به گزارش ایران خبر، پژمان بازغی در چند سال اخیر در فیلم های سینمایی ریز و درشتی حضور داشته اما بارکد یکی از خوب های کارنامه اوست. او در این فیلم بازیگر نقش سامان است؛ پلیس عجیب و غریب قصه که به عنوان مامور مخفی وارد باند خلافکارها شده و حالا برای خودش یک پا خلافکار است و به اعتراف خودش، هم موارد می زند، هم جنس جا به جا می کند و به راحتی هم آدم می کشد. در طول این سال ها کمتر پلیسی را دیده ایم که این مشخصات را داشته باشد و تا این حد از پلیس های معمول در فیلم ها دور باشد. به همین دلیل در مورد این کاراکتر فانتزی گپ مفصلی با پژمانی بازغی زدیم.
چطور به پروژه بارکد پیوستید؟
خیلی اتفاقی شد. من به خاطر فیلم سینمایی «هلن» ریش بلندِ دکلره شده زردرنگی داشتم که بعد از آن هم ریشم را نزدم و با همان گریم سر کار آقای مهدی جعفری به اسم «بلوگا» رفتم او گفت مشغول کلیدزدن کار جدید مصطفی کیایی برای جشنواره است و من هم گفتم به مصطفی سلام برسان. دیگر صحبتی نشد تا اینکه چند وقت بعد محسن کیایی به من زنگ زد، خوش و بشی کردیم و گفت ریشت را هنوز داری؟ گفتم آره؛ گفت پس بیا دفتر مصطفی با شما کار دارد.
از همان اول برای نقش پلیس رفتید؟
بله، رفتم و گفتند نقشی دارند که یک پلیس عجیب و غریب است و فیلمنامه را بخوانم اگر دوست داشتیم کار کنیم. فیلمنامه را خواندم، صحبت کردیم ولی قرارداد نبستیم؛ چون من فردایش به دلیل کاری باید می رفتم شمال کشور و قرار شد بعد از برگشت برای قرارداد بیایم اما آنجا که بودم از طرف پروژه با من تماس گرفتند، معذرت خواهی کردند و گفتند یکی از بازیگران که از دوستان خوب مصطفی است، به دفتر آمده و در رودربایستی قرارداد نقش پلیس را با او بستند.
جدا؟ و بعد شما چکار کردید؟
همان روز خیلی ناراحت شدم، پیامکی به محسن دادم، تشکر کردم و گفتم دعوتم کنید بیایم فیلم را ببینم؛ چون فیلمنامه را خواندم خیلی علاقه مند شدم ببینم ماحصلش چه خواهدشد. البته فردا صبحش محسن دوباره زنگ زد و گفت پاشو بیا دفتر، من و مصطفی دیشب خوابمان نبرده و این نقش را باید تو بازی کنی. من هم خیلی خوشحال شدم که این نقش به من رسید.
شخصیت سامان کاراکتر عجیب و غریبی بود و ظاهرش هم نسبت به ماموران پلیس (چه مخفی، چه عادی) که پیش از این دیده بودیم، خیلی متفاوت بود. چطور به این فرم رسیدید؟
با آقای کیایی خیلی حرف زدیم و بعد از جمع بندی نهایی به این نتیجه رسیدیم که بیشتر از این جا نداشت تا سامان عجیب و غریب باشد! در مورد فیزیکش هم محسن دارسنج خیلی زحمت کشید تا مثلا فرم ریش را طوری در بیاوریم که جدید باشد. بعد ریش را قرمز و داخلش را سیاه کردیم، بغل موهایم را کوتاه و سعی کردیم به یک فرم خاصی برسیم.
خود شخصیت سامان هم خیلی خاص است، کم پیش می آید یک پلیس ببینیم که برای برخوردن با خلافکارها همه جور کار کرده باشد. فکر می کنید همین خاص بودن باعث دیده شدنش شد؟
سامان کاراکتر متفاوتی است، ما به ازای بیرونی برای او نداریم و یک جورهایی فانتزی است. بدون شک پلیسی که خالکوبی کرده یا ریش هایش را قرمز و موهایش را آلمانی اصلاح کرده باشد و کت چرم بپوشد، نداریم. این پلیس در اصل غیرواقعی است و به همین خاطر بیشتر دیده شد. شخصیت سامان دور از ذهن و دور از جامعه بود و همه چیزش مختص خودش بود.
حتی خشونتش.
بله، کلا در این فیلم خشونت شخصیت ها هم کمدی است. تیر می زنند تو پای هم، آدم می کشند، جنازه ای را شبانه حاک می کنند و مردم به همه این اتفاقات می خندند. این فیلم همه چیزش فانتزی است. به نظرم یکی از حسن های فیلم بارکد این است که کاملا هوشمندانه نوشته شده. در این فیلم خیانت، دروغ، کلاهبرداری، قتل و درگیری وجود دارد ولی همه آنها فانتزی است. اصلا بارکد یک جورهایی مثل آلیس در سرزمین عجایب، است!
حالا نقدهایی را که برای همین فیلمی که از نظر شما فانتزی است نوشته شده، خوانده اید؟
بعضی از دوستان خیلی جدی گرفته اند، من این نقدها را که می خوانم با خودم فکر می کنم که چرا ما از سینمای واقعی دور شدیم؟ واقعیت سینما این است که ما با هنرمان دروغ هایی به مردم بگوییم که آن ها با اشتیاق ببینند و با آن رویاپردازی کنند؛ مثل فیلم ایندیانا جونز یا فیلم جنگ ستارگان اصلا چنین چیزهایی وجود ندارند، اما من سینماگر چندتا کاراکتر خلق می کنم، یک شمشیر نورانی دستشان می دهم و می گویم بپذیرید که اینها از یک ستاره دیگر آمده اند، مردم هم قبول می کنند. این تفاوت ما با سینمای جهان است.
یعنی سینمای ما دنبال فانتزی نیست؟
خیر، ما می خواهیم به همه چیز ما به ازای زمینی بدهیم؛ مثلا جایی نوشته بودند در این فیمل به لباس روحانیت توهین شده است، در حالی که ما اتفاقا داریم می گوییم از این لباس که مورد اعتماد قشر زیادی از مردم است، سوءاستفاده کردند و هیچ توهینی نکردیم. باید اینها را فراموش کنیم و دیدمان را به فیلم ها عوض کنیم؛ منظورم این است که ما باید ذهنمان را رشد بدهیم.
خب این مدل نگرش ها از کجا به وجود آمده؟
این تقصیر سینمای یک دهه اخیر است که ما به همه چیز ما به ازای بیرونی دادیم و گفتیم این آدم ها در جامعه وجود دارند و ما درباره انسان های دور و اطراف خودمان فیلم می سازیم. ما در چند سال اخیر به سمت سینمای رئالیته رفتیم، در حالی که باید سوررئال باشیم. ما کمی باید دوربینمان را به سینمای واقعی نزدیک تر کنیم. شما سینمای جهان را ببینید، در حال حاضر انیمیشن بیشتر از فیلم رئال می فروشد و مردم دوست دارند دنیای فانتزی را دنبال کنند.
پس تو معتقدی بارکد از قاعده فیلم های رئالیتی مستثناست؟
من مخالف عده ای هستم که فکر می کنند بارکد واقعا رئال اتفاق می افتد و خیانت، دزدی، پلیس و خلافکارش همگی واقعی هستند. ما حتی یک لباس پلیس تن سامان نکردیم که بگوییم یک مامور نیروی انتظامی است. تا انتهای فیلم هیچ شناسنامه بیرونی به این شخصیت ندادیم و به طور کلی گفتیم پلیس. این پلیس می تواند مثل روبوکاپ یک پلیس ماشینی باشد و شما بپذیری یا مثل سامان باشد و شما بپذیری. در مجموع او مامور قانون است و ما نگفتیم برای چه بخش و ارگانی است.
یعنی سامان هم مثل مابقی کاراکترها کلا فانتزی است.
بله، او یک پلیس فانتزی است و این به معنی نیست که ما بگوییم همه پلیس های ما فانتزی هستند. مامور پلیسی که در فیلم ما حضور دارد یک کاراکتر خیالی است، همان طور که شخصیت های اصلی قصه فانتزی هستند و همان طور که کاراکتر پابلو فانتزی است.
در بعضی از صحنه ها هم انگار این پلیس به قدری در مواد فرورفته که گویا تازه استعمال کرده و به قول امروزی ها چِت کرده، درست حدس زدیم؟
بله، ما اصلا یک پلان داشتیم که سامان در حال مصرف مواد است و آن را از دل کار درآوردند. در حالی که همین مسائل نشان می دهد او یک مامور قانون کاملا فانتزی است. خود آقای کیایی در مصاحبه مطبوعاتی اش گفت من فیلمی ساختم که شما با آن سرگرم شوید و هیچ مفهوم فرامتنی را هم در بر نمی گیرد.
چند تا تیکه کلام هم داشتید، مثل همان «علی الخصوص» و «تیر می زنم توی پاهاتون» و... این ها ابتکار خودت بود یا در فیلمنامه نوشته بودند؟
اینها هم در فیلم وجود داشت؛ مثلا از همان ابتدا اسم فیلم «صاف کننده» بود و از همان اصطلاح پرکاربرد «دهنت را صاف می کنم» که شخصیت ها می گفتند، آمد. «علی الخصوص» هم که تاکیدی در ادبیات ماست و با فرمول تکرار آن را بامزه کردیم.
پس اصلا بداهه پردازی نداشتید؟
فکر نکنید بارکد یک فیلم کمدی است و پایه بسیاری از شوخی های آن بداهه پردازی است، اصلا اینطور نبود، واو به واو فیلم از روی فیلمنامه جلو رفته و سکانس ها دقیقا همان چیزی است که در فیلمنامه بوده، نه بیشتر و نه کمتر. مصطفی به ما می گفت سراغ بداهه نروید و سعی کنید حرکتی داشته باشید که بیننده را وادار به خنده کنید. بارکد در اصل یک سینمای کمدی است و به زور دنبال خنده گرفتن نیست.
نگاهی به آثار و دغدغه های مصطفی کیایی با کمک پژمان بازغی
این نقدهای اجتماعی
یکی از بخش های اصلی پرونده ما بررسی آثار کارگردان بارکد و واکاوی مضامینی است که در بیشتر آنها یکسان است. پژمان بازغی را هم وارد گود کردیم تا نظرات او را نیز درخصوص کارنامه کیایی و آثار قدیمی و جدیدش و حرف هایی که در دل آنها نهفته است، بشنویم. این شما و این مصطفی کیایی از زبان پژمان بازغی.
کارهای قبلی
بالاخره بعد از بیست و اندی سال بودن در سینما و کار کردن با انواع و اقسام آدم ها، از مدل کارکردنشان می توان فهمید چه کسی کارگردان خوبی است. من دورادور کارهای مصطفی را پیگیری می کردم و از همان ابتدا که با فیلم بعدازظهر سگی سگی نامش مطرح شد، متوجه شدم به نسبت جوان های دیگر آدم باهوش و بلدکاری است. البته بعدازظهر سگی سگی را خیلی دوست نداشتم، به نظرم مشکلاتی بیرون پروژه وجود داشت که روی کار هم تاثیر گذاشت اما خط ویژه، ضدگلوله و عصر یخبندان را دیدم و از آنها خوشم آمد.
مصطفی کارگردان خیلی خوبی است، صحنه خوشحالی دارد و آدم های حال خوب کنی هم در کنارش هستند. مهدی جعفری، حجت اشتری، سجاد رحیمی، مهدی صالح کرمانی، محسن دارسنج و... همه یک تیم جوان هستند. یک جورهایی من از همه در این پروژه پیرتر بودم. به طور کلی پشت صحنه خوشحالی بود و من خیلی از بودن در آن لذت بردم. خیلی خوب است که این تیم یکدیگر را پیدا کردند، ما از روزی که کار را کلید زدیم (آذرماه پارسال)، در تلگرام یک گروه به اسم بارکد درست کردیم که هنوز هم پابرجاست و تنورش داغ است.
فیلم هایی که حرف می زنند
دغدغه های مصطفی در همه کارهایش کاملا مشخص است. همه ما تقریبا جزء طبقه متوسطی هستیم که با کمی بالا و پایین زندگی هایی شبیه به هم داریم و خیلی پیش آمده که دیدیم پول های بادآورده به دست کسانی رسیده و بعضی ها یک شبه پولدار شدند. بعد آن ها را با خودمان مقایسه می کنیم و می بینیم اینها که بیشتر از ما کار نمی کنند، کارشان هم که سنگین تر از ما نیست، ولی چرا اوضاع مالی ما شبیه به آنها نیست؟ به نظرم آقای کیایی در فیلم هایش یک تم ثابت دارد و نوک پیکانش به سمت طبقه ای است که شاید یک شبه پولدار شدند. به نظرم فیلم های کیایی نقدی اجتماعی است به کسانی که شبیه آنها را زیاد دیدیم و الان هم بعضی هایشان در اوین هستند!
خود کیایی استاد این کارهاست. او به جز بارکد در «عصر یخبندان» و «خط ویژه» هم این دوخت و دوزها را دارد و سکانس ها را به زیبایی به هم متصل می کند. در همه فیلم هایش این مسائل هست و تبدیل به امضایش شده؛ مثلا در سکانسی کاراکترها یکدیگر را ملاقات و مخاطب را شگفت زده می کنند و این زاویه مقابل همان پلانی است که ابتدا دیدیم. این بخشی از ریزه کاری هایی است که مال خود مصطفی است.