کد مطلب: 158030
 
تاریخ انتشار : جمعه ۲۶ دی ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۲۹
یکی دیگر از باور‌هایی که در تخریب رابطه زناشویی نقش دارد و چه بسا سبب می‌شود رابطه به سمت طلاق و جدایی برود و دلیل طلاق باشد، این است که ازدواج و خوشبختی را به‌هم گره بزنیم
 
به گزارش ایران خبر، یکی دیگر از باور‌هایی که در تخریب رابطه زناشویی نقش دارد و چه بسا سبب می‌شود رابطه به سمت طلاق و جدایی برود و دلیل طلاق باشد، این است که ازدواج و خوشبختی را به‌هم گره بزنیم و تصور کنیم؛ ازدواج تمام آرزو‌های شما را برآورده می‌کند.

حتی الان که عصر روشنفکری و آزادی است، افراد بسیاری هستند که خیال می‌کنند ازدواج نشانه موفقیت است. در ذهن این افراد ازدواج یک موقعیت استثنایی هست که به آن‌ها ارزش می‌دهد و این نشانه ارزشمند بودنشان است که کسی آن‌ها را برای ازدواج انتخاب کرده است.
یکی از همکلاسی‌های سابق من در یکی از مقاطع تحصیلی خانمی بود که ازدواج کرده بود، که بعد از ازدواج اینجا و آنجا دائما عکس خودش را با همسرش می‌گذاشت و مطالبی می‌نوشت که مفهومش این بود که دیگران به من حسادت می‌کنند. او احساس می‌کرد نسبت به دخترانی که مجرد بودند یک سرو گردن باالاتر بود، زیرا ازدواج کرده بود.

این احساسات به علت شرایط جامعه در زنان بیشتر از مردان وجود دارد، اصطلاح «مرد مجرد» به بدی کلمه «دخترترشیده» یا «پیر دختر» نیست.
با این وجود بعضی از مرد‌ها تصور می‌کنند که ازدواج تمام آرزو‌های آن‌ها را برآورده می‌کند، باوری که تابه‌حال به‌خصوص در والدین وجود دارد، این است که زنانی که تا ۳۰ سالگی ازدواج نکند حتما در آینده بدبخت خواهند شد. حتی در احوالپرسی‌های روزمره مادربزرگ‌ها و مادران به نوه‌ها و فرزندان خود می‌گویند؛ الهی داماد بشی، الهی عروس بشی. یا اگر شخصی ازدواج نکند و بمیرد می‌گویند؛ جوان ناکام!

اگر مادری پسرش قبل از ازدواج فوت کند در عزاداریش مهمترین نکته‌ای که برای سوگواری می‌گوید این است که؛ هنوز داماد نشده بود می‌خواستم دامادش کنم. این‌ها همگی نشان از عمق باوری است که درحال اشاره به آن هستم؛ پیوند دادن ازدواج و خوشبختی، ازدواج یعنی خوشبخت شدید.
یک‌بار یکی از مراجعینم خانمی ۳۸ ساله بود که، چون مجرد بود احساس بی‌ارزشی شدید می‌کرد، و اعتماد به‌نفسش را از دست داده بود. وقتی که داشتم به وسیله‌ی چالش‌های شناختی و منطقی باورش را به چالش می‌کشیدم تا ببینم در اعماق باورش چگونه می‌اندیشد، در بخشی از گفتگو گفت؛ می‌دونین چیه؟ دوست دارم ازدواج کنم و سرو سامون بگیرم.
به او گفتم؛ پس ازدواج یعنی سروسامان؟ و الان سروسامان نداری؟ گفت؛ آره الان سروسامان ندارم! این یعنی که این خانم در ذهن خود ازدواج و خوشبختی را هم‌معنا می‌دانست و مجردی را بی سرو سامانی و بدبختی و بی پناهی و فلاکت هم‌معنا می‌دانست.

ازدواج و خوشبختی
با وجود تغییرات اساسی که در جوامع به‌وجود آمده است، در تمامی جوامع حتی جوامع پیشرفته هم مادران نگران ازدواج دخترشان هستند و نگرانی آن‌ها در ارتباط با پسران کمتر است. مردم خیال می‌کند که فرد مجرد یک مرد نصفه است و یک زندگی نصفه نیمه دارد.

مراجعین زیادی به سراغ ما می‌آیند که خانم‌هایی هستند که، چون ازدواج نکرده‌اند خودشان را بازنده می‌دانند. بسیاری از آن‌ها زنانی جذاب و زیبا هستند و دوستان بسیار زیادی هم دارند. بعضی از آن‌ها ممکن است که از همسرشان جدا شده باشند و یا آنقدر غرق در اهداف بودند که ازدواج را به تعویق انداخته‌اند. از لحاظ موقعیتی هم بسیاری از این افراد موقعیت بسیار خوبی دارند، اما با این‌حال اصلاً به چشمشان نمی‌آید و خودشان را بابت این که ازدواج نکرده‌اند بی‌ارزش و سرزنش می‌کنند. بسیاری از این افراد، صرفاً به این دلیل که ازدواج نکرده‌اند موفقیت‌هایشان را در حد صفر می‌دانند و خودشان را هیچ می‌دانند.

بعضی دیگر از زوجین هم ازدواج کرده‌اند، زندگی تشکیل داده‌اند و صاحب فرزند هستند و بعد ناگهان می‌گویند آیا این همه آن چیزی بود که انتظارش را داشتم؟

آنها، چون ازدواج و خوشبختی را هم‌معنا می‌دانستند و تصور می‌کردند که بعد از ازدواج خوشبخت و سعادتمند خواهند شد، وقتی که بعد از ازدواج می‌بینند که این اتفاق نیفتاد، احساس می‌کنند که فرد شکست خورده‌ای هستند که ازدواج کرده‌اند.

یکی از مراجعین من مردی ۶۰ ساله بود که با خانمی که مستخدم او بود و نصف سن او را داشت ازدواج کرده بود. این مرد سه فرزند داشت که هم‌سن خانمی بودند که با او ازدواج کرده بود. او می‌گفت من از نوجوانی ازدواج کردم، و خودم همسرم را انتخاب نکردم و همیشه نقش شوهر را داشتم. احساس می‌کنم که فردی بازنده هستم. حالا دوست دارم که با این فرد ازدواج بکنم (تا احساس خوشبختی کنم!)
این افراد تصور می‌کنند که همه چیز در ازدواج است و ازدواج آغاز یا پایان همه‌چیز است، اگر خوشبختی را می‌خواهی پس ازدواج کن، اگر احساس بدبختی می‌کنی پس ازدواج بدی داشته‌ای، از این ازدواج بیا بیرون و با فرد دیگری ازدواج کن، آن‌وقت احساس خوشبختی می‌کنی.

معنای طنزی که سقراط (فیلسوف یونانی) با یکی از دانشجویانش داشت هم به چالش کشیدن همین باور بود. یکی از دانشجویان ارسطو روزی از او می‌پرسد: استاد، من دوست دارم ازدواج کنم آیا این کار را انجام بدهم؟ و سقراط می‌گوید؛ هرکاری دوست داری بکن، در هر صورت احساس بدبختی خواهی کرد.
دراین‌جا درحقیقت سقراط به دانشجویش می‌گوید؛ اگر با تصور اینکه با ازدواج خوشبخت می‌شوی می‌خواهی ازدواج کنی این کار را نکن. احساس تو بعد از مدتی فروکش می‌کند.

آن مراجع من که ازدواج نکرده بود و تصور می‌کرد که یک بازنده کامل است و آن مرد ۶۵ ساله که دوباره ازدواج کرده بود و خیال می‌کرد که تابه‌حال بدبخت بوده و حالا یک برنده است؛ و آن خانمی که در ازدواجش دچار تکرار شده بود و خیال می‌کرد که این احساس تکرار و روزمرگی که دارد بخاطر ازدواج است و زندگی را باخته است، هرسه‌ی آن‌ها دچار این باور غلط هستند که ازدواج و خوشبختی باهم مترادف است و به یک معنا هستند و اگر که احساس بدبختی می‌کنی یا مجردی یا بخاطر ازدواجت است. پس اگر مجردی با یکی ازدواج کن و اگر که ازدواج کردی از این جدا شو و با دیگری ازدواج کن!

مادربزرگ‌های ما همیشه از عشق قدیمی می‌گویند که عاشق آن‌ها بوده، ولی پدرانشان مجبورشان کردند که با پدربزرگ ما ازدواج کنند و همیشه با حسرت می‌گویند. اون منو دست داشت عاشقم بود، ولی ..
این باور با باور غلطی که قبلا گفتیم؛ «ما باید ازدواج رمانتیک داشته باشیم» ارتباط دارد. بعضی‌ها هم، چون خیال می‌کنند که ازدواج همه چیز است به هر قیمتی ادامه می‌دهند و یا به هر قیمتی ازدواج می‌کند و یا به هر قیمتی می‌خواهند در ازدواج بمانند.
یکی از مراجعین من خانمی بود که به شوهرش می‌گفت من بدون تو می‌میرم و بدون تو نمی‌توانم زنده بمانم و شوهرش صرفاً برای اینکه او را ناراحت نکند با او مانده بود. این وابستگی بیمارگونه که از نظر ما یک نوع «پروجکشن یا وابستگی نمادین» محسوب می‌شود، به‌جای اینکه دو طرف را خشنود کند باعث ناراحتی می‌شود.

در واقع آن آقا به خانمش اکسیژن احساسی می‌داد، مسلما وقتی که شما قرار باشد از کسی پرستاری کنید و یا دائماً مواظب باشید که ناراحت نشود خسته و دلزده می‌شوید. در ازدواج بدون عشق، نگه داشتن یکدیگر در قفس کار درستی نیست، اما بعضی‌ها خیال می‌کنند که ازدواج همه چیز است و برای رابطه اصرار دارند و با این که می‌دانند همسرشان برایشان ارزش عشق و احترام قائل نیست، ولی فکر می‌کنند همین که ازدواج پابرجا باشد خوب است.

در این ازدواج‌ها کمبود شادی، رابطه سالم، عشق، مهربانی اهمیت و لذت احساس می‌شود. ازدواج خوب و مناسب مرحله مهم و لذت‌بخشی از زندگی ما است، اما این مرحله ضروری نیست. اینکه فکر کنید ازدواج را باید همه چیز بدانید عقیده غلط است که باعث درد و سرخوردگی می‌شود و ازدواج و خوشبختی و مجردی و بدبختی هم‌معنا نیستند.
با اینکه در جامعه مدرن هستیم و امروز از واژه‌های «دختر ترشیده و پیر دختر» استفاده نمی‌شود یا بسیار کمتر استفاده می‌شود، اما با این حال به این سادگی این باور از بین نمی‌رود. یک ازدواج آگاهانه و مبتنی بر احترام متقابل می‌تواند باعث احساس رضایتمندی شود و این هم یکی از اسباب رضایتمندی است، ولی به معنی این نیست اگر کسی مجرد باشد انسان بدبختی است!
منبع : برترینها