وارثان شکست و صاحبان پیروزی مقابله با داعش
آیا آمریکا، تنها مقصر صحنه عراق است؟
محمدعلی دستمالی
22 خرداد 1394 ساعت 12:50
محمدعلی دستمالی، کارشناس مسائل سیاسی منطقه در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی مینویسد: اگر قرار باشد آمریکا را به عنوان تنها بانی و مقصر از دست رفتن رمادی و دیگر نقاط عراق معرفی کنیم، بر این موضوع صحه گذاشتهایم که در خاورمیانه، هیچ تغییر و تحولی خارج از اراده و خواست واشنگتن روی نمیدهد.
اگر چه پس از سقوط رژیم بعثی صدام و ظهور ساختار سیاسی نوین عراق، امیدهای فراوانی در مورد استقرار و ثبات عراق به وجود آمد اما هنوز هم با وجود آن که 12 سال از آن روزهای پرتب و تاب سپری شده، عراق هچنان ناآرام است و تهدیدات گروه تروریستی – تکفیری داعش، عراق را به کشوری تبدیل کرده که توصیف شرایط امروز آن دردآور و پیش بینی فردا و پس فردای آن، سخت و مبهم است.
شاید خروج نیروهای نظامی آمریکا از عراق در دوران باراک اوباما، واقعه مهمی بود که تا مدت ها، ژرفای ابعاد سیاسی، نظامی و امنیتی آن به طور دقیق مورد واکاوی قرار نگرفت.
آمریکایی ها با خروج از عراق، نشان دادند که ماندن در سرزمینی که در آن، حتی در هیبت مهمان ناخوانده هم تحویل گرفته نمی شوند، هزینه های سنگینی دارد و خروج از این کشور، عاقلانه ترین اقدام ممکن است. اکیپ سیاسی و نظامی همفکر اوباما، سرانجام به این نتیجه رسیدند که حتی شنیدن متلک و سرزنش سنگینی همچون «آمریکا، عراق را در سینی زرین به ایران تقدیم کرد»، مقرون به صرفه تر از تداوم حضور هزاران نیروی نظامی در خاک عراق است. آن چه که در مقاطع بعدی پس از خروج نیروهای نظامی آمریکایی در عراق روی داد، عبارتند از: 1- تشدید فعالیت گروه های تروریستی همچون شاخه عراقی القاعده و بازماندگان بعث. 2- تلاش برای بازسازی ارتش و دستگاه امنیتی عراق. 3- تلاش برای تاسیس دولتی فدرالی که همه اقوام و گروه های عراقی در آن سهیم باشند.
آمریکایی ها در هر سه گام، مرتکب اشتباهات جدی شدند و نواقصی در پروژه ها و اقدامات آن وجود داشت که موجب شد هم در ساختار سیاسی و هم در نهادهای نظامی و امنیتی عراق مشکلات مهمی به وجود بیاید و این کشور نتواند قدم در مسیر ثبات و بازسازی بگذارد. اما سوال مهمی که به باور نگارنده می تواند بسیاری از تحلیل های معمول و متداول را تحت الشعاع قرار دهد، این است: آیا تنها مقصر و تنها بازنده میدان عراق، فقط آمریکاست؟ بر اساس چه منطق و نظام استدلالی خاصی می توانیم همه تقصیرات پرونده عراق را بر گردن آمریکایی ها بیاندازیم؟ مگر غیر از این است که خود عراقی ها و جریانات و احزاب سیاسی این کشور نیز مرتکب خطاهای بزرگی شده اند که شرایط کنونی را می توان سنتز آن خطاها نامید؟ آیا می توان این واقعیت را انکار کرد که ترکیه و ایران هم در میدان عراق، دست به فعالیت های مختلفی زده اند و رقابت ها و تلاش های این دو کشور برای اثرگذاری بر مسائل عراق، موجب بروز تحولات کوچک و بزرگی شده که بخشی از آنها قابل پیش بینی نبوده است؟ پس لازم است در تحلیل شرایط عینی عراق و به ویژه در بررسی مسائل و آسیب های مربوط به الانبار و نینوی، تمام این پارامترها و عوامل اثرگذار داخلی و خارجی را در نظر بگیریم و رفته رفته به سمت و سوی تحلیل ها و رویکردهایی برویم که در یک دید کلان، عراق را نه همچون یک پدیده جزئی تحت اقتدار آمریکا و غرب، بلکه همچون یک کل واحد اثرپذیر و اثرگذار مورد بازتعریف قرار دهد که دارای پیچیدگی ها و ویژگی های خاص خود است. در این مسیر می توان بر روی این نکات تامل کرد:
1. اگر قرار باشد آمریکا را به عنوان تنها بانی و مقصر از دست رفتن رمادی و دیگر نقاط عراق معرفی کنیم، دقیقا بر این موضوع صحه گذاشته ایم که در خاورمیانه، هیچ تغییر و تحولی خارج از اراده و خواست واشنگتن روی نمی دهد و ملت ها و دولت های منطقه، اراده ای از خود ندارند. صد البته آمریکا در منطقه و به ویژه در عراق مرتکب اشتباهاتی شده است اما اشاره به این که مثلا آمریکا، رمادی را به عنوان هدیه ای به داعشی ها داده تا العبادی را تنبیه کند، گریز زدن به راه ها و مسیرهای مبهم و مه آلودی است که معلوم نیست به ترکستان هم برسد.
2. دولت های عراق در سالیان گذشته و در دوران پرفراز و نشیب بازسازی و تلاش برای رسیدن به ثبات مرتکب خطاهای فراوانی شده اند و هر کدام از سیاستمداران نامداری همچون علاوی، مالکی، جعفری، چلبی، طالبانی، بارزانی، هاشمی و عبادی، در کارنامه خود، ضعف و قوت هایی داشته اند و شاید در این میان، سهم خطاهای نوری المالکی نخست وزیر پیشین عراق که با تبعیت از مشی مشت آهنین، موجب واکنش های تند سنی ها و کردها شد، بیش از سایرین باشد. اما اگر قرار باشد در شرایط کنونی، آمریکا به خیانت به عراق و سپردن رمادی به داعش و عبادی به بی کفایتی متهم شده و دیگران بدون خطا و توانمند و شجاع توصیف شوند، چنین تحلیلی تنگ نظرانه خواهد بود و از چنین نگرش هایی، بوی برخی تلاش های گروهی و جناحی به مشام می رسد. بنابرین در تحلیل شرایط دقیق عراق، باید سهم پیروزی ها و شکست ها و ضعف و قوت های هر فرد و حزب و نهاد و کشوری، در قدو قواره معقول و منصفانه آن تحلیل و ارزیابی شود. چه کسی می تواند منکر این واقعیت شود که فساد مالی عمیق و ریشه دار در عراق، رانت های وابسته به گروه های پیدا و پنهان خارجی و بعثی، تبعیض های ناشی از تقسیم درآمدها و امتیازات و مسائلی از این دست، موجب ضعف قوای عراق نشده است؟ این مسائل، ارتباط مستقیمی به آمریکا ندارند و اتفاقا به خود عراقی ها مربوط هستند.
3. در عراق در دو حوزه مهم و حساس یعنی در هر دو زمینه «ملت شدن» و «ارتش سازی»، مشکلات و تنگناهایی وجود دارد که کار را نه تنها برای دفاع از خاک این کشور، بلکه برای اداره آن در شرایط عادی نیز سخت و دشوار می کند. شیعه، سنّی و کُرد به عنوان سه عنصر اصلی تشکیل دهنده جامعه و ملت عراق، هر کدام مطالبات، خواسته ها، ویژگی ها و منش های خاصی دارند که شاید درک آنها، تنها در زوم کردن بر روی یک تصویر هوایی کلی و خارج از هندسه آن مجموعه، میسر است.
4. منافع و مصالح آمریکا در شرایط کنونی، ایجاب می کند که موازنه بین سه عنصر اصلی جامعه عراق حفظ شده و این کشور تجزیه نشود. بنابراین متهم کردن واشنگتن به حمایت پیدا و پنهان ار کردها و سنی ها برای تجزیه عراق، منطبق بر شرایط عینی و منطقی عراق نیست. لذا از این منظر، می توان چنین گفت که به عنوان مثال مواعیدی که به بارزانی و نجیفی داده شده، تنها از نگرش تلاش برای استفاده از کارت های مختلف و حفظ بالانس، قابل ارزیابی است.
5. بخواهیم یا نخواهیم، آمریکا و ائتلاف ضدداعش در عراق و سوریه، علیه داعش می جنگد. اما صد البته این جنگ، بر اساس شیوه ها و تاکتیک های و انتظارات ما پیش نمی رود و واشنگتن ترجیح می دهد تمام جوانب فایده - هزینه های جنگ عراق را بررسی نموده و حتی الامکان از مداخله زمینی خودداری کند. آمریکا این جنگ را، جنگ خود عراقی ها می داند و حاضر نیست خود را به شکلی درگیر مساله عراق کند که تداعی کننده اقدامات دوران جورج بوش پسر باشد.
6. بزرگ نمایی در خصوص نقش ایران و فرماندهان نظامی و امنیتی ایرانی در عراق، جدای از آن که از لحاظ مسائل امنیتی، آسیب هایی به وجود می آورد، در بعد روانی و اجتماعی نیز انتظارات و توقعات بالایی به وجود می آورد و این تصور غلط را ایجاد می کند که حتماً و حکماً، می بایستی نفوذ ایران در عراق، منجر به پیروزی کامل و بدون هزینه شود. در حالی که در میدان مبارزه نظامی، سیاسی، امنیتی و دیپلماسی، شرایط همیشه بر اساس ایده ها و حد مطلوب ما پیش نخواهد رفت. در عراق خیلی ها شکست می خورند، خیلی ها هزینه می دهند و منطقی نیست که تصور کنیم ما فقط وارثان و صاحبان پیروزی ها و خوشی ها هستیم.
7. گاهی در تحلیل های سیاسی و نظامی، این واقعیت ساده را فراموش می کنیم که گروه تروریستی – تکفیری داعش، در خشونت و ارتکاب جرایم و تجاوزهای بی مانند ضدبشری، همه مرزها را درنوردیده و همه حدود را زیر پا گذاشته است و بنابراین معادلات سیاسی و نظامی عراق را نمی توان به گونه ای تحلیل کرد که گویی دولت عراق، با یک گروه مسلح خشن مواجه شده که شبیه دیگر گروه های عاصی و قانون گریز است.
8. وحدت و همدلی، با شعار و سخنرانی به دست نمی آید. اینک دورانی فرا رسیده که نه تنها بین سه عنصر شیعه و سنی و کُرد عراق، وحدت و همراهی وجود ندارد، بلکه در داخل خود این جریانات نیز شاهد بروز تفرقه و اختلاف نظر هستیم. پس لازم است برای نزدیک کردن این گروه ها به همدیگر، طرحی ارائه شود که ضامن منافع مشترک همه ی گروه ها باشد. در این مسیر می توان با مراجعه به متن قانون اساسی عراق، بازتعریف ساختار فدرالیسم، چند و چون تقسیم درآمدها و منابع و تلاش برای رفع تهدیدات و شبهات گروه های مختلف نظامی و شبه نظامی عراق علیه همدیگر، زمینه برای وحدت این گروه ها در مقابل تهدیدات تروریستی، هموار شود.
کد مطلب: 31227
آدرس مطلب: https://www.irankhabar.ir/fa/doc/note/31227/آیا-آمریکا-تنها-مقصر-صحنه-عراق