ده سالی می شود که پریناز ایزدیار بازیگری را شروع کرده است. او طی این سال ها در تله فیلم ها، سریال ها و فیلم های سینمایی بسیاری بازی کرده است که در اغلب آنها نقش های کوتاهی داشته. اما سریال زمانه به کارگردانی حسن فتحی او را از بازی در این نوع نقش های کوتاه و ساده نجات داد. از سه سال پیش تا الان ایزدیار پیشنهادهای بهتر و البته انتخاب های درست تری داشت. تا اینکه امسال بار دیگر فتحی او را برای بازی در یکی از مهم ترین نقش های سریال محبوب شهرزاد انتخاب کرد و او هم از پس بازی در نقش شیرین به خوبی برآمد.
اما وقتی موفقیت های او به اوج رسید که در فیلم تحسین شده «ابد و یک روز» بازی کرد. فیلمی که همه المان های لازم را داشت تا دیده شود. این فیلم تبدیل به موفق ترین اثر جشنواره فیلم فجر شد و پریناز ایزدیار سیمرغ بهترین بازیگر را برای آن به خانه برد. با او درباره موفقیت های اخیرش و راهی که برای رسیدن به آن طی کرده گفت و گو کردیم.
امسال متفاوت ترین سال کارنامه کاری شما بود. هرچند سابقه بازیگری تان ده سال است، اما بعد از سریال «زمانه» حسن فتحی بود که در جایگاه بالاتری در بازیگری قرار گرفتید. امسال هم با فیلم ابد و یک روز و سریال شهرزاد چند پله بالاتر رفتید. این مسیر را چطور می بینید؟
هر انسانی که بخواهد در مسیر زندگی درست حرکت کند، نباید درجا بزند. امسال بهترین سال کاری من بود، در شرایطی بودم که دلم می خواست سر یک کار خوب بروم، اما هیچ کدام از پیشنهادها به دلم نمی نشست. با «زمانه» این اتفاق برای من افتاد. نقشی داشتم که فراز و فرود زیاد داشت.
پنجاه قسمت هر شب روی آنتن شبکه یک بود؛ آن هم سریالی به کارگردانی حسن فتحی. مردم آقای فتحی را می شناسند، با کارهایش آشنا هستند، او جزو معدود کارگردان هایی است که مردم کاملا به او اعتماد دارند. از «زمانه» به بعد با وسواس بیشتری کار کردم. سعی کردم سر هر کاری نروم و یا حداقل این را فهمیدم که اگر قرار است در فیلمی متوسط بازی کنم باید حداکثر توان و انرژی ام را بگذارم و اینطور نباشد که حتما باید کار خوب باشد تا من خوب بازی کنم.
طبعا وقتی با حسن فتحی کار می کنید انتظارات از شما بالا می رود. بعد از زمان انتظار خودتان هم از خودتان بالا رفت؟
آنچه از خودم انتظار داشتم، امسال تا حد زیادی اتفاق افتاد. فکر می کنم کلا کارکردن با آقای فتحی فرصت پیشرفت را به من داد، ایشان به من اعتماد کردند. در هر صورت کار کردن با آدم های بزرگ تر و حرفه ای تر، قطعا آدم را بازیگر بهتری می کند. بخواهید، نخواهید بعد از کارکردن در کنار علی نصیریان، شهاب حسینی و... بازیگر بهتری می شوید.
در سریال شهرزاد بیشتر بازی های شما در پلان های دونفره، مقابل همین بازیگرانی است که نام بردید. بازی مقابل علی نصیریان و شهاب –حسینی سخت نبود؟
راستش من قبل از سریال شهرزاد بیکار بودم، از طرفی دوست داشتم با آدم های بزرگ کار کنم. شهاب حسینی همیشه نمونه بارز یک سوپراستار است؛ و چه چیز لذت بخش تر از کارکردن با کسی که همیشه خودت طرفدارش بودی. خیلی این اتفاق خوبی است و من را بزرگ تر و پخته تر می کند.
نمی ترسیدید کارکردن جلوی این دو بازیگر باعث شود شما کمتر دیده شوید؟
من یک ذره پرروتر از این حرف ها هستم، برای اینکه هرچه فکر می کنم یادم نمی آید که استرس داشته باشم. همه گروه شهرزاد به ویژه این دو عزیز و همین طور ترانه علیدوستی خیلی حرفه ای بودند. من طرفدار آنها هستم. اما اینطور نبود که بترسم و یا نگران بازی ام باشم. این بازیگرها از نظر اخلاقی، رفتاری و حرفه ای اینقدر پارتنرهای خوبی بودند که اصلا همچین حسی نداشتم. تا حالا با کسی کار نکردم که بگویم از نظر حرفه ای جوری رفتار کرده که من بترسم و یا استرس بگیرم. خیلی هم کمکم کردند.
طبیعتا وقتی رو به روی علی نصیریان، شهاب حسینی و ترانه علیدوستی بازی می کنید ممکن است اگر پا به پای این بازیگرها جلو نیایید مردم شما را به اندازه دیگر بازیگرهای نقش مقابل تان نپذیرند.
می دانم این مساله در ذهن بینندگان به وجود می آید. به هر حال وقتی رو به روی بازیگرهای درجه یک بازی می کنی باید آنقدر تلاش کنی که خوب به نظر بیایی.
از زمان کلید خوردن سریال چقدر زمان برد تا به شناخت درستی از نقش شیرین برسید؟ حدود ده قسمت از شهرزاد گذشت تا مردم کاراکترهای فرعی را پذیرفتند و با آنها همذات پنداری کردند؛ «شیرین» هم از این قاعده مستثنی نبود.
یک چیز جالب به شما بگویم؛ اولین روزی که جلوی دوربین شهرزاد رفتم، قسمت نوزده، سکانس خیاط خانه قباد را فیلمبرداری کردیم. حتی یادم است وقتی دستیار کارگردان من را آفیش کرد سر صحنه، گفتم چرا بازی من را با این سکانس شروع می کنید؟ خیلی برایم اتفاق عجیبی بود که اولین روز کاری ام اواسط قصه را فیلمبرداری کنیم.
پس مخاطب به دیدن سریال عادت کرده بود که بعد از گذشت چند قسمت کاراکترها برایشان جا افتادند.
قسمت های اول سیال یک جورهایی فقط برای معرفی کاراکترها بود؛ به خصوص کاراکترهای فرعی تر که نقش من را هم شامل می شد.
نقش شما سنگین و چندبعدی است. وقتی از قسمت نوزده فیلمبرداری را شروع کرده بودید، حفظ راکورد برای تان سخت نبود؟
آقای فتحی سر سریال «زمانه» هم با من همین کار را کرد. فیلمبرداری را از قسمت شانزده و یا هفده شروع کردیم. برای همین هم در سریال شهرزاد ظاهرا دستیار آقای فتحی به ایشان گفته بود که ایزدیار گناه دارد و بهتر است از وسط قصه و بدون مقدمه فیلمبرداری را شروع نکنیم، آقای فتحی هم گفت او از سریال زمانه به این شیوه کار عادت دارد. ما با آقای فتحی در مورد سیر تحولی شخصیت این کاراکترها زیاد صحبت کردیم و در نهایت رسیدیم به شخصیت فعلی «شیرین».
علاوه بر سریال «شهرزاد» فیلم سینمایی «ابد و یک روز» هم تبدیل شده به نقطه عطف کارنامه کاری شما. پیشتر آن چیزی که از نقش های شما در ذهن مخاطب مانده بود، کاراکترهایی بود از طبقه متوسط رو به بالا جامعه که یک مقدار شیک تر و باکلاس تر از «سمیه» ابد و یک روز بودند. آیا آن بی پروایی که از خودتان سراغ داشتید سر پذیرفتن این نقش هم وجود داشت؟
من خودم هم یک شخصیت چندلایه دارم. یعنی یک جورایی از تمام نقش هایی که بازی کرده ام یک بُعد را در شخصیت خودم دارم. پریناز ایزدیار «سمیه» نیست، «شیرین» هم نیست؛ اما یک چیزهایی از شخصیت آن نقش ها درون خودم پیدا می کنم و سعی می کنم آنها را پررنگ تر کنم. به آن ویژگی مشترک، شاخ و برگ می دهم تا بازی ام باورپذیر شود. حالا نمی دانم چقدر موفق بودم؛ ولی راهی که در پیش گرفتم این است. البته یک بخشی هم به این برمی گردد که به خودم اعتماد دارم. به آن اعتماد به نفس هم نمی گویم؛ دقیقا همان پررویی است. به خودم اعتماد می کنم که بتوانم آن کار را انجام دهم.
برای نزدیک شدن به نقش «سمیه» در فیلم ابد و یک روز چه کردید؟
معمولا اگر بدانم که یک سری کارهای روزمره زندگی ام من را از نقش دور می کند، از انجام آنها در طول مدت فیلمبرداری خودداری می کنم. من پنجاه روز از سمیه جدا نشدم؛ پیش تولید ما در لوکیشن بود. دورخوانی ها را همانجا انجام می دادیم. لباس سمیه را زمان دورخوانی هم می پوشیدم. مثل سمیه کار هم می کردم، یعنی زمان دورخوانی خودم برای همه چایی می بردم، صبحانه را جمع می کردم و همان کارهایی را می کردم که سمیه در فیلم انجام می داد.
یعنی با تیم تدارکات هماهنگ کرده بودید اینجور کارها را به شما بسپارند؟
بله، وقتی با سعید روستایی و سعید ملکان حرف می زدیم، فکر کردیم که این کار می تواند به نزدیک شدن من به نقش کمک کند. این شیوه زندگی سمیه و خانواده اش دور از زندگی واقعی خودم بود.
این خانواده یک خرده رفتاری هایی هم داشتند که مختص همان خاستگاه اجتماعی است. آنها را از کجا آورده بودید؟
سعید روستایی به زندگی مردم این طبقه از جامعه مسلط بود؛ خیلی چیزها را از سعید موقع فیلمبرداری یاد گرفتیم. یک سری مثال ها، اصطلاحات، رفتارها و... . مثلا جایی از فیلم به برادر کوچک خانواده می گویم «اینقدر اخم هایت را نریز» من حالا این اصطلاح را نشنیده بودم. یک سری دیالوگ های این مدلی داشتم که از خود کارگردان می گرفتیم.
بعد از موفقیتی که برای بازی در فیلم «ابد و یک روز» به دست آوردید، چه تصمیمی برای ادامه کارتان گرفتید؟ قصد دارید همچنان در تلویزیون بازی کنید؟
بدون اغراق می گویم که اگر سیمرغ هم نمی گرفتم، دیگر در تلویزیون بازی نمی کردم. به هر حال وقتی که با یک سری آدم حرفه ای کار می کنید، وسواس تان بیشتر می شود. یک زمانی فکر می کردم مثلا عوامل فلان سریال که با آنها کار کرده بودم خیلی کاربلد هستند، الان متوجه شدم که چقدر اشتباه می کردم.
تعریف درستی از آدم های حرفه ای نداشتم. نه اینکه بد باشند، اما آنقدر که من فکر می کردم حرفه ای نبودند. گاهی برای یک سری بازیگرها پیش می آید که به خاطر رودروایسی و تعارف، در فیلمی بازی کنند. من در این رودروایسی ها زیاد مانده ام. الان دیگر تصمیم گرفته ام تعارف ها را کنار بگذارم. دلم می خواهد تنها در فیلم هایی بازی کنم که می دانم از آن لذت می برم. امسال سریال های ماه رمضان و عید به من پیشنهاد شد که گفتم نه. راستش انگار اخیرا تلویزیون هم من را کنار گذاشته است.
برای «همایش انجمن حمایت از بیماری های نادر» دعوت شده بودم، گفتند می خواهیم شما را سفیر این انجمن اعلام کنیم، من هم گفتم اگر در کمک به این بیماران کاری از دستم بربیاید حتما انجام می دهم. داشتم آماده می شدم بروم که زنگ زدند گفتند چون همایش در سالن جام جم برگزار می شود نمی توانید بیایید.
به هر حال شما در مدیوم تلویزیون شناخته شدید.
قبول دارم که تلویزیون خیلی زیاد به دیده شدنم کمک کرد؛ اما من هم خیلی برای آن وقت گذاشتم. من یک سال و یازده ماه فقط در زمانه بودم؛ اما اینکه خودشان من را دعوت کنند و خودشان هم مانع حضور من در سالن صداوسیما شوند، خیلی رفتار بدی بود. البته که توفیق اجباری شد. قطعا مدیوم مهم برای من سینماست.
اولین باری بود که سیمرغ گرفتید و کسانی برای شما دست زدند که خیلی کارکشته تر و بزرگ تر از شما بودند. از آن لحظه ای که اسم تان را بشنوید تا وقتی که به سن برسید به چه چیزی فکر می کردید؟
در آن چند ثانیه ناخودآگاه خودم را مرور کردم. همه اتفاقات چند سال گذشته جلوی چشمم آمد. اینقدر هیجان زده بودم که دستانم می لرزید. نتوانستم اول سیمرغ را بگیرم. اگر می گرفتم قطعا می افتاد. به همه آدم هایی فکر می کردم که در رسیدن به این موفقیت من را کمک کردند و در همان سالن نشسته بودند و داشتند من را تشویق می کردند. اول رفتم پشت میکروفن صحبت کردم، یک دفعه آرام شدم. سیمرغ در دست خانم کریمی مانده بود، حرف هایم که تمام شد آن را گرفتم.