به گزارش ایران خبر، خبر سفر یک بازیگر فیلم های هرزه نگاری، برای گرسنگان هزل و هجو در شبکه های اجتماعی یک چیزی بود مثل آب گوارا در میان کویر لوت. همان قدر جذاب که بتوانند با کامنت های عجیب خود کاری کنند که او ظرف یک روز صفحه اینستاگرام خود را ببندد. ماجرا البته شاید به این سادگی ها تمام نشود. وقتی که توییتی خواندیم از یکی از فعالان رسانه ای اصولگرا که گفته بود «در ماجرای سفر بازیگر مبتذل باید با عامل صدور روادید و پزشک عمل کننده وی برخورد جدی کرد.» اشاره او به برخی از روایت ها بود که می گفت این بازیگر برای عمل زیبایی بینی به ایران آمده است. روایت هایی که حتی نام پزشک معالج او را هم اعلام کرده اند: دکتر امیرحسین ناصری.
مسئولان دولتی البته پیش از این، ماجرای مشابهی را با لطایف الحیل و در سه فاز پشت سر گذاشتند. ماجرایی که مربوط به حضور منصوره حسینی، مجری شبکه تلویزیونی من و تو در پردیس چهارسو در هنگام برگزاری جشنواره بین المللی فیلم فجر بود.
در فاز نخست، مدیر روابط عمومی این جشنواره گفت که «جشنواره جهانی فیلم فجر تنها مسئول میهمانان رسمی اش است و در قبال حضور تماشاگران عادی تعهدی ندارد. روزانه چند هزار نفر از جشنواره بازدید می کنند و کنترل عدم سوءپیشینه این تعداد امکان پذیر نیست. طبعا ورود وی به کشور و تردد آزادانه در اماکن عمومی تحت مسئولیت مراجع ذی ربط دیگری است نه جای دیگر.»
در فاز دوم، در پایان اردیبهشت ماه به نقل از سخنگوی نیروی انتظامی بیان شد که «درباره این فرد دستور قضایی برای ورود و خروجش به کشور وجود نداشته و پلیس نیز تنها بر اساس اعلام مرجع قضایی ورود و خروج را بررسی می کند.» و در فاز سوم هم در همان روزها خبر آمد که او دستگیر شده است که البته بعدها هم خبر تکمیلی اعلام شد که او ظاهرا با قید وثیقه هم آزاد شده است.
البته یک سال قبل از این سفر جنجالی، ایران شاهد یک سفر حاشیه ساز دیگر هم بود. در اردیبهشت 1394، رونی کلمن، قهرمان بدنسازی آمریکایی به ایران آمد تا در یک سمینار آموزشی شرکت کند اما رسانه های اصولگرا با دو محور آمریکایی بودن و نیز اینکه او قهرمان یک رشته ورزشی است که بیش از اینکه به آمادگی جسمانی مربوط باشد، به مکمل ها و داروهای تزریقی مربوط است، زیرآب او را زدند و حتی حضور او در مزار شهدای بهشت زهرا و نیز یک برنامه تلویزیونی نتوانست باعث شود که او برنامه خود در ایران را برگزار کند.
در سال های گذشته هم داشتیم بازیگران و ورزشکارانی که حضورشان در ایران خبرساز شده بوده است. مثلا در سال 1384 وقتی که شان پن، بازیگر هالیوودی به ایران آمد و آن طور که مجله زندگی ایده آل در یک گزارش نوشته: «به دیدن نامزدهای انتخابات رفت و با هر کدام عکس یادگاری گرفت و نزدیک به 2 ماه بعد در گزارشی 4 قسمتی از ایران و سفرش در روزنامه سانفرانسیسکو کرونیکل نوشت.»
همین نشریه از سفر ژولیت بینوش، یک سال بعد از ن پن یعنی در سال 1385 نوشته و اینکه «بازیگر سینمای فرانسه و سینمای تجاری به دعوت عباس کیارستمی به ایران آمد و یک هفته در ایران اقامت داشت. او در این سفر به دنبال 2 هدف مهم بود؛ یکی شناختن عباس کیارستمی و بعد دیدن ایران؛ کشوری که کیارستمی از آن آمده بود. او بعد از رفتنش رسانه ای شد و عکس های بینوش با حجاب اسلامی در حال خوردن آبگوشت خیلی زود روی جلد همه روزنامه ها رفت. او که سفر بی دغدغه و به دور از مزاحمت های رسانه ای داشت، از ایران و کیارستمی شناخت خوبی پیدا کرد و در فیلمش که کپی برابر اصل بود بازی کرد و یک بار دیگر جایزه بهترین بازیگر جشنواره کن را برد.»
همچنین باید یادی کنیم از پسر الیور استون که در سال 1390 به ایران آمد و با ماجرایی که در خصوص اسلام آوردن او به وجود آمد خبرساز شد. ماجرا این بود که ابتدا خبر آمد که او در دفتر آیت الله محمد ناصری مسلمان شده و نام علی را برای خود برگزیده است اما بعدها مشخص شد که ماجرا این طور نبوده و آن طور که حتی در آن زمان، صدا و سیما هم اعلام کرد او گفته به اسلام هم مثل تمام ادیان آسمانی علاقه مند است. استون البته بعدها تلاش هایی کرد که مجوزی برای ساخت یک فیلم در ایران بگیرد که نتوانست و همین هم شد که عده ای بگویند حواشی این سفر باعث شده بلیت شان استون برای همیشه بسوزد.
البته همیشه هم این سلبریتی ها نبوده اند که خبر ورودشان به ایران دردسرساز شده است. در همین خرداد امسال، سفر جفری ساکس، مشاور دبیرکل سازمان ملل مورد اعتراض گروهی از دانشجویان قرار گرفت که معتقد بودند او سال ها با همکاری جورج سوروس عامل انقلاب های رنگی در کشورهای مختلف بوده است و یکی از عوامل پروژه نفوذ در کشور بعد از توافق هسته ای است.
حدود چها رماه قبل از آن در اسفند 94 اما رسانه های اصلاح طلب یا به عبارتی اعتدالگرا، اعتراض مختصری به حضور الکساندر دوگین روسی کردند که گفته می شد تئورسین پوتین است. مثلا سایت خبرآنلاین در یادداشتی بدون نام نویسنده نوشت: «یک حرکت مرموز و پیچیده رسانه ای با ظاهری موجه آغاز شده تا پای فاشیزم روسی را به ایران باز کنند و در برابر این حرکت خصوصا در آستانه انتخابات هوشیاری بسیاری لازم است. الکساندر دوگین، نویسنده و نظریه پرداز روس که کتاب ها و سخنرانی هایش مثل متون مقدس میان نئونازی ها و فاشیست های اروپایی و روس دست به دست می شود، به دعوت گروهی که زیر نقاب رسانه ای پنهان شده اند به تهران سفر کرده، در تهران با چند چهره بالنسبه شاخص دیدار و در مجامعی سخنرانی کرده است. خبر این دیدار توسط همان گروه به ظاهر رسانه ای تنظیم شده و در اختیار رسانه ها قرار گرفته و متاسفانه بسیاری از رسانه ها بدون بررسی صحت مندرجات خبر، این خبرها یا در واقع ویروس های این پروژه جنگ روانی را منتشر نموده اند. الکساندر دوگین در شب های علوم انسانی سخنرانی کرده است. شب های علوم انسانی چیست؟ مراسمی است که هر از چندی نشریه ای به نام عصر اندیشه برگزار می کند. سردبیر این نشریه آقای پیام فضلی نژاد است.»
شهریور 1392 هم بود که حضور جفری فلتمن در ایران حاشیه ساز بود. او عالی ترین مقام آمریکایی بود که پس از پیروزی انقلاب و البته به عنوان مدیر دبیر کل سازمان ملل به ایران سفر کرده است. گفته شده که او یک سال قبل از آن یعنی در شهریور 1391 و در جریان اجلاس سران عدم تعهد هم در ایران شرکت کرده است اما خود آن اجلاس یک سفر بسیار حاشیه ساز داشت که سایه خود را بر تمام آن اجلاس انداخت. سفر محمد مرسی رییس جمهور مصر که حتی یک روز هم طول نکشید، پروتکل سفر رسمی مقامات بین المللی توسط مهمان در آن اجرا نشد و البته سخنان انتقادی مرسی در آن اجلاس در خصوص سوریه، توسط مترجم شبکه خبر ما تحریف شد و تقریبا یک رسوایی رسانه ای بین المللی به وجود آورد.
البته در سال های گذشته هم داشتیم سفرهایی که دردسرساز بوده است. روزنامه کیهان در یکی از انبوه مطالبی که در نقد سفر هابرماس، فیلسوفی مشهور به ایران نگاشته این سفر را اینگونه روایت می کند: «یورگن هابرماس، مشهورترین نظریه پرداز «نافرمانی مدنی» در 21 اردیبهشت 1381 به میزبانی عطاءالله مهاجرانی (رییس وقت مرکز بین المللی گفتگوی تمدن ها) از آلمان به ایران آمد تا به تحلیل «پروژه ناتمام مدرنیته» بپردازد و گزارش خود از چشم انداز اصلاحات را در اختیار رییس جمهور بگذارد؛ گزارشی که چارچوب فعالیت های سید محمد خاتمی و اصلاح طلبان در سال های بعد بر مبنای پیشنهادات آن بنا گشت.»
جالب است بدانید که به نوشته کیهان بعد از برنامه سخنرانی هابرماس، «دکتر علی مصباح یزدی از هابرماس برای حضور در جمع دانشوران موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ه) در قم دعوت کرد اما فیلسوف آلمانی به بهانه ای این دعوت را نپذیرفت. با این حال، مصباح یزدی پیشنهاد گفتگو را در محل اقامت هابرماس داد و روز 23 اردیبهشت همراه دکتر محمد لگنهاوزن، ابوالحسن حقانی و برادرش مجتبی مصباح یزدی به «هتل لاله» رفت.»
سفر دو سال بعد ریچارد رورتی که او هم فیلسوف بوده، به اندازه خودش خبرساز شد و حتی ملاقات و گفتگو با او زمینه اتهام برای برخی اصلاح طلبان را به همراه آورد.
سفرهای حاشیه ساز البته عمری به درازای تاریخ دارند. در همان ابتدای انقلاب یعنی در اردیبهشت 1358، مجرای سفر نخست وزیر لیبی، یعنی عبدالسلام جلود به ایران خبرساز شد. آن طور که رجانیوز در یک مطلب مفصل نوشت همزمان با این سفر، سید صادق روحانی اعلام کرد که راه حل بحران سرنوشت امام موسی صدر این است که ما جلود را در ایران گروگان بگیریم تا لیبی او را آزاد کند.
محسن رفیق دوست نیز می گوید: «وقتی هواپیمای آنها در فرودگاه تهران نشست، گروهی از طرف دولت موقت و به دستور شهید چمران هواپیما را محاصره کردند و نگذاشتند جلود و همراهانش پیاده شوند. دولت موقت از جمله ابراهیم یزدی و دکتر چمران می گفتند چون امام موسی صدر در لیبی گم شده، جلود حق ورود ندارد. من و محمد منتظری و عده ای از پاسداران مسلح به فرودگاه رفتیم، گروه دولت موقت را عقب زدیم و جلود و گروه لیبیایی را سوار ماشین کردیم و به هتل شرایتون – هتل همای فعلی – بردیم. گروه طرفدار نهضت آزادی هر روز مقابل هتل می آمدند و به خاطر امام موسی صدر علیه لیبی شعار می دادند.»
مهدی چمران برادر شهید چمران اما روایتی متفاوت از این ماجرا دارد: «اصل ماجرا به این صورت هم نبوده است. اولا این واقع زمانی بوده که (جلود) به ایران آمده بود و چون جلود نخست وزیر لیبی بود و قرار شد یک نفر از نخست وزیری به استقبال وی برود و دکتر چمران را انتخاب کردند و وی هم نمی خواست برود و اتفاقا به اصرار بنده نیز رفت در آنجا. در آنجا شهید چمران در فرودگاه در پاویون منتظر می ماند و بعد از اینکه هواپیما می نشیند، سید حسین خمینی، گروه ابوشریف و تعدادی از بچه های سپاه سید مهدی هاشمی از اصفهان آمدند و با اتومبیل شخصی خود داخل فرودگاه شده، روی باند و نزدیک هواپیما رفتند و جلود را سوار کردند و بردند.
این مسئله با اتومبیل تشریفات فرودگاه صورت نپذیرفت بلکه خودشان با ماشین خود و با اسلحه این برنامه را انجام دادند و دکتر چمران دید که دیگر برنامه ای نیست، خداحافظی کرد که بیاید اما در سالن با سید حسین خمینی برخورد می کند و سید حسین می گوید: «من اجازه نمی دهم شما جلود را ببرید و می زنم، فلان می کنم...» و دکتر چمران را تهدید می کند و شهید چمران هم می گوید: «ما انقلاب کردیم و شاه را بیرون کردیم که این چیزها نباشد و می خواهید شما استقبال کنید، بفرمایید.» و بلند شد و آمد. البته تندی وجود داشت ولی در بعضی جاها آمده است که سید حسین خمینی کشیده ای به صورت شهید چمران زده و نظایر این موارد که اینها صحت ندارد چون اصلا جرأت نمی کردند با شهید چمران این برخورد را داشته باشند.»