبی به لحاظ تولید ناخالص داخلی هر دو در یک سطح قرار داشتند و امروز کره جنوبی درآمد سرانه‌ای نزدیک به پنج برابر ایران دارد این سوال ایجاد می‌شود که چرا ایرانی‌ها عقب ماندند؟
این که مسئولان امروز در تبلیغات انتخاباتی، خانواده‌های فقیر را دستاویز می‌کنند و با آنها عکس می‌گیرند و درب خانه آنها آرد و برنج می‌فرستند ناشی از تصمیمات و این سیاست‌هایی است که به عقب افتادگی کشور منجر شده است. اگر درآمد سرانه ایران بالای ۲۵ هزار دلار بود خاطر جمع باشید تعداد فقرا زیر ده درصد بود و کمک کردن به آنها هم ساده‌تر می‌شد، تا با جامعه‌ای که چهل درصد آن زیر خط فقرند. در این عقب ماندگی به هیچ وجه مردم مقصر نیستند؛ منابع و نیروی انسانی و شرایط کشور، بیان‌کننده این است که اگر به سمت قانون‌گرایی و توزیع عادلانه حرکت کنند و منابع و فرصت‌های کشور را تنها به عده‌ای خاص اختصاص ندهند و در روابط خارجی عقلانی و هماهنگ حرکت کنند بسیاری از عقب ماندگی‌ها جبران می‌شود.
کشوری که یک درصد جمعیت جهان را دارد و از لحاظ ذخایر گاز در دنیا دوم است و ده درصد ذخایر نفت و پنج درصد فولاد دنیا را دارد و در حال حاضر از نظر تربیت نیروی مهندسی در دنیا در رده پنجم است نباید جمعیتی از فقرا را در خود جای داده باشد که در انتخابات بخواهند با حرکت‌های پوپولیستی به دلیل فقر، آرای خود را نادانسته بفروشند!دولت روحانی در دور دوم وظیفه دارد نه فقط به دلیل مسائل فردی بلکه به دلیل حفظ مصالح کل جامعه اگر موانعی ایجاد شد که جلوی توسعه همه جانبه را می‌گیرد، با مردم مستقیما در میان بگذارد چون مردم به او رای دادند و اعتماد کردند و به پیشنهادات او آری گفتند.
در کابینه روحانی در دور دوازدهم چه تغییراتی باید حاصل شود؟ 
به نظر من آنچه روحانی در طول تبلیغات انتخاباتی مطرح کرد بدون تحول در کابینه امکان‌پذیر نیست. وقتی بحث اقتصاد می‌شود این شامل یک وزارت‌خانه نیست بلکه شامل وزارت اقتصاد و دارایی، بانک مرکزی، سازمان برنامه، وزارت نفت، صنایع و کشاورزی و بسیاری از سازمان‌های دیگر را نیز در برمی‌گیرد که یک مدار به هم پیوسته هستند و نیاز به یک ستاد هماهنگ‌کننده جدی و نیروی متخصص و هماهنگ دارد. در بخش تعاملات بین‌المللی هم این فقط وزارت خارجه نیست که مسئول تعامل‌های بین‌المللی است بلکه بخش‌های دیگری نیز وجود دارد که بایستی هماهنگ حرکت کنند. پس همگن شدن اعضای دولت و ایجاد پتانسیل لازم می‌تواند راهکار حل مشکلات باشد.
دور اول توفیقات خوبی نصیب دولت روحانی شده ولی این توفیقات در مقایسه با خرابی‌های قبل بود. اگر قرار باشد رشد هشت درصدی در اقتصاد داشته باشیم و بحث اشتغال و رعایت حقوق شهروندی را عملیاتی کنند، این‌ها تشکیلات منسجم به هم پیوسته را می‌طلبد که کابینه روحانی امروز دارای این ویژگی نیست؛ پس باید نیروهای جدیدی به آن تزریق شود. به نحوی که اعضای دولت بطور عینی عنوان  یک هیات دولت و یک هیات منسجم را نشان دهند.علاوه بر همه این‌ها همگرایی بین قوای کشور را می‌طلبد. یعنی ایجاد رابطه بین قوای کشور .ارکان حاکمیت باید به نوعی حرکت کنند که منویات و مطالبات مردم عملیاتی شود. امروز انتخابات تمام شده است و باید به مشکلات کشور نگاه کنند. آیا سازمان تحت امر آنها برای بالا بردن پتانسیل ایران تلاش می‌کند؟  پس ارکان حاکمیت و نیروهای کشور اعم از نیروهای نظامی و انتظامی چه به این دولت رای دادند یا ندادند و سلیقه شان با آن منطبق بوده یا نه باید برای پیشرفت و توسعه کشور بحث‌ها و مشاجره‌های انتخاباتی را کنار بگذارند تا ساختار اتخاذ سیاست‌های کشور، به سمت اتفاق نظر برود.
امروز در فرانسه گروه پوپولیست‌ها شکست خوردند. این به معنی آن نیست که از فردا فرانسوی‌ها دو قسمت می‌شوند، یک قسمت تخریب می‌کند یک قسمت می‌سازد. اگر قرار است تحولی رخ دهد باید در ارکان حاکمیت در جهت حفظ منافع ملی همگرایی بوجود آید.لازمه حرکت ایجاد بستری است که رییس‌جمهور و روسای قوا وظیفه تغییر را به خواست اکثریت مردم در دستور کار قرار دهند باید انرژی مضاعف مصرف کنند و هم به مردم هم به ارکان حکومتی لزوم تغییرات را توضیح دهند. همان طور که مردم در این بیست سال از خود پویایی نشان دادند، ارکان حکومت هم باید پویایی داشته باشند.
دیگر انگ‌های حلال و حرام کردن، رای مردم را انگلیسی خواندن و لیست اصلاحات را آمریکایی خواندن مورد توجه اکثریت مردم نیست. باید توجه نمایند دوره این نوع نگرش‌ها گذشته و جواب نمی‌دهد. بایستی برای اعتلای کشور و رسیدن مردم به اهدافشان بطور اساسی تغییر نگرش داشته باشند!
دور دوم روحانی با گفتمان جدیدی تحت عنوان دولت سایه روبه‌روست. جریانی که در انتخابات مقابل روحانی شکست خورده معتقد است با پشتیبانی پایگاه رای خود می‌تواند دولتی در سایه تشکیل دهد. اصلا چقدر این امکان وجود دارد؟
صد و ده سال از انقلاب مشروطه گذشته است و در بیست سال گذشته رشد جامعه مدنی چشم‌گیر بوده است. این رشد ما را به سمتی هدایت می‌کند که تحزب را در جامعه نهادینه کنیم. تا زمانی که تحزب نهادینه نشده، مشکلاتی که از ناحیه ائتلاف‌های نانوشته منجر به تشکیل هیات‌هایی با عناوینی مثل شورایعالی می‌شود، همواره طبیعی است. وقتی حدود بیست و پنج حزب و سازمان زیر یک چتر جمع می‌شوند بدیهی است رای اکثریت به معنای رای مورد تایید همه نیست هرچند ایده‌آل نباشد ولی رای اکثریت است و باید تمکین نمود.
اگر جریانی که رای نیاورده بتواند یک اقلیت پرسشگر جدی شود و نه بر اساس تخریب بلکه براساس سازندگی بتواند نقد کند در همه دنیا چنین چیزی هست. شما در انگلیس هم دولت سایه را می‌بینید، ولی در جهت ساختن کشور است نه تخریب. آنها با انتقاد منطقی و ارائه راه حل درست، به ساختار کشور کمک می‌کنند. اگر آرای آقای رییسی بتواند انسجام حزبی ایجاد کند و دولت سایه‌ای داشته باشد که منافع ملی را بخوبی رصد کند و با اطلاعات دقیق به عملکرد دولت انتقاد کنند بسیار مفید است، اما اگر قرار است تهمت بی‌دلیل بزنند و با جو روانی و تخریب و اتهامات واهی حیثیت کشور را زیر سوال قرار دهند و دائماً تشنج آفرینی کنند این خطرناک است و در هیچ جای دنیا پسندیده نیست و این اقدام را هیچ جا دولت در سایه نمی‌دانند. از این رو تشکیل دولت در سایه واقعی عامل پیشرفت است اما منوط به بلوغ سیاسی است.
جریانی که در انتخابات پیروز نشده از مهندسی انتخابات حرف می‌زند. نظر شما در این باره چیست؟
من در انتخابات مسئولیتی نداشتم اما می‌بینیم در طول این سال‌ها با همه تهمت‌هایی که جناح اقتدارگرا زد، مردم حرف خود را زدند. مردمی که در خبرگان و مجلس در تهران و اکثر شهرها حرف خود را زده بودند همان نگاه و هدف را در انتخاب اعضای شوراها و ریاست جمهوری نیز تکرار کردند. این باید برای آنها یک زنگ خطر باشد. نمی‌شود به سرنوشت اکثریت مردم بی‌توجه بود نمی‌توانند با ابزارهایی چهارصد سال پیش کشور را اداره کنند. همان‌طور که امروز با گاری و درشکه مسافرت نمی‌کنند و هواپیما سوار می‌شوند باید بدانند همان تفکری که باعث می‌شود سوار هواپیما شوند باعث می‌شود نگاه نوتری به مدیریت و اداره جامعه داشته باشند.
وقتی بحث مهندسی انتخابات که مطرح می‌کنند فکر می‌کنم در ابتدا خودشان بایستی پاسخگو باشند که آیا در انتخابات‌های کشور در ادوار مختلف چنین امکانی وجود داشته است یا نه!؟ به هر حال من امیدوارم همه بجای نقش تخریبی نگران سرنوشت کشور باشند.
نقش خاتمی در انتخابات‌ها چیست؟ برخی می‌گویند انتخابات‌ها به انتصابات آقای خاتمی تبدیل شده. تحلیل شما چیست؟
علت اینکه مردم به آقای خاتمی اعتماد می‌کنند فقط اعتماد به شخص آقای خاتمی نیست بلکه مردم به نوعی به خودشان اعتماد می‌کنند. این بلوغ سیاسی مردم است که رشد کرده و با رای خاتمی هم‌نظر شده است. ما نباید تصور کنیم ایشان فرمان می‌دهد، بقیه اجرا می‌کنند! چون ایشان که چنین امکان و قدرتی ندارد. آقای خاتمی نقطه نظرات خود را می‌گوید، مردم این را با نقطه نظرات خود هماهنگ می‌بینند و به دلیل اعتمادی که در بیست سال گذشته به ایشان داشته و دیده‌اند که آقای خاتمی منافع ملی را در نظر می‌گیرد نه منافع شخصی و گروهی را، پس به او اعتماد می‌کنند؛ ولی این به معنی انتصابات خاتمی نیست. نه شورای شهر انتصاب خاتمی است نه مجلس و نه خبرگان؛ بلکه بلوغ بالای سیاسی مردم در نتیجه بالا بودن رشد فضای مجازی و میزان اطلاعات مبادله شده زمینه‌ساز این تصمیمات بوده است. در حال حاضر اطلاعات با فاصله چند ساعت به دست مردم می‌رسد. مردمی که مطلع هستند و بر اساس اطلاعات تجزیه و تحلیل می‌کنند، خواسته‌های خود را با خاتمی نزدیک می‌دانند. من نزدیک شدن توانایی فکری آقای خاتمی و مردم را دلیل این محبوبیت می‌دانم.
اصلاح‌طلبان چه مواردی را برای خوشنام شدن شورای پنجم با توجه به اینکه این شورا یکدست اصلاح‌طلب است باید مدنظر داشته باشند؟ عملکرد شورای عالی سیاست‌گذاری در تدوین لیست‌ها چطور بود؟
صد و ده سال از انقلاب مشروطه گذشته است و در بیست سال گذشته رشد جامعه مدنی چشم‌گیر بوده است. این رشد ما را به سمتی هدایت می‌کند که تحزب را در جامعه نهادینه کنیم. تا زمانی که تحزب نهادینه نشده، مشکلاتی که از ناحیه ائتلاف‌های نانوشته منجر به تشکیل هیات‌هایی با عناوینی مثل شورایعالی می‌شود، همواره طبیعی است. وقتی حدود بیست و پنج حزب و سازمان زیر یک چتر جمع می‌شوند بدیهی است رای اکثریت به معنای رای مورد تایید همه نیست هرچند ایده‌آل نباشد ولی رای اکثریت است و باید تمکین نمود.
اگر بخواهیم این مشکلات حل شود، حالا که با رای حرف زدن را یاد گرفتیم و به این بلوغ سیاسی دست پیدا کردیم باید تبار جامعه مدنی در غالب احزاب کانالیزه شود. احزاب باید در یک استمرار و کنش سیاسی بتوانند نیروهای خود را تربیت نموده و کادرسازی کنند. مادامی که این انتقال صورت نگرفته این ائتلاف‌های موجود اجتناب‌ناپذیر است و طبیعی است تصمیم‌گیری‌های آنها می‌تواند مورد سوال نباشد . یعنی بهترین نیروها هم که در این شورای‌عالی‌ها جمع شوند باز مشکلاتی در نتیجه آرای این نیروها وجود خواهد داشت. آرای اکثریت آنها مبنای تصمیم‌گیری خواهد داشت، اما منبعث از آرای حزبی نیست، همین ایرادی که امروز در پارلمان کشور وجود دارد نیز ناشی از این حرکت‌های جبهه‌ای است. شما وقتی از اصلاح‌طلبان مجلس دهم صحبت می‌کنید با طیف وسیعی سر و کار دارید که لزوما یک دست نیستند. پس شما در این شرایط نمی‌تواند توقعی که از احزاب تشکل یافته با سابقه طولانی قدرتمند دارید از جبهه‌ها داشته باشید.
از صدر مشروطه تا امروز، فقط ۲۰ سال اخیر است که شاهد نظم فکری اکثریت مردم در انتخابات هستیم. همان‌طور که این نتیجه بعد از صد و ده سال حاصل شده باید دنبال تقویت تشکیلات احزاب بود تا جامعه به نتیجه مطلوب برسد. بدون این تحولات رسیدن به مدینه فاضله ممکن نیست.
ابزار لابی اصولگرایان همیشه در مجلس قدرتمندتر از لابی اصلاحات عمل کرده است. ابزارهایی نظیر رد صلاحیت در دور بعد علیه نمایندگان همیشه مشکلاتی را در پارلمان ایجاد کرده است و شخصیت‌های اصولگرای بیرون مجلس هم بر تصمیمات درونی مجلس تاثیرگذارند. دلیل این موضوع چیست؟
بدنه کارشناسی باید بر اساس دانش و تخصص و توانایی چیده شود. بگذارند نیروهای جامعه رشد کنند و اگر توانایی و پتانسیل لازم را دارند که بالاتر بروند، گرایش سیاسی مانع حرکت آنها نشود. اگر ایران برای همه ایرانیان است پس برای همه اقوام و مذاهب و گروه‌های سیاسی است.  نباید گفت این سنی است این شیعه؛ این کرد است این فارس؛ این ترک است این بلوچ. اقوام و مذاهبی که مجاز هستند و شایستگی دارند باید پست بگیرند. اگر یک نفر اهل تسنن است و می‌تواند مدیر جایی شود که شایستگی آن را دارد، باشد باید بگذارند وگرنه به جامعه لطمه زده‌اند نه فقط به یک نفر.اگر بخواهیم به رشد و بهره‌وری جامعه کمک کنیم باید توجه شود که انتخاب اصلاح‌طلب و اصولگرا برای رده بالای مدیریت سیاسی کشور است وگرنه اینکه بگویند ایران برای همه ایرانیان است بی معنی خواهد شد.
 
این مشکل ناشی از روش‌های نظارتی است که متاسفانه به هیچ وجه مورد ارزیابی واقع نمی‌شود، حالا که بر اساس نظارت استصوابی عمل می‌شود باید روش منطقی آن مورد نظر قرار گیرد، نه اینکه اگر نماینده بخواهد با شجاعت و مسئولانه عمل کند بداند که باید پی رد صلاحیت را به تن خود بمالد! نماینده‌ای که نگران رد صلاحیت باشد چگونه می‌خواهد از منافع ملی و خواسته‌های بحق موکلان خود دفاع کند. اگر بخواهد توسعه در کشور بوجود آید با بکارگیری نیروهای امکان‌پذیر خواهد شد و این بایستی مورد توجه شورای نگهبان باشد.
آیا برای وزارت در این دوره با شما صحبتی شده است؟
وقتی رییس‌جمهور فرانسه امروز ۳۹ ساله است پس باید نسل‌های توانمندتر را روی کار بیاورند. نسل جوان امروز از نسل ما داناتر و تواناتر است و علمی‌تر مسائل را می‌بیند، به همین دلیل نباید تصور کنیم فقط نیروهای با تجربه امکان اداره کشور را دارند. نیروهای جدید توانمندتر و با دانش بیشتری هستند. این‌ها نگاه جدیدتری به دنیا دارند. آیا نگاه شما برای اداره منزل با نگاه پدرو مادر شما یکی است؟ امروز برای اداره کشور نیروهای جوان کارساز ترند. هرچه قدر نسل ما خود را به روز نگه دارد، مطمئنا با نیروی ۴۵- ۴۰ ساله‌ای که حتی به همان اندازه سواد و تحصیلات دارد قابل مقایسه نیست چون این نسل ابزارهای نوتری را می‌شناسد. پس فرصت را باید به آنها داد.
چقدرمطرح شدن شما برای شهرداری تهران جدی است؟ آیا با شما در این مورد صحبتی شده است؟
وقتی افرادی مثل اقای تاجرنیا رد صلاحیت می‌شود به طریق اولی نیروهای دیگر را برای مطرح شدن نمی‌پذیرند و این نشان از تنگ‌نظری موجود است! از امثال بنده گذشته است ولی امیدوارم به نیروهای جوان و متخصص و دلسوز فرصت بدهند.
فکر می‌کنید چرا آقای قالیباف دوازده سال در این پست بود؟  برخی نیرویی را می‌خواهند که با ابعاد فکری آنها نزدیک بوده و تمایلات آنها را اجرا کند. هر آن که جریان آنها اراده می‌کرد صدها بیلبورد با اهداف مشخص در سطح شهر نصب می‌شد! درحالیکه وظیفه شهرداری چیز دیگری است!!
همان طور که به مجلس فشار آوردند و یک سری از کاندیداهای شورا شهر مثل عبدالله مومنی و تاجر نیا و ... را رد صلاحیت کردند این فشار را به شورای شهر نیز می‌آورند. من در مجلس ششم که بودم  با وجود اینکه فضا در آن زمان پرتحرک‌تر بود و اصلاح‌طلبان قدرت تحرک بیشتری داشتند در انتخاب یک نفر برای هیات رییسه از میان اهل تسنن جنجال بسیاری ایجاد کرد و نهایتاً هم نگذاشتند! حتی در انتخاب خانم جلودارزاده در هیات رییسه دعوا بود. می‌گفتند خانم نباید عضو هیات رییسه باشد. امیدوارم نتایج این انتخابات‌ها باعث اصلاح این تنگ‌نظری‌ها شود.
من انتخابات این چند دوره اخیر را بسیار روشنگر و خوب می‌دانم این رفتار نشان‌دهنده بیداری مردم است. این را نباید مورد غفلت قرار داد. مردمی که در این سال‌ها آمدند نشان دادند هوشیارند. این یک استمرار است. برای نسل جوان امید بالایی است. شاید امروز نتوانند به همه خواسته‌های خود برسند، ولی مطمئن باشند ده سال دیگر می‌توان نیروهایی که تحول‌ساز هستند را روی کار آورد. این نشان می‌دهد کشور دارد پوست می‌اندازد و مردم برای مدیریت با عقلانیت و دانش و متخصص احترام ویژه‌ای قائل می‌شوند.
شهرداری تهران ظرفیت بالایی برای کادر سازی دارد. مهمترین اولویت‌های شورای شهر پنجم چه باید باشد؟
چه شهرداری چه هر جای دیگر، باید همه نیروهای کشور را به اساس شایسته‌سالاری انتخاب کنند نمی‌توان نیروهای کشور را مانند دوره احمدی‌نژاد غربال کرد و نیروهایی که فکر می‌کنند با آنها می‌توانند کار کنند را سر کار بیاورند. باید بدانند به نیروهای جوان باید فرصت داد. اینکه یک نفر اصولگراست نباید برای کسی ایجاد شبهه کند که در محیط کار از او استفاده نکند. باید از همه گرایش‌های سیاسی بر اساس توانایی اجرای کار و دانش آنها استفاده نمایند.بدنه اداری کشور نباید بر اساس گرایش‌های سیاسی چیده شود. بسیاری از کشورهای توسعه یافته با تغییرات کابینه تا رده مدیرکل‌ها را تغییر نمی‌دهند. اوباما که سر کار آمد وزیر دفاع دولت قبلی را تا دو سال نگه داشت. این نشان می‌دهد در دنیا با پتانسیل آدم‌ها تغییرات صورت می‌گیرد. بدنه اداری و کارشناسی کشور نباید با نگاه سیاسی تغییر کند.
بدنه کارشناسی باید بر اساس دانش و تخصص و توانایی چیده شود. بگذارند نیروهای جامعه رشد کنند و اگر توانایی و پتانسیل لازم را دارند که بالاتر بروند، گرایش سیاسی مانع حرکت آنها نشود. اگر ایران برای همه ایرانیان است پس برای همه اقوام و مذاهب و گروه‌های سیاسی است.  نباید گفت این سنی است این شیعه؛ این کرد است این فارس؛ این ترک است این بلوچ. اقوام و مذاهبی که مجاز هستند و شایستگی دارند باید پست بگیرند. اگر یک نفر اهل تسنن است و می‌تواند مدیر جایی شود که شایستگی آن را دارد، باشد باید بگذارند وگرنه به جامعه لطمه زده‌اند نه فقط به یک نفر.اگر بخواهیم به رشد و بهره‌وری جامعه کمک کنیم باید توجه شود که انتخاب اصلاح‌طلب و اصولگرا برای رده بالای مدیریت سیاسی کشور است وگرنه اینکه بگویند ایران برای همه ایرانیان است بی معنی خواهد شد.
اولویت شهرداری تهران چیست؟
شهر تهران بدترین مشکلات شهری را دارد. من برای بلایی که سر تهران آمده متأسفم ولی مقصر کارشناسان نیستند بلکه تصمیم‌گیرنده‌ها هستند.
کسانی که بلوغ اداره شهرهای بزرگ را نداشتند و نگاهشان اداره شهر بزرگ نبود مسبب این مشکلات شدند. مسائل شهرهای بزرگ به هم پیوسته است. حمل و نقل عمومی و محیط زیست و معماری شهری و ... به هم پیوسته است . اگر دانش این را ندارید که آثار سیاست‌هایتان جامعه شهری را بهینه کند برای چه چنین پستی را پذیرفته‌اید.
مکزیکو از نظر آلودگی بدتر از تهران بود. چطور در فاصله ده سال درست شد؟ همزمان بحران حمل و نقل و آلودگی هوا را درست کرده‌اند. این جا هم مدیرانی را می‌خواهد که چنین توانمندی را داشته باشند که این نیروهای با دانش و تخصص لازم را کنار هم بگذارند. طبیعی است کسی که محیط زیست را می‌شناسد حمل و نقل عمومی تخصص او نیست اما کسی که این‌ها را کنار هم می‌چیند باید بتواند نیروهای متخصص همگرا را کنار هم بچیند و از پتانسیل آنها استفاده کند.
در مورد انتخاب شهردار از میان اعضای کنونی شورای شهر زمزمه‌هایی شنیده می‌شود. نظر شما چیست؟
متاسفانه تهران الگویی شده برای سایر شهرهای کشور. شما حتی شهرهای کوچک ساحلی مثل نور، نوشهر و رامسر و ... هم که شهرهایی هستند که مشکل زمین در آنها وجود ندارد می‌بینید که آپارتمان‌های بیست طبقه در حال ساخت است. اصلا به چه حقی چنین کاری انجام می‌شود؟ فقط به این دلیل که ضابطه‌ها از بین رفته است. این بهم ریختگی را تهران شروع کرده و به همه جا تسری پیدا کرده است. امیدوارم شورایعالی شهرسازی و معاونت عمرانی وزارت کشور نظمی ایجاد کند و استانداردهایی تعریف نماید که جلوی این بی‌برنامگی‌های شهرداری‌ها در تمام کشور گرفته شود.
من امیدوارم از بین افرادی که وارد شورای شهر شدند شهردار انتخاب نشود چون مردم این‌ها را به عنوان شهردار انتخاب نکرده‌اند بلکه شورای شهر انتخاب کردند. این بی احترامی به رای مردم است و گرنه باید از روز اول می‌گفتند به ۲۱ نفر شهردار رای دهید؛ ولی حالا که این کار را نکردند نباید از بین این‌ها انتخاب کنند. این‌ها باید از بیرون شورا کسی را که دارای لیاقت لازم برای شهرداری است، انتخاب کنند. شهر تهران دارای مشکلات عدیده‌ای اعم از بافت نامناسب شهری، فقدان استانداردهای حداقلی برای شهر، آلودگی هوا و صدا و نبود یک سیستم حمل و نقل عمومی مناسب، فقدان درآمد پایدار برای اداره شهر و فساد گسترده در شهرداری است؛ به طوری که اقای رییسی هم که کاندیدای اصولگرا بود و در نهایت آقای قالیباف به نفع او کناره‌گیری کرد گفت من به فساد شهرداری هم خواهم پرداخت. یعنی همان جریان هم فساد شهرداری را پذیرفت. این‌ها مردم را به اداره شهر بدبین کرده است. این در حالی است که این مردم هستند که باید در اداره شهر مشارکت کنند.
اینکه ما نتوانیم درآمد پایدار برای شهر داشته باشیم به دلیل عدم مشارکت مردم است. مردم باید در هزینه‌های شهر خودشان مشارکت نمایند. نمی‌شود با فروختن فضای شهر و به هم ریختن بافت شهر هزینه‌های شهر را تامین کنند هزینه شهر را باید از درآمدهای سالم تامین نمود نه این روش ‌ایی که در هیچ جای دنیا سابقه ندارد  و تمام نظام شهر را به هم ریخته است. این سیکل معیوب باید جمع شود.
آیا می‌شود انتظار داشت وضعیت تهران بهتر شود؟
بعید می‌دانم تهران از این وضعیت خارج شود. نظم شهری تهران به هم ریخته است. جایی مثل تهرانپارس یا نارمک قبل از انقلاب اجازه ساختمان سه طبقه نداشتند. حتی فاصله آنها از هم و از تهران کاملاً مشخص و برای مردم عادی هم قابل تشخیص بود! امروز در یک خیابان با عرض ۱۲ متر بغل ساختمان یک طبقه ساختمان ۱۲ طبقه ساخته می‌شود! این الگو متاسفانه در شهرهایی متوسط و کوچک کشور هم پیاده می‌شود!
من بارها به دلیل علاقه شخصی خودم در سفرهایی که به خارج داشتم به شهرداری‌ها سر زدم و سوال کردم. متوجه شدم که فقط به منطقه محدودی در شهر اجازه بلند مرتبه‌سازی می‌دهند. برخی مناطق حداکثر یک طبقه برخی دو طبقه برخی سه طبقه اجازه ساخت دارند، در حالی که شهر تهران هیچ نظمی ندارد .
متاسفانه تهران الگویی شده برای سایر شهرهای کشور. شما حتی شهرهای کوچک ساحلی مثل نور، نوشهر و رامسر و ... هم که شهرهایی هستند که مشکل زمین در آنها وجود ندارد می‌بینید که آپارتمان‌های بیست طبقه در حال ساخت است. اصلا به چه حقی چنین کاری انجام می‌شود؟ فقط به این دلیل که ضابطه‌ها از بین رفته است. این بهم ریختگی را تهران شروع کرده و به همه جا تسری پیدا کرده است. امیدوارم شورایعالی شهرسازی و معاونت عمرانی وزارت کشور نظمی ایجاد کند و استانداردهایی تعریف نماید که جلوی این بی‌برنامگی‌های شهرداری‌ها در تمام کشور گرفته شود.
منبع : ایلنا