کد مطلب: 97774
 
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۳۰ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۰۹:۳۹
عامل جنایت در پاسگاه نعمت‌آباد تهران مسائل ناموسی را انگیزه خود از قتل‌عام خانواده برادرش اعلام کرد
قتل‌عام‌های خانوادگی همچنان ادامه دارد. جنایت و کشتار اعضای خانواده این‌بار در تهران و قزوین. دو حادثه با سرنوشت متفاوت. یک زن و یک دختر ٤ساله در تهران و یک زن جوان در قزوین، درمجموع این دو حادثه به قتل رسیدند.
 
به گزارش ایران خبر، در این جنایت‌های خانوادگی یک مرد و یک دختر جوان هم مجروح شدند و در بخش مراقبت‌های ویژه بستری هستند. عامل جنایت تهران چند ساعت پس از کشف اجساد با پیگیری‌های پلیس دستگیر شد و به قتل اعتراف کرد، اما قاتل قزوینی به محض شناسایی و دستگیری از سوی پلیس اقدام به خودکشی کرد که بلافاصله توسط ماموران به بیمارستان منتقل شد.
 
نخستین حادثه بامداد سه‌شنبه در یک واحد مسکونی در پاسگاه نعمت‌آباد تهران رخ داد. در این حادثه، یک زن جوان همراه دختر ٤ساله‌اش به قتل رسیدند و سومین عضو این خانواده هم بشدت مجروح شد. آذین ١٠ساله تنها بازمانده این حادثه که به طرز معجزه‌آسایی زنده بود، قاتل را به پلیس معرفی کند. عموی این خانواده کسی بود که آذین مدام به پلیس درباره حمله او می‌گفت: «عمو احمد به خانه ما آمد و ما را با شمشیر زد.»
 
عموی قاتل
غروب سه‌شنبه بود که این جنایت با مشکوک‌شدن همسایگان برملا شد. وقتی که هم‌بازی آذین به مادرش گفت که از خانه آنها هیچ صدایی نمی‌آید و آذین و مادرش از صبح تا غروب از خانه خارج نشده‌اند. تعدادی از همسایه‌ها به درِمنزل آنها رفتند، اما هیچ صدایی به گوش نمی‌رسید. آنها موضوع را به آتش‌نشانی و پلیس اطلاع دادند.
 
با حضور ماموران ١١٠ و آتش‌نشانی در محل حادثه مشخص شد که جنایتی هولناک در این خانه رقم خورده است. بلافاصله موضوع به کلانتری ١٥٢ خانی‌آباد اعلام شد. با حضور مأموران کلانتری و عوامل آتش‌نشانی و اورژانس در محل و بازگشایی در خانه توسط عوامل آتش‌نشانی، جسد یک دختر ٤ساله به نام «آیلین» در کنار جسد مادرش به نام «شب ‌بو» ٣٥ساله کشف شد.
 
اثرات بریدگی‌های عمیق روی پیکر قربانیان نشان از درگیری خونینی داشت. در کنار اجساد، پیکر نیمه‌جان دیگر عضو سوم این خانواده «آذین» ١١ساله قرار داشت که از ناحیه سینه و دست بشدت مجروح شده بود. آذین در شرایطی نامناسب و درحال انتقال به بیمارستان عمویش را به‌عنوان قاتل معرفی کرد.
 
با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع «قتل عمد» و به دستور بازپرس شعبه ششم دادسرای ناحیه ٢٧ تهران، پرونده برای رسیدگی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت. کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در تحقیقات میدانی از محل جنایت اطلاع پیدا کردند که درگیری شدیدی در محل جنایت رخ داده و طی آن همسایگان مردی حدودا ٥٠ساله را مشاهده کردند که به سرعت از محل جنایت خارج شده است.
 
با توجه به سرنخ‌های به دست آمده از محل جنایت و اظهارات آذین به‌عنوان تنها شاهد ماجرا کارآگاهان اداره دهم با شناسایی «احمد» ٥٥ساله او را در نزدیکی محل جنایت دستگیر کردند. این مرد که پس از دستگیری در تحقیقات اولیه منکر هرگونه ارتکاب جنایت شده بود، درنهایت لب به اعتراف گشود و به کارآگاهان گفت: «از چندی پیش اختلاف شدیدی بین من و همسر برادرم ایجاد شده بود؛ موضوع را چندبار با برادرم درمیان گذاشتم اما او توجهی به حرف‌هایم نمی‌کرد تا این‌که تصمیم به قتل همسر برادرم گرفتم.»
 
قتل خانم وکیل در قزوین
اما دومین حادثه در قزوین اتفاق افتاد. در این حادثه خانم وکیل در دفتر کارش توسط همسرش به ضرب گلوله به قتل رسید و یک‌نفر دیگر هم مجروح شد.
 
علت این جنایت نامشخص است و پلیس درحال تحقیق درخصوص این حادثه است. عامل این حادثه هم ساعتی پس از وقوع جنایت درحالی‌ که قصد خارج‌شدن از قزوین را داشت، شناسایی شد، اما چندی پیش از دستگیری اقدام به خودکشی کرد و پلیس پیکر نیمه‌جان او را به بیمارستان رساند.
 
حجت‌الاسلام صادقی نیارکی دادستان عمومی و انقلاب قزوین درباره جزییات این حادثه توضیح داد: «ساعت ٢٢ روز سه‌شنبه یکی از وکلای زن دادگستری قزوین که دارای اختلاف خانوادگی با شوهرش بوده، به همراه منشی خود که برادرزاده‌اش بوده، با سلاح کلت‌کمری در دفتر وکالت مورد حمله قرار می‌گیرند که متاسفانه خانم وکیل به دلیل شدت جراحات وارده در بیمارستان جان می‌بازد.»
 
او ادامه داد: «متهم پس از این حادثه از محل متواری شد که با هماهنگی بازپرس کشیک دادسرا و دستور قضائی بر اجرای طرح مهار و دستگیری او صادر و متهم در کمتر از یک‌ساعت در عوارضی قزوین دستگیر شد.
 
متهم در هنگام دستگیری مبادرت به خوردن قرص برنج کرده و بشدت دچار مصدومیت می‌شود و پس از انتقال به بیمارستان تحت‌ مراقبت ماموران، بستری و تحت‌درمان قرار گرفته و درحال حاضر وضع جسمی وی وخیم گزارش شده، به نحوی که قادر به بازجویی نیز نشده است.»
 
جنایت ناموسی
متهم حادثه پاسگاه نعمت آباد پس از اعترافات اولیه در اداره آگاهی، ظهر دیروز به دادسرای جنایی تهران منتقل شد و در برابر بازپرس مدیر روستا قرار گرفت. او با آرامش خاصی نحوه وقوع جنایت را بازگو کرد، از قتل زن برادرش و چاقویی که به اشتباه به گردن آیلین ٤ساله خورده است.
 
او از انگیزه این جنایت هولناک هم گفت، از رابطه «شب بو» با دوست برادرش از نصیحت‌های مکرر اما بی‌فایده او، این‌که سعی داشته دوست برادرش را هم به قتل برساند. آنچه در ادامه می‌خوانید، بخشی از جلسه بازپرسی متهم در این پرونده جنایی ناموسی است.
 
چرا همسر برادرت را به قتل رساندی؟
او آبروی خانواده ما را برده بود. با یکی از دوستان برادرم در ارتباط بود. البته من آن شب قصد کشتن او را نداشتم، فقط می‌خواستم او را تهدید کنم تا شاید از این رفتارش دست بکشد.
 
پس چرا با چاقو به آن‌جا رفته بودی؟
قصد من ترساندن او بود. به همین دلیل با چاقو به آن‌جا رفته بودم.
 
درگیری شما از کی شروع شد؟
من برای صحبت‌کردن رفته بودم. بچه کوچکش خواب بود، اما آذین بیدار بود. وقتی وارد خانه شدم، آذین ابتدا کمی جیغ و فریاد کرد، اما من آرام بودم. طرف صحبت من مادر او بود، با بچه‌ها کاری نداشتم. البته شب بو هم تند صحبت می‌کرد. چند کلامی بین ما ردوبدل شد. او صدایش را بالا برد. من به او گفتم: «چرا این کارها را می‌کنی. برادرم را طلاق بده تا آبروریزی نشود.» اما او اصلا به حرف‌های من توجه نمی‌کرد. من هم عصبی شدم. آذین به طرف من حمله کرد، چند تا مشت به او زدم. همان موقع بود که مادرش هم شروع به جیغ‌کشیدن کرد. من هم دیگر نفهمیدم که چکار می‌کنم. با چاقو چند ضربه به «شب بو» زدم تا این‌که او افتاد.
 
چرا «آیلین» را با چاقو زدی؟
من نمی‌خواستم او را بزنم، اما در یکی از ضرباتی که به شب بو می‌زدم، نوک چاقو به گردن او خورد.
 
آذین را هم با چاقو زدی؟
او مرا گرفته بود. برای این‌که از دست او خلاص شوم، چند ضربه هم به او زدم. درست یادم نیست اما چند ضربه به بدنش زدم.
 
بعدش چکار کردی؟
من از کشته‌شدن «آیلین» خیلی ناراحت شدم. او معلول ذهنی بود و گناهی نداشت. بعد از این‌که کمی آرام شدم، به گریه افتادم، بعد از چند دقیقه هم به سرعت از آن‌جا خارج شدم. چاقو و کتم را در سطل آشغال انداختم. دستکش‌هایم را در خیابان رها کردم. و به بازار میوه و تره‌بار رفتم و در حجره خوابیدم.
 
چرا دوباره به محل جنایت برگشتی؟
حدود ساعت ١٠شب بود که برادرم با من تماس گرفت. من می‌دانستم که او با من چکار دارد، اما نمی‌خواستم فرار کنم. وقتی درِ خانه رسیدم، دیدم که پلیس آمده و ماجرا را فهمیده. البته برای من فرقی نمی‌کرد، چون درنهایت این اتفاق لو می‌رفت.
 
یعنی برادرت می‌دانست که تو همسر و فرزندش را به قتل رسانده‌ای؟
بله من چندبار با خودش هم درباره این موضوع صحبت کرده بودم. من به او گفتم که شب بو با دوستش ارتباط دارد. چندبار از نزدیک شاهد ارتباط نزدیک آنها بودم، اما برادرم اصلا اهمیتی نمی‌داد. مواد ذهنش را پوک کرده بود. چند سالی بود که تریاک می‌کشید، مصرفش زیاد شده بود.
 
تو از کجا مطمئنی که همسر برادرت با کسی ارتباط داشته است؟
همانطور که گفتم؛ من خودم چندبار از نزدیک شاهد ارتباط نزدیک آنها بودم. این موضوع دیگر علنی شده بود. او به خانه برادر من رفت‌وآمد داشت. اصلا آن خانه‌ای که برادرم و خانواده‌اش در آن زندگی می‌کنند، مال همان کسی است که شب بو با آن در ارتباط بود. این افکار مدام مرا عذاب می‌داد. باید کاری می‌کردم. نیت اصلی من کشتن هر دونفر آنها بود. چندبار هم قصد این کار را داشتم، اما نشد. حتی یک شب من به خانه برادرم رفته بودم و آن مرد هم همانجا بود، اما من وسلیه‌ای نداشتم تا بتوانم او را بکشم.
 
 کلید خانه را از کجا آوردی؟
چند وقت پیش کلید خانه برادرم را برداشتم و از روی آن ساختم.
 
پس برای قتل نقشه قبلی داشتی؟
من منتظر یک فرصت مناسب بودم تا آنها را بکشم. البته چندبار شب بو را نصیحت کردم، ولی وقتی دیدم حرف‌های من تأثیری ندارد، تصمیم را گرفتم.
 
از تصمیمت کسی را هم مطلع کرده بودی؟
ماجرا را برای پسرعمویم و دایی‌هایم تعریف کردم. به آنها گفته بودم که می‌خواهم این دو را بکشم، اما آنها با من همراه نشدند.
 
شغلت چیست؟
در میدان میوه و تره‌بار کار می‌کنم.
 
اهل کجایی؟
قروه.
 
چند‌ سال که در تهران ساکن هستی؟
١٤‌سال است که با پسرهایم به تهران آمدیم.
 
چندتا بچه داری؟
٣ دختر و ٣ پسر. من نوه هم دارم. دختر‌هایم و همسرم در قروه زندگی می‌کنند.
 
آن‌ها از این حادثه اطلاع دارند؟
پسرهایم می‌دانند، اما همسر و دخترهایم اطلاع ندارند. احتمالا تا الان خبردار شده‌اند.
منبع : شهروند