بازار کمدی بیشتر از اجراهای جدی داغ است؛

آخر هفته خود را با دیدن تاترهای کمدی بگذرانید

روزنامه شرق , 29 ارديبهشت 1395 ساعت 12:47

این‌روزها بازار کمدی بیشتر از اجراهای جدی داغ است و حتی گاهی این کمدی آمیخته‌ با تراژدی می‌شود و شاید تنها دلیلش جذب مخاطبان تئاتری است که یا حوصله فضاهای جدی و اندوه‌بار و تلخ محض را ندارند.


به گزارش ایران خبر، این‌ روزها بازار کمدی بیشتر از اجراهای جدی داغ است و حتی گاهی این کمدی آمیخته‌ با تراژدی می‌شود و شاید تنها دلیلش جذب مخاطبان تئاتری است که یا حوصله فضاهای جدی و اندوه‌بار و تلخ محض را ندارند یا اینکه این گروه‌ها به دنبال جذب قابل تضمین تماشاگران‌ هستند که به‌هرحال سود و زیان کار هم از ابتدا مشخص باشد، چون کارهای جدی اغلب با شکست همراه خواهند شد مگر با فرمول‌های دیگری این جاذبه و ضرورت تماشاشدن را فراهم کرده باشند. 

در ایران هنوز کمدی جدی گرفته نشده است؛ با آنکه به لحاظ کمّی، یحمتل دارد رشد می‌کند اما به لحاظ کیفی هنوز اتفاق بایسته و چشمگیری پیش‌ِرویمان قرار نگرفته. علاوه بر کوروش نریمانی در گروه معاصر، میثم عبدی و امید طاهری در گروه اشتباهات توانسته‌اند این مقوله را با جدیت دنبال کنند. آنها این‌روزها دو نمایش کمدی «اتفاقات» و «استشمامات» را در تالار قشقایی اجرا می‌کنند و هر روز هم طرح مطالعاتی خویش را در اختیار بازیگران و علاقه‌مندان جوان می‌گذارند که درباره کمدی به طور نظری و عملی بحث می‌کنند و اتوود انجام می‌دهند. درادامه با نمونه‌هایی که این‌روزها در تالارهای خصوصی و دولتی در زمینه کمدی اجرا می‌شوند، آشنا می‌شویم تا حال‌وهوای این کمدی‌ها نیز دستمان بیاید که با چه نیت و توانی در حال اجراشدن هستند.

سوراخ
 
داغ‌ترشدن بازار کمدی
 
«سوراخ» هم کمدی است و هم تراژدی. از یک‌سو ما را می‌خنداند که عده‌ای به نام تروریست گرفتار پلیس شده‌اند و از سوی دیگر، می‌رنجاند که چرا اینان را پلیس دستگیر کرده است. به‌هرحال تجربه نویی است و البته نگاهش تجربی نیست. یعنی روی نشانه‌های آشکار حرکت می‌کند بی‌آنکه بخواهد نشانه‌ها و حرکت‌های نوینی را پیش‌ِرویمان قرار دهد. آشکار است چون تنها نکته باارزش، مهندسی صداست که در فضاسازی‌ها به کار گرفته شده که این هم عنصری است که در ایران در چند سال اخیر بسیار و به انحای مختلف تجربه شده است. سوراخ در سطح، بسیار قوی عمل می‌کند. اینکه موقعیتی ساخته و پرداخته شود که در آن ترس و گریزی نمایان شود. اینکه بازیگران هم بتوانند در این وضعیت حضور پررنگی داشته باشند که بشود در ارائه واقعیت خشن، بهترین رفتار ممکن را انجام داد و برای تلطیفش از طنز هم چشم‌پوشی نکرد که بشود اینها را به‌نوعی هضمش کرد، ازجمله مواردی است که کار را قابل پذیرش می‌کند. 
 
داغ‌ترشدن بازار کمدی
 
نوعی جدل و درگیری است و هر دو گروه می‌هراسند. پلیس پا پیش نهاده و با هجومش به هتل می‌خواهد سرنخ‌هایش را به نتیجه برساند بنابراین یک لحظه هم از سخت‌گیری غافل نیست. بازی‌ها درست پیش می‌رود و حتی برای تأکید بر واقعیت از بازیگران خواسته شده بر حنجره‌هایشان فشاری وارد نشود و از هاچ‌اف استفاده کنند که این هم خود اشاره تکنولوژیک برای برهم‌ریختن نظم واقع‌گرایانه کار خواهد شد و این هم نوعی تناقض است که رئالیسم کلاسیک را از هم می‌پاشاند که تجلی‌گر نوعی کنش تئاتری باشد. حس و حالت و شکل ظاهری قضیه تکیه‌اش بر واقع‌گرایی است. اینکه این مرد مهاجر (داریوش موفق) و گاوش جلوه حقیقی بیابد هر چند باور حضور گاو در اتاق هتل چندان هم منطقی نیست و هر چند در این گوشه از واقعیت (برشی از زندگی در تئاتر) فرصتی برای پردازش این شاخ‌وبرگ‌ها نبوده است. 

به هر تقدیر، تروریسم که می‌توانست قضیه اصلی باشد و در جهان واقع نیز و به‌ویژه از ١١ سپتامبر ٢٠٠١ با هجوم القاعده به برج‌های دوقلوی نیویورک عمده‌ترین مسئله جهانی قرن هم شده و امروز تهدیدی جدی برای هر پنج قاره است، باید معلوم‌تر از پیش‌اشارات و نکته‌پراکنی‌هایش برای مخاطب مشخص می‌شد چون تخیل در ابراز واقعیت کارایی خود را به شکلی واژگون از دست خواهد داد و ارائه اسناد و مستندات است که این واقعیت پیرامونی را برای ما برجسته‌تر خواهد کرد.

کمدی اتفاقات
 
داغ‌ترشدن بازار کمدی
 
کمدی «اتفاقات» درباره وخامت اوضاع در سیستم دولتی – در کشور ایتالیا- است که چگونه می‌خواهند همه را دست‌به‌سر کنند برای اینکه آنچه باید، انجام نشود. این متن از یک نویسنده ایتالیایی (بر‌اساس متن کمدی هنر تئاتر نوشته ادواردو فیلیپو، ترجمه داریوش مودبیان) گرفته شده است و دوباره‌نویسی را برای این انجام داده‌اند که هم متن کوتاه شده باشد و هم بشود منطبق با تهران این متن را به صحنه آورد. شاید بهتر از کمدی موقعیتی براي نشان دادن مسائل اجتماعی و قبح‌ها و زشتي‌هاي نباشد. برای همین هم هست که در کمدی اتفاقات که از نامش هم پیداست، همه‌چیز به شیوه کنایه‌آمیز به باد انتقاد گرفته می‌شود. اینکه فرماندار مرجع قانونی قدرت است برای اینکه یک شهر و شهروندانش را باید از امتیازاتی بهره‌مند کند، در مرکز ثقل رویدادها قرار می‌گیرد که بدانیم نپذیرفتن مسئولیت می‌تواند خطرآفرین باشد.

 در اینجا تئاتر که همواره توانسته مسائل انسانی را مورد بررسی قرار دهد و در گونه کمدی هم هدفی جز این ندارد که زشتی‌ها و پستی‌ها را بشناساند، بر آن خواهد بود که قدرت را به بوته نقد بکشاند، با این هدف که بشود شرایط بهتری را بر یک شهر حاکم کرد. مردمان یک شهر باید بدانند در انجام مسئولیت‌هایشان بکوشند و از انجام تعهدات شهروندی خود سر باز نزنند و هرچه مسئولیت آدم‌ها بیشتر می‌شود، انجام این تعهدات هم خطیرتر خواهد بود. پس با شناخت دوسویه قانون و انتقاد از آن می‌توان جامعه و شهروندان را در وضعیت سالم‌تری قرار داد. چنانچه شهری نسبت به دیگر شهرها در شرایط بهتری هست، حتما در آن مسئولان بهتر و کارآمدتری حضور دارند که با افکار و اعمال ایشان است که این وضعیت بهتر مهیا شده است.
 
داغ‌ترشدن بازار کمدی
 
میثم عبدی بر آن بوده که کمدی‌اش را با قراردادهای مرسوم همراه کند و نیازی به برجسته‌سازی وجوه روشنفکرانه کارش احساس نکرده است بنابراین کمدی‌اش با تکیه بر همان سنت‌های نمایش کلاسیک نقش اساسی را ایفا می‌کند، در این هم شوخی‌ها پیش‌برنده این وضعیت خواهد بود. برای همین مدام رفتارها، گفتارها و حتی پندارهای شخصی در برخورد با دیگران و بازنمایی یک موقعیت آمیخته با لحظات عاشقانه است. شاید برخی به لحاظ اخلاقی با این موارد زاویه تندی بیابند، اما این امر اجتناب‌ناپذیر است که بشود از این جنبه‌ها پرهیز کرد. به هر تقدیر، کمدی مبتنی بر نقص بشری است و این نقص گره‌گشای اصلی‌اش غرایز حیوانی است که به تعبیری خور و خواب و شهوت است. 

انسان فرومایه به‌ناگزیر در تلاطم جسمانی گرفتار است و شوخی در این بعد انسانی امری طبیعی است و به همین سادگی کمدی دربرگیرنده غرایز است و نمی‌توان از این بدبختی چشم پوشید مگر اینکه انسان در مدار انسانی سیر کند و دیگر اسیر غریزه نباشد که چنین چیزی هم مختص فرزانگان خواهد بود که در مهار و هدایتگری غریزه بسیار کوشیده‌اند اما بین افراد معمولی جامعه این غرایز است که از اسارت بشری سوءاستفاده خواهد کرد. در کمدی بازیگری یک اصل و عنصر کاربردی و کارآمد است و هرچه کمدین‌ها در یک نمایش حضورشان پررنگ‌تر باشد، نتیجه کلی اثر هم پررنگ‌تر خواهد بود. عباس جمشیدی مهم‌ترین کمدین گروه است و تنها دلیل هم برخورداری از فیزیک غیرمتعارف و هم شیوه درست بازی‌اش است که به نسبت حرکت بدن و فیگورهای غلوشده در لحظه اسباب خنده است و هم نحوه گفتار و ابراز رفتارهای کمیکش بیانگر حضور کمدینی است که می‌تواند نگاه مخاطبان را معطوف به خود کند. 

به‌همین‌دلیل دیگر بازیگران هم به‌نسبت حضورشان در کنار این بازیگر، از اهمیت قابل استنادی برخوردار خواهند شد. شاید جلوه‌های بصری که دلالتی بر فضاهای مادی و متجملانه دارد، می‌توانست در بیان قدرت تأثیرگذار باشد که در کمدی اتفاقات فقط به دلیل‌ گران تمام‌شدن دکور از آن چشم‌پوشی شده است. به هرتقدیر، دلالت‌های آشکاری باید بر انحرافات انسان از مسیر درست به چشم بیاید که همین دلبستگی‌های مادی مهم‌ترین دلیلش است که بانی تکبر و تفرعن آدمیان خواهد شد.

کمدی استشمامات
 
داغ‌ترشدن بازار کمدی
 
کمدی «استشمامات» به نویسندگی امید طاهری و کار میثم عبدی، دلالت آشکاری بر فهم و آگاهی بر بادرفته دارد که در شکل دماغ که منبع تیزشامگی است، روشن می‌شود. انگار در ربودن و گم‌شدن و فرار دماغ‌هاست که جامعه نیز مضمحل خواهد شد. این وضعیت که برگرفته از قصه گوگول روسی است، می‌تواند ما را متوجه صاحبان قدرت کند که در صورت نداشتن آگاهی، از هدایت بسامان جامعه بازخواهند ماند و نتیجه اینکه در صدمین سالگرد استقلال کویلند نمی‌توان انتظار پیامدهای خوشایندی را داشت چنانچه سران دولتی از برافراشتن پرچم بازمانده‌اند. این ناتوانی سران کویلند دلالتی بر همان مدیریت‌نکردن راستین بر جامعه خواهد بود. 
 
داغ‌ترشدن بازار کمدی
 
به‌گونه‌ای این استقلال همراه با ناتوانی نشان از نداشتن استقلال است چون استقلال در داشتن توان جمعی نمود عینی خواهد یافت و هرچه از وابستگی‌ها پرهیز شده باشد، این توان نیز جلوه حقیقی‌تری خواهد یافت. دماغ، نوعی گروتسک را یادآوری می‌کند که در آن احتمال تعمیم‌پذیری‌اش بسیار است. به‌گونه‌ای هم می‌شود این وضعیت بی‌شعوری را مسخره کرد و به آن خندید و هم اینکه این ترس و هراس وجود دارد که افراد بی‌شعور دیگر را در تنگنا قرار دهند و اسباب زحمت و آزارشان را فراهم کنند.

مرسولات پترزبورگ
 
داغ‌ترشدن بازار کمدی
 
نمایش «مرسولات پترزبورگ» کار مازیار سیدی که در تالار مولوی اجرا می‌شود، درباره تئاتر، بی‌شعوری، بی‌فرهنگی، دزدی و استثمار افراد است. البته این مضامین برگرفته از چهار داستان کوتاه از نویسندگان سرشناس روسی است که در یک نمایش‌نامه گردآوری و اجرا شده. این چهار داستان عبارت است از شنل (اثر گوگول و ترجمه محمد آسیم)، با زبان به کجاها که نمی‌شه رسید (اثر چخوف و ترجمه حمیدرضا آتش بر آب)، در کام تمساح (اثر داستایفسکی و ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی) و عکس (اثر زشنکو و ترجمه آبتین گلکار). این متون به‌زیبایی در هم گره خورده‌اند تا بشود یک کل واحد را در خوانش این متون تصور کرد. خط‌وربط این آدم‌ها و داستان‌هاست که منجر به نمایش درخور تأمل خواهد شد که در آن وجه طنز و کمدی، ما را متوجه حقایق تلخی خواهد کرد که نزدیک به تعریفی است که از گروتسک شنیده‌ایم چنانچه ولفگانگ کایزر آلمانی معتقد است احساسات متناقضی مانند سرگرمی و درعین‌حال ترس، باعث گروتسک می‌شود.

بازیگران هم سعی کرده‌اند در اینجا رفتاری صحیح داشته باشند. یعنی براساس الگوی کمدی بازی را شروع کنند اما درواقع درادامه سمت‌وسویی به نقش و رفتارهایش دهند نوعی غلو یا غیرمعمول‌بودن بر آن تحمیل شود که بشود در آن گروتسک را عینی‌تر ساخت. شاید نور و طراحی صحنه می‌توانست نمایش را به‌لحاظ بصری و ایجاد شرایط تأثیرگذاری بصری مهیاتر کند که به همان دلایل مالی، مانع از تحقق چنین امری شده است. واقع‌شدن ترس در دل تصاویر، نیازمند نورپردازی است و همچنین طراحی صحنه که درحال‌حاضر با حداقل‌ها تعریف و اجرا شده است، می‌توانست بر رعب و وحشت بیفزاید چنانچه دیدن تمساح یکی از این تأثیرات کتمان‌شده است که هیچ کمکی به روال گروتسک کار نخواهد کرد.

حساب پرداخت نمی‌شه
 
داغ‌ترشدن بازار کمدی
 
«حساب پرداخت نمی‌شه» از نمونه کمدی‌های داریو فو، نمایش‌نامه‌نویس چپ‌گرای ایتالیایی و برنده جایزه نوبل ادبی، است. در این متن، احتکار موادغذایی و صادرات بی‌رویه آن به کشورهای خارجی، باعث کمبود و گرانی موادغذایی در ایتالیا شده و مردم به‌ناچار به فروشگاه‌های موادغذایی حمله‌ور می‌شوند و موادغذایی موردنظر خود را دزدی می‌کنند. کاوه مهدوی، کارگردان، سعی کرده با نوآوری در اجرا مخاطبش را دچار شگفتی کند. این یعنی نیتش خیر است و ما همیشه دنبال این شگفتی‌ها هستیم و حتی او در ارائه تکنیک‌ها که برگرفته از تکنیک‌های نمایش‌های ایرانی و خرده‌نمایش‌های خودی است، تسلط و اشراف خود را نمایان می‌کند. اما در این بین دچار اشتباه فاحشی شده است چون متن، بیگانه و خارجی است و تکنیک‌ها ایرانی و بین این دو تطابق و همخوانی‌ای صورت نگرفته. اگر این مهم انجام می‌شد آنگاه ما هم ناخواسته دچار شگفتی می‌شدیم اما الان ذهن‌مان مدام مقاومت می‌کند که چرا باید اینها عموزنجیرباف، شنگول و منگول و به شیوه پرده‌خوانی بخوانند و بازی‌هایشان را پیش ببرند. اینها زیباست اما در شرایط خودش و ما انتظار داریم یک متن ایتالیایی به شیوه سنتی خودشان یعنی کمدیا دلارته اجرا و بداهه‌پردازی آنها اصل‌واساس بنیادین کار شود.
 
داغ‌ترشدن بازار کمدی

 اما برای اینکه موقعیت ایرانی بشود، قبل از هر چیزی، روایت و کاراکترها باید دست‌کاری می‌شدند و برای مثال قحط‌سالی دهه ٢٠ خورشیدی در دوران جنگ جهانی دوم و بازتاب آن در پایتخت ایران، زمینه‌ساز این دزدی‌ها و کشمکش‌ها می‌شد چون در آن سال‌ها هم احتکار آرد و گندم زمینه‌ساز گرانی و قحطی نان شده بود و این نوعی مقاومت در برابر آن است که مردم با هجوم به نانوایی‌ها، سهم‌خواه خویش در بلبشوی ایجادشده باشند و حتی مثال‌های دیگری هم می‌توانستند پیدا کنند. بنابراین با نوع مواجهه و دراماتورژی فعلی نمی‌شود به‌راحتی کنار آمد. سال ٩٠ امیررضا کوهستانی توانست ایوانف اثر چخوف روسی را که مربوط به صدوچند سال پیش است، کاملا ایرانی کند. 

او چنان بر رفتارها و لحن گفتارها تأکید کرده بود که دیگر جایی برای زمان گذشته و کشور بیگانه باقی نگذارد. بنابراین کاوه مهدوی هم با درنگ و دقت بسیار می‌توانست از این گره کور بگذرد و مواجهه‌ای زنده و تأثیر‌گذار را پیش‌ِروی مخاطبانش قرار دهد. ما در گذشته و در زمان ترجمه متون مولیر، بر آن بودیم با آدابته‌کردن وضعیت کمدی را به اجتماع ایرانی تبدیل کنیم که هم باور متن ساده‌تر باشد و هم خنده‌ها و انتقادها لطفش بر مخاطب روشن شود. امروز هم می‌شود از این نوع نگاه‌ها برای تغییر حال‌وهوای متون بیگانه استفاده کرد، البته اگر اصرار بر تغییر است وگرنه برخی از متون کمدی خود گویای مطلب هستند و نیازی هم به ایجاد تغییر نیست!

ناگهان پیت حلبی
 
داغ‌ترشدن بازار کمدی

«ناگهان پیت حلبی» کار کورش سلیمانی است. پیت حلبی اسم بامسمایی است که به‌یقین پیت حلبی بی‌ارزش و بی‌اعتبار را بر مخاطبان نمایش یادآوری می‌کند تا شاید فضای هنر و فرهنگ و روابط کاری و فرهنگ مشاغل نیز چنین حال‌وهوایی یافته است. چنانچه در این نمایش نام‌های بزرگان و نوابغ ایرانی یادآوری می‌شود که بدانیم دیگر از آن حال‌وهوای جدی و بهره‌وری‌های انسانی به‌دورند برای اینکه سیستم زندگی بر پایه ماده است و دیگر معنویتی در روابط انسانی حضور ندارد.

 یک جغرافیای مشترک در مدار تاریخ به بن‌بست رسیده است چنانچه ابن‌سینا دیگر به دنبال خدمات بزرگ پزشکی نیست و او دارد به تولیداتی می‌پردازد که عامه مردم قرار است مصرف‌کننده آن باشند و دراین‌باره سود کلان برای ابن‌سینا مهم است؛ او که دریافت‌های پزشکی‌اش در کتاب قانون قرن‌هاست امکان توسعه و رشد علم پزشکی را در جهان فراهم کرده است یا باربُد، موزیسین دوره ساسانی، با ریخت‌وقیافه امروزی به دنبال موسیقی بفروش است و دلش نمی‌خواهد موسیقی با هویت ایرانی را در اختیار مخاطبانش قرار دهد. جوان‌ها هم دیگر هویت مستقل و مشخصی ندارند و اینها اسباب اذیت را برای امیرکبیر می‌سازد که به دنبال راه‌انداختن کاروبار تازه‌ای در پایتخت ایران است اما ره به جایی نمی‌برد که همه‌چیز از ادارک آن بزرگ‌مرد بیرون است! 

در این متن پایان تکان‌دهنده‌ای نیست که بشود از این وضعیت برهم‌ریخته به درک و دریافت تکان‌دهنده‌ای رسید. از سوی دیگر، هم نویسنده جوان تحت‌تأثیر شهر قصه بیژن مفید است بی‌آنکه بتواند موزیکال‌شدن فضا را به مرحله چشمگیرتری برساند و البته این استعداد احساس می‌شود. کارگردان سازوکارش را بر نقادی قرار داده است و حتی بر تلخی وضعیت هم دارد پافشاری می‌کند که بشود فضا را گروتسک کند اما هنوز جای کار دارد. یعنی پرداخت متن در مشهودشدن چنین هدفی تأثیرگذار است.

ما هنوز در کمدی نیازمند مطالعه آثار برجسته دنیا هستیم چنانچه در موارد بالا نیز به هر تقدیر، نگاه به آثار بیگانه سرلوحه واقع شده است و این نه‌تنها اشکالی ندارد که خودش مقدمه‌ای برای ورود به جهان کمدی به معنای واقعی‌اش خواهد شد. چخوف، گوگول، داریو فو، ادواردو د فیلیپو و مانند اینها که از سرآمدان کمدی در جهان هستند، می‌توانند مسیر درست کمدی را بر ما بگشایند مشروط بر آنکه شناخت درستی برای انجامش هم به‌وجود‌ آید و ضرورتا به تقلید بسنده نشود. حتی کمدی‌های ایرانی نیز در این راه تأثیرگذارند، البته اگر شکل درستش به صحنه بیاید.


کد مطلب: 61408

آدرس مطلب: https://www.irankhabar.ir/fa/doc/news/61408/آخر-هفته-خود-دیدن-تاترهای-کمدی-بگذرانید

ایران خبر
  https://www.irankhabar.ir