شهاب حسینی شدن در این سینما سخت است؛ خیلی سخت و پشت شمایلی که امروز میبینید نزدیک دو دهه تلاش و استمرار نهفته است. ما از اولین روزهای تولدش تا همین امروز که در حال خواندن این مطلب هستید، زندگیاش را مرور کردهایم.
شهاب حسینی شدن در این سینما سخت است؛ خیلی سخت و پشت شمایلی که امروز میبینید نزدیک دو دهه تلاش و استمرار نهفته است. ما از اولین روزهای تولدش تا همین امروز که در حال خواندن این مطلب هستید، زندگیاش را مرور کردهایم و جز تلاش و تلاش و باز هم تلاش چیزی ندیدهایم.
1352
سیدشهابالدین
اواخر سال 52 یعنی دقیقتر که بخواهیم بگوییم 14 بهمن در محله هاشمی تهران خدا به خانواده آقای سیدفخرالدین حسینیتنکابنی پسری داد که نامش را شهابالدین گذاشتند.
1365
بچههای خیابان
دوران نوجوانیاش را مثل همه بچههای آن نسل در خیابانها گذراند. خودش میگوید ادبیات خیابانی یعنی زندگی در بین مردم و در اجتماع بودن روی زندگی او تاثیر بسزایی در جهت مثبت داشته است.
1371
جزیره سرگردانی
انگار سرگشتگیاش از همین سالها شروع شد چون آخرین مدرک تحصیلی او دیپلم علوم انسانی است و تحصیلات دانشگاهیاش را در رشته روانشناسی نیمهتمام گذاشت و به دنبال پیدا کردن کاری مناسب در جواهرفروشی و تئاترهای دانشجویی برای بزرگی در آینده تجربه کسب کرد.
1374
دوران عاشقیت
اولین نقطه عطف زندگیاش در این سال اتفاق افتاد. درست در 22 سالگی وقتی با عشق زندگیاش پریچهر قنبری ازدواج کرد. در جایی گفته بود: اگر بعد از شهرت ازدواج میکردم که تکلیفم مشخص بود اما چون قبل از آن بود، به همین دلیل هردویمان با هم تجربهاش کردیم و به این خاطر برایمان باارزش است.
1377
رادیو و دیگر هیچ
اولین جایی که به او اعتماد کرد رادیو بود و فعالیت شهاب در دنیای محبوبش با گویندگی در رادیو آغاز شد. شهاب در آن سالها از اینکه کورسوی امیدی برای ستاره شدن برایش باز شده بود روی ابرها بود.
1378
اکسیژنی برای تلویزیون
او جوان خوشتیپ و متفاوتی بود که مجری برنامه اکسیژن در شبکه 2 شد و بینندگان تلویزیون از اینکه مجبور نیستند مجریهای عصا قورت داده معمولی را ببینند خوشحال بودند. هنوز هم خیلی از طرفدارانش شهاب حسینی خوشتیپ با کت و شلوارهای سفید جذابش را به یاد دارند. پس از آن بود که به برنامههای رنگ صبح، برپا – برپا ، با شماو ... رفت و رسما یک مجری کاردرست در تلویزیون شد.
1379
بازیگری از پایینترین درجه
«پس از باران» سریال پر سوز و گداز آن سالهای تلویزیون برای روح سرگردانش کافی نبود اما همین که موفق شده بود از مجری بودن خلاص شود و به سمت بازیگری برود، برایش خوب بود و با همین نقش کوتاه اولین فیلم سینماییاش «رخساره » را به دست آورد؛ نقشی روبهروی میترا حجار، سوپراستار آن روزها که برای خودش برو و بیایی داشت.
1380
وقتی پلیس جوان شد
یکبار دیگر به تلویزیون آمد اما اینباریک نقش در سریال سیروس مقدم نصیبش شده بود و چه کسی چنین پیشنهادی را رد میکند. این سریال هم موفق بود به طوری که تا سالها به او آقای پلیس جوان میگفتند.
1381
درخشش
دیگر رسما جوان اول سینما شده بود که پیشنهادها از در و دیوار میباریدند. «آدمکها»، «این زن حرف نمیزند» و «زهر عسل» را پشت هم بازی کرد اما یک نقش مکمل عالی از تهمینه میلانی در فیلم موفق واکنش پنجم کافی بود تا به همه نشان دهد چه استعدادی در این پسر میجوشد. همان سال در جشنواره فیلم فجر برای اولینبار نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد و نظر خیلیها را جلب کرد.
1382
پدر شدن
در این سال یک اتفاق مهم در زندگی شهاب رخ میدهد و آن هم تولد اولین فرزندش محمدامین است و دنیا کمکم برایش شیرین میشود. نقشهای درجه یک در سینما و تلویزیون هم همچنان ادامه داشت و روز به روز محبوبتر میشد. «شمعی در باد» ساخته پوران درخشنده و سریال «تب سرد» حاصل آن دوران است.
1383
180 درجه تغییر مسیر
دیگر نقش جوانهای عاشقپیشه راضیاش نمیکرد و به همین خاطر با بازی در یک نقش عجیب و غریب در «رستگاری در هشت و بیست دقیقه» سیروس الوند وجهه جدیدی به کارنامهاش بخشید که باز هم کاندیدای نقش مکمل جشنواره فیلم فجر شد.
1384
رخوت
در این سال خیلی روی فرم نبود و نقشهای خوبی نصیبش نشد و در نهایت «قتل آن لاین» و «پیشنهاد ۵۰میلیونی» تنها فیلمهایی بود که به سیاهه کارنامهاش اضافه شد.
1385
«مدار صفر درجه» به دادش رسید
«بچههای ابدی» و«غیرمنتظره» فیلمهایی نبودند که در سینما انتظارشان را میکشید به همین خاطر یکبار دیگر سراغ تلویزیون رفت و یکی از بهترین نقشهای عمرش را از حسن فتحی گرفت. بازی در نقش حبیب پارسا در سریال «مدار صفر درجه» دقیقا همان چیزی بود که انتظارش را میکشید.
1386
سال جوایز
سه فیلم «دل شکسته» ، «محیا» و «پرچمهای قلعه کاوه» از سینما نصیبش شد؛ در حالی که خودش هم انتظار نداشت. دلشکسته در بین محصولات شبکه خانگی جزء پرفروشترین ها شد و بازی در فیلم «محیا» باعث شد که او این دفعه دست خالی از جشنواره فجر نرود و دیپلم افتخار نقش اول جشنواره بیست و ششم را از آن خود کند.
1387
سوپراستار شد
بازی در فیلمهای تهمینه میلانی همیشه برایش خوشیمن بوده و این بار هم بعد از بازی در «سوپراستار» بالاخره سیمرغ بلورین جشنواره فیلم را به خانه برد تا دیگر چیزی کم نداشته باشد.
1388
نقطه عطف
تا پیش از بازی در فیلم «درباره الی» شاید هنوز منتقدانی بودند که شهاب حسینی را باور نداشتند و شهرت و محبوبیت او را حاصل نقشهای تلویزیونی و فیلمهای کمارزش میدانستند اما «درباره الی» او را چند پله بالاتر برد و با اینکه دستش از سیمرغ کوتاه ماند اما جایزه ویژه جشن منتقدین و خانه سینما را گرفت.
1389
جدایی شهاب از متوسطها
جدایی نادر از سیمین هر آنچه از سینما طلب داشت را به او داد. از دورافتادهترین شهرهای ایران تا خود هالیوود این فیلم را دیدند و لذت بردند. شاهنقش بزرگ زندگیاش در تحسینشدهترین فیلم تاریخ سینمای ایران به شهاب حسینی رسید تا دسترنج این همه سال را یک جا به دست بیاورد.
1390
پسری به نام امیرعلی
مهمترین اتفاق این سال20 مردادماه برای شهاب رخ داد و آن هم تولد پسر دومش امیرعلی بود. فیلمها یک به یک در کارنامهاش ثبت میشدند اما هیچکدام به اندازه این اتفاق برایش مهم نبود.
1391
به عشق سردار
سریال شوق پرواز با نگاهی به زندگی شهیدعباس بابایی بار دیگر شهاب را به تلویزیون بازگرداند و با اینکه دیگر تلویزیون مخاطبان سابق را نداشت اما باز هم به چشم آمد و دیده شد.
1392
همیشه رو به جلو
شهاب حسینی همیشه ثابت کرده که یکجا متوقف نمیشود. او در این سال اولین فیلمش« ساکن طبقه وسط» را ساخت و علنا به جرگه فیلمسازان پیوست. بازی در 37 نقش و اکران ویژه اتفاقهای خوب این سال برایش بودند.
1393
«دوران عاشقی» و «طعم شیرین خیال»
دو تجربه متوسط برای بازیگری بودند که میخواست سر به آسمانها بساید. او سال آرامی را پشت سر میگذاشت تا اینکه اواخر سال یک پیشنهاد فوقالعاده از حسن فتحی به دستش رسید.
1394
قباد دوستداشتنی
شهرزاد و شاهنقش قباد یکبار دیگر او را از منجلاب نقشهای تکراری نجات داد و درست در روزهایی که هیچکس انتظارش را نداشت بار دیگر او را ستاره کرد. شهاب مرد سریالهای درجه یک است. او با نقشهایش در دلها جا باز میکند و تجربه همه کارنامهاش نشان داده که راز ستارهبودن را
به خوبی یاد گرفته است.
این روزها
در انتظار یک سال فوقالعاده
باز هم یک پیشنهاد فوقالعاده از اصغر فرهادی در کنار ترانه علیدوستی. همهچیز آماده است تا از همین حالا سال 95 را هم به نام شهاب حسینی بزنیم.