به گزارش ایران خبر، آنچه را از نزدیک دیده میگوید؛ از زنان و مردان معتاد و کارتنخوابهایی که پاتوقشان شده میدان هرندی. بختیاری از نزدیک با آنها صحبت کرده و خوب میداند که نباید آنها را قضاوت کرد. با بختیاری درباره ریشه آسیبهای اجتماعی و فردی گفتوگو کردیم.
خانوادههای اصیل و سنتی ایرانی برای زن حرمت زیادی قائل بوده و کمتر اجازه میدهند که زن مثلا بیرون از خانه بماند و به اصطلاح کارتنخواب شود، اما این معضل زیاد شده؛ به نظرتان چرا جامعه ما با چنین پدیدهای مواجه شده است؟
فقط مختص زنان نیست، مردان هم درگیر چنین مشکلاتی میشوند، اما اینکه تعداد زنان آسیبدیده زیاد شده بهنظرم برمیگردد به مسئولیتناپذیری آقایان. مردان خیلی راحت خانواده را رها میکنند. تنگناهای اقتصادی باعث میشود آنها کم بیاورند. مردها وقتی درگیر اعتیاد میشوند معمولا همسر خود را هم درگیر میکنند تا او مانع اعتیاد آنها نشود. به نظرم بخش زیادی از آسیبهای اجتماعی ریشه در مشکلات اقتصادی و بیکاری دارد. هر چند بخشی از آن هم به شخصیت آدمها بستگی دارد. به نظرم مردهای امروزی غیرت گذشته را ندارند و مسئولیتپذیر نیستند. بیشتر زنان وقتی در چنین شرایطی گیر میافتند به خلاف و اعتیاد روی میآورند. مرد معتاد حق و حقوق زن و فرزندان خود را صرف اعتیاد میکند و زنی که هیچ پناهگاه روانی و اجتماعی ندارد هم به همان راهی میرود که شوهرش رفته است.
اینجوری که زخم روی زخم است! یک زن نباید آنقدر هوشمند باشد که وقتی دید شوهرش به دام اعتیاد افتاده و زندگیاش نابود شده، خودش به بیراهه نرود؟
بله درستش همین است، اما اینها در حرف شدنیتر است تا عمل. وقتی زنی با مسائل مختلف و عجیب و غریب روبهرو میشود، خیلی سخت میتواند تصمیم درست بگیرد. باید بدون قضاوت در همان شرایط قرار بگیری بعد ببینی چقدر میتوانی دوام بیاوری. این شعار را همه میگویند که اعتیاد خیلی بد است، اما باید در جریان زندگی آن آدم قرار بگیری تا متوجه شوی او در چه شرایطی قرار گرفته که به این نقطه رسیده است.
در جامعه ما جای مهارتهای رفتاری و اخلاقی خالی است، باید به افراد آموزش داده شود. کسی که در خانواده درست تربیت شده و مهارتهایی را یاد گرفته باشد، بهتر میتواند وقتی در شرایط حاد و سخت قرار میگیرد آنها را مدیریت کند و کمتر به خودش آسیب بزند؟
این کاملا درست است که خیلی چیزها به «وجود» و همت درونی فرد بستگی دارد و اینکه چقدر بتواند خودش را از آسیبها حفظ کند، اما ظرفیت آدمها متفاوت است و همه یک جور فکر نمیکنند. هر کسی شیوه خاص خود را در مواجهه با زندگی دارد و نمیتوان از همه انتظار داشت موفق باشند. به نظرم همه چیز بستگی به خانواده ندارد. خانوادههایی هستند که مثلا دو فرزند پزشک و موفق دارند، اما یک فرزند آنها معتاد است یا یکی به بیکاری عادت کرده است. کاملا درست است که هر فردی باید مهارتهای فردی را بیاموزد تا در زندگی موفق شود، اما همه اینجوری نیستند. معتقدم نباید کسی را که به بیراهه رفته، رها کرد. شاید نتوانسته شرایط را مدیریت کند، شاید بلد نبوده، شاید حامی نداشته است. باید به آنها کمک کرد. جامعه ما هوای این جور آدمها را ندارد و بیشتر اوقات آنها را طرد میکند.
من با معتادان و کارتنخوابهایی مواجه شدم که خانوادههای بسیار خوبی دارند، هم از لحاظ فرهنگی هم از لحاظ اقتصادی. با افرادی روبهرو شدهام که از خانوادههای بسیار معروف هستند که اگر اسم آنها را بیاورم در سراسر کشور کسانی هستند که آنها را میشناسند. اما فرزندانشان دچار مشکل شدهاند، خانواده تاثیر زیادی در سرنوشت بچهها دارد اما مهمتر از خانواده خود فرد، جوهره، غیرت و شناختش از مسائل است که باعث میشود او در زندگی انتخابهای خوب یا بد داشته باشد.
اگــر فـردی دچار آسـیب شد؛ معتاد یا هر مشکل دیگر، خانواده باید با این فرد چگونه رفتار کند؟
خانوادهها معمولا خود را راحت میکنند و فرزند مشکلدار را طرد میکنند، چون حوصله ندارند مثلا یک معتاد را زیر نظر بگیرند و از او مراقبت کنند. خیلی از خانوادهها به جای حمایت از فرزند آسیبدیده او را طرد میکنند.
به نظر شما پول زیاد میتواند باعث اعتیاد و خلافکاری شود؟
فرمول ندارد! بیپولها با دلایل غیرقابل قبول معتاد میشوند و پولدارها هم دلایل خود را دارند. برخی پولدارها از ثروت خود در راه خیر و نوعدوستی استفاده میکنند و برخی هم به راه خلاف میروند.
موسسههای مردمنهاد و خیرین چه کاری میتوانند برای معتادان، طردشدگان و کودکان خیابانی و کار انجام دهند؟
حضورشان بیتاثیر نیست. اطلاعرسانی میکنند و با ایجاد کمپینهایی از این افراد حمایتهای مالی و روانی میکنند اما عملا نمیتوانند کاری کنند و تعداد افراد آسیبدیده روز به روز بیشتر میشود. به نظرم یک نهاد دولتی با عزم جزم و نه حرف و شعار باید به میدان بیاید و از این افراد حمایت کند و آنها را از این گرداب بیرون بیاورد. اما متاسفانه در کشور ما بیشتر آدمها به دنبال اسم و رسم و گرفتن مسئولیت و اینجور چیزها هستند. موسسههایی هم به وجود میآید مثلا برای حمایت از زنان سرپرست خانوار اما فقط کارشان سرکیسه کردن خیرین است وکاری برای آنهایی که نیازمندند انجام نمیدهند.
همیشه میگویند پیشگیری بهتر از درمان است. برای پیشگیری از آسیبهای اجتماعی و فردی چه باید کرد؟
فرهنگ باید رشد کند، کار زیاد داریم! ایرادهای اساسی وجود دارد که در چند جمله نمیتوان آنها را بیان کرد. باید خیلی چیزها را از بچگی به ما آموزش دهند که این کار را هیچ کس نمیکند نه خانواده و نه مدرسه. سرپوش گذاشتن روی مشکلات یکی از بدترین کارهاست که ما در آن استاد هستیم. ما معمولا برای درمان درد از مسکن استفاده میکنیم که بیفایده است .
به نظرم بهتر است سیستم آموزش و پرورش کاملا تغییر کند. خیلی چیزها باید در مدارس آموزش داده شود که نمیشود. معتقدم باید آموزش از مدارس شروع شود، اما آموزش و پرورش بیشتر از جاهای دیگر روی مشکلات و معضلات سرپوش میگذارد.
بهعنوان یک بازیگر محبوب بین مردم چه توصیهای به خانوادهها دارید برای این که بتوانند بهتر از بچههای خود در مقابل آسیبها محافظت کنند؟
مراقب فرزندان خود باشند، برای آنها وقت بگذارند، آنها را تشویق به کتابخوانی کنند به جای این که مثلا یک تبلت به آنها بدهند که سرش را گرم کنند آنها را از همان کودکی به انجام کارهای خیرخواهانه تشویق کنند، آنها را با فعالیتهای فرهنگی آشنا کنند. والدین اگر میخواهند فرزند سالم از نظر روانی داشته باشند، خودشان سالم زندگی کنند! دروغ نگویند، سیگار و قلیان نکشند، غیبت و قضاوت نکنند. به نظرم خانواده و آموزش و پرورش در تربیت و نوع انتخاب بچهها سهم زیادی دارد.