ابراهیم امینی نویسنده فیلمنامه «لاتاری» معتقد است نگارش فیلمنامه این اثر یک تجربه جدید بود و از ابتدا تلاش شد تا این اثر نزدیک به سنت های فیلمفارسی باشد.
به گزارش
ایران خبر، فیلم سینمایی «لاتاری» به کارگردانی محمدحسین مهدویان سومین اثر سینمایی این کارگردان است که در سی و ششمین جشنواره ملی فیلم فجر به نمایش درآمد، این فیلم با موضوع اجتماعی، داستان یک دختر و پسر جوان را روایت می کند که قصد ازدواج دارند و در این راه با مشکلاتی مواجه می شوند. این اثر سینمایی در نوروز ۹۷ روی پرده سینماها رفته است.
در «
لاتاری» بازیگرانی چون
حمید فرخ نژاد،
ساعد سهیلی،
هادی حجازی فر،
جواد عزتی،
نادر سلیمانی،
علیرضا استادی و
زیبا کرمعلی حضور دارند.
نگارش فیلمنامه این اثر سینمایی توسط ابراهیم امینی و محمدحسین مهدویان صورت گرفته است.
با
ابراهیم امینی،
محمدحسین مهدویان و
زیبا کرمعلی درباره فیلم سینمایی «لاتاری» گفتگو کردیم. در بخش اول این مصاحبه بیشتر با ابراهیم امینی
فیلمنامه نویس گپ زده ایم، وی در بخشی از صحبت های خود به این مساله اشاره می کند که پیش از این برای نگارش فیلمنامه های دیگر معمولا اتفاقات واقعی را پیش روی خود داشتیم و از اسناد و مدارک مختلفی برای مستندسازی استفاده می کردیم اما این بار فضایی را تجربه کردیم که کمتر در آن کار کرده بودیم.
این فیلمنامه نویس که انتخاب بازیگران آثار مهدویان را نیز برعهده دارد، بیان کرد فیلمنامه «لاتاری» از اساس بر مبنای سنت های فیلمفارسی نوشته شده است.
با ما در این مصاحبه همراه باشید:
*شما از ابتدای فعالیت محمدحسین مهدویان در کنار وی حضور داشتید، آثار قبلی این کارگردان با فضای کاملا متفاوت نسبت به «لاتاری» ساخته شده است و بی شک نگارش فیلمنامه آن نیز با تفاوت هایی همراه است، با این نگاه که ۲ اثر قبلی مهدویان اتفاقات و شخصیت های تاریخ بعد از انقلاب اسلامی را به تصویر می کشد.
-امینی: در واقع اوایل سال ۹۶ و در فروردین ماه مهدویان درباره «لاتاری» با من صحبت کرد و از اردیبهشت ماه کار بر روی «لاتاری» و نگارش فیلمنامه آن را آغاز کردیم. نگارش فیلمنامه نزدیک به ۶ ماه به طول انجامید و می توان گفت تا زمانی که پیش تولید کار شروع شود ما همچنان در حال بازنویسی فیلمنامه بودیم. درباره تفاوت نگارش «ماجرای نیمروز» و «ایستاده در غبار» با «لاتاری» باید بگویم که درست است که «لاتاری» فیلمی است که به لحاظ متریال و داستان مستند نیست اما تقریبا همان راهی را رفتیم که در کارهای دیگر برای نزدیکی با واقعیت در متن دنبال کرده بودیم. در «لاتاری» نیز تلاش کردیم تا به گونه ای قصه و روایت را پیش ببریم که انگار با یک ماجرای واقعی طرف هستیم، به این معنا که زمانی که مخاطب فیلم را می بینید نوع مواجهه و برخوردش با داستان به مثابه یک اثر مستند باشد. در واقع زمانی که مخاطب می داند در حال تماشای یک فیلم مستند است، معمولا تاثیرپذیری فیلم روی مخاطب بیشتر از یک اثر داستانی است. بنابراین تلاش کردیم تا «لاتاری» را هم به همین سمت ببریم و با توجه به اینکه مواد خام واقعی مانند فیلم های قبلی نداشتیم، در بسیاری از بخش ها مجبور بودیم از تخیل استفاده کنیم که البته تخیل معمولا خود را در فیلم نشان می دهد. به همین دلیل بخش زیادی از بازنگری ها در طول بازنویسی صرف این شد تا فیلمنامه را به سمت واقعیت نزدیک کنیم. در نهایت باید بگویم نگارش فیلمنامه «لاتاری» برای من نسبت به کارهای قبل زمان بر تر و سخت تر بود و البته شاید بتوان گفت در نگارش مدل های قبلی باتجربه تر شده بودیم، یعنی زمانی که به ما یک موضوع واقعی پیشنهاد می شود، راه و چاه نگارش چنین فیلمنامه ای را بیشتر می دانیم.
این طور بگویم که ما عادت کرده بودیم براساس پژوهش کار کنیم اما در «لاتاری» پژوهش چندانی وجود نداشت، هر چند در مراحلی که به نسخه اولیه فیلمنامه رسیده بودیم، با کارشناسانی صحبت کردیم و در بخش هایی ما را راهنمایی و مشورت هایی کردند که این مشورت ها در فیلمنامه راه پیدا کرد.
*داستان فیلم درباره دختری است که به عنوان مدل وارد دبی می شود و بعد با بوجود آمدن مشکلاتی فیلم در جریان متفاوتی قرار می گیرد، شاید داستان اغفال دختران جوان برای شهرت ۱۵ سال پیش می توانست قابل باور باشد اما امروز با توجه به حجم اطلاعات و افزایش درصد دختران تحصیل کرده حاضر در جامعه، چنین مساله ای باور پذیر نیست. این در حالی است که درصد قابل توجهی از دختران با هدف کاملا مشخص و آگاه تن به این نوع سفرها می دهند.
- شما می گویید امروز نمی توان کسی را با چنین موضوعی اغفال و به دبی برد تا استفاده دیگری از وی کرد، من با این مساله مخالفم اما با بخشی از صحبت شما که می گویید بسیاری از دختران ما با همین هدف از کشور خارج می شوند موافقم و می دانم به لحاظ کمی آمار این گروه از افراد بسیار بیشتر از گروه اول است. ما به دنبال این بودیم تا درباره کسی قصه بنویسیم که فریب می خورد، کسی که از همان ابتدا آگاهانه به این سفر نمی رود، چراکه به دنبال ایجاد کاراکتری بودیم که در بین مخاطب همدلی برانگیز باشد زیرا تمام داستان فیلم روی این کاراکتر و تصمیمی که می گیرد، بنا می شود. در ابتدا حتی اسم اولیه فیلمنامه «نوشین» بود. در واقع از نظر ما کاراکتر اصلی فیلم نیز نوشین است چراکه همه چیز در فیلم برپایه تصمیم ها و سرنوشت نوشین شکل می گیرد. حال اگر این شخصیت دختری باشد که از اول این کار را انتخاب کند چندان همدلی برانگیز نیست و اینکه ۲ نفر قیام کنند و به خونخواهی این دختر بپاخیزند دیگر محلی از اعراب ندارد و مخاطب می گوید شخصیت اصلی فیلم آگاهانه راه خود را انتخاب کرده است، پس این انتقام گیری برای چه چیز است.
* در چنین شرایطی بهتر نبود نوشینی در فیلم به تصویر کشیده می شد که در جامعه چندان حضور ندارد تا این سطح از ساده و خام بودن شخصیت را درک می کردیم؟
- نوشین در این فیلم به تازگی مشغول به کار شده است، مگر چه نشانه هایی وجود دارد که نوشین متوجه فریب پیش روی خود شود. هرچند این یک فریب خالی است، چرا که او در ابتدا به عنوان مدل در دبی مشغول به کار می شود و عکس های فعالیت او در فیلم نیز نشان داده می شود اما هر چقدر که می گذرد ابعاد کار متفاوت می شود و متوجه می شود برای پیشرفت و شناخته شدن باید یک کارهایی را انجام دهد. در واقع می توانم بگویم اینگونه نیست که اساس قضیه فریب باشد. در کنار آن باید بگویم که نوشین دختری است که علاقه مند به بازی و بازیگری و مدل شدن است. در نتیجه به این شخصیت پیشنهادی می شود که قبلا به آن فکر کرده است و این موقعیت را بسیار ویژه می داند چرا که دستمزد بسیار خوبی نیز دارد، در چنین شرایطی چرا نباید چنین پیشنهادی را قبول کند.
*انتخاب بازیگران برای «لاتاری» بر چه اساس صورت گرفت؟
- برای انتخاب بازیگر، همان خطی را که در کارهای قبلی مهدویان دنبال می کردیم در همین فیلم نیز دنبال کردیم، البته شاید شیوه بازی به واسطه فیلم و روایت داستانی تر از کارهای قبلی متفاوت تر به نظر می رسد و به بازی های متعارف سینمایی نزدیک تر شده است. در کارهای قبلی مستندنمایی در همه بخش های فیلم از جمله فیلمنامه، دوربین و فضاسازی دیده شده است اما «لاتاری» به سینمای متعارف امروز ما نزدیک تر است و جنس بازی ها نیز همین گونه است و شدت درون گرایی که در کارهای قبلی وجود داشت، کمتر شده و احساسات مجال بیشتری برای بروز دارد، علاوه بر آن نگاه ویژه تری نسبت به کارهای قبلی برای اکران و گیشه در این فیلم وجود داشت که همه این موارد در انتخاب بازیگر موثر بود.
*فیلم تا یک بخشی خیلی خوب پیش می رود اما از یک بخش شخصیت ها و داستان دیگر باورپذیر نیست و این حس درست بعد از سفر قهرمان های داستان به دبی ایجاد می شود و تبدیل به داستان های «بزن بهادر» فیلمفارسی می شود.
- بگذارید در ابتدا خیال شما را راحت کنم که این فیلم از ابتدا همان فیلمفارسی خودمان است و بعد سنت های این نوع سینما در فیلم شدت پیدا می کند. طرح این فیلم براساس ترانه ای با نام «مسلخ» یا «دبی» که محسن چاووشی تنظیم کرده بود، به ذهن محمدحسین مهدویان رسید و همه آن چند خطی که با شنیدن ترانه نوشته بود در واقع همه کلیتی را که در فیلم دیده شد، داشت، یعنی ماجرای دختری بود که از ایران خارج می شود، اتفاقاتی برای وی رخ می دهد و نامزد دختر و مرد دیگری برای انتقام به آن کشور سفر می کنند، در همین چند خط مشخص بود که فیلم دارای ۲ وجه است، نیمه اول عاشقانه است و نیمه دوم درباره انتقام است. بنابراین از اولین روزهایی که شروع به کار کردن برای این طرح کردیم، می دانستیم داستان به چه سمتی می رود. ما می دانیم که کارگردان قرار است فیلمی را کار کند که برای اکران و گیشه و مخاطب انبوه داشته باشد، از همان مدل فیلم هایی که وقتی نوجوان بودیم و آن ها را دیدیم به سینما علاقه مند شدیم، از همان فیلم هایی که بتواند نوجوان ها و جوان ها را تسخیر کند. در واقع در فیلم های قبلی خود چنین فرصتی را نداشتیم که به آن مدل از فیلم ها ادای دین کنیم اما در «لاتاری» چنین فضایی وجود داشت تا یک ترانه برای فیلم خود داشته باشیم، مانند فیلم های مسعود کیمیایی که شامل صدای زنده یاد فرهاد، موسیقی اسفندیار منفردزاده و تصویر بهروز وثوقی بود. در این فیلم مجال این را داشتیم زمانی که فیلمنامه را می نوشتیم درباره فیلم «کندو» حرف بزنیم و همه این مسائل سبب شده بود تا از نگارش فیلمنامه لذت ببریم و البته از اول هم می دانستیم که در این فیلم از مولفه های فیلمفارسی استفاده می کنیم. البته این را تاکید می کنم نگاه ما به فیلمفارسی آثار نازل نیست و ما به فیلمفارسی علاقه مند هستیم.
فراموش نکنیم که ۲ فیلم قبلی مهدویان با حواشی که برای آن پیش آمده بود، با استقبال خوبی همراه بود و از همه این موارد می توان فهمید که مخاطب برای سازندگان و کارگردان فیلم از اهمیت بسیاری برخوردار است. در واقع می توان گفت برای فیلمساز عنصر جذابیت از اهمیت بسیاری برخوردار است. در نهایت باید بگویم که ما برای نگارش فیلمنامه «لاتاری» کاملا دل را به دریا زدیم.
-مهدویان: این نظر شما درباره پیش فرض هایی است که واقعیت ندارد و مخاطب نگاه دیگری به بخش دوم فیلم دارد و کاملا با آن همراه می شود. من حتی پیشنهاد می کنم فیلم را دوباره با مردم ببینید، چرا که مردم با دیدن این فیلم ها هیجان زده می شوند، دست می زنند و نسبت به فیلم واکنش های جمعی نشان می دهند و می توان گفت این فیلم برای بخش عظیمی از مردم جذاب است. معتقدم فیلم برای مردم ساخته شده است البته در تایید صحبت های آقای امینی باید بگویم که فیلم در همه بخش ها ارجاعاتی به فیلمفارسی دارد.
معتقدم برای این فیلم با نوع داستانی که برای آن در نظر گرفته بودیم، دنبال تماشاگر بیشتری بودیم تا آدم هایی که به سینما می آیند از تماشای فیلم لذت ببرند و با دنیای فیلم ارتباط برقرار کنند، به هرحال نباید این را هم فراموش کرد که همه سنت های فیلمفارسی بد نبوده است که از آن جمله می توان به «فریاد زیر آب»، «سلطان قلب ها»، «قیصر» و بسیاری از فیلم های دیگر که در دسته بندی فیلمفارسی هستند اشاره کرد که جزو خاطرات مردم هستند و نسل های جدید نیز همچنان این فیلم ها را نگاه می کنند. در واقع این آثار تصویرهای موثری دارند، به عنوان مثال تصویر موتور سواری قهرمان داستان «فریاد زیر آب» با صدای داریوش جزو سنت سینمای ایران بوده و باقی مانده است و نمی توان آن را انکار کرد. شاید ممکن است در نظر جمعی که به نوعی از سینما علاقه مند هستند، خیلی خوش آیند نباشد که این سینما بخش و جزئی از تاریخ سینمای ایران است. نمی توان واقعیت را تغییر داد که مردم این نوع از سینما را دوست دارند و با قهرمان های فیلم ها ارتباط می گیرند، به همین دلیل است که می توانیم از چنین فضایی استفاده کنیم. همانطور که در سینمای جهان از سنت های فیلم های هندی، کونگ فویی، چینی استفاده می کنند و آن را ارتقا می دهند تا برای مخاطب گسترده آن جذاب تر باشد. ما نیز در فیلم «لاتاری» سعی کردیم تا از این روش استفاده کنیم.
*یکی از سوال هایی که با دیدن این فیلم به ذهن مخاطب آثار مهدویان می رسد این است که آیا کمال «ماجرای نیمروز» همان موسی در «لاتاری» است؟
-امینی: زمانی که روی شخصیت موسی با بازی هادی حجازی فر کار می کردیم، خودمان هم به این مساله فکر می کردیم که این موسی همان کمال است که پیر شده است. کما اینکه در «ماجرای نیمروز» هم وقتی کمال با هلیکوپتر وارد شد به گونه ای ارجاعی به «ایستاده در غبار» بود، به همین دلیل می توان گفت که این سه کاراکتر بسیار به هم نزدیک هستند و انگار کمال و موسی یک نفر هستند.
*چه چیز باعث شد تا موسی بدون اینکه هیچ رابطه ای با نوشین داشته باشد، پرچم انتقام را در دست می گیرد؟ و چرا موسی حتما باید سابقه جنگی داشته باشد؟
- ما موسی را اینگونه دیدیم که چندان با جهان اطراف خود رابطه خوبی ندارد و یک آدم کاملا غافل از جهان اطراف است و انگار در یک فضای شخصی و ایزوله زندگی می کند و از اتفاقات جامعه خود بی خبر است. اگر قرار بود این شخص از فضای امروز جامعه ما خبر داشته باشد، می توانست این اتفاقات برای او تکراری و ساده شده باشد و دیگر به سمت انتقام گرفتن نرود. حال اگر شخصیت ما با این درصد از بی خبری از جامعه و زندگی در فضای ایزوله سابقه جنگی نیز داشته باشد، جا خوردن او از این فضا بسیار تاثیرگذار بوده، به ستوه می آید و دست به عمل می زند.
*اگر قرار بود فردی تا این اندازه بی خبر از جامعه اطرافش را به تصویر کشید، می توانستید یک فرد تازه از کما در آمده و یا مردی را که در یک جنگل در حال سلوک است نشان دهید که ناگهان وارد اتفاقات روز جامعه می شود، نه فردی که در جامعه امروز ما زندگی می کند و مربی فوتبال است.
- البته این را باید بگویم که موسی یک چیزهایی را می شنیده اس، اما در جنگل و یا کلبه ذهنی خود زندگی می کرده است. حتی این حرف ها به این معنا نیست که با این مسائل در جامعه مواجه نشده است کما اینکه موسی در این فیلم می گوید که درباره این مسائل شنیده است اما هیچگاه باور نمی کرده است. البته این شخصیت ها برای من غریبه نیستند چرا که افرادی از این دست را دیده ام که هنگام بحث درباره یک پدیده برداشت متفاوت دارد و می گوید که بدبین هستید. چرا که این افراد به یک سری از مسائل باور دارند، این شخصیت ها به یک آغاز و شروعی که خودشان نیز در آن حضور داشته اند باور دارند و به این اتفاقات روز جامعه چندان باور ندارند. موسی در این فیلم در جریان ماجرایی قرار می گیرد و ناگهان سیلی محکمی به صورتش می خورد، همین مساله سبب می شود تا نسبت به اتفاق واکنش نشان دهد. این را هم باید بدانیم که ناامید شدن چنین آدم هایی از جامعه به معنای مرگ کاراکتر قبلی این فرد است.
ادامه دارد...