در مورد این زوج ها و زندگی شخصی شان یا رسوایی هایشان چیز زیادی در مجلات نمی خوانیم، زیرا آنها چنین بهانه هایی برای فروش چند شماره بیشتر به دست مجلات و نشریات زرد نمی دهند. در واقع این زوج های خوشبخت، نمونه ها و الگوهایی از وفاداری به عشق و زندگی مشترک برای دیگر ستاره ها و سلبریتی ها می توانند باشند. 

1. مریل استریپ و دان گامر
مریل و دان حدوداً 38 سال است که ازدواج کرده اند و این زوج الگویی برای دیگر زوج های مشهور هستند. هر دوی آنها در حوزه هنر فعالیت می کنند، مریل بازیگر است و دان مجسمه ساز. ولی مهمتر این است که آنها رابطه موفقی دارند و توانسته اند چهار فرزند موفق نیز بزرگ کنند. مریل یکی از بزرگترین و بهترین هنرپیشه های تمام دوران ها است. وی 18 بار نامزد جایزه اسکار شده و سه بار اسکار برده است. او دو جایزه امی، هشت جایزه گلدن گلوب، دو جایزه بفتا و سه جایزه SAG بدست آورده است. 

هرچند که او زندگی حرفه ای اش را از زندگی شخصی اش جدا نگه می دارد، ولی در مراسم اسکار 2012، مریل از همسرش تشکر و قدردانی کرد و گفت: «می خوام از دان تشکر کنم چون وقتی در آخر سخنرانی از شوهرت تشکر می کنی، تصویر اونو با موزیک پخش می کنن و می خوام بدونه که هر چیزی که تو زندگی مون براش ارزش قائلم رو اون بهم داده.» جف 39 سال پیش سر صحنه فیلمبرداری فیلم Rancho Deluxe با همسرش آشنا شد. سوزان در آن زمان به عنوان پیشخدمت در مزرعه بزرگی کار می کرد. او در این باره می گوید: «ده سال بعد از ازدواجمون، نامه ای از گریمور اون فیلم دریافت کردم که گفته بود: "جف، من داشتم تو فایل هام می گشتم که چند تا عکس از تو پیدا کردم که داری از یه دختر محلی سوال می کنی. 

فکر کردم شاید این عکسا برات مهم باشن." و حالا من دو عکس از اون زمان دارم، یکی از اون عکسا کلوزآپی از سوزانه و دیگری یه عکس واید شات از خودمه که دارم اولین کلمات زندگیمو به همسرم می گم، و اون داره به درخواستم جواب منفی میده.» در حالیکه جف بریجز به ندرت رابطه شخصی اش را در معرض چشم عموم مردم قرار می دهد، ولی یک بار اعتراف کرد که فقط یک هفته طول کشید تا عاشق همسرش شود: «بعد از اینکه اون جواب رد بهم داد، تو مهمونی پایان فیلمبرداری فیلم دوباره اونو دیدم و ازش خواستم که با هم برقصیم.

 با هم رقصیدیم... اون خیلی آروم بود و خیلی هم شوخ بود و من حس می کردم که تو خونه ام، یعنی حس آرامشی داشتم و فکر می کردم جایی هستم که بهش تعلق دارم. وقتی برگشتم لوس آنجلس، فهمیدم که اون هفته من عاشق سوزان شدم. این برام خیلی شوکه کننده بود.» این زوج روز 5 ژوئن 1977، یعنی درست پنج روز بعد از خواستگاری جف با هم ازدواج کردند و حالا سه فرزند دارند.

 بریجز در مورد ازدواج می گوید: «چیزی که در مورد ازدواج هرگز روش حساب نکرده بودم این بود که اون شور و حرارت و اون جرقه های عشق، بهتر و بهتر میشن! فکر می کردم که برعکس بشه، ولی عشق بهتر و جذابتر و گرمتر شد. من فکر می کنم یکی از چیزای خوب در مورد متأهل موندن اینه که دیگه وارد دردسرهای طلاق نمیشی. آدم باید تصور و برداشت خودشو از عشق گسترش بده. اگر مدتی طولانی متأهل بوده باشی، قطعاً مورد امتحان قرار می گیری.» 3. مت دیمون و لوسیانا باروسو
با آنکه مت می گوید که به ازدواج اعتقادی ندارد، ولی از سال 2005 تاکنون با خوشی و خرمی همسر وفادار لوسیانا باقی مانده است. این زوج در سال 2003 با هم آشنا شدند، یعنی زمانی که دیمون مشغول فیلمبرداری فیلم Stuck on You بود و در آن زمان لوسیانا پیشخدمت رستوران بود. دیمون در مورد اولین برخوردش با لوسیانا می گوید: «من پشت پیشخوان قایم شده بودم چون طرفدارا اذیتم می کردن... رفتم اون پشت و یه دفعه لوسی گفت: "اینجا چه غلطی می کنی؟" چون من اونجا کار نمی کردم و رفتم بودم پشت پیشخوان.

 قسم می خورم اون حسی که اون لحظه بهش پیدا کردم واقعی بود و همون اولین باری که دیدمش عاشقش شدم.» این زوج در سال 2005 با هم ازدواج کردند و حالا چهار دختر دارند. دیمون در مورد زندگی اش با لوسی اینطور می گوید: «ما یه قانون دو هفته ای داریم. من هیچوقت بیشتر از دو هفته از خونه دور نیستم. من فکر می کنم تا اونجایی که ممکنه باید در کنار فردی که دوسش داری باشی. همسر من شریک روح منه. دوست ندارم ازش دور بمونم.» تام و ریتا زمانی که روی فیلم Volunteers عاشق هم شدند. این زوج در سال 1988 ازدواج کردند و دو پسر دارند. اخیراً آنها نوه دار هم شده اند. هنکس و ویلسون 28 است که با هم هستند. ویلسون در این باره می گوید: «هرگز فراموش نمی کنم، ما تو تقاطع خیابون 57 و 5 نیویورک یا 58 و 5 دست در دست همدیگه ایستاده بودیم و منتظر چراغ راهنمایی بودیم تا سبز بشه. تام به من نگاه کرد و گفت: "می دونی، می خوام بدونی که هرگز لازم نیست خودتو تغییر بدی تا بتونی با من باشی." موجی از نمی دونم حس عشق بود یا یه چیز دیگه، ولی تمام وجودمو فرا گرفت. و می خوام بگم تام اینجوری بود و همیشه همینجوری بوده.» هنکس نیز درباره همسرش می گوید: «من بیشتر از لیاقتم خوشبخت و سعادتمند بودم.

 از سال 1988 تا حالا من در آغوش گرم یک خونواده گُنده و چاق یونانی، خوشبخت و شاد بودم. اگر من حالا اینجا هستم، به خاطر همسرم ریتا ویلسونه. اون همیشه الهامبخش بهترین کارهای من بوده. من آرزو دارم که همه زندگی شون رو با دوستی به این خوبی، عاشقی با این شور و حرارت، شریکی به این نزدیکی و زنی به این زیبایی که من به عنوان شریک روحم، یعنی ریتا ویلسون داشتم، قسمت کنن.» این زوج خوشبخت سر صحنه فیلمبرداری با هم آشنا شدند و بعد از ازدواج در سال 1988 با هم دی فیلم های سینمایی همبازی شدند. دو فیلمی که این زوج بهترین نقش های زندگی شان را بازی کرده اند فیلم های Loverboy و Murder in the First بوده اند. کایرا زمانی که با کوین ازدواج کرد فقط 23 سالش بود و حالا آنها دو فرزند دارند. او در مورد کوین می گوید: «وقتی کوین وارد جمعی میشه، هنوزم حس می کنم... منظورم اینه که دلم تند تند می زنه و به این فکر می کنم: "وای... اون خیلی بانمکه و خیلی جذابه" در واقع اولین چیزی که بهش فکر می کنم همینه.

 می تونین از افرادی که سر صحنه فیلمبرداری هستن هم بپرسین، چون کاملاً قابل لمسه. اون هنوز برای من مثل یه رازه. و با هم پیر شدن برام ترسناک و هیجان انگیزه.» کوین نیز آتش این عشق را زنده نگه می دارد: «هنوز هم می خوام که کایرا به من به عنوان یه پدر، شوهر، بازیگر و موزیسین افتخار کنه. ما شب ها رو فقط به خودمون اختصاص میدیم و آپارتمان رو فقط برای خودمون نگه می داریم. درها رو قفل می کنیم و وقت گذرونی می کنیم، شام درست می کنیم و فیلم تماشا می کنیم.» این زوج 36 سال است که ازدواج کرده اند و اظهار داشته اند که مستقل بودن، کلید زناشویی موفق آنهاست. آنها چهار فرزند از یکدیگر دارند. داستین اولین بار در 27 سالگی و زمانی لیزا را ملاقات کرد که او 10 سال بیشتر نداشت. آنها در جمعی خانوادگی با هم آشنا شدند. سالها بعد بود که هافمن فهمید که گاتسگن آن روز بعد از ملاقات با او چه گفته بود. وی می گوید: «داشتیم با مادربزرگ لیزا تو سنترال پارک قدم می زدیم که برگشت و به لیزا گفت: "یادت میاد اون روز بعد از اینکه داستین بلند شد و رفت تو به من چی گفتی؟ گفتی: مامان بزرگ، وقتی بزرگ شدم می خوام با اون عروسی کنم."» هنوز هم خیلی ها از خود می پرسند که این دو چطور این همه سال در کنار هم مانده اند. هافمن می گوید: «اگه هر دوی شما سعی کنین روراست باشین، زناشویی تون بهتر و بهتر میشه. عشقتون عمیق تر میشه. چون می دونین این بازی – یعنی زندگی – محدوده. من به همسرم میگم: "من وقت زیادی برام نمونده و این وقت باقیمونده برای با تو بودن کافی نیست."» علیرغم اختلاف سنی 13 ساله، این زوج 20 سال است که کنار هم مانده اند. هیو در سال 1995 با دبورا، بازیگر استرالیایی، سر صحنه سریال تلویزیونی استرالیایی Correlli آشنا شد و سه ماه و نیم بعد به او پیشنهاد ازدواج داد و حتی خودش حلقه ازدواج را برایش طراحی کرد. هیو می گوید: «من تا 26 سالگی با 120 دلار مزد هفتگی به عنوان دانشجو زندگی می کردم. بعد وقتی با دب آشنا شدم، ده برابر بهتر از زندگی مجردی‌م بود. اون خیلی خوشگل بود و فوق العاده شوخ بود. انرژی اون و روحیه‌ش غیرقابل کنترل بود. و اعتماد به نفسش مثال زدنی بود. من همون ثانیه که دیدمش ازش خوشم اومد. 

یجورایی دب درست نقطه مقابل من بود. من خیلی بی‌حساب بودم و اون برام خیلی مهیج بود. من همیشه واقعاً مجذوبش بودم و به جایی رسید که وقتی قضیه جدی شد، این کشش من به اون دیگه داشت منو می ترسوند.» دبورا نیز اعتراف کرده است که رابطه آنها هر سال بهتر و بهتر می شود: «من معتقدم به اینکه ما تو این دنیا شریک زندگی و شریک روحی داریم و وقتی من با هیو آشنا شدم، انگار یه جرقه بود و البته که عشق در نگاه اول نبود، ولی همون ثانیه ای که دیدمش می دونستم چه اتفاقی قراره بیفته و این آگاهی رو اون لحظه بدست آوردم و اونم انگار حس کرد که منو داره و البته هیو خیلی بانمک و دوست داشتنی بود. 

ولی کشش من فقط به خاطر این چیزا نبود، یه چیزی بود که وقتی نگاهش می کردم فکر می کردم این مرد به عنوان یه دوست تو زندگی من باقی می مونه و بعد این دوستی تبدیل به یه چیز دیگه شد.» این زوج بعد از آنکه دبورا دو سقط جنین را تجربه کرد، یک پسر و یک دختر را به فرزندخواندگی پذیرفتند.  8. کالیستا فلاکهارت و هریسون فورد
هریسون و کالیستا در سال 2002 در مراسم گلدن گلوب با هم آشنا شدند. بعد از بیش از هشت سال با هم بودن، آنها در سال 2010 ازدواج کردند و مراسم عروسی آنها در سانتافه، نیومکزیکو برگزار شد. کالیستا 22 سال از همسرش جوانتر است و قبل از این ازدواج یک پسر را به فرزندی پذیرفته بود. 

هریسون از روابط قبلی اش چهار فرزند دارد و علاوه بر آنها، پسر کالیستا را نیز به فرزندی پذیرفته است و در مورد آن می گوید: «یادم میاد که به این فکر می کردم: "خیلی مسخره ست. هریسون خیلی از من بزرگتره و من خیلی جوونم." ولی واقعاً هیچوقت نمی تونین حدس بزنین که قراره عاشق چه کسی بشین و من عاشق هریسون شدم. البته دوست دارم که در مورد این قضیه اذیتش کنم و اینو علیه ش استفاده کنم.

 اون خیلی عمر کرده و خیلی چیزا می دونه و من بهش می گم: "آره عزیزم، تو خیلی پیری، اینو همه مون می دونیم"».  در مقابل هریسون فورد اینطور می گوید: «وقتی عاشق کالیستا شدم شصت سالم بود. چیزی که بیشتر از همه منو حیرت زده کرد این بود که هنوز قادر بودم رابطه ای بلندمدت بسازم و تعهدی جدی داشته باشم. با بچه هام، تو زندگی شخصیم یا تو کارم، سعی می کنم از اشتباهاتم درس بگیرم و رشد کنم.» ویکتوریا قبل از آنکه با این فوتبالیست سابق آشنا شود، عاشقش شده بود و دیوید زمانی عاشق ویکتوریا شد که اجرای او را در گروه موسیقی The Spice Girls در تلویزیون دید. شاید بتوان گفت که سرنوشت این دو این بود که سر راه هم قرار بگیرند! آنها در سال 1996 همدیگر را دیدند و تا چند سال مخفیانه با هم می گشتند. در سال 1998 بود که دیوید پیشنهاد ازدواج داد و بقیه داستان را همه می دانند.

 در روز چهارم جولای 1999، دیوید و ویکتوریا در قلعه گوتیک لاترلزتاون در ایرلند با هم ازدواج کردند و دیوید راز رابطه عاشقانه شان را اعلام کرد: «باید با هم خوش بگذرونین. ما چهار تا بچه زیبا داریم که تمام وقتمون رو برای خوشبخت کردن اونا و اطمینان از سلامت شون و خوب بودنشون صرف می کنیم و بیشتر وقتمون رو برای اونا میذاریم. ولی به عنوان یه زوج هم باید برای همدیگه وقت بذاریم و این همیشه برامون اهمیت بالایی داشته».  همه می دانند که اوپرا وینفری کیست. وی یکی از قدرتمندترین و موفق ترین زنان دنیاست. او از سال 1986 تابحال با استدمن گراهام بوده و با آنکه این دو هرگز پیوند رسمی نداشته اند،  ولی هنوز هم به هم وفادار هستند، هرچند قرار بود در سال 1992 این کار را بکنند که در نهایت منصرف شدند. هر زمان که از آنها در این مورد سوال می شود، هر دوی آنها می گویند که پیوند آنها معنوی است و هیچ چیزی در این دنیا نیست که عشق آنها را نسبت به هم خدشه دار کند و آنها را از یکدیگر بگیرد.

 ولی اگر هم قرار باشد روزی آنها این قضیه را رسمی کنند، به احتمال بسیار زیاد استدمن باید قرارداد پیش از ازدواج را امضا کند، زیرا در مورد این زوج، باید بگوییم که اوپرا نان آور اصلی است، و دیگر همه می دانند که ثروت او شاید یکی از دلایلش برای رسمی نکردن این پیوند باشد. هر چه باشد، نصف این ثروت فراوان بعد از رسمی شدن این پیوند به استدمن می رسد!