وقتی در یک خانواده محبت، احترام و اعتماد هست مسائل زناشویی خوبی هم دارند. مسائل زناشویی خوب هم روی این موارد اثر می گذارد یک حالت علیت چرخه ای.
برای اطلاع بیشتر از فعالیت های این مرکز با دکتر بهرامی مدیر این پلی کلینیک گفتگویی کردیم که می خوانید.
دکتر بهرامی در ابتدای این گفتگو می گوید: «مهمترین مشکل در واقع جهل جنسی است در زمینه رفتارها و شناخت و این که چگونه باید این مشکلات را حل کرد. مسئله این است که ما باید بدانیم در مورد مسائل زناشویی مثل هر مسئله دیگری باید به کارشناس مربوطه مراجعه شود و در تمامی مسائل رجوع کردن به غیر متخصص قطعا با ضررهای بیشتر از سود همراه است.»
تا چه حد مرکز در بهبود سلامت جنسی افراد موفق عمل کرده است؟
این مسائل در جامعه ما تابو است. مسئله مهم خط شکنی این موضوع است. همین که وارد می شوی و می بینی تابلوی کلینیک سلامت جنسی خورده است خودش خیلی مهم است. این که افراد علی رغم این که این تابلو وجود دارد روی آمدن به داخل مرکز را دارند خیلی مهم است اما بعد وقتی با مشاور مسئله خودشان را مطرح می کنند آنقدر حاشیه می روند تا نهایتا اصل مشکل را بگویند برای این که ما مشکلات فرهنگی مان در این زمینه زیاد است.
مراجعه کننده داریم یازده سال است مشکل زناشویی دارد و الان که برای ناباروری آمده است به این قسمت ارجاع داده اند که همه اینها برمی گردد به جهل جنسی و تابو بودن مسائل جنسی. این مرکز به شدت می تواند برای شکستن این تابو موثر باشد منتهی ما باید تبلیغات خود را بیشتر بکنیم تا تابوی موجود برطرف شود. سیاست کل وزارتخانه این است که از این مراکز در کل استان ها ایجاد شود برای این که ما یک سیل شدید دیتا به افراد می دهیم بدون آن که راه حل به آنها نشان بدهیم ما در این زمینه خوب کار کرده ایم.البته ضعف های موجود را می دانم. ما مثل هر موسسه دیگری هم باید تابوشکنی بکنیم و هم سیستم خودمان را ارتقا بدهیم. ضعف های خاص خودمان را داریم و باید در جهت حل مسائل گام برداریم که این کار را می کنیم.
شکل گیری کلینیک سلامت جنسی خانواده تا چه حد می تواند به استحکام نهاد خانواده منجر شود؟
اگر بپذیریم خانواده سلول تشکیل دهنده جامعه است هر اتفاقی در این سلول بیفتد جامعه را تحت تاثیر قرار می دهد واقعیتش این است که الان این سلول تشکیل دهنده جامعه که خانواده باشد دستخوش تغییر و تحولات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و شناختی است. رویکردی که آدم ها نسبت به خانواده داشته اند در حال تغییر است و این باعث به وجود آمدن یک سری مسائل جدید می شود که اگر درست به این مسائل پرداخته نشود و راه حل های درستی برای آنها در نظر گرفته نشود سلول تشکیل دهنده جامعه دستخوش یکسری مشکلات و عوارض می شود.
مهمترین مسئله این است که در این سلول زن، شوهر و فرزندان هستند. روابط این سه هر چقدر دستخوش تغییراتی بشود که نتواند مسائل جدید را حل بکند در گستره کلان جامعه هم دستخوش تغییرات می شود. یک سری از آن معضلاتی که در این سلول به عنوان خانواده هست مسائل زناشویی است. در یک زندگی نرمال مسائل صرف زناشویی و جنسی یا مسائل اتاق خواب پنج یا ده درصد مسائل است ولی اگر در همین ده درصد دچار مشکل بشویم می تواند آن 90 درصد بقیه زندگی را تحت تاثیر قرار بدهد و از طرف دیگر یکسری بحث های عمومی در خانواده هست مثلا روح حاکم بر خانواده که مودت و مهربانی و احترام است که اگر دچار آسیب و تغییر بشود بقیه عرصه های زندگی را هم دچار تغییر می کند.
آن چیزی که آدم ها به خاطر آن زندگی زناشویی را تشکیل می دهند فارغ از نیازهای فیزیولوژی و تولید مثل احترام، اعتماد و محبت و مهربانی است و وقتی اینها دچار خدشه شود مسائل جدید، تفکر جدید، شناخت جدید اینها را دچار مشکل می کند در این سلول اگر احترام نباشد، اگر اعتماد نباشد اگر محبت و مهربانی نباشد بر مسائل اختصاصی زناشویی هم اثر می گذارد و مسائل به طور چرخه ای روی هم اثر می گذارند وقتی در یک خانواده محبت، احترام و اعتماد هست مسائل زناشویی خوبی هم دارند. مسائل زناشویی خوب هم روی این موارد اثر می گذارد یک حالت علیت چرخه ای.
مسائل اختصاصی زناشویی با مسائل عمومی اثر مضاعف روی هم می گذارند و مشکلات درون خانواده باعث می شود جامعه در شکل کلان دچار یکسری مسائل و معضلاتی بشود ما در پلی کلینیک سلامت خانواده با توجه به شیوع بالای مشکلات جنسی که به یک نحوی از مسائل اجتماعی به سوی مسائل کلان اجتماعی می رود نگاه کل نگر داریم.
وقتی بنیان خانواده دچار خدشه می شود، اعتیاد هم خیلی راحت تر نفوذ می کند و خیلی چیزهای دیگر هم از این بنیان سست متاثر می شود و اهمیت همه اینها باعث شد که ما در راستای سلامت نهاد خانواده بپردازیم به مسائل و مشکلات اختصاصی زناشویی و به تبع مسائل عمومی خانواده.
یک طرف احترام، اعتماد، مهربانی است که باید ببینیم چه باید کرد که اینها روح حاکم بر خانواده بشود و از طرفی دیگر مسائل اختصاصی زناشویی که نیازمند یکسری مهارت ها و دانش است که باید داشته باشیم. واقعیت این است که در جامعه ما مسائل اختصاصی زناشویی مثل مسائل عمومی خانواده از فقر و جهل و کمبود دانش در این زمینه رنج می برد. جهل در این زمینه باعث می شود که فرد کارکرد و رویکرد و حالت هایی را که نقش آفرینی زن و شوهر در این سلول به آن نیاز دارد را به دست نیاورد و بعد دچار یکسری مشکلات می شود. خیلی از مواقع راه حل های درستی را نمی رود.
خود آن راه حل غلط معضل را دو چندان می کند کما اینکه شما می بینید درصد زیادی از افراد به این دلیل دچار اعتیاد می شوند که می خواهند مشکلات زناشویی و جنسی خود را حل کنند و یکسری افراد دچار خیانت و روابط فرازناشویی می شوند چون نمی توانند آن اعتماد، مهربانی و اعتماد را در خانواده به دست بیاورند و در بیرون و خارج از قیود خانواده می خواهند آنها را به دست بیاورند. بعد مدام در این باتلاق فرو می روند. نه از سمت خانواده ارضا می شوند نه در محیط بیرون. به همین علت این مکان راه اندازی شد که کمکی به استحکام بنیان خانواده به عنوان سلول تشکیل دهنده جامعه بشود.
طبق آمارهایی که ارائه می شود بخش زیادی از طلاق ها به دلیل مشکلات جنسی زوجین است. فکر می کنید آگاهی هایی که توسط این مراکز به زوجین داده می شود تا چه حد می تواند از این جدایی ها جلوگیری کند؟
واقعیت این است که نه تنها در ایران بلکه در همه جای دنیا آن چیزی که بنیان ها را نگه می دارد اخلاق آن جامعه است. تعریف های جوامع از اخلاق بسیط و ساده یا برعکس ولی آن چیزی که همه جوامع بر روی آن اتفاق نظر دارند یک امر اخلاقی است. در همان جوامع باز غربی هم وقتی دو نفر آدم به عنوان زن و شوهر قرارداد ازدواج می بندند مادامی که در آن قرارداد هستند سعی می کنند که بحث های فرازناشویی نداشته باشند. متاسفانه ما در دوران گذر از جامعه سنتی به یک نحوی وارد جامعه مدرن می شویم که حتی پایبند به آن تعاریفی که از طرف غرب هم می شود نیستیم.
شما در کشورهای اروپایی وقتی قرارداد ازدواج می بندید یک حصاری دور شماست مثل هر کار دیگری وقتی پیمانکار یک کارفرما می شوید فقط باید با او کار کنید. یک بخشی از این قرارداد بحث های زناشویی است. بحث های عاطفی، احترام، محبت نیازهای روحی که هر فرد در هر مقطع از زندگی اش از جنس مخالف باید کسب کند در آن قرارداد دیده می شود. قرار نیست من یک جا قرارداد ببندم جای دیگری کار بکنم و جای دیگری حقوق بگیرم.
بحث این است که ما الان متاسفانه با اشکالاتی مواجه هستیم که بخشی از آن در ضعف مسائل زناشویی است. یک بخشی از آن در شناخت تعریف از کارکرد خانواده است. اینها بیشتر نیاز به کار فرهنگی دارد چون بدون این زمینه هر کاری از چاله به چاه افتادن است. در تمامی جوامع نهاد خانواده و نهاد حکومت نهاد جامعه نهادهایی هستند که بشر هنوز جایگزینی برای آن ندارد فارغ از جغرافیا و زمان این سه کارکرد خاص خودشان را دارند هر کشوری بسته به تمدن و فرهنگش ساختار خاصی برای اینها می بندد.
داستان به این شکل است که ما متاسفانه الان به خاطر شرایط فرهنگی و به دلیل باز شدن فضا به خاطر دنیای مجازی و گسترش رسانه ها و از یک طرف به خاطر بسته شدن فرهنگ و دریچه نقد دچار یک تعارض بد شده ایم.از یک طرف می خواهیم ذهن های مان کاملا بسته باشد و از یک طرف فکر می کنیم اگر از مرزها خارج شویم دنیا شکل دیگری است. کسانی که به کشورهای غربی رفته اند می دانند اصلا این بحث هایی که ما در فضای مجازی می بینیم به این شکل وجود ندارد. منتهی ما وقتی محدودیت ایجاد می کنیم فرد در این حسرت است که اگر خارج بود ده تا شریک جنسی داشت.
این واقعا بیماری است و در هر جای دنیا بیماری تلقی می شود منتهی اینجا وقتی شما محدودیت ایجاد می کنی، فرد تصوراتی می کند و در یک حسرت به سر می برد. واقعیت جامعه ما این است که داشته های خودش را هم به حسرت چیزهایی که مشخص نیست چقدر آن راست است و چقدر دروغ|، خراب می کند. نهاد خانواده در همه جای دنیا برای خودش قداستی دارد و این که جامعه چقدر باز یا بسته است یک بحث دیگری است ولی تعریف از نهاد خانواده قداستی دارد.
ما متاسفانه به دست خودمان به صرف این که نکند آن طرف این بحث ها نباشد، قداست خانواده را به راحتی خدشه دار می کنیم. یک بخشی به خاطر جهل است یک بخشی به خاطر رسانه و دانش جدیدی است که داریم به دست می آوریم، یک بخشی هم به خاطر قیاس است. بیخودی خودمان را با دیگران قیاس می کنیم. من از یک خاستگاه فرهنگی، تاریخی، اجتماعی بلند شده ام که با خاستگاه تاریخی و فرهنگی غرب بسیار فرق می کند. وقتی نتوانم اینها را هضم کنم دچار تعارض می شوم.
این مشکلاتی که نسل جوان در بحث های روحی، روانی، اجتماعی دارد برای همین تعارضات است. فکر می کند می تواند کل آن عقبه را کنار بگذارد. می شود مثل قضیه اقامتگاه مستقل دختران یا اقامتگاه مستقل پسران جوان. در یک شهر با خانواده زندگی می کند اما تصور می کند اگر جدای از پدر و مادرش زندگی کند تمام مسائلش حل می شود. بعد ببینید میزان ناهنجاری ها و بیماری های روحی و روانی در آنها بیشتر است یا کسانی که در خانواده زندگی می کنند.
مسائل جنسی در خانواده بسیار مهم است اما راه حل علمی می خواهد. هنوز در جامعه فرهنگ مراجعه به کارشناس را نداریم. همان طور که در مسائل حقوقی و مسائل پزشکی نداریم. در دنیای مدرن می گویند هر خانواده ای، هر فردی باید وکیل، پزشک و مشاور خودش را داشته باشد ولی در جامعه ما این نیست. فرد مشکل زناشویی دارد، در محل کار مطرح می کند، دوستش می گوید تریاک مصرف کن مشکل حل می شود. مواد مخدر استفاده می کند، سه ماه، شش ماه وضعش خوب است اما بعد تازه معضل اصلی ایجاد می شود که میل جنسی کاهش یافته است.
در آن شش ماه خانم چیزی نمی گوید و این که چه شده شوهرش تغییر کرده و شرایط جنسی اش بهتر شده اما بعد از شش ماه درخواست طلاق می دهد و می گوید معتاد است. درست می گوید اما معتاد بودن معلول است. علت اصلی این است که اعتیاد زندگی زناشویی را مختل کرده. چرا؟ چون یک مشاور نادان داشته. در دنیای روانشناسی می گویند یکی از بدترین چیزها قیاس در تربیت است. وقتی اثر انگشتان ما که یک چیز کاملا فیزیولوژیکی است با هم فرق می کند چه طور انتظار داریم توانمندی ها پتانسیل های روحی و روانی ما شبیه به دیگران باشد. پس قطعا متفاوت است پس قیاس کردن غلط است.
گذاشتن شاخص درست است ولی قیاس اشتباه است. در همین بحث های زناشویی هم همین است. خیلی جالب است بدانید بسیاری از سوالاتی که در برنامه های جنسی می پرسند سوالاتی است که از دید من بسیار عجیب است. مثلا طول آلت یا سایز بدن خانم ها. اینها همه آدرس اشتباه رفتن است.
اگر کسی فیزیولوژی جنسی بداند می داند که طول آلت هیچ رابطه مستقیمی با سیستم رضایتمندی زناشویی ندارد. اگر کسی 5 سانت طول آلت داشته باشد می تواند سکس خوبی داشته باشد پس دنبال چه چیز هستند؟ دانش این مسائل وجود ندارد. جهل جنسیتی است. فرد محبت، مودت، احترام در خانه ندارد حالا در مورد سایز صحبت کردن اشتباه است.
مهمترین عضو در زندگی زناشویی و در سکس، مغز است و بزرگترین عضوی که در زندگی زناشویی موثر است، پوست است. یعنی در زندگی زناشویی آن نوازشی که در آموزه های دینی ماست، خانم را به رضایتمندی می رساند. اگر فرد بپذیرد که بینی خیلی در هویت من موثر نیست، من باید روی توانمندی هایم تمرکز کنم، من باید روی درست کردن یک زندگی شاد و پر انرژی و با محبت با همین داشته هایم تمرکز کنم نه فرم بینی یا طول آلت، نه سایز بدن، اینها آدرس اشتباه است. در نتیجه همه می خواهند خودشان را با آدم های پورنو مقایسه کنند. ساختار زندگی من با آن فرد تفاوت دارد. مگر من مثل آن مرد هستم که می خواهم خانم مثل آن شخصیت در فیلم های پورنو باشد یا بالعکس. اصلا مگر آنها ایده آل هستند. آنها شغل شان این است.
در کشورهای اروپایی هیچ کدام از این کانال ها را نمی بینی. نبود آزادی به معنای واقعی و نبود آزادی به معنای نقد و بررسی، این مسئله است. نگاه کنید در تهران سالانه چند هزار گزارش این نوع مسائل را داریم؛ دماغ کوچک کنند، باسن بزرگ کنند و ...
دنیا به این شکل نیست. من خانمی را سر تا پایش را تغییر بدهم، دیگر آن فرد نیست، یک عروسک است. آن چیزی که به من لذت می داد، محبت آن فرد بود. انسان را باید در یک کلیت از جوانی تا کهنسالی دید. اگر در دوران جوانی و میانسالی یک رابطه خوبی داشته باشیم، در میانسالی و کهنسالی هم لذت می بریم چون خاطرات برای ما لذتبخش است. آدم هفتاد ساله که خیلی بحث جنسی ندارد، شرایط عوض می شود، خروجی هم عوض می شود ولی چرا لذت می برد، برای این که خاطرات خوشی را دارد.
آن چیزی که الان مشکل زندگی ماست، درست استفاده نکردن از ابزار ارتباطات است. خانم ها صبح تا غروب گوشی آقایان را چک می کنند، آقایان هم به دنبال این هستند که لو نمی روند. نمی خواهم بگویم اپیدمی شده است، می خواهم بگویم خیلی از معضلات اینجاست. اگر آن چیزی که در دین به ما می گویند، زنان را از جنس خودتان خلق کردیم تا در کنار آنها آرامش پیدا کنید، اگر من در زندگی زناشویی آرامش نداشتم نشان می دهد ازدواجم مشکل دارد یا شناخت من درست نیست یا دانش من درست نیست.
بالاخره خانواده یعنی آرامش. اگر من در آن آرامش پیدا نکردم یک جای کار مشکل دارد و حل مشکل لزوما طلاق نیست. بحث این است که فرد می گوید به من گفته اند شریک جنسی خودت را درست انتخاب نکرده ای. اینها بهانه است. اگر من نتوانم این زندگی را درست کنم، زندگی بعدی را هم نمی توانم درست کنم. ما باید توانمند بشویم و باید دانش آن را پیدا بکنیم که همین را درست بکنیم.
یک نظرسنجی از علل طلاق در ایران شده است، دیده بودند سی درصد به دلیل تاثیر خانواده است. وقتی خانواده ها از اول مخالفند، این بار کجی است که به منزل نمی رسد. درست است که بعضی خانواده ها مریض هستند اما همه که بی دلیل مخالفت نمی کنند. وقتی مخالفت می کنند، این فرد از نظر فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی به نحوی با ما جور نیست، باید دقت کرد که وقتی جور نیست نمی تواند با ما دوام بیاورد. 20 درصد علل طلاق حسی است و عواطف است. وقتی دست طرف را در دستت می گیری باید محبت او را احساس کنی. 20 درصد نگرش هاست.
من به عنوان یک آدم پر انرژی و اجتماعی وقتی طرف مقابلم یک آدم آرام است، وقتی که نگرش ها با هم فرق می کند، سخت است؛ بنابراین 20 درصد علل طلاق نگرش های متضاد است. 5 درصد علل طلاق ظاهری است. وقتی من می گویم ملاک ازدواج من، قد و رنگ و مو است جواب نمی گیرم. در زندگی من می خواهم همسفر شوم و همسر و رفیق شوم. اول رفیق، بعد راه. ولی وقتی شاخص این می شود که فرد در ویترین خودش را خوب نشان داده، مشکل ایجاد می شود. هر انسانی مثل هر فروشنده ای ویترین و انباری دارد. هر چقدر این ویترین و انباری به هم نزدیک باشد، تعارضات در دنیای مجاز کمتر است.
در جامعه ما فاصله بین ویترین و انباری دارد خیلی زیاد می شود. یک دلیل این که ازدواج فامیلی را توصیه می کنم اگر اشکالات دیگری وجود نداشته باشد این است که این ویترین و انباری خیلی به هم نزدیک است. دخترخاله و پسرخاله نمی توانند برای هم کلاس بگذارند. کسانی که بیست سال در همسایگی هم زندگی می کنند نمی توانند برای یکدیگر کلاس بگذارند. من فکر نمی کنم آمار طلاق های سنتی بیشتر از آمار طلاق های مدرن باشد به این دلیل که این فرد مدام ویترین را به نمایش می گذارد.
یعنی به اعتقاد شما خانواده های مدرن ما به مفهوم واقعی مدرن نشده اند؟
من مثالی در این باره بزنم ، نحوه استفاده ایران از وسایل ارتباطی با خیلی جاهای دیگر فرق می کند. نحوه استفاده از رسانه ای مثل ماهواره در اینجا با جاهای دیگر خیلی فرق می کند. در اروپا رأس ساعت 9 بچه باید بخوابد. فیلم های آموزش خانواده را بعد از ساعت 9 می گذارند. اینجا به دلیل شرایط فرهنگی و اقتصادی، پدر ساعت 9 می خوابد، بچه تا ساعت 2 بعد از نیمه شب پای ماهواره است. ما تلقی درستی از مدرنیته نداریم. نمی خواهم همه پیکان ها به سمت مردم باشد.
بخشی از آن هم آن طرف هست چون ما آزادی را درست تعریف نمی کنیم. آزادی، آزادی جنسی نیست. اگر امکان نقد مسائل وجود داشته باشد خیلی از مسائل حل می شود. در آموزه های دینی ما اینها وجود دارد و فارغ از این که ما چقدر به آن عمل می کنیم ولی ما واقعا اگر مدرنیته را به همان سبکی که آنها می گویند، داشتیم خیلی خوب بود. ما در آموزه های فرهنگی خودمان هم داریم که قبل از ازدواج چشمانت را خوب باز کن، بعد از ازدواج ببند. یعنی دیگر قیاس نکن ولی در جامعه ما این نیست.
هر چقدر از این امر فاصله می گیریم، ضرر می کنیم. الان آمار خیانت هایی که دو طرف به یکدیگر می کنند، در کلینیک های مشاوره بیداد می کند، چرا؟ برای این که داریم اشتباه می کنیم؟ از اول مسیرمان اشتباه است؟ انتخاب مان اشتباه است. وقتی تنها شاخص زناشویی این می شود که سایز عوض کنم فیزیولوژی خیلی عوض نمی شود. هنوز هیچ دارویی نیامده است که بخواهد سایز چیزی را فی النفسه تغییر دهد برای این که انسان یک هارمونی دارد. اصلا آیا تغییر آن قشنگ است؟ در طب سنتی گفته می شود آدم ها سرد مزاج هستند یا گرم مزاج.
انسان گرم مزاج مثل یک جایی است که گرمایش زیاد است، هواکشش باید بیشتر کار کند. بنابراین ناخودآگاه بینی های بزرگتری دارند. حالا مدام بینی را کوچک کن، خب چهار جای دیگر از بدن به هم می ریزد. جامعه هم همین است. یک فرهنگ و اقتصاد مشخص دارد. وقتی تکه ای از آن را به هم می ریزی، اقامتگاه درست می کنیم. اقامتگاه دختران، اقامتگاه پسران و بعد فرهنگ آن را درست نمی کنی. آن آقا یا خانم فکر می کند که از آن خانه طرد شده است. وقتی حس می کند طرد شده است دلیلی ندارد فرهنگ آنها را داشته باشد.
به دنبال این است که فرهنگ جدیدی کسب کند. بعد در جامعه ای می خواهی زندگی کنی که نبایدها صبح تا غروب بالای سرت است و بعد می خواهی فرهنگ دیگری داشته باشی. چقدر استرس ایجاد می کند. این یک سیستم است. شما به تنهایی نمی توانید قسمتی از یک سیستم را عوض کنید. بعد طرف خودش هفت مدل رابطه خارج از روابط زناشویی دارد و بعد انتظار دارد فرزندش سالم باشد. اگر خوب است به فرزندت هم اجازه بده به همین شکل شود اگر بد است چرا برای خودت ایراد ندارد و برای فرزندت عیب محسوب می شود.
80 درصد تربیت با رفتار انجام می شود نه با زبان. وقتی خودم روابط فرازناشویی دارم مزخرف ترین حرف این است که از فرزندم بخواهم مراقب باش. مسائل تربیتی به شکل یک سیستم است. پایت را جای پای پدر و مادرت می گذاری. ما باید بدانیم اینها سیستم است. تغییر یک قسمت، کل سیستم را دچار آسیب می کند. مسائل جنسی در یک زندگی متاثر از کل آن زندگی است. وقتی در زندگی محبت، احترام و اعتماد نباشد اینها تحت تاثیر قرار می گیرد. زن وقتی که در زندگی خوب دیده نمی شود، یکی از علل طلاق، دیده نشدن زنان است.
چه اتفاقی می افتد که خانم ها حس می کنند دیده نشده اند. وقتی یک خانم در زندگی دیده نشود و توجه به او صورت نگیرد، ناخودآگاه طلاق عاطفی به وجود می آید. مردها باید در زندگی خانم ها را ببینند و به آنها توجه کنند. خانم آرایشگاه می رود که دیده شود و مورد توجه قرار بگیرد. اگر یک مرد این توان را داشته باشد، آن زن همه نیازهایش را از آن زندگی می گیرد، به شرطی که توجه و احترام ببیند. متقابلا مرد در زندگی اگر به او اعتماد بشود و او را باور بکنند که از پس این زندگی برمی آید و احترام و توجه، احترام و اعتماد می تواند یک زندگی را روی پا نگه دارد.
وقتی این ظرف درست شد، محبت به وجود می آید. حال ممکن است مهارت جنسی را بلد نباشد. تلاش می کنند یاد می گیرند. مشاور هم چهارتا تکنیک و مهارت را آموزش می دهد، درست می شود. مثل هر چیز دیگری. شما مهارت درمان فرزند خود را نداری به پزشک مراجعه می کنید. اگر روح حاکم بر زندگی زناشویی که آن احترام و توجه بود، دانش جنسی را می توان فرا گرفت. ماهواره و سایت های پورنو به ما دانش نمی دهد. باید پیش مشاور رفت تا دانش درست آن را به آموزش بدهد.
آموزش جنسی از چه مرحله سنی باید آغاز شود؟
بهترین آن مهد کودک است. جامعه وقتی درست می شود که مهد کودک درست شود و قبل از آن باید پدر و مادر آموزش ببینند و دانش برخورد را داشته باشند. آن جایی که حاکمیت می تواند تاثیرگذار باشد، ابدا دانش عمومی در خانواده و پس از آن در آموزش و پرورش به صورت اختصاصی در مهد کودک ها. ما متاسفانه آموزش های مان را به دبیرستان و دانشگاه منتقل می کنیم که تقریبا همه چیز شکل گرفته است. تحقیقی در انگلستان شده است که در پارتی هایی که مشروبات الکلی می خورند و حد و مرزها رعایت نمی شود با جایی که با فرهنگ آنها رعایت می شود، میزان آزار و تجاوز جنسی در این گروه 4 تا 5 برابر بیشتر از آن گروه است. پس من موافق مختلط شدن نیستم اما باید دانش و مهارت رابطه جنسی را پیدا کنیم.