به گزارش ایران خبر، همیشه زمانی که بازیگران و هنرمندان محبوب برای یک حرکت اجتماعی پیشقدم میشوند شاهد حضور بیش از پیش مردم هستیم. شاید این هم یکی از رسالتهای هنرمندان باشد که برای کارهای خیر پیشقدم میشوند و موجی از هواداران را بهدنبال خود میکشانند. پرستو صالحی هم یکی از آن بازیگرانی است که سفیر حمایتهای مسائل اجتماعی مختلفی بوده است؛ سفیر اهدای اعضا، مبارزه با استعمال دخانیات، حمایت از کودکان کار و شرکت در همایشهای خیرخواهانه دیگر ازجمله فعالیتهای این بازیگر است.
او بهتازگی مهمان یکی از برنامههای تلویزیونی بود و رازهایی از زندگی شخصی خود را برملا کرد. او از آن دست بازیگرانی است که همیشه دوست داشتهایم بیشتر درباره سبک زندگی او و فعالیتهایش بدانیم. پرستو صالحی با آنکه بهخاطر بیماری مادرش گرفتاریهای زیادی داشت همراهی ما را پذیرفت و با ما به گفتوگو نشست.
سینما را رفاقتی کردهاند
کم بودن فعالیت در سینما و تلویزیون فقط مختص من نیست و متاسفانه الان تقریبا دوسوم هنرمندان ما بیکار هستند. این مشکل از هزار جا آب میخورد و صرفا به یک مورد محدود نمیشود. تلویزیون بودجه ندارد، کارهای تلویزیونی کمی ساخته میشود و... با این تعداد کارهای کم و محدود، تقسیم کار درستی هم نمیشود و دوستان همان چند کاری هم که ساخته میشود را رفاقتی کردهاند.
یک تیم با هم کار میکنند، باهم رفیق و اخت میشوند، کار خوب از آب در میآید و مجموعه موفق میشود. همین قضیه باعث میشود ترجیح بدهند با همان تیم یا با حداقل تغییر در اعضای تیم دوباره کار جدیدی بسازند. علت بیکاری و کمکاری بازیگران میتواند همین موضوع باشد که بسیاری از هنرمندان درگیر آن هستند.
برای بازیگری، زیبایی الزامی نیست
بعضی مردم فکر میکنند برای موفقیت در بازیگری باید چهره خوبی داشته باشند یا هرکس که چهره خوبی دارد حتما بازیگر محبوبی میشود، درحالی که اینطور نیست. به نظر من صورت زیبا میتواند وجود داشته باشد یا نداشته باشد و این ارتباط چندانی با موفقیت در بازیگری ندارد. الزامی وجود ندارد که حتما باید زیبا باشی تا در بازیگری موفق شوی. بسیاری از بهترین بازیگران دنیا صورت چندان قشنگی ندارند. حتی بسیاری از همین بهترین بازیگران خیلی زشت هستند، در کنارش ممکن است برخی آنها بسیار زیبا هم باشند. داستین هافمن 150سانت قد دارد اما داستین هافمن است.
از آن طرف مریل استریپ بینی بسیار بزرگی دارد یا جولیا رابرتز دهان گشاد و چشمهای فرو رفته و ریز دارد اما همه اینها بازیگران خوبی هستند. بههرحال اگر صورت زیبا هم وجود داشته باشد که چه بهتر، مثلا نیکول کیدمن، هم از صورت و هم از بازی و هنرش لذت میبریم. میتواند هر دوی اینها (صورت زیبا و هنر) در کنار هم باشد و میتواند نباشد. داشتن زیبایی برای بازیگری الزامی نیست و دهه مد بودن چشمرنگیها گذشته است. الان دیگر اینطور نیست که فقط چشم روشنها سر کار باشند. وقتی همه چیز حرفهای باشد به هیچکدام از این ماجراها توجه نمیشود.
از تزریق ژل به لبم پشیمانم
من جراحی زیبایی نداشتهام، فقط تزریق ژل لب داشتم که سالها پیش انجام دادم. 10سال پیش ژلهایی برای تزریق لب وارد ایران شد. آن موقع نمیدانستند اما الان میدانیم که این ژلها قابلیت جذب ندارد و عواقب بدتری بههمراه میآورد. این ژلها علاوه بر اینکه از بین نرفت و جذب نشد، عفونت را هم برای بسیاری از کسانی که در گونه یا لبشان تزریق کرده بودند، بهدنبال داشت. 10سال پیش ژل تزریق کردم و پشیمان هم شدم، چراکه الان فکر میکنم برای بازیگری بهتر است صورت آدم طبیعی باشد. هرچند که حتی طبیعی هم که باشی، عدهای اصرار دارند بگویند که صورت همه بازیگران عملی است. گونههایم را تزریق نکردهام، بهطور ارثی و از طرف مادرم است. چیزی هم نیست که بخواهم با آن پز بدهم، ژنتیکم اینطور است.
افکارم را زیبا میکنم
برای زیباتر شدن سعی میکنم افکار و نگاهم را زیبا کنم. وقتی درون و ذات کسی زیبا باشد، قطعا تمام اینها در صورت ظاهری آدمها تبلور پیدا میکند و صورت آدم به دل مینشیند. برای زیبایی ظاهری و حفظ جوانیام سعی میکنم سالم زندگی کنم. سالم زندگی کردن هم کار چندان سختی نیست، سیگار و قلیان نکش، شب بهموقع بخواب، فستفود کم بخور و... آنوقت جوان خواهی ماند. چیز عجیب یا پیچیده یا سختی نیست که نتوان از عهده آن برآمد.
زندگی با صداقت شفافتر است
خودم را خیلی خوب میشناسم، میدانم چه چیزی خوشحال یا ناراحتم میکند و... چون خودم را میشناسم، میدانم که باید چه کاری انجام دهم. سعی میکنم خودم را همینطور که هستم بپذیرم و صادق باشم. هیچوقت هم از صداقت و روراستی خودم ضرر نکردم. مردم هم صداقت را دوست دارند. شاید در ابتدا برخی مسائل برای مردم سنگین باشد اما اگر صداقت رویه کار آدمها شود، همه عادت میکنند که تو آدم رکی هستی و بقیه هم تو را همینطور که هستی، میپذیرند. صادق که باشی همه چیز شفافتر و آسانتر پیش میرود. من از نوجوانی به لحاظ فکری و زندگی مستقل بودم و مسئولیت داشتم. مقدار زیادی از این ریسکپذیری و... از نحوه بزرگ شدن من نشأت میگیرد.
قبول کردم که مردم میخواهند از زندگیام بدانند
درست است که زندگی خصوصی هرکس به خودش مربوط است و میتواند درباره آن تصمیم بگیرد اما اصولا باورم این است که کسی که چهره میشود، باید بپذیرد که مردم دوست دارند از زندگیاش بدانند. ما هم تاحدی که خودمان دلمان بخواهد، میتوانیم درباره زندگی خصوصیمان صحبت کنیم. ممکن است کسی اصلا دلش نخواهد کوچکترین مسئله خصوصیاش را بدانند و بسیار هم محترم است. اما من شخصا اینطور نیستم و میگویم وقتی قبول کردم جلوی دوربین بیایم، آدمها دوست دارند بدانند که بک گراند زندگیام چیست؟ این جزء خصوصیات اخلاقی من است که آنچه دلم بخواهد را از زندگیام میگویم.
در کودکی تومور مغزیام را جراحی کردم
مادرم چند روزی بهدلیل مشکل قلبی در بیمارستان بستری بودند اما خدا را شکر حالشان خوب است و مرخص شدند و آنژیو موفقیتآمیز بود. اصولا هر عملی نگرانی دارد و بیهوشی بهطور کلی کمی نگرانکننده است، اما فکر میکنم بههرحال باید به تشخیص پزشک عمل کرد و اگر لازم است، جراحی را انجام داد. اگر پزشک متخصص و حاذقی را انتخاب کردهایم باید به نظر و تشخیص او اعتماد کنیم چون درغیر اینصورت امکان دارد کاری که لازم است انجام دهیم، دیر شود. اما بههرحال جراحی ترسناک است؛ چون در کودکی هم جراحی زیاد انجام دادهام. جراحی تومور مغزی هم داشتم و طبیعی است که استرسم نسبت به جراحی بیشتر از بقیه باشد.
طب سنتی برای پیشگیری
از روشهای سنتی تاحدی برای کنترل فشار خون، چربی، لاغری و... استفاده کردهام. فکر میکنم همه درمانهای مختلف مکمل همدیگر هستند. آنچه بهعنوان طب سنتی و مدرن وجود دارد این است که در کنار هم هستند و نمیتوان یکی را به تنهایی داشت و از دیگری غافل شد. از طب سنتی درخصوص تغذیه خیلی میتوان بهره گرفت و باعث پیشگیری از بسیاری از بیماریها میشود. اما در بحث درمان، پزشکی نوین را موثرتر میدانم. بهنظرم کسی که از روشهای پیشگیری سنتی استفاده کند، اصلا بیمار نمیشود که بخواهد درمان کند.
ملاکم برای ازدواج آرامش است
هنوز ازدواج نکردهام و بهنظرم ازدواج اینطور نیست که از قبل تصمیم بگیرم که حالا میخواهم ازدواج کنم. باید فردی سر راه آدم قرار بگیرد که مطابق میل و ایدههایش باشد و آنوقت تصمیم بگیری که میخواهی ازدواج کنی. تا به حال موردی پیش نیامده که حس و تمایل به ازدواج را در من ایجاد کند. سختگیر و کمالگرا نیستم و ایدهآلهای من بسیار ساده است. زندگی با یک فرد معمولی که بتواند آرامش بدهد، همین. ویلای شمال و خانه و ماشین آنچنانی و... برایم ملاک نیست. شاید منتظرم آدمی که مکمل من است در زندگیام پیدا شود، بعد از آن انشاءالله ازدواج خواهم کرد.
بازیگری، منبع درآمد من است
جز بازیگری درآمد دیگری ندارم. هنر گریم را آموختهام و مدتی هم تدریس میکردم اما الان مدتی است که در این زمینه فعالیتی ندارم. معمولا همیشه در خانه هستم، چون علایقم را میتوانم در خانه پیگیری کنم. کتاب خواندن، فیلم دیدن، تلویزیون تماشا کردن و... همگی علائق من هستند که میتوانم در منزل پیگیری کنم. البته سفیر بعضی فعالیتهای اجتماعی هم هستم، مثل سفیر اهدای عضو، مبارزه با استعمال دخانیات، کودکان کار و... که بهنظرم هر هنرمندی مسئول است بخشی از این مسائل اجتماعی را حمایت کند.