ناگفته های علیرضا افتخاری:
تا آستانه خودکشی پیش رفتم
ایسنا , 30 مرداد 1396 ساعت 13:12
سال 88 را باید از سختترین سالهای زندگی علیرضا افتخاری خواننده سنتی کشورمان دانست؛ سالی که تصویر بغل کردن او و احمدینژاد در شبکههای اجتماعی و رسانههای دیگر منتشر و موجی از انتقاد به سوی او روانه شد. او پس از این موضوع کمتر سخن گفت و در انظار عمومی ظاهر شد چرا که از همان زمان تا به امروز این صحنه را غیر خواسته خودش و به قول معروف «یهویی» میداند.
به گزارش ایران خبر، در سال 88 و به دلیل تلاطم فضای کشور چنین مواجههای موضوعی نبود که بتوان به سادگی از کنار آن عبور کرده حتی اگر یک طرف ماجرا علیرضا افتخاری خواننده محبوب بخشهایی از جامعه باشد. یکسال بعد افتخاری به اعلام مواضع درباره آن روز پرداخت و با انتقاد و ابراز گلایه از احمدینژاد و گروه فرهنگی دولت، اظهار کرد: «پس از این پیشامدها و تبعات بسیاری که برای من و خانوادهام به وجود آمد، حتی برای یک بار یکی از اطرافیان متعددی که رئیسجمهور دارد، احوالی از ما نپرسید تا حداقل بدانم کارم درست بوده یا نه، اما اکنون میگویم که قبل از رفتن از کشور حتما نامهای به رئیسجمهور و تیم فرهنگی دولت مینویسم و گلایههایم را با ایشان مطرح میکنم. در این نامه خطاب به رئیسجمهور خواهم نوشت که هیچ واکنشی نشان ندادید. به قدری این ماجراها آزارم داد که برای رهایی از آن، کشورم را ترک میکنم». جالب آنجاست که پس از انتشار این متن بود که علیرضا افتخاری ضمن تکذیب خروجش از کشور به وطن امروز یعنی رسانه دلواپسان گفت: «من با این انقلاب و مردم علیرضا افتخاری شدم و هرگز به آنها پشت نخواهم کرد.»
تغییرات افتخاری!
با روی کار آمدن دولت روحانی اما مواضع افتخاری هم تغییراتی داشت و او در سال 92 بود که بهمرور به آن اتفاق پرداخت و گفت: «چند سال پیش بود که در برنامهای به مناسبت بزرگداشت شهدای خبرنگار حاضر شدم و روحم هم خبر نداشت که آقای «ایکس» هم در این برنامه حضور دارد! اگر تاریخ به عقب برگردد، من غلط بکنم بخواهم ایشان را در آغوش بگیرم. من امروز با بانگ بلند این حرف را میزنم و هیچ واهمهای هم ندارم که اگر زمان به عقب برگردد، حتی سمت آقای احمدینژاد هم نمیروم.»
مواضع متفاوت درباره شجریان!
پیش از سال 92 چنین به نقل از افتخاری در وصف شجریان نوشتند که «من میگویم اگر یک نفری پایش لغزید و افتاد در گل، ولی بعد خودش را تطهیر کرد و پاک شد که ما نباید همیشه گل را ببینیم. این جوانمردی نیست.» اما در سال 92 این خواننده سنتی کشور برای شجریان چنین نوشت: «دوست دارم یکی مرا صدا بزند با اسم کوچک رضا، رضا، رضا! خود را به من بنما. پیغامت زیباست اما خود را بنما. ما ته خط رسیدیم. یکی هفتاد و دو سال، یکی هشتاد و دو سال. حال یکی کمتر، یکی بیشتر. چیز دیگری از راه مرگ نمانده است. کمی پای گرمای هم بنشینیم. این بهترین یادگاری است که برای هم مینویسیم. محمدرضا شجریان دوستت داریم اما نه با پیغام. خود را در لای یادداشت وزینت نپیچ.»
طعم پشیمانی
حالا اما باز هم افتخاری در مصاحبه با «تجربه» به مرور گذشته و اعلام برنامههایش برای آینده پرداخته است. پر بیراه نیست اگر ادعا شود اتفاقات سالهای اخیر درصد زیادی از حامیان افتخاری را از او دور کرده و او اکنون درصدد بازسازی شرایط است. این خواننده سنتی درباره روبوسی سال88 با احمدینژاد تعریف میکند: «سال ۸۸ در برنامهای به مناسبت بزرگداشت شهدای خبرنگار حاضر شدم و روحم هم خبر نداشت که فلان آدم هم در این برنامه حضور دارد. اگر تاریخ به عقب برگردد، من هرگز آن کار را تکرار نمیکنم. اصلا اشتباه میکنم که بخواهم ایشان را در آغوش بگیرم. من امروز با بانگ بلند این حرف را میزنم و هیچ واهمهای هم ندارم که اگر زمان به عقب برگردد، حتی سمت آقای احمدینژاد هم نمیروم.» وی در پاسخ به این سوال که «فکر نمیکنید الان برای این بانگ سر دادنها کمی دیر شده؟» اظهار داشت: من بزرگترین ضربهها را نه از مردم، که از رسانهها خوردم. رسانهها با علم به اینکه من توانایی مدیریت این موضوع را ندارم، برای من پروندههای مختلفی منتشر کردند و از آب گلآلود ماهی گرفتند. به هر حال آقای احمدینژاد آتشی در زندگی من انداخت که هنوز هم پشیمانم و در آن آتش میسوزم.
نامه دختر افتخاری به انتظامی
سال 92 بود که در پی انتشار نامه افشاگرانه عزتا... انتظامی درخصوص استفاده سیاسی «اسفندیار رحیممشایی» از وی برای حضور در ستاد انتخابات کشور، فرزند علیرضا افتخاری نامهای به این بازیگر پیشکسوت نوشت و در آن آورد: «پدر من از سر سادگی نتوانست دفاعیهای بنویسید. چهار سال پیش شرکت پدرم در مراسم شهدای خبرنگار و رویارویی با آن مرد سیاسی، از قبل طراحی شده بود. نباید هنر را با سیاست گره زد.» اکنون افتخاری درباره این نامه میگوید: «همه خانواده من مورد جفا قرار گرفتند؛ به جرمی که خودمان هم هنوز نمیدانیم. زندگی شخصی من در آن سالها جوری بود که اصلا نمیتوانستم از خانه خارج شوم. آن هجمهها در همه این سالها برای من تبعات زیادی داشت. آقای احمدینژاد در این مدت حتی یک بار پیگیر احوال من نشدند. به سمت من در حضور خانوادهام آب دهان میانداختند و با صدای بلند ناسزا میگفتند. حتی به خانواده من ناسزا میگفتند. اینها همه درد است. کسی نفهمید آن سالها چه بر من گذشت.» وی میگوید: «رسانهها زندگی مرا خراب کردند و باعث شدند تا آستانه خودکشی پیش بروم. آه مظلوم همیشه تاوان دارد.
نامه بیجواب
وی در سال 96 درباره نامهاش به شجریان هم توضیح داد: درواقع این نامه اظهار محبت من به آقای شجریان بود. ما از یک خانوادهایم و طبعا من هم مانند افراد دیگر خانواده، آقای شجریان را دوست دارم. چرا نباید حالت دوستی و برادری داشته باشیم؟ بعضیها میپرسند که تو از آقای شجریان دلخوری؟ من از ایشان دلخور نیستم. من از خودم دلخورم. همان زمان هم از خودم دلخور بودم و با صراحت بر زبان آوردم. چرا نباید استاد شجریان در ایران بخواند؟ چرا شجریان نباید از حال من خبر داشته باشد؟ بیست سال است که من شجریان را ندیدهام و این واقعا خوشایند نیست. آقای شجریان ممنوع الکار نیست. چه کسی میتواند به ایشان بگوید کار نکن؟ چه کسی میتواند مجوز ایشان را صادر کند یا نکند؟ شجریان خودش کارهای خودش را امضا میکند. ایشان اگر بخواهند دوباره میتوانند در ایران فعالیت کنند.» وی بار دیگر به آغوش کشیدن احمدینژاد اشاره میکند و میگوید: «آقای احمدینژاد جوری خودش را به آغوش من انداخت که انگار من یوسف گم گشته ایشان بودم. یک جوری به من چسبید و مرا بوسید و پشت سر هم این اتفاقات را شکل دادند که... بابا بوسیدن یک بار، دو بار... جمله بعدیام را امیدوارم جرات انتشارش را داشته باشید ولی من طناب خریده بودم خودکشی کنم. فشار بدی روی من و خانوادهام بود. فرزند کوچکم فهمید و گریه کرد و گفت: «بابا نکن».
کد مطلب: 95864
آدرس مطلب: https://www.irankhabar.ir/fa/doc/news/95864/آستانه-خودکشی-پیش-رفتم
ایران خبر
https://www.irankhabar.ir