مسائل و نیازهای اصلی سالمندان، نخستین بار در سال 1982 در اجلاس بینالمللی سالمندی در وین مطرح و از سال 1999 هر ساله اول اکتبر روز جهانی سالمندان نامگذاری شد.
بنابراین مدیریت این موج برگشت ناپذیر و ارائه راهکارهای علمی و عملی جهت حفظ و ارتقای سلامت جسمی، روانی واجتماعی آنان کاملاً الزامی و ضروری است. در صورت عدم تحقق سالمندی سالم، افزایش امید به زندگی و طول عمر بیشتر می تواند بینتیجه و حتی برای فرد سالمند و جامعه امری مخاطرهآمیز باشد. بنابراین ضرورت برنامهریزی و به کارگیری سیاست های پیشگیرانه و درمانی برای حفظ و ارتقای سطح سلامت کاملاً الزامی است.
مسائل و نیازهای اصلی سالمندان، نخستین بار در سال 1982 در اجلاس بینالمللی سالمندی در وین مطرح و از سال 1999 هر ساله اول اکتبر روز جهانی سالمندان نامگذاری شد و در دومین اجلاس بینالمللی سالمندان در سال 2002 در مادرید اسپانیا ضمن هشدار به کشورهای در حال توسعه در خصوص پدیده نوظهور سالمندی درخواست انجام اقدامات جدی جهت دستیابی آنان در 3 محور اصلی:سالمندان و توسعه اجتماعی،سالمندان و توسعه بهداشت،سالمندان و توانمند سازی کرد.
گذر از دوران جوانی به سالمندی آنچنان تدریجی است که تغییرات آن نامحسوس بوده و اغلب باور ندارند که روزی تغییرات سالمندی در آنان ظاهر خواهد شد. به قول حکیم ابوعلی سینا سالمندی به عنوان یکی از دوران عمر و نه به عنوان مرحله پایانی زندگی اگرچه با زوال جسم همراه است ولی با بلوغ فکر، خرد و کمال زیستی توأم است.فرآیند سالمندی یک فرآیند فیزیولوژیک است و به طور مستقیم منجر به بیماری نمی شود. سالمندی دوره حساسی از عمر انسان است که معمولاً در گذر زمان و به دلیل سبک ناسالم زندگی شانس ابتلا به بیماری های مزمن جسمی، روانی و اجتماعی بیشتر بوده که می تواند میزان استقلال فرد به علت ناتوانیهای جسمی و ذهنی کاهش یابد.
با افزایش سن میزان ناتوانی و وابستگی سالمندان افزایش مییابد به طوری که برآورد میشود حدود یک سوم سالمندان نیازمند کمک در فعالیت های روزمره زندگی خود هستند. در حال حاضر حدود 15هزار سالمند در 271 مرکز نگهداری شبانه روزی تحت نظارت سازمان بهزیستی کشور مراقبت میشوند ولی با توجه به افزایش جمعیت سالمندان و تغییرات فرهنگی و اجتماعی تعداد این آسایشگاهها بخصوص در شهرهای بزرگ رو به افزایش است.
مقایسه شادکامی سالمندان در خانواده وسرا
بر اساس آموزههای اعتقادی و فرهنگی ایرانیان، خانواده به عنوان نخستین گروه و اجتماع حمایتی مسئول اصلی مراقبت از سالمندان بوده است. در حال حاضر بیش از 90 درصد سالمندان در کنار فرزندان و همسر زندگی میکنند که منجر به ارتقای کیفیت زندگی آنان و افزایش رضایتمندی خانواده میگردد.اگرچه حضور سالمند در کنار خانواده باعث ارتقای سطح سلامت سالمندان میگردد ولی تغییرات و دگرگونیهای اجتماعی، اقتصادی و تکنولوژی باعث شده تا خانوادهها دستخوش تغییرات اساسی شوند و در مواردی سنتهای ارزشمند قدیم جای خود را به ارزش های جدید داده که در نهایت جایگاه سالمندان درخانواده را به مخاطره انداخته است. نبودن سیستمهای حمایتی، بیمهای و بهداشتی درمانی جامع از طرف سازمانهای دولتی به همراه نبود آگاهی و دانش خانواده از نحوه مراقبت و تعامل با سالمند می تواند از علل نگهداری نکردن سالمندان در محیط خانواده به رغم میل باطنی سالمندان و خانوادهها باشد.
با عنایت به بند 15 سیاست های ابلاغی رهبرمعظم انقلاب در حوزه خانواده، بند 6 و 7 سیاست های ابلاغی جمعیت و برنامههای جهانی پیشگیرانه سالمندی سالم مبنی بر توجه و تمرکز برنامههای حمایتی سالمندان بر کانون خانواده و تقویت انگیزههای مراقبت از سالمندان درخانواده و حفظ سلامت آنان درابعاد مختلف نیاز به عزم ملی جهت شناسایی عوامل بازدارنده و محدود کننده مراقبت از سالمندان در کنار خانواده به رغم میل باطنی سالمندان و خانواده ها کاملاً ضروری و اورژانسی است.بین میزان سلامت عمومی و علائم جسمی، روانی و اجتماعی در ساکنان منزل و آسایشگاهها تفاوت معنی داری وجود دارد. سالمندان ساکن در آسایشگاهها در مقایسه با اقامت در کنار خانواده به نسبت بیشتری مبتلا به افسردگی میشوند به طوری که حدود 3 درصد سالمندان در خانواده افسرده می شوند در حالی که 25-15 درصد ساکن خانههای سالمندان از افسردگی رنج میبرند.
ارتقای سلامت روانی ،اجتماعی از اصلیترین اهداف حضور سالمند در کنار خانواده است و سالمندان قادر خواهند بود تا ارتباط منطقی با خانواده و اجتماع برقرار کرده و اغلب سالمندان تمایل به حضور در منزل شخصی جایی که سال های متمادی از زندگی را در کنار خانواده گذرانده اند، دارند. آنها به طور معمول عمیقاً وابستگی و دلبستگی به خانواده داشته و حمایت اجتماعی خانوادهها نقش مؤثری در کاهش استرس ها، سالمندی موفق و سالم و تسهیل رفتارهای ارتقای سلامت آنان دارد. صحبت کردن و قدردانی و تشکر از سالمندان بابت یک عمر خدمتگزاری به خانواده باعث احساس شادکامی، امنیت و رضایت آنان میشود. امروزه تبدیل خانوادههای گسترده به هستهای باعث تغییر نقش اعضای خانواده شده به طوری که فرزندان کمتر نقش حمایتی برای والدین خود داشته و مطرودیت اجتماعی سالمندان یکی از دغدغههای بخش رفاه و تأمین اجتماعی شده است.
مراکز نگهداری سالمندان به دنبال صنعتی شدن جامعه جهت کمک به خانوادههای با مشکلات خاص آمده اگرچه این مجموعهها نتوانسته به طور کامل خلأ جایگاه خانواده را پر کنند.اکثر سالمندان آسایشگاهها را نمادی از انزوا و طرد اجتماعی میدانند و تا آخرعمر نمیتوانند با آن خو گرفته و همیشه منتظر اتفاق خاصی هستند تا به خانواده برگردند. اما همه محققان و صاحبنظران حوزه سالمندی بر این باورند که اگر چه در موارد بسیار محدودی به دلیل شرایط خاص بعضی از سالمندان و نبود مراقب خانوادگی فرد سالمند ناگزیر به رفتن به خانه سالمندان می باشد اما در اکثر موارد ترجیح فرد سالمند و خانوادهها نگهداری فرد سالمند در خانواده می باشد زیرا جایگاه اصلی سالمندان در کنار خانواده و در محلی است که سال های متمادی زندگی کرده و شاهد رشد فرزندان خود بوده و در صورت ضرورت و نیاز به خدمات مراقبتی و حمایتی به صورت تسهیلات وخدمات در محل و منزل( Aging in place)توصیه می شود و در صورت امکان ادامه زندگی نداشتن در خانواده سپردن به سرای سالمندان را به عنوان آخرین انتخاب مطرح میکنند.
حتی در مواردی که فرد سالمند به دلیل شرایط خاص به خانه سالمندان منتقل می شود این محل نباید تا پایان عمر محل اقامت سالمند در نظر گرفته شود و هر روز در نظر داشته باشیم که در صورت امکان فرد سالمند را مجدداً به خانواده برگردانیم. در صورت انتقال فرد سالمند به آسایشگاه، قبل از حضور در آسایشگاه باید سالمند درجریان قرار گیرد و از نظر روحی ، روانی در او آمادگی صورت گیرد تا اثرات سوء تعبیر مکان اجباری به حداقل ممکن برسد در غیر این صورت به عنوان یکی از بدترین و سختترین تجربیات زندگی و تأثیرگذار بر سالمندان و خانوادهها مطرح میشود. طرد شدگی و انزوا، احساس شکست و خواری، یکنواختی و انتظار از مضامین اصلی نهفته در تجربیات زندگی سالمندان ساکن در آسایشگاه هاست که نوع کیفیت آسایشگاه و میزان ارتباط با خانواده و اجتماع می تواند نقش کاهنده در این تجربیات منفی داشته باشد.
طرد شدگی و انزوا در بیشتر سالمندان وجود دارد و در سالمندانی که بدون رضایت شخصی مجبور به حضور در آسایشگاه شده، همچنین دوری آسایشگاه از خانواده و نبود امکان ملاقات منظم شدیدتر میباشد.
تلقی سالمندان از خواری و شکست ناشی از احساس بیمهری فرزندان و خانواده و شرایط نامناسب سرای سالمندان است که رفتارهای ترحمآمیز مسئولان آسایشگاه ها و ملاقات کنندهها میتواند بر احساس شکست و خواری تأثیر منفی داشته باشد.
از دلایل اصلی انتقال اجباری، انتقال با فریب و انتقال در حالت نبود هوشیاری، حس بیمهری و قدرنشناسی فرزندان است که بنا به اظهار بعضی از سالمندان ناسپاسی و راحت طلبی فرزندانشان اصلیترین دلیل سپردن آنان به سرای سالمندان میباشد و حضور در آسایشگاه را نشانه شکست خود در زندگی تلقی میکنند.لذا در صورت ضرورت انتقال والدین به مراکز نگهداری، وفاداری و ارتباط منظم و حتی الامکان روزانه به همراه خانواده، فرزندان و همسر و تماس تلفنی در فواصل ملاقاتها میتواند از میزان احساس طرد شدگی و انزوا و احساس شکست در زندگی آنان بکاهد.
همچنین مناسبسازی محیط مراکز و طراحی فضای آسایشگاه با شرایط منزل و اجتناب از نگهداری آنان در اتاق های شلوغ به همراه ارتقای کیفیت خدمات میتواند در میزان احساس خواری سالمندان مؤثر باشد. امروزه در دنیا جهت جلوگیری از انتقال سالمندان به آسایشگاهها انواع مدلهای مراقبت مبتنی بر جامعه مانند مراکز روزانه خدمات مراقبت در منزل، مراقبت تحت حاد، مراقبت فرجهای، مجتمعهای مناسبسازی شده برای سالمندان، شهرکهای سالمندی و... راه اندازی شده است. بنابراین فرد سالمند و خانواده مجبور نیست فقط بین دو حالت اقامت در منزل یا آسایشگاه یکی را انتخاب کند.
بنابراین در کشورهای پیشرو در امر سالمندی در دنیا فقط سالمندان با مشکلات شدید مانند بیماری آلزایمر پیشرفته که قادر به نگهداری در منزل نیستند به آسایشگاهها منتقل می شوند و بنابراین به دلیل وجود انواع مدلهای مراقبت، سالمندان تنها مجبور به رفتن به خانه سالمندان نمی باشند. همچنین تکریم و رعایت شأن سن سالمندان درهنگام ملاقات توسط مراجعان میتواند به حفظ و ارتقای عزت نفس و کم شدن احساس بد شکست و خواری آنان کمک کند. حضور داوطلبانه درآسایشگاه، ارتباط منظم و تماس تلفنی مداوم، مشارکت فعال در برنامههای مرکز و ارتباط با سایر سالمندان میتواند در آرامش درونی آنان و رضایت از اقامت در سرای سالمندان و سازگاری با محیط جدید کمک کننده باشد.
اگرچه انتظار اصلی تمام سالمندان مقیم آسایشگاه ها فراهم شدن امکان بازگشت مجدد به خانواده میباشد ولی کم کم متوجه این انتظار غیرممکن شده و احساس یأس، ناامیدی و یکنواختی تمام زندگی آنان را میگیرد.احساس یکنواختی و انتظار برای پایان زندگی به عنوان تجربه منفی حضور درآسایشگاه بوده که ناشی از زندگی غیر فعال و مشارکت نکردن در برنامههای اجتماعی میباشد.
حضور در مراکز نگهداری باعث کاهش میزان استقلال، عزت نفس و احترام سالمندان میگردد که منجر به از دست دادن علایق و بروز علائم افسردگی میشود.
چرا سالمند را به سرا می سپاریم؟
اگرچه اکثر خانوادهها به لحاظ اعتقادات دینی خود را ملزم و مقید به اجرای دستورات و تعالیم ارزشمند دینی مبنی بر حمایت و مراقبت از سالمندان میدانند اما مشکلات جسمی مراقبان، عوامل محدود کننده خانوادگی مثل مشکلات اقتصادی، فضای نامناسب زندگی ومشغله زیاد و نارسایی حمایتهای رسمی دولتی شرایطی را به وجود آورده که گاه مراقبت ازسالمند در خانواده غیرممکن میشود و در موارد بسیاری به رغم میل باطنی شان مجبور به سپردن عزیزانشان به سرای سالمندان می شوند که می تواند باعث بار روانی و استرسهای شدید به خانوادهها شود خصوصاً که در موارد زیادی این خانوادهها پس از انتقال سالمندانشان به سرای سالمندان مورد سرزنش و فشار اجتماعی می شوند. بنابراین لازم است ما از خود بپرسیم که چه چیزی باعث می شود خانوادهها برخلاف میل باطنی شان مجبور می شوند عزیزانشان را به سرای سالمندان بسپارند؟ آیا مراقبان خانوادگی سالمندان به اندازه کافی آموزش و حمایت اجتماعی و مالی دریافت می کنند؟
در خانوادههای ایرانی معمولاً زنان میانسال نقش اصلی مراقبت را به عهده دارند و روزانه حداقل 7 ساعت مشغول مراقبت از سالمند میباشند ولی در بعضی موارد به علت نداشتن توان جسمی و برخورداری از سطح قابل قبول سلامتی مراقبت از سالمند مشکل خواهد بود و زنان مراقب به نسبت سایر اعضای خانواده درمعرض آسیبپذیری بیشتری هستند.
نداشتن آگاهی کافی و دانش مراقبت از سالمندان و آشنا نبودن به مسائل و مشکلات جسمی و روانی و اجتماعی آنان باعث میشود تا مراقبان نتوانند در برخورد با مشکلات تصمیم نهایی و درست را بگیرند که باعث کاهش تحمل در برابر نیازهای واقعی سالمندان و افزایش فشار مراقبتی خانواده شده که در نهایت مجبور به طرد از خانواده میگردند.آموزش های مدون خود مراقبتی سالمندان از میانسالی و اعضای خانواده میتواند راهکار مناسبی برای کاهش بار مراقبت از سالمندان باشد.
زیرساختهای ناکارآمد
مشکلات مالی از اساسیترین مسائل سالمندان و خانوادههای آنان است و اکثر خانوادهها نیازمند حمایتهای رسمی و غیررسمی، بیمههای تکمیلی و مراقبتهای طولانی مدت از سوی سازمان های دولتی و نهادها هستند ولی متأسفانه زیرساختهای بیمهای و نظام سلامت درحوزه سالمندی ناکارآمد است. به عنوان مثال چرا برای سالمندی که در سرای سالمندان مراقبت می شود به آن مرکز یارانه تعلق می گیرد ولی به خانوادهای که از سالمند عزیزش با عشق مراقبت می کند همان یارانه تعلق نمیگیرد؟
در کشورهای شرقی از جمله کشور ما مراقبت از سالمندان به عنوان یک افتخار و وظیفه شرعی و انسانی و اخلاقی بوده است و به دلیل اینکه این مراقبت با عشق و دل و جان انجام می گیرد باعث تأثیرات بسیار مثبتی برای سالمندان و خانوادهها و خصوصاً حفظ ارتباطات بین نسلی و سرمایه اجتماعی می شود و بنابراین به عنوان الگو برای مراقبت از سالمندان در کشورهای غربی قرار گرفته است. اما برای حفظ این فرهنگ ارزشمند لازم است که حمایتهای اجتماعی و اقتصادی از مراقبان در اولویت قرار بگیرد.
سالمندان چه نیازهایی دارند و چه کار باید برای سالمندان کرد؟
ما در زمانی زندگی میکنیم که با توسعه اقتصادی اجتماعی و پیشرفت دانش پزشکی طول عمر بیشتر شده است. بالا رفتن طول عمر افراد باعث میشود که درصد بیشتری از جمعیت، سالمند یعنی بالای 60 سال باشند. این سالمند شدن جمعیت در همه دنیاست و رو به افزایش است یعنی دیگر متوقف نمیشود یا کاهش پیدا نمیکند چون هر چه زمان میگذرد به همان دلیل بهبود شرایط زندگی و دانش پزشکی، طول عمر بیشتر و بیشتر میشود.
پس سالمند شدن در واقع یک پیشرفت است اما به شرطی که نیازهای سالمندان را در نظر بگیریم و برای این جمعیت در حال افزایش برنامهریزی داشته باشیم. اینکه سالمندان چه نیازهایی دارند؟ در بررسیهای متعدد نیازهای مالی و نیاز به خدمات بهداشتی درمانی بیشترین خواسته سالمندان بوده است. بعد از آن به ترتیب ایاب وذهاب، مسکن و رفع تنهایی نیازهای بعدی سالمندان بوده است.
بدیهی است انسان نیازهای پایهای دارد مانند خوراک، پوشاک، مسکن و... تا این نیازها برطرف نشوند نمیتوان به نیازهای سطح بالاتر مانند نیاز به تعلق و دوست داشتن، منزلت و احترام و... پرداخت. نیازهای بهداشتی درمانی هم جزو این نیازهای پایه است.
نیاز به بهداشت و درمان
هدف ما این است که سالمندان بهتر زندگی کنند. مهمترین چیزی که در سالمندی کیفیت زندگی را افزایش میدهد و باعث میشود سالمندان زندگی بهتری داشته باشند حفظ استقلال است. هدف این است که سالمند بتواند کارهای روزانه خودش را انجام بدهد و چه در خانواده و چه در جامعه فعال باشد.
اما چگونه میتوانیم به مردم کمک کنیم تا همچنان که پا به سن میگذارند، استقلال و فعالیت خود را حفظ کنند؟
اول این پیام را داریم که پیری مساوی بیماری نیست. با رعایت شیوه زندگی سالم میتوان سالم پیر شد یا در صورت وجود بیماری عوارض آن را کنترل کرد و جلوی ناتوانی را گرفت. در واقع اینکه فرد در طول زندگی، چگونه زندگی کرده وضعیت سلامتی دوران سالمندی او را مشخص میکند. اما حتی اگر در سالمندی هم شیوه زندگی سالم به کار گرفته شود باز هم مؤثر است و از بروز یا پیشرفت ناتوانی جلوگیری میکند. در مورد شیوه زندگی سالم در خانههای بهداشت، پایگاهها و مراکز سلامت جامعه به سالمندان آموزش داده میشود. آموزش به صورت فردی یا کلاسی است.
نکته دیگر انجام مراقبتهای دورهای یا همان چک آپ است. مثلاً سالمندان حتی اگر هیچ مشکلی هم نداشته باشند سالی یک بار فشارخونشان کنترل شود، از نظر چاقی یا لاغری بررسی شوند. از نظر تعادل و راه رفتن و از نظر حافظه معاینه شوند. یا سالی یک بار قند خونشان اندازهگیری شود. این مراقبتها نیز در خانههای بهداشت، پایگاهها و مراکز سلامت جامعه برای سالمندان به طور رایگان انجام میشود.
در کنار این برنامهها، امکانات دیگری هم مورد نیاز است که تأمین آنها زمان بر است و جزو برنامهریزیهای دراز مدت وزارت بهداشت است.
بهعنوان مثال 1- وجود متخصص طب سالمندی 2- وجود مرکزی که همه خدمات مورد نظر در یکجا جمع باشد چون بسیاری از سالمندان بیش از یک مشکل و بیماری دارند و سالمند مجبور است برای هر مشکل به یک جا و یک متخصص خاص مراجعه کند و در شرایطی ویزیت میشود و دارو برایش تجویز میشود که هر متخصص اطلاعی از تشخیص و درمان سایر متخصصان ندارد 3- وجود سیستم ارائه خدمات درمانی در منزل - 4 وجود مراکز بستری طولانی مدت ویژه سالمندان ( home care ) و در نهایت 5- بیمههای درمانی مکفی که حتی اگر متخصص و امکانات وجود داشت سالمند بتواند از عهده پرداخت این هزینهها برآید. واضح است که موارد مطرح شده نیاز به برنامهریزی و سرمایه گذاریهای دراز مدت با همکاری سایر بخشهای توسعه دارد.
محیط دوستدار و حامی سالمند
شرایط محیطی نقش مهمی در توان عملکردی سالمندان دارد. برای مستقل و فعال بودن سالمند باید شرایط هم فراهم باشد. به عنوان مثال فضای خانه، فضاهای عمومی باید طوری باشد که امکان رفت و آمد سالمند وجود داشته باشد. وسایل حمل و نقل عمومی نیز همینطور.
بسیاری از سالمندان عزیز ما به خاطر مثلاً یک مشکل زانو نمیتوانند از برخی فضاهای عمومی مثلاً پارکها به علت پلههای زیاد استفاده کنند یا به دلیل ارتفاع اتوبوس در جاهایی که سکوی مخصوص وجود ندارد، نمیتوانند از اتوبوس استفاده کنند. در کشورهایی که به این موضوع توجه شده است حتی سالمندی که از نظر جسمی مشکل دارد و ناتوان است مثلاً روی ویلچر است به خاطر امکاناتی که در اختیار است میتواند خودش به مغازه برود و خرید کند. محیط باید امن باشد بهطوری که حتی یک سالمند ناتوان هم بدون احساس خطر بتواند به تنهایی از خانه بیرون برود و مثلاً از عابر بانک پول بگیرد.
قوانین و مقررات: برای فعال بودن سالمندان باید فرصتها و موقعیتهایی برابر و یکسان در جامعه برای تفریح، آموزش، یادگیری، اشتغال، فعالیتهای داوطلبانه و... داشته باشند. در حالی که در بسیاری از موارد برای سالمندان مثلاً در تحصیل یا اشتغال محدودیت وجود دارد.پیام آخر: اگر قرار است سالمندی یک اتفاق خوب باشد، این زندگی طولانیتر باید همراه با فرصت های همیشگی برای سلامتی، مشارکت و امنیت باشد. در این صورت است که میتوان انتظار یک سالمندی فعال و بانشاط را داشته باشیم که به عنوان منبعی حمایتکننده برای خانواده و جامعه است.