1. مریلین مونرو
دیگر همه تا این حد را می دانیم که دیوای دنیای هالیوود و نماد جذابیت زنانه در کل تاریخ سینما، زندگی شاد و سعادتمندی نداشت. زندگی او خیلی زود به پایان رسید و مرگ او بسیار تراژیک و حزن انگیز بود. با این حال شاید خیلی ها ندانند که شروع حیات او نیز چندان خوشایند نبود. 

مریلین مونرو با نام اصلی نورما جین مورتنسن، سومین دختر یک تدوینگر هالیوودی بود که بعد از طلاق دیگر نمی توانست از بچه هایش به خصوص کوچکترین آنها یعنی نورما مراقبت کند. بنابراین این دختر کوچولو از یک یتیم‌خانه به دیگری فرستاده می شد و مادرش او را همراهی کرده و گاهی از او مراقبت می کرد تا اینکه به علت شیزوفرنی پارانوید برای همیشه در آسایشگاه بستری شد. مونرو تمام کودکی اش را در یتیم‌خانه ها گذراند و حتی ادعا می کرد که در آن مدت مورد تعدی و آزار جنسی نیز قرار گرفت. بالاخره مریلین پس از آنکه اولین کار مدلینگ و اولین نقش های سینمایی را در سال های آخر نوجوانی به دست آورد، توانست از آن دنیای غمگین و ناخوشایند فرار کند.  2. بیل کلینتون
چهل و دومین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در آرکانزاس و تحت نام ویلیام جفرسون بلایث سوم به دنیا آمد. پدرش که فروشنده ای دوره گرد بود، چند ماه قبل از تولد او در تصادف خودرو کشته شد. پس از مرگ او، مادرش تصمیم گرفت حرفه پرستاری را دنبال کند و درست بعد از به دنیا آمدن ویلیام، به نیواورلئان رفت تا در دانشکده پرستاری تحصیل کند. او پسرش را نزد والدینش گذاشت و تا وقتی که ویلیام چهار ساله شد، نزد او بازنگشت و در این مدت پدر و مادر این خانم به خوبی از پسرش نگهداری کردند.

مادر ویلیام با صاحب یک نمایشگاه خودرو به نام راجر کلینتون ازدواج کرد. با آنکه ویلیام بعدها اعتراف کرد که زندگی با پدرخوانده اش زندگی شادی نبود، زیرا او مردی دائم الخمر بود و همیشه مادرش را کتک می زد، ولی بهر حال ویلیام از همان ابتدا نام خانوادگی او را انتخاب کرد. وقتی پانزده ساله شد، رسماً نامش را عوض کرد و به ویلیام کلینتون تغییر نام داد.  خواننده محبوب گروه موسیقی بیتلز شاید یکی از تحسین شده ترین و معروف ترین موزیسین های تمام دوران ها باشد. این نابغه ترانه سرا بر کل دنیایی که در آن زندگی می کنیم و نه فقط دنیای موسیقی، تأثیر و نفوذی انکارناپذیر داشته است. همانطور که از بسیاری از افرادی با چنین نبوغ و استعدادی انتظار می رود، لنون هم کودکی شاد و شیرینی برخوردار نبوده است. 

پدر او ملوان یک کشتی تجاری بود که بیشتر اوقات در منزل نبود و این غیبت او شامل روز تولد جان نیز می شود. بالاخره یک روز او بی خبر رفت و دیگر تا مدتی پیدایش نشد و برای جولیا، مادر جان، هم دیگر چکی نفرستاد. وقتی شش ماه بعد نزد آنها بازگشت، جولیا باردار بود و نمی خواست آلفرد دوباره وارد زندگی جان شود. به همین دلیل او به نیوزیلند رفت و تا بیست سال بعد جان را ندید. جولیا نمی توانست از پسرش مراقبت کند، بنابراین جان با خاله و شوهرخاله اش زندگی کرد و مادرش گاهی او را ملاقات می کرد. با آنکه جان با مادرش نبود، ولی خیلی به او نزدیک بود و خیلی چیزها درباره موسیقی از او یاد گرفت.  4. استیو جابز
بنیانگذار کمپانی اپل، یکی از مهمترین و اثرگذارترین کمپانی های زمان ما، در سال 1955 در سان فرانسیسکو به دنیا آمد و فوراً برای فرزندخواندگی داده شد. پدر بیولوژیکی او، عبدالفتاح جندالی، مسلمانی سوری و مادرش، کارول شیبل، آلمانی تبار بود. والدین این زوج با ازدواج آنها موافقت نکردند، بنابراین وقتی کارول باردار شد، تصمیم گرفتند که بچه را به زوج دیگر به فرزندخواندگی بدهند.

کارول اصرار داشت که بچه به یک خانواده کاتولیک تحصیلکرده و پولدار داده شود، به همین دلیل وقتی پسرش را به زوجی کارمند بدون سواد دانشگاهی دادند، او شکایت کرد و سعی کرد بچه را از آنها پس بگیرد. در نهایت او موافقت کرد که پسرش می تواند نزد آنها بماند به شرطی که او را به کالج بفرستند. کلارا، مادرخوانده جابز، به گفته خودش، آنقدر می ترسید بچه را از او بگیرند که تا دو سال حتی به خود اجازه نمی داد که او را دوست داشته باشد. در مقابل، جابز همیشه می گفت که در تمام مدت زندگی اش با این زوج که "1000 درصد والدین واقعی اش" بودند، عشق و محبت را حس کرده است.  این هنرپیشه افسانه که دو بار با الیزابت تیلور ازدواج کرد، بیشتر به خاطر بازی در فیلم های "کلئوپاترا" (Cleopatra)، "جایی که عقاب‌ها جرات پیدا می‌کنند" (Where Eagles Dare)، "طولانی ترین روز" (The Longest Day)، "چه کسی از ویرجینیا وولف می ترسد؟" (Who’s Afraid of Virginia Woolf?)، "ردا" (The Robe)، "شب ایگوانا" (The Night of the Iguana) و خیلی فیلم های دیگر مشهور است. این بازیگر ولزی یکی از خوش قیافه ترین افراد زمان خود نیز بود. برتون با نام اصلی ریچارد والتر جنکینز در خانواده ای پرجمعیت و به عنوان فرزند دوازدهم به دنیا آمد. پدرش، یک کارگر معدن زغالسنگ دائم الخمر و قمارباز بود. مادرش هنگام زایمان فرزند سیزدهم از دنیا رفت. 

پس از مرگ مادرش، خواهر او سیسیلیا و شوهرش او را نزد خود بردند. پدر ریچارد گاهی او را می دید ولی هرگز هیچگونه رفتار پدرانه ای نسبت به او نداشت. ریچارد در مدرسه با فیلیپ برتون، مدیر مدرسه رابطه نزدیکی پیدا کرد، زیرا آقای برتون او را تشویق به نقش آفرینی در تئاترها مدرسه می کرد و برایش الگوی مهمی بود. وی از لحاظ قانونی نمی توانست او را به فرزندی بپذیرد، ولی سالها بعد ریچارد به یاد او، نام خانوادگی اش را به برتون تغییر داد.  آقای فاکس، بازیگر، موزیسین و تهیه کننده توانایی است. او به خاطر بازی در نقش ری چارلز در فیلم "ری" (Ray) یک جایزه اسکار و یک جایزه بفتا دریافت کرد و نامزد جایزه بهترین بازیگر مرد در نقش مکمل برای فیلم "وثیقه" (Collateral) شد. فیلم های مهم دیگر او عبارتند از: "جنگوی آزاد شده" (Django Unchained)، "دختران رویایی" (Dreamgirls)، "آنی" (Annie)، "غیرقابل پیش بینی" (Unpredictable) و "شهود" (Intuition). جیمی فاکس موزیسین موفقی است که جایزه گرمی را نیز برده است.  

فاکس با نام اصلی اریک مارلون بیشاپ در تگزاس، از پدری به نام دارل (که بعدها به دین اسلام گروید و نامش را به شهید عبدالله تغییر داد) و مادری به نام لوئیز بیشاپ، به دنیا آمد. خیلی زود پس از تولدش، وقتی که فقط هفت ماه بیشتر نداشت، والدینش از هم جدا شدند و او نزد پدرخوانده و مادرخوانده مادرش فرستاده شد تا با آنها زندگی کند. از آن لحظه به بعد، او به ندرت با والدینش تماس داشته است. پدربزرگ و مادربزرگ او خیلی سخت‌گیر بودند و مجبورش می کردند تا در گروه کر کلیسا و مدرسه یکشنبه شرکت کند، ولی با این حال با او مهربان بودند. بعدها فاکس اشاره کرد که چقدر مادربزرگش تأثیر شگرفی در زندگی او داشته و تنها دلیل موفقیت او بوده است. برای آنهایی که نمی دانند می گوییم، فیث هیل خواننده بسیار موفقی در حوزه موسیقی کانتری است. وی بیش از 40 میلیون آلبوم در سراسر دنیا فروخته و 5 بار جایزه گرمی را برده است. همچنین 15 بار جوایز موسیقی کانتری و شش بار جوایز موسیقی آمریکایی را از آن خود کرده است. در سال 2009 او توسط مجله بیلبورد، خواننده شماره یک موسیقی معاصر بزرگسال هزاره دوم شناخته شد. 

فیث هیل در سال 1967 در می‌سی‌سی‌پی به دنیا آمد و فوراً برای فرزندخواندگی به زوجی به نام های ادنا و تد پری داده شد که خانه ای گرم و پر از عشق و الهام برای او و دو پسر بیولوژیکی شان فراهم کردند. او همیشه می دانست که فرزند واقعی این زوج نیست، ولی تا زمانی که به نشویل برای دنبال کردن حرفه موسیقی نرفته بود، به جستجوی والدین اصلی اش نپرداخت. بر خلاف آنچه به او گفته بودند، او زاده رابطه نامشروع بین مادرش و یک مرد متأهل نبود، بلکه والدین بیولوژیکی اش بعد از او با هم ازدواج کرده و دوباره صاحب فرزند پسری شده بودند که آن را نگه داشتند. در هر صورت فیث می گوید که هیچ احساس نفرت یا تلخی نسبت به آنها ندارد.  نیکول ریچی یکی از شخصیت های دنیای فشن و همچنین برنامه های تلویزیونی است. او طراح مد، بازیگر و نویسنده نیز هست. مردم بیشتر او را به خاطر شرکت در برنامه تلویزیونی "زندگی ساده" (The Simple Life) در کنار پاریس هیلتون می شناسند. او و پاریس که بهترین دوستش از دوران کودکی بود، یکی از اولین سلبریتی هایی بودند که به خاطر "مشهور بودن" مشهور شدند. البته نیکول را به عنوان دختر لیونل ریچی نیز می شناسند، هرچند که خیلی ها می دانند که نیکول در واقع دخترخوانده لیونل است. 

والدین نیکول هر دو از اهالی صنعت موسیقی هستند، پدرش پیتر مایکل اسکوودو، یک موزیسین و برادر شیلا ای، خاله ریچی، و مادرش کارن ماس، دستیار شیلا ای بود. این زوج که به لیونل خیلی نزدیک بودند تصمیم گرفتند که به خاطر وضعیت مالی بدشان، نیکول را به ریچی و همسرش بسپارند تا آنها او را بزرگ کنند. آنها این دختربچه را وقتی نه ساله بود، به طور قانونی به فرزندخواندگی پذیرفتند، ولی خیلی زود از هم جدا شدند.  فرانسیس مک‌دورمند هنرپیشه بااستعداد آمریکایی و یکی از معدود بازیگرانی است که تاج سه گانه بازیگری یعنی جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن برای "فارگو" (Fargo)، جایزه تونی بهترین بازیگر نقش اول زن برای تئاتر "مردمان خوب" (Good People) و جایزه امی بهترین بازیگر نقش اول زن برای مینی سریال یا فیلم سینمایی "آلیو کیتریج" (Olive Kitteridge) را دریافت کرده است. وی همسر جوئل کوئن، یکی از برادران کوئن است و در بسیاری از فیلم های آنها ظاهر شده است، به خصوص سریال "فارگو"، فیلم "دهشت زده" (Blood Simple)، "بزرگ کردن آریزونا" (Raising Arizona)، "بعد از خواندن بسوزان" (Burn After Reading) و "مردی که آنجا نبود" (The Man Who Wasn’t There).

مک‌دورمند در سال 1957 در شیکاگو به دنیا آمد و بعد از تولد به فرزندخواندگی داده شد. پدرخوانده و مادرخوانده او اصالتاً کانادایی بودند. مادرش پرستار و پدرش منشی و کشیش کلیسای پیروان عیسی بود. او یک بار در مصاحبه ای اشاره کرد که احتمال دارد که پدر بیولوژیکی اش یکی از اعضای کلیسای پدرخوانده اش بوده باشد. پدرخوانده فرانسیس کشیشی بود که دائماً در سفر بود و وقتی فرانسیس دختر کوچکی بیش نبود، با خانواده به شهرهای مختلف سفر می کرد.  نیکول الیزابت لاوال با نام خانوادگی اصلی پولیزی، با نام مستعار اسنوکی، یکی از مشهورترین بازیگران سابق برنامه تلویزیونی محبوب "جرسی شور" (Jersey Shore) بود. بعد از پایان این برنامه، اسنوکی در برنامه های تلویزیونی مختلفی، حضور داشت و بر شهرتش اضافه شد و حتی در اسپین-آف "جرسی شور" با عنوان Snooki&Jwoww هم حضور یافت. او یکی از معدود اعضای برنامه "جرسی شور" است که با آنکه "گوئیدوی" واقعی حساب می شد، ولی تبار ایتالیایی نداشت. 

اسنوکی در شیلی زاده شد و در شش ماهگی یک زوج آمریکایی-ایتالیایی از نیوجرسی او را به فرزندخواندگی پذیرفتند. او بارها اشاره کرده که به فرزندخواندگی پذیرفته شده و هیچ تمایلی به یافتن والدین بیولوژیکی اش و زندگی با آنها یا شناختن آنها ندارد. او گفت که والدین اصلی و واقعی او، پدرخوانده و مادرخوانده اش هستند و احتمالاً مادر و پدر بیولوژیکی اش دلیل خوبی برای رها کردن او و سپردنش به یک خانواده دیگر داشته اند.