د پوآرو به سختی بیش از ۱۵۰سانتیمتر بود، اما با این حال بسیار با وقار و مغرور حرکت میکرد. سر او دقیقاً به شکل یک تخم مرغ بود؛ با سبیلهای خاص تابخورده که مانند سبیل نظامیان بود…!
یکصد سال پس از انتشار رمان آگاتا کریستی، حالا مردم سراسر جهان با شیوهها و اصطلاحات «هرکول پوآرو» این کارآگاه هوشمند آشنا شدهاند.
شرطی که مارگارت، خواهر آگاتا بر سر این که او نمیتواند داستانهای پلیسی بنویسد بسته بود، باعث شد آگاتا نویسندگی را شروع کند. او در تقلای پیدا کردن شخصیت اصلی داستانهایش بود تا این که در میان پناهندگان بلژیکی در شهر تورکی (در لیدز)، یک مرد قد کوتاه با قیافهای خاص، توجهش را جلب کرد و به این ترتیب «هرکول پوآرو»، متولد شد. ناشران ۶ بار چاپ کتاب ماجرای اسرارآمیز در استایلز، را که بالاخره در سال ۱۹۲۰ چاپ شد، رد کرده بودند
پس از آن آگاتاکریستی ۳۳ رمان براساس ماجراهای او نوشت. وی علاوه بر این یک نمایشنامه و ۵۰ داستان کوتاه نیز حول محور این شخصیت بین سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۷۵ نوشت. آگاتا کریستی از نویسندگان برجستهی ادبیات جنایی انگلیس است که حدود ۸۰ رمان پلیسی فوقالعادهی او و خلق کارآگاهان نامآشنایی، چون «هرکول پوآرو» و «خانم مارپل» موجب شد تا لقب «ملکه جنایت» را بگیرد.
رمان آگاتا کریستی این کارآگاه را این چنین به خوانندگانش معرفی کرد: «هرکول پوآرو»پلیس بازنشسته بلژیکی بود که از وطن جنگزدهاش گریخته و در یک دهکده آرام انگلیسی زندگی میکرد. در این دهکده پورآرو با دوست خود کاپیتان هستینگز به طور تصادفی درگیر حل معمای قتل یک بانوی ثروتمند و پیر میشوند که به تازگی ازدواج کرده است.
در رمان کریستی آمده که نخستین قانون کارآگاهی پوآرو برای حل معماهای قتل، جلوگیری از نکات انحرافیای بود که کریستی نامشان را «ماهی قرمز» گذاشته بود، نکاتی که در مورد ماجرای قتل بانوی ثروتمند پیر، پر بود؛ از یک ریش قلابی گرفته تا فنجانی قهوه شکسته شده؛ از نظر پوآرو در زیر همه اینها، همیشه سادهترین توضیح وجود دارد.
او معتقد بود که سلولهای خاکستری، جلوی هر خاطره ترسناک و دردناکی را میگیرد. همانطور که پوآرو در طول زندگی حرفهای خود دریافت، عادیترین سرنخها میتوانند حیاتی باشند: مانند آتشسوزی در یک روز گرم تابستان، حمام گرفتن در ساعتی غیرمعمول و یا اظهار نظر درباره نیش زنبور.
از دیدگاه پورآرو، هر چیزی که از شما نپرسد «چگونه آن را میگویید؟» یک نتیجهگیری برای رسیدن به حقیقت است. هر چیزی که به نظر میرسد نظم طبیعی امور را برهم میزند.
در اواخر دهه ۱۹۳۰ بود که آگاتا احساس کرد «هرکول پوآرو»، تا حدودی غیرقابل تحمل شده و در سال ۱۹۴۰ بود که در داستان پردهها، این شخصیت را کشت. ولی به دلیل مخالفت خانواده و دوستان و ناشرش با این کار، دستنویس این داستان را در گاوصندوقش گذاشت و تا سال ۱۹۷۵ همچنان هرکول پوآرو شخصیت اصلی داستانهایش بود. هنگامی که سرانجام داستان مربوط به مرگ این شخصیت چاپ شد، روزنامه نیویورک تایمز مقالهای در یادبود هرکول پوآرو نوشت.
در طول این سالها بازیگران زیادی بودند که برای ایفای نقش «هرکول پوآرو» در فیلم و سریالی انتخاب شدند. برجستهترین این افراد «پیتر یوستینف» بود و احتمالاً در سال ها، دههها و قرنهای بعد نیز بازیگران زیادی این نقش را بازی خواهند کرد.
در اولین اقتباس سینمایی از زمان «قتل در قطار سریعالسیر به شرق» در سال ۱۹۷۴ میلادی، «آلبرت فینی» در نقش «هرکول پوآرو» بازی کرد که توانست برای این نقش نامزد جایزه اسکار شود.
«دیوید سوشه» نیز در مجموعه سریالهای «هرکول پوآرو» که برای ۲۰ سال از تلویزیون انگلیس پخش میشد در نقش «پوآرو» مقابل دوربین رفت.
در اقتباس سینمایی جدید از رمان «قتل در قطار سریعالسیر به شرق»، «کنت برانا» بازیگری در نقش «هرکول پوآرو» را بر عهده داشت.
امروز از خلق شخصیت هرکول پوآرو یکصدسال میگذرد، زمان زیادی که داستانهای این کارآگاه بلژیکی فرانسویزبان را هنوز شنیدنی و تماشایی میکند.