در آستانه جشنواره؛
کرختی عرصه فرهنگ و محصولی زینتی به نام «جشنواره»
تسنیم , 30 دی 1394 ساعت 13:21
کرختی راهیافته به بدنه جامعه فرهنگی ما، صرفا امری سوژهمحورانه نیست، یعنی گناه آن تنها بر دوش فعالان فکر و فرهنگ نیست، بلکه بواسطه برخی ساختارهای غلط سازمانی و دولتی روز به روز تشدید میشود و هر روز امید بیشتری از معدود کنشگران ژرفاندیش این حوزهها ضایع میکند.
به گزارش ایران خبر، جشنوارهها در روزگار ما به عنوان تنها شکل فعالیت فرهنگی هنری بازنمایی شدهاند و به نظر میرسد این تنها راه باقیمانده (در ذهن مانده) برای حفظ میراث فرهنگی و دامن زدن به برخی فعالیتهای هنری است! وقتی انگیزه، ایده، حرکت، حرف یا اندیشهای به ذهن مسوولان فرهنگی و هنری کشور میرسد، ابتداییترین نوع بروز آنها در قالب طراحی یک جشنواره جدید است و محصول آن ارائه مضامین یا تولیداتی میشود در راستای آن ایده و اندیشه و حرکت خاص. بدینترتیب این پرسش که «آیا این ابتداییترین شکل ظهور ایدههای فرهنگی هنری، در عین حال بهترین شکل ظهور آنها هم هست یا نه؟» همواه نااندیشیده باقی میماند و این غفلت حضور و چرخه ایجاد جشنوارههای متعدد و گاه بسیار مشابه را تضمین میکند. این عدم مواجهه فکری به فرهنگ در راس همه انتقاداتی قرار دارد که، از درون و برون جشنوارههای متعدد کشور را آماج حمله قرار میدهد.
روشن است که هیچ فعال و پژوهشگر عرصه فرهنگ و هنر، موافق برچیده شدن همه جشنوارهها نیست و همگان به نوعی حضور برخی از جشنوارهها را برای عرضه محصولات و مضامین فرهنگی و هنری و بازنگری سالانه یا دوسالانه و... در فعالیتهای زمانی که گذشته است و همچنین گرد هم آمدن هنرمندان و فعالان عرصههای مختلف برای مواجهه فکری و هنری و... ضروری میدانند. اما آنچه شاید بیش از هر چیز مورد انتقاد باشد و همگان مایل به برچیدهشدن روند آن باشند، جشنوارههای موازی است؛ چندگانگی جشنوارههایی با اهداف کم و بیش مشترک که توسط ارگانهای مختلف برگزار میشود. دلیل این موازیکاریها هم یک چیز و همان است که متضمن حضور و چرخه ایجاد جشنوارههای متعدد بوده است: «عدم مواجهه فکری با مقولات فرهنگی و کمبود ایدهپردازیهای متاملانه و خلاق در پیشبردن اهداف فرهنگی»!
قصه بسیار ساده است همه در یک فضای متصلب بیلانمحورانه، شعاری و بیمسئله و بیدغدغه فکر میکنیم و طبیعی است که هر کداممان فقط به یک چیز بیندیشیم و ضرورتا به یک نتیجه هم برسیم! این اشتراکات نشان از نوعی سطحینگری دارد که توسط اشخاصی رقم میخورد که توانایی تعمق و ژرفاندیشی در حوزه فرهنگ را ندارند!
فرض کنید، همه ما میدانیم که میزان اهمیت دوران «دفاع مقدس» از منظر تاریخی و جامعه شناختی در دوران معاصر ایران پس از انقلاب چقدر زیاد است و همچنین با تاملات ژرفنگرانه به این نتیجه رسیدهایم که انسان نوعی که دورانی چون دوران دفاع مقدس را رقم میزند، واجد تحلیلی هستیشناختی از خویش و زندگی است که میتواند در با مرگآگاهی ویژهاش در برابر غفلت فراگیر دوران جدید بایستد و حماسه ویژهای را محقق سازد و کار بزرگی را به سرانجام برساند که امروز زبان ما از توصیف آن الکن است. به عبارت دیگر در دوران دفاع مقدس ما انسانهای (جوانان) حماسهساز قرن بیستمی ظهور مییابند که جهانبینی ویژهای دارند و در جهانی که همه جای آن تحت تسلط نوعی از منفعتطلبی و خودمحوری قرار گرفته خود را نادیده میگیرند و هیچ منفعتی را جز مصالح انسانی - دینی و عناصر میهنپرستانه و ولایتمدارانه را نمیبینند و ایثارگری تام و تمامی را متبلور میسازند. این محتوا شاید بهترین نمونههای تاریخی برای خلق آثاری اگزیستانسیالیستی باشد که میتواند جزء بهترین آثار ادبی یا سینمایی عصر حاضر قلمداد شوند و براحتی در تقابل با ادبیات و سینما و به طور کلی هنر غرب قرار گیرند. چه بسا نمونههای تاریخی بسیار نحیفتر از منظر حماسه انسانی و ایثارگری معناگرایانه و... در غرب دستمایه خلق آثار هنری بزرگی شدند که ما امروز آرزو میکنیم خلق آنها توسط هنرمندان ما صورت میگرفت.
اما مسئله اساسی اینجاست که این گونه آثار، به جز محتوای تاریخیشان - که ما هم واجد آنها هستیم - نیازمند نوعی ژرفاندیشی است که پشتوانههای فکری و مطالعاتی، آنها را ایجاب میکنند و باید بپذیریم که ما بواسطه غرق شدن در جریان نوعی کرختی فکری فاقد آن هستیم و تلاشی هم برای رهایی از این کرختی صورت نمیگیرد.
این کرختی یا به تعبیر صریحتر «تنبلی» راهیافته در بدنه جامعه فکری و فرهنگی ما، البته صرفا امری سوژهمحورانه نیست؛ یعنی گناه آن تنها به عناصر متفکر و اندیشمند ما راجع برنمیگردد، بلکه بواسطه برخی ساختارهای غلط سازمانی و دولتی و... روز به روز تشدید میشود و هر روز امید بیشتری از معدود کنشگران فکری و هنرمندان ژرفاندیش ضایع میکند؛ تا جایی که میتوان پیشبینی کرد کنشگرانی هم که تا اکنون دچار این کرختی نشدهاند - بواسطه حضورشان در ساختار معیوب سیستم فرهنگی کشور ما، که گویی ناکامی اندیشهورزی و ژرفاندیشی را مقدر میسازد - به زودی به این درد دچار خواهند شد.
بدین ترتیب کار فرهنگی و هنری در کشور ما بیش از هر چیز نیازمند خوداندیشی و بازسازی خویش از درون است؛ برنامهمحوری بی حد و حصر، بزرگداشتگرایی مفرط و جشنوارهزدگی، نیازمند نوعی بازاندیشی است تا هزینهها به راهی هدایت شوند که نتیجه آن «خلق» آثار هنری و «تولید» محتوای مناسب برای مخاطبان در گستردهترین دایره میزان باشد؛ انتقال فرهنگ، جهانیسازی انقلاب اسلامی، یا به تعبیر دیگر حضور فعال در جنگ نرم، راهی جز این ندارد؛ تا این ژرفاندیشی و بازسازی آغاز نشود، همچنان جزو مصرفکنندگان فرهنگ و مقلدان هنر «دیگری» خواهیم بود و جشنوارههایمان هم پر خواهد بود از همین محصولات مصرفی و تقلیدی. محصولاتی که بیشتر به کار زینت دادن به کرختی و لذا سرگرم کردنمان در دورههای بیکاری میآیند.
کد مطلب: 52186
آدرس مطلب: https://www.irankhabar.ir/fa/doc/news/52186/کرختی-عرصه-فرهنگ-محصولی-زینتی-نام-جشنواره
ایران خبر
https://www.irankhabar.ir