من دعا میکنم خداوند نوری به قلب مخالفان بتاباند تا دست از رفتارهای خود بردارند و بدانند توهین به هر انسانی اگر واقعی و بحق نباشد، کار نادرستی خواهد بود و عواقب بدی خواهد داشت.
به گزارش ایران خبر، من دعا میکنم خداوند نوری به قلب مخالفان بتاباند تا دست از رفتارهای خود بردارند و بدانند توهین به هر انسانی اگر واقعی و بحق نباشد، کار نادرستی خواهد بود و عواقب بدی خواهد داشت.
کارنامه سینمایی «گوهر خیراندیش» با فیلم «روزهای انتظار» از اصغرهاشمی در سال ۱۳۶۵ شروع میشود و تا به امروز ادامه پیدا میکند، کارنامهای که همکاری با اغلب فیلمسازان صاحبنام ایران در آن به چشم میخورد.
در سال گذشته من بیشتر با فیلم اولیها کارکردم، البته به جز تینا پاکروان که «نیمه شب اتفاق افتاد» فیلم دومش بود، در «خانه دیگری» فیلمی از مهرنوش صادقی بازی کردم که متأسفانه به دلیل نداشتن مجوز موفق نشد به جشنواره راه پیدا کند. در حالی که هیأت انتخاب شخصاً به عوامل فیلم و خود من گفت که این فیلم را خیلی پسندیده بودند و حتی گفتند <خانه دیگری> چهارمین انتخاب ما از میان باقی فیلمها، برای ورود به جشنواره بود. فیلم «نیمه شب اتفاق افتاد» را خیلی دوست داشتم و بازتاب نظر مردم نسبت به نقش خودم بسیار خوب بود. البته متوجه شدم که داورها این فیلم را خیلی دوست نداشتند، در حالی که زمانی که من داور بودم، یادم میآید اگر فیلمی چندان قوی نبود، اما بازیهای قوی در آن دیده میشد، حساب بازیها را از فیلمنامه جدا میکردم.
اما امسال سلیقه داوران بر این اساس بود که فیلمنامه باید خوب باشد تا بازیها در آن خوب واقع شود. من فکر میکنم فیلمنامه «نیمه شب اتفاق افتاد» روان و دارای حس خوب در به تصویر کشیدن عشق دو آدم که اختلاف سنی زیادی دارند، بود. ریتم خوبی داشت و من این فیلم را خیلی دوست داشتم، بازی خودم را درتمام لحظات فیلم باور میکردم و خواستم باورپذیر بازی کنم و فکر میکردم در این زمینه موفق عمل کردم. هیأت داوران برای خود چارچوب و متر و معیاری دارند که شاید در زمان ساخت فیلم به اینها فکر نمیکردیم.
فیلمهای اخیری که از آقای مهرجویی دیدم طوری نبود که با خودم بگویم ای کاش من هم در این فیلم حضور داشتم. شاید چون سلیقههای ما از هم فاصله گرفته است. شاید من به کار فیلمسازان جوان که با جامعه در ارتباط بیشتری هستند، نزدیکتر هستم و احساس باورپذیری بیشتری نسبت به آنها دارم تا بعضی از اساتید فیلمسازی قدیم.
البته این موضوع درباره همه فیلمسازان قدیمی هم صدق نمیکند، مثلاً من با آقای داوودی سالها قبل همکاری داشتم و سال گذشته هم در فیلم «رخ دیوانه» ایشان بازی کردم که همکاری با ایشان هم همان حس باورپذیری به من دست داد. بنابراین میتوان گفت بعضی از سینماگران قدیمی با فیلمهای جدیدی که میسازند، طوری به تفکر این نسل نزدیک میشوند که گاهی از این همه آگاهی نسبت به دغدغههای این نسل متعجب میشوم. زمانی که وقت سرگشتگی ما برای انتخاب مسیرمان بود، فیلمهایی مثل «هامون»، «پری» و باقی فیلمهای مهرجویی روی ما اثر میگذاشت و همه این فیلمها را دوست داشتیم، همچنین فیلمهای اجتماعی ایشان مثل «اجارهنشینها» بسیارخوب و موفق بودند و هنوز هم هستند، چون یک فکر اندیشمندانهای در آنها وجود دارد که هنوز هم جذاب و دیدنی است.
من کارهای دیگر ایشان در زمینه طنز، اجتماعی و فلسفی را واقعاً دوست داشتم اما فیلم «چه خوبه که برگشتی» را نمیفهمیدم، نمیدانم شاید این پسرفت من در زمینه شناخت سینمای مهرجویی است، اما همکاری با تک تک فیلم اولیها برای من بسیار جالب بود. ما برای فیلم «خانه دیگری» دو ماه تابستان بسیار سختی را گذراندیم اما در نهایت فیلم بسیار جالب و خوش ساختی از آب درآمد، من خیلی به آن امید بستم و فکر میکردم از کاندیداهای جوایز جشنواره باشد.
البته که ممکن است کارگردانهای جوان هنوز در قصه، بازی و میزانسن به آن قوام یافتگی که لازمه سینمای ناب است، دست نیافته باشند، اما جوانها به قدری باورپذیر حرف میزنند و فیلم میسازند که میتوانم بگویم مطمئنم در آینده کارهای خلاقانه بیشتری از آنها در سینما خواهیم دید.
اگر بخواهم درباره بیان وضعیت سینمای ایران کلماتی را انتخاب کنم، این کلمات سخت میشوند. من تا قبل از جشنواره فکر میکردم تقریباً سینمای ایران ورشکسته است و سرمایهگذاری برای آن بازدهی ندارد. اما با برپایی جشنواره متوجه شدم مردم سینما را دوست دارند و از آن حمایت میکنند.
اما اگر تلویزیون و ارشاد با هم تعامل داشته باشند و تلویزیون دست از این بیاهمیت جلوه دادن سینما بردارد و سعی کند هر وقت فیلمی در حال اکران است، خبرش را به مردم برساند، من مطمئنم که سینما مثل گذشته رونق میگیرد و مردم بیشتری به سینما میروند. ما شاهد حضور جمعیت زیادی از اقشار مختلف جامعه در روزهای جشنواره بودیم که به سالنهای سینما آمده بودند. این نشان میدهد جایگاه سینما در میان مردم به عنوان یک تفریح سالم حفظ شده است. باید این آشتی بین تلویزیون، ارشاد و فارابی اتفاق بیفتد؛ ازسوی دیگر رسانه ملی میتواند سینما را نجات دهد، به این شرط که به اصحاب هنر و سیاستگذاران سینما اعتماد کنند.
در سینما سختگیری ها آنقدر نیست که در تلویزیون است. فیلمی در سینما مجوز میگیرد، تلویزیون آن را تبلیغ یا پخش نمیکند، همین است که میگویم متر و معیارها معلوم نیست، این را من به عنوان بازیگر متوجه نمیشوم.
وقتی مردم ببینند که ما درباره واقعیت زندگی آنها حرف میزنیم، ما را نگاه میکنند، اما اگر غیر از این باشد و احساس کنند که ما به آنها دروغ میگوییم، ما را نگاه نمیکنند و سراغ کانالهای خارج از کشور میروند و سینمای ما از رونق میافتد.
برپایی جشنواره در چند نقطه اتفاق خوبی بود، فقط کمی خبررسانیهای تلویزیون که از طریق برنامه هفت (شبکه 3) و نقد سینمای ایران (شبکه 4) پخش میشد، زمان پخش دیری داشت و به نظر من مردم عادی نمیتوانستند این برنامهها را ببینند، شاید اصحاب سینما مخاطب این برنامهها بودند. در حالی که لازم است این اخبار در روزهای جشنواره و قبل از ساعت 11 شب پخش میشد تا همه گروههای اجتماعی علاقهمند به سینما در جریان اخبار سینما قرار میگرفتند، مثلاً بهتر بود در تمام ساعات پخش خبر در طول روز، بخشی هم به اخبار جشنواره اختصاص پیدا میکرد.
چند تا فیلم خوب را توانستم در جشنواره ببینم. فیلمها از ساختار خوبی برخوردار بودند و همه را دوست داشتم. همان طور که منتقدان هم گفتهاند، جوانانی به سینما وارد شدهاند که در تولید فیلم بسیار هوشمندانه عمل کردند و موفق شدند. این موضوع جای خوشحالی دارد.
من جمع داوران را دوست داشتم. به آنها پیشنهاد دادم که روش اهدای جوایز طوری باشد که مثلاً اگر فیلم «ابد و یک روز» در بیشتر بخشها نامزد شده و همه حتی پسر بچهای که در فیلم بازی کرده، موفق بودهاند، یک جایزه کلی برای فیلم در نظر بگیرند که معرف فیلم «درجه یک» جشنواره باشد و از طرف باقی جوایز بین باقی فیلمها تقسیم شود.
مثل روالی که در جشنواره فیلم برلین وجود دارد، مثلاً جایزهای که به فیلم «جدایی نادر از سیمین» داده شد، معرف این بود که همه عوامل در این فیلم خوب و موفق بودند. بنابراین، این جایزه به همه گروه تعلق گرفت. اگر چنین اتفاقی پیشبینی میشد، میتوانستند یک فیلم را به عنوان فیلم درجه یک جشنواره انتخاب کنند و باقی جوایز بین جنبههای دیگر باقی فیلمها تقسیم شود که باقی فیلمها مغموم واقع نشوند.
این برخوردها از طرف جامعه فرهیخته و هنردوست کشور رد شده است، دفاعی که مدیران فرهنگی از خانم معتمد آریا کردند، شاهد همین مدعا است. باید همه بدانیم که عمر نوح نداریم و جامعه در مسیر درست خود جلو میرود، اگر قرار باشد یک عده، عدهای دیگر را تحریک کنند، قطعاً سرکوب میشوند و مردم جواب آنها را خواهند داد.
من دعا میکنم خداوند نوری به قلب مخالفان بتاباند تا دست از رفتارهای خود بردارند و بدانند توهین به هر انسانی اگر واقعی و بحق نباشد، کار نادرستی خواهد بود و عواقب بدی خواهد داشت.
اما ما خیلی زود این اتفاقات بد را فراموش میکنیم و فقط احترام و لحظههای خوب در ذهنمان میماند. بدانیم احترام به اقشار فرهنگی، احترام به هر ایرانی و احترام به خودمان است.