درست است كه در فرش قرمزهای خارجی، سلبریتیهای نامآشنای دنیا هر بار ریسك تازهای میكنند و عجیبوغریبترین لباسها را برای بیشتر دیده شدن، تن میزنند اما آیا هنرپیشه ایرانی هم میتواند خود را تا این اندازه در انتخاب لباس، آزاد، اهل ریسك و قابل پذیرش برای جامعه تصور كند؟ لباسی كه «نفیسه روشن» در جشن حافظ پوشیده بود یكی از همین موارد است؛ یك ریسك شكستخورده. چنین لباسی تا چه حد میتواند یك انتخاب درست باشد و تا چه اندازه در معرفی بخشی از هویت ایرانی او موثر است؟ به طور كلی سوال این است كه آیا میشود هنرپیشهای، لباسی با طرح برج آزادی بپوشد و در میان طرفدارانش، همچنان یك ستاره باقی بماند؟
استفاده از موتیفهای معمارانه، خصوصاً آثاری تاریخ معماری ایران روی لباس ها، سنت دیرینهای ست و مد تازهای به حساب نمیآید؛ اما چند وقتی است كه برخی طراحان و گروههای طراحی لباس، به صرافت افتادهاند با چنین ترفندی، به زعم خود لباسهای ایرانی طراحی كنند. خاطره ایرانیها از لباسهایی با طراحی معمارانه به سال 1348 برمیگردد، در آن زمان، هنری كلارك به ایران آمد و از آنجایی كه نه فقط طراح لباس، بلكه عكاس مد هم بود، لباسهایی را برای زنان ایرانی طراحی كرد كه در آنها، موتیفهایی از معماری و طبیعت شهرهایی چون تهران، شیراز و اصفهان دیده میشد. این طرحها اگرچه بعدها روی مجله معتبر ووگ به چاپ رسیدند اما یك چالش بزرگ داشتند؛ هنری كلارك محدود شده بود به استفاده از موتیفهایی كه در بدنه معماری نقشی دو بعدی داشتند یعنی یا بافت بنا به حساب میآمدند یا طراحی روی بافت.
بعدها چنین شیوهای را برخی دیگر از طراحان لباس هم ادامه دادند؛ مثلا کیوان خسروانی كه خود معمار و از نزدیكان هوشنگ سیحونِ معمار بود، سعی كرد با استفاده از هنرهایی چون قلم كاری، سوزن دوزی بلوچستان، چشمه دوزی اصفهان و ... نقش ها و تزئینات معمارانه بناهای تاریخی ایران را روی لباسهایی كه طراحی میكرد بیاورد. با این همه حتی در طراحیهای او، نشانهای از حضور سه بعدی بنای معماری شده وجود ندارد و آن چه هست، صرفا تزئیناتی ست كه روی لباس ثبت شده.
این چالش بسیاری از طراحان لباس بود كه چطور میتوان یك هنر سه بعدی مثل معماری را روی لباس پیاده كرد و به آن همان اصالتی را بخشید كه بنا، واجد آن است. این موضوعی ست كه حالا به نوعی نفیسه روشن هم با آن درگیر شده. لباسی را از مزون «ایرانزمین» با قیمت گزافی خریده تا در جشنی بپوشد اما واكنشهایی كه حتی طرفدارانش به این لباس داشتهاند، چندان به مذاقش خوش نیامده. چرا؟
آیا میتوان برج آزادی را از شكل سه بعدی آن خارج كرد و به شكل یك عكس روی لباس قرار داد و توقع داشت باز هم معنای برج آزادی بدهد؟ این پرسشیست كه احتمالاً تیم طراحی لباس مزون «ایرانزمین» هم با آن درگیر بودهاند؛ برشهای لباس را به گونه ای انتخاب كردهاند كه روی تن، لباس، برج را یادآوری كند اما این یادآوری مخدوش شده چرا كه تن، نمیتواند نقش استراكچر برج را بازی كند.
برای درك بهتر این موضوع بد نیست مقایسهای كنیم میان شباهت «تن و مانكن» از یك سو و «تن و ساختار معمارانه» از سوی دیگر. در گزینه اول، شباهت میان تن و مانكن، به قدری زیاد است كه پذیرفتن استدلال طراح لباس المپیك غیر ممكن میشود؛ خانم رامین به مدآنلاین گفته بود كه اگر لباسهایی را كه او طراحی كرده به تن مانكن های بهتری میزدند، چنین مورد عتاب كاربران شبكه های اجتماعی واقع نمیشد، اما پرواضح است كه چنین نیست چرا كه در طراحی سادهترین مانكنها هم شباهت با آناتومی انسانی در اولویت قرار گرفته. از سوی دیگر، بین تن و ساختارهای معمارانه، هم شباهتهایی وجود دارد (بهتر است آنهایی كه دنبال موضوع میگردند به معماری بیونیك مراجعه كنند) اما این شباهت جز هندسه و ضرایب نقش دیگری در طراحی ندارد. به همین دلیل است كه آناتومی بدن یك خانم نمیتواند خالی بودن زیر تاج برج آزادی را نشان دهد و درست به همین دلیل است كه طراحان لباس خانم روشن مجبور شدهاند، فضاهای پر و خالی را با رنگ دیگری بپوشانند كه تن پوشیده بماند اما حسین امانت كه برج آزادی را در جوانی طراحی كرد، مجبور نبود جاهای خالیاش را با چیزی بپوشاند.
این نوشته اما قصد آن را ندارد كه طراحان لباس را وادار كند از چنین طراحیهایی دست بكشند، بهعكس، امید به یك طراحی خوب بر اساس كشف روابط سه بعدی معمارانه همچنان وجود دارد و بعید نیست كه چند سال دیگر، یك مزون موفق یا یك طراح جوان بتواند چنین ابتكاری كند بلكه قصد این نوشته آن است كه یادآوری كند، تبدیل سه بعد معماری به دو بعد پارچه و یا حتی سه بعد یك لباس، كار سختی ست و این طور نیست كه هر عكس برگردانی را بتوان، خود آن شیء به حساب آورد.