سینمای کمال تبریزی را با 17 فیلمی که در کارنامه این فیلمساز ثبت شده می توان نقطه تلاقی سینمای کمدی و سینمای سیاسی دانست.
به گزارش ایران خبر، سینمای کمال تبریزی را با 17 فیلمی که در کارنامه این فیلمساز ثبت شده می توان نقطه تلاقی سینمای کمدی و سینمای سیاسی دانست. هر چند در میان آثار او می توان گرایش به کمدی اجتماعی، کمدی دفاع مقدسی و حتی کمدی فانتزی را ردیابی کرد اما پررنگ ترین گونه در میان آنها طنز و کمدی با چاشنی سیاست است.
شاید به همین دلیل باشد که وقتی در میان فیلمسازان ایرانی به دنبال کارگردانی با دغدغه های اجتماعی- سیاسی روز، بدون ادعا و با چاشنی توجه به سلیقه مخاطب می گردیم، بی اختیار نام او و تعدادی از فیلم هایش به ذهنمان می آید.
طبعا این دغدغه مندی از نگاه فیملسازی تراوش می کند که جوانی را به موازات درس و دانشگاه در همراهی با مهمترین رویداد سرزمینش یعنی دفاع مقدس سپری کرده و نخستین آثارش هم فیلم هایی جدی درباره جنگ و دفاع مقدس البته از زاویه ای متفاوت بودند. فیلم هایی که بیش از هرچیز مدیون سوژه های جسورانه و انتقادی اثر بودند نه قهرمان پروری رایج آثار جنگی آن زمان و نه بازیگران چهره و شناخته شده.
با پایان دفاع مقدس و آغاز دهه هفتاد تبریزی نیز همچون معدود فیلمسازان پیشروی آن زمان، نیاز سینمای ایران به نفس کشیدن با نگاه و تفکر جدید را حس کرده و بیان و نگاه طنز را برای روایت قصه های جسورانه و انتقادی اش انتخاب کرد تا مخاطب را با آثارش همسو و همراه کند.
از این مقطع بود که کمدی و طنز تبدیل به جزء لاینفک فیلم های او شد، حتی آثار عارفانه ای همچون «شیدا» با رگه های خفیف طنز و به همین دلیل است که می توان او را احیاگر سینمای کمدی بعد از انقلاب با نگاهی انتقادی- سیاسی به مسائل روز جامعه اش دانست.
ناگفته پیداست که رسیدن به یک اثر کمدی خوش ساخت که هم مخاطب عام را راضی کند و هم کارشناسان و منتقدان سینما و البته سینماگران هم با آن ارتباط برقرار کنند- و تعداد زیادی از فیلم های تبریزی این ویژگی مهم را دارند- به دو عام مهم بستگی دارد؛ فیلمنامه سنجیده و بازیگران خوش قریحه و حرفه ای.
تبریزی از این مقطع علاوه بر دغدغه مندی نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی بر بستر غالب کمدی، همکاری تنگاتنگی با مجموعه بازیگران خوش قریحه سینمای ایران را آغاز کرد که چه بسا در آن مقطع چندان حرفه ای و شناخته شده نبودند اما با حضور در فیلم های او که به نوعی در آنها بازیگر هسته مرکزی است، خوش درخشیدند و حتی نقاط اوج کارنامه خود را رقم زده و به کرات تکرار کردند.
پرویز پرستویی از جمله این بازیگران است که با نخستین کمدی دفاع مقدس «لیلی با من است» در نقش صادق، فیلمبردار تلویزیون که با ترس از جنگ و مرگ ناخواسته از خط مقدم جبهه سر در می آورد، نگاه همگان را به توانایی های خود جلب کرد و به نظر می آمد نمی تواند بیش از این مخاطب را غافلگیر و در عین حال جذب کند. اما چند سال بعد وقتی همگان او را در نقش محوری رضا مارمولک کمدی سیاسی- اجتماعی «مارمولک» به تماشا نشستند و سویه های جدیدی از بازیگری او را در ایفای بی نقص نقش یک روحانی دیدند، مطمئن شدند این بازیگر تمام نشدنی است.
طبعا نمی توان منکر ارزش های بالقوه این آثار شد که در ذات فیلمنامه آنها نهفته و با قلم فیلمنامه نویسانی همچون رضا مقصودی و پیمان قاسم خانی پرورش یافته؛ اما می توان ادعا کرد که تبریزی با تکیه بر ایده و سوژه ای که در ذهن دارد، تعامل و بده بستان خوبی با نویسندگان آثارش دارد و به همین دلیل هم آنها بهترینِ خود را در همکاری با او بروز می دهند که البته امکانی برای بهره برداری از پتانسل های بالقوه بازیگران خوش قریحه فراهم می کند.
این همان اتفاقی است که در همکاری رضا کیانیان با تبریزی در کمدی فانتزی «گاهی به آسمان نگاه کن»، «فرش باد»، «یک تکه نان» و «همیشه پای یک زن در میان است» افتاد که هر چند اصلی و محوری نبودند اما هر یک تبدیل به نقش مکملی منحصر به فرد در کارنامه این بازیگر انعطاف پذیر شدند. وقتی کاراکتر فانتزی هاتف را در کنار اکبر آقا دلال فرش، پیرمرد گاریچی و حتی یک رییس دغل باز و ریاکار قرار می دهیم بیش از هر چیز توانایی این بازیگر و در کنار آن هوشمندی فیلمساز برای این انتخاب ها و ایجاد زمینه برای خلق این کاراکترهای متفاوت و دور از هم، جلوه می کند.
این اتفاق در مورد پارسا پیروزفر به شکل عکس افتاد و او که بیشتر نقش های مکمل را ایفا می کرد در نقش محوری «شیدا» تصویری متفاوت از شکنندگی و آسیب پذیری یک جانباز را در کشاکش عشق و جنگ ثبت کرد و در باورپذیری حس و حال عارفانه و شاعرانه فیلم نقش موثری داشت.
«گاهی به آسمان نگاه کن» در کنار اقتباس منحصر به فرد فرهاد توحیدی از «مردش و مارگاریتا»ی بولگاکف و زاویه نگاه هوشمندانه تبریزی در کارگردانی متناسب با متن، یک امتیاز بالقوه دارد و آن هم اینکه در آن زمان توانست هنرمند برجسته تئاتر؛ حمید امجد که در سینما گزیده کار بود و هست و بعد از «مسافران» بهرام بیضایی تقریبا 10 سال در هیچ فیلمی ظاهر نشده بود، را راضی به حضور در نقش بهمن، نویسنده جانبازمحوری فیلم کند که انتخاب هوشمندانه در ترکیب بازیگران این کمدی جنگی فانتزی بود.
هومن سیدی در «یک تکه نان» اولین حضور خود را در نقش محوری به عنوان یک سرباز ساده و بی تجربه ثبت کرد که در طول یک سفر تمثیلی به نوعی آبدیده می شد و اتفاقا همین تازه کاری و شرم اولیه او مقابل دوربین باعث ثبت تصویری باورپذیر از این کاراکتر کم حرف در فیلم شد. ویژگی ای که به واسطه حضور مکرر سیدی مقابل دوربین به تدریج از بین رفت و امروز در جنس نقش هایی که انتخاب می کند می توان این تغییر روحیه را به چشم دید. به این ترتیب تبریزی با درکی درست از شخصیت و روحیات بازیگر در آن مقطع زمانی توانست بهترین انتخاب را برای نقش محوری فیلمش بکند.
حبیب رضایی در نقش محوری و مهران مدیری در نقش فرعی «همیشه پای یک زن در میان است» به نوعی انتخاب هایی متفاوت از شمایل این بازیگران بر پرده سینما در آن مقطع بودند و همین تازگی باعث شد، کلیت فیلم تبدیل به یک غافلگیری شود حتی برای افرادی که قصه سیدمهدی شجاعی را خوانده بودند.
هرچند «از رییس جمهور پاداش نگیرید» متکی بر الگوی داستانی موفق «لیلی با من است» و همکاری مجدد مقصودی و تبریزی برای روایت داستانی درباره یک مدیر شرکت ریاکار بود که ناخواسته به طواف خانه خدا فراخوانده می شد، اما عوامل گوناگونی باعث شد موفقیت قبلی را تکرار نکند. یکی از مهم ترین آنها هم توقیف مهم فیلم و اکران آن بعد از 7 سال بود که طبعا ممیزی ضربه کاری خود را به آن وارد کرده بود.
حسن معجونی در نقش محوری فیلم هم به واسطه نقاط خالی قصه و سکته های مداوم داستان و همچنین تلقی ای که از اجرای یک نقش تیپیک داشته، نتوانست این فیلم را تبدیل به سکوی پرش خود و دیده شدن توانایی هایش در حیطه طنز و کمدی کند.
«خیابان های آرام» فیلمی است که با وامداری به وقایع سیاسی سال 88 بر بستری بدون زمان و مکان، همچنان در توقیف به سر می برد. تبریزی در این فیلم ترکیبی متناسب از بازیگران شناخته شده را کنار هم قرار داد که جنس شوخی ها و فضای بدون شناسنامه کار جذابیتی متفاوت به کار داده بود.
تبریزی یک بار دیگر در ترکیب با پیمان قاسم خانی فیلم «طبقه حساس» را کارگردانی کرد و حضور رضا عطاران در نقش محوری و کاراکتری که سال ها از این بازیگر بزرگتر است، یک فرصت و چالش جدید برای این بازیگر فراهم کرد. علیرغم اینکه فیلم نتوانست به اندازه «مارمولک» مقبول بیفتد اما توانست عطاران را غیرقابل پیش بینی جلوه دهد.
شهاب حسینی در «طعم شیرین خیال» یک استاد دانشگاه غرق در علم با دغدغه محیط زیست است که نقش و بازی اش بر مرز بین فانتزی و رئال قرار گرفته و به همین دلیل تجربه ای خاص در کارنامه این بازیگر محسوب می شود که بیشتر علاقه به حضور در نقش های واقع گرا دارد.
اما «امکان مینا» که جدیدترین ساخت تبریزی با گرایش سیاسی و پرداختن به گروهک مجاهدین خلق است، به جهت انتخاب بازیگر و نبود درک روشن و دقیق از کاراکتر یک خبرنگار در دهه شصت، نه فیلمی قابل استناد و رو به جلو برای این فیلمساز محسوب می شود نه برای میلاد کیمرام که ظرافت و جذابیتی به کاراکتر مهران نیفزوده است.
در کنار حضور بازیگران مردمحور و مکمل در فیلم های تبریزی می توان نگاهی هم به نوع حضور بازیگران زن در فیلم های این فیلمساز طناز داشت.
معمولا کاراکترهای زن در فیلم های تبریزی حتی اگر محوری نباشند، در حاشیه و منفعل نیستند بلکه پویایی و تاثیرگذاری دارند. این وجه از آن جهت اهمیت دارد که کاراکترهای زن در روند تولیدات سینمایایران به زحمت توانستند حاکمیت تام مردانه را کنار زده و محوریت و کنش مندی و تاثیرگذاری داشته باشند. به خصوص این کاستی در سینما و فیلم های کمدی بیشتر قابل ردیابی است که معمولا زنان به جهت محدودیت های موجود در شخصیت پردازی و نمود بیرونی کمرنگ یا بیرنگ بوده اند.
یکی از بازیگرانی که ابتدای دهه هفتاد در یک کمدی دفاع مقدسی، کمیت و کیفیتی متفاوت را از زنان ثبت کرد شهره لرستانی در «لیلی با من است» بود که نسبتی متناسب از طنز و بامزگی را با مایه های نقش درآمیخت و نه لوده شد نه حریمی را شکست.
همان طور که فاطمه معتمدآریا در «مهرمادری» قداست مادرانه را با شکنندگی و ضعف زنانه پیوند داد و تصویری باورپذیر از رابطه یک مادر و پسربچه ثبت کرد. لیلا حاتمی در «شیدا» نیز هر چند وامدار «لیلا» بود اما همین سکون برآمده از شاعرانگی او، به قوام و تاثیرگذاری نقشش در فیلم کمک کرد.
همانطور که هانیه توسلی در نقش روح سرگردان پرستار عاشق «گاهی به آسمان نگاه کن» نسبتی متعادل از شیطنت و عاشقانگی را با ابعاد ماورایی یک روح درهم آمیخت تا رابطه اش با نویسنده جانباز جذابیت پیدا کند.
نقش کوتاه فریبا کامران در «فرش باد» و رعنا آزادی ور و مائده طهماسبی در «مارمولک» را بیشتر باید تحت تاثیر درامی دانست که حضور پررنگ زنان را نمی طلبید. هرچند طهماسبی در نقش منحصر به فرد یک زن جاعل با چالش جذابی رو به رو بود و تا حدی توانست در ایفای این نقش دوگانه موفق ظاهر شود.
گلشیفته فراهانی «همیشه پای یک زن در میان است» بیشتر بازتاب بیرونی این بازیگر کنش مند بود که مخاطب می توانست او را در نقش زن غیرقابل پیش بینی فیلم باور و با نقشه های تو در توی او همراهی کند. اما حضور آشا محرابی در چند نقش مختلف «از رییس جمهور پاداش نگیرید» در حد همان تیپ سازی های اولیه هم به جهت پرداخت کاراکتر هم به جهت بازیگری باقی ماند و نتوانست مسیر رشد کاراکترها و بازیگران زن را در فیلم های تبریزی ادامه دهد.
نیکی کریمی و لعیا زنگنه در نقش های متفاوت و خاص «خیابان های آرام» در ذهن ماندند اما پانته آ بهرام، بهاره رهنما و آزاده صمدی در «طبقه حساس» فراتر از کاراکترهای تیپیک ظاهر نشدند و به همین دلیل هم در خاطر نماندند. در این میان نازنین بیاتی «طعم شیرین خیال» توانست با تکیه بر ظرافت های نقش، کاراکتر این دختر دانشجوی کرمانی را متمایز کرده و به او ابعادی متفاوت از شخصیت های مشابه در فیلم های ایرانی بدهد.
در نهایت کاراکتر سرد و سردرگم مینا ساداتی در «امکان مینا» هم به جهت شخصیت پردازی و هم به جهت ناکافی بودن حضور این بازیگر در نقش، نه حضور قابل استناد از یک زن چریک و مبارز ثبت کرد و نه در راستای کاراکترها و بازیگران زن تاثیرگذار فیلم های تبریزی قرار گرفت.
از رئیس جمهور پاداش نگیرید
با تکیه بر این نمونه ها می توان مدعی شد حضور در فیلم های تبریزی برای یک بازیگر مستعد و هشومند حکم سکوی پرتاب را دارد، اگر و اگر این فیلمساز خوش قریحه دغدغه مندی های اصیل خود را رها نکرده و توجه و وسواس گذشته را به خصوص به فیلمنامه، شخصیت پردازی و انتخاب بازیگران حفظ کند. در این صورت باز هم اتفاقات خوب سینمای ایران در کارنامه کمال تبریزی ثبت خواهندشد.