کد مطلب: 157491
 
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۹ ساعت ۲۱:۲۷
محمد حاتمی بازیگر فارغ‌التحصیل کارگردانی و بازیگری از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است.
 
به گزارش ایران خبر، محمد حاتمی بازیگر فارغ‌التحصیل کارگردانی و بازیگری از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. او علاوه بر بازیگری در تئاتر، تلویزیون و سینما، مدیر برنامه‌ریزی و همچنین کارگردانی تئاتر را نیز در کارنامه کاری خود دارد و با توجه به سابقه و رزومه هنری‌اش او را بیش از هر چیز می‌توان یکی از هنرمندان تئاتر کشور دانست.
 
 نمایش‌های «هفت‌ شهر عشق»، «رستم و سهراب»، «شمس پرنده»، «آنتیگونه»، «معرکه در معرکه»، «ایکارو» و «آهسته با گل سرخ» از جمله آثار مطرحی هستند که او در آن‌ها ایفای نقش کرده است. حاتمی علاوه بر ایفای نقش در آثار نمایشی، چند نمایش تئاتر را نیز به عنوان کارگردان روی صحنه برده است که از جمله آن‌ها می‌توان به «علی کوچیکه شهر»، «لیر شاه» و «خواب‌گردها» اشاره کرد.
تئاتر ایران این روزها به دلیل شیوع ویروس کرونا نزدیک به یک سال است که به واسطه تعطیلی تماشاخانه‌ها شرایطی به مراتب بدتر از روزهای گذشته را تجربه می‌کند. این تعطیلی‌ها مشکلاتی از جمله بیکاری و خانه‌نشینی اهالی تئاتر و به تبع آن مشکلات معیشتی بسیاری برای اهالی تئاتر به همراه داشته است؛ جدا از این بحث به طور کل با این تعطیلی طولانی مدت تئاتر ایران را خطرات بزرگ‌تری هم تهدید می‌کنند.
محمد حاتمی معتقد است مشکل اصلی  تئاتر ایران امروز ریشه در مدیریت سال‌های گذشته دارد که باعث شده در چنین بحرانی هیچ ایده و طرحی کارساز نباشد. در ادامه گفت‌وگوی محمد حاتمی با خبرنگار برنا را با موضوع وضعیت تئاتر در سال‌های اخیر و مواجهه آن با بحران کرونا را می‌خوانید:

به نظر شما در شرایطی که تئاتر ما امروز گرفتار آن شده چند درصد عوامل دیگری غیر از شیوع کرونا در آن دخیل هستند؟
در دوران کرونا یک فرمول جهانی وجود دارد که همه دنیا از این فرمول پیروی می‌کنند، از اینکه امروز نمایش‌های تئاتر در دنیا به چه شکل روی صحنه می‌روند یا اصلاً تماشاخانه‌ها تعطیل هستند یا خیر اطلاع چندانی ندارم اما می‌دانم که برادوی تعطیل است یا اونیون هم جشنواره‌ای برگزار نمی‌کند، خیلی از کشورهای دنیا که به لحاظ جریان تئاتری اعتبار دارند تعطیل هستند.  این شرایط در حال حاضر یک اصل کلی است، کرونا آمده و خودش را بر ما تحمیل کرده است و هیچ کاری هم نمی‌توان کرد اما من معتقدم تعطیلی تئاتر و این شرایط وحشتناک را باید مربوط به قبل از کرونا بدانیم.

به نظر من چند سال است که تئاتر ما تعطیل شده و در این سال‌ها فقط به ظاهر ما تئاتر داشتیم. وقتی که تئاتر جزو سبد کالای فرهنگی یک خانواده نشده است، چه اثری از زنده بودن این هنر می‌توان دید. تئاتر نشان داده هر وقت در جریان طبیعی خودش قرار گرفته مردم هم از آن استقبال کرده‌اند. سال‌ها پیش همین وضعیت حاکم بود، حمایت چندانی از تئاتر نمی‌شد اما در بستر واقعی خود قرار داشت. این دوران به 10 یا 15 سال پیش برمی‌گردد. منظور من دوران طلایی تئاتر که به سال‌های دهه 1370 برمی‌گردد نیست؛ در این زمان تعریف ما از هنر چیز دیگری بود و مراوده‌های فرهنگی ما در جای خود قرار داشت.

از چه زمانی تئاتر از مسیر خود خارج شد و به سمت بحران پیش رفت؟
زمانی که آقای منتظری اداره تئاتر را در مرکز هنرهای نمایشی بر عهده داشت، یا در زمان مدیریت آقای سلیمی، شریف‌خدایی و پاکدل همیشه جشنواره‌ها پربار بود و سالن‌های ما لبریز از تماشاگر بود و کارگردان‌های صاحب‌نام و خوب تئاتر ایران نمایش روی صحنه می‌بردند، آن زمان تئاتر در شرایط خوبی بود چرا که مدیران تئاتر از جریان تئاتر حمایت می‌کردند نه از جشنواره تئاتر.

متأسفانه از یک سالی همه دغدغه مدیران ما این شد که فقط جشنواره داشته باشیم، از یک سالی به بعد تئاتر ما جریانی نداشت، البته باید بگویم که جریان تئاتر هیچ ربطی به مدیر ندارد، جریان باید جدا از سیاست مدیران در هر زمان با هر مدیری که مدیریت را بر عهده دارد مسیر خود را ادامه دهد. متأسفانه مدیران بعدی تئاتر نه تنها از جریان‌های تئاتر حمایت نکردند بلکه در برابر این جریان‌ها سد شدند و این وضعیت تا امروز ادامه دارد. تئاتر ما قبل از کرونا هم رو به نابودی بود و امروز اگر این وضعیت وجود دارد، به نظر من شیوع کرونا یک بهانه است و در واقع مشکل  اصلی از جای دیگری است.

مدیران بعدی چگونه در برابر جریان‌های تئاتر سد شدند؟
این مدیران کارنابلد بودند؛ برای درک بهتر پاسخم به این پرسش مثالی می‌زنم. زمانی یک تماشاخانه در تهران دایر می‌شود که به یک مرکز فرهنگی تبدیل می‌شود؛ این تماشاخانه در پایین شهر تهران دایر شده، کشتارگاه را تعطیل می‌کنند و در آنجا یک مرکز فرهنگی دایر می‌شود. کسی که این تماشاخانه را اداره می‌کند و بانی از اتفاق می‌شود؛ بهروز غریب‌پور است؛ دلیل دایر شدن چنین تماشاخانه‌ای این بود که غریب‌پور هم مدیر قابلی بود و هم این حرفه را به خوبی می‌شناخت. مدت‌هاست که اتفاقی اینچنین رخ نداده و این نشان می‌دهد که تئاتر رها شده است.

اما در سال‌های اخیر تماشاخانه‌های خصوصی بسیاری دایر شده‌اند؛ این تماشاخانه‌ها در بهبود وضعیت تئاتر نقشی ندارند؟
بله تماشاخانه‌های بسیاری دایر شده‌اند اما آیا شاهد شکل‌گیری جریانی به واسطه آغاز به کار این تماشاخانه‌ها بوده‌ایم؟ خیر!
دلیل این اتفاق به مسائل مختلفی بستگی دارد، یکی از آن‌ها همان عدم حمایت دستگاه‌های دولتی است. در همه جای دنیا شهرداری حامی تئاترها است. یک تماشاخانه خصوصی اگر بخواهد روی پای خودش بایستد با بودجه اندکی که دارد نمی‌تواند کارهایی را روی صحنه بیاورد که تأثیری بر کلیت تئاتر داشته باشد.

ملاک برای سنجش همین است، اگر یک کارگردان شرایط روی صحنه بردن یک نمایش را دارد در صورتی آن نمایش برای تئاتر تأثیر مثبتی دارد که بتواند جریان‌ساز باشد. مرحوم سمندریان یکی از کارگردان‌هایی بود که هر بار با روی صحنه بردن یک نمایش در تئاتر ایران تأثیرگذار بود، دکتر رفیعی، بهروز غریب‌پور و هنرمندانی چون پری صابری از این دست هنرمندان هستند. تماشاخانه‌های ما در صورتی تأثیر مثبت بر تئاتر ایران دارند که چنین اتفاقاتی در آن‌ها رخ دهد ولی سال‌هاست که خبری از اجرای یک تئاتر جریان‌ساز یا تأثیرگذار نیست.

تئاتر ایران در سال‌های گذشته با پدیده‌های مختلفی روبرو بود، یکی از این پدیده‌ها کنسرت نمایش بود، نظر شما درباره آن چیست؟
من هم چند کنسرت نمایش کار کرده‌ام ولی این پدیده چندان جدید نیست. ما سال‌ها پیش این گونه نمایش را اجرا می‌کردیم. اصلاً کنسرت نمایش معنی ندارد چرا که خاستگاه نمایش با موسیقی بوده، اگر شما به سال‌ها پیش و به سنت نمایشی خودمان مراجعه کنید متوجه می‌شوید که نمایش‌های ما در شکل‌های مختلف با موسیقی همراه بوده است.

من دو نمایش به این شکل کارگردانی کرده‌ام اما هیچ‌ وقت نظرم به کنسرت نمایش نبوده، کنسرت می‌تواند با نمایش همراه باشد چرا که خود کنسرت باید جلوه‌ای از نمایش باشد و در غیر اینصورت بستن چشم و گوش دادن کافی است اما وقتی شما علاوه بر گوش دادن، چشمانتان را باز کرده و با جلوه بصری مواجه می‌شوید یعنی شاهد اجرای یک نمایش هستید.
من سال‌ها پیش، شاید نزدیک به 33 سال پیش وقتی وارد گروه خانم پری صابری شدم، نمایش‌هایی که این کارگردان در تالار وحدت روی صحنه می‌برد، موسیقی جزء لاینفک آن‌ها بود. موسیقی همیشه با نمایش همراه بوده و به نوعی نمایش را همراهی می‌کرد.

در سال‌های اخیر بازیگران بسیاری از تئاتر به سینما رفتند و امروز ستاره‌های سینما هستند و این روند به شکل معکوس هم اتفاق افتاد و بازیگران بسیاری از سینما به تئاتر آمدند تا به واسطه شهرتشان نمایش‌ها پرمخاطب شوند. این اتفاق را به سود تئاتر می‌دانید یا به ضرر آن؟
من موافق این نیستم که یک بازیگر ضعیف سینما اما مطرح و صاحب‌نام به تئاتر بیاید به بهانه اینکه نمایشی پرمخاطب شود. این به نفع تئاتر نیست، یک سالی دکتر رفیعی نمایشی را روی صحنه برد که یک بازیگر سینما در نمایش این کارگردان ایفای نقش کرد. خیلی‌ها با این اتفاق مخالفت کردند ولی من در مصاحبه‌هایم تأکید کردم که تئاتر ملک شخصی کسی نیست؛ بعدها دیدم که همکاران من همین عبارت را به کار بردند؛ در صورتی که پیش از آن مخالفت می‌کردند.

من همان موقع تأکید کردم که هر کس علاقه به کار در حوزه تئاتر داشت باید امکان این کار را داشته باشد که کاری انجام دهد اما در نهایت این جریان تئاتر و تماشاگر است که تشخیص می‌دهد آن شخص در تئاتر باقی بماند یا خیر.
حضور چهره‌های سینمایی در تئاتر بعدها هم تکرار شد و ما باید ببینیم که این کار چه تأثیری در تئاتر ما گذاشت. در کوتاه مدت قطعاً تأثیر مثبتی بوده و باعث شده یک نمایش پر مخاطب شود و فروش یک کار را تضمین می‌کند اما باید ببینیم در بلند مدت این جریان چه تأثیری بر تئاتر گذاشت.

یکی از پدیده‌هایی که در سال‌های اخیر با آن مواجه هستیم تئاتر لاکچری است، نظرتان راجع‌به این پدیده چیست؟
من هم دو نمایش به این شکل در هتل اسپیناس و برج میلاد روی صحنه بردم اما خودم از تهیه‌کننده خواستم که حتماً بلیت 50 هزار تومانی هم به فروش برسد تا اهالی تئاتر، همکارانم و مخاطبان اصلی تئاتر هم بتوانند به دیدن این نمایش بیایند؛ اما برخی این کار را نمی‌کنند و فقط به این فکر هستند که بلیت بفروشند و اگر امکانش باشد حتی بلیت بالای دو میلیون تومان هم می‌فروشند.

اگر قصد ما برای رفتن به سراغ سالن‌های اصطلاحاً لاکچری با تیمی اینچنین فقط بلیت‌فروشی و جذب مخاطب عام باشد این تفکر در تئاتر شاید در کوتاه‌مدت به نفع تهیه‌کننده و کارگردان باشد اما در بلند مدت نه تنها سازنده نیست، بلکه به شدت برای تئاتر تخریب‌کننده است.

چرا این روند استفاده از ستاره‌های سینما در تئاتر را مخرب می‌دانید؟
تئاتر در این شرایط کم‌کم نفس خود را از دست می‌دهد؛ نفس تئاتر به ستاره نشان دادن نیست، قاب تئاتر یک قاب لانگ شات است و مخاطب با کلیت نمایش مواجه است نه فردیت، فردیت در سینما وجود دارد و کارگردان با کلوزآپ می‌تواند به یک شخصیت تأکید کند به کاراکترش نزدیک شود و نقایص بازی‌اش را هم بگیرد اما در تئاتر مخاطب با یک صحنه مواجه است که خودش تصمیم می‌گیرد به کدام کاراکتر توجه کند. ممکن است یک بازیگر تنها چند ثانیه از گوشه صحنه به گوشه‌ای دیگر برود و توجه مخاطب را بیشتر از بازیگر اصلی جلب کند.
زمانی بازیگر در تالار وحدت بدون استفاده از هاشِف می‌توانست صدای خود را به بالکن شماره سه تالار وحدت پرتاب کند و در سالن چارسو طوری دیالوگ بگوید که مخاطب اذیت نشود، آن بازیگر، بازیگر توانمندی بود و کارش را بلد بود؛ آن زمان هم از نمایش‌ها استقبال می‌شد و پر مخاطب بودند و هنوز هم شاید همینطور باشد اما این جنس از استقبال با آن تفاوت دارد و این نشان می‌دهد که زمانه ما تغییر کرده است.

ما آدم‌های روزمره شده‌ایم، بخش کلانی از مردم به دلیل مسائل معیشتی مجبور هستند که اکثر زمان شبانه‌روز کار کنند، این به همه قشرهای جامعه سرایت می‌کند و من هم به عنوان کارگردان یا بازیگر دغدغه اصلی‌ام هنگام کار درآمد بیشتر می‌شود و تهیه‌کننده هم برای جبران؛ قیمت بلیت را افزایش می‌دهد. برای اینکه مخاطب حاضر به خرید بلیت شود کارگردان از جاذبه‌های کاذب استفاده می‌کند و همان ستاره‌های سینما که هیچ عقبه تئاتری ندارند یکی از همین جاذبه‌های کاذب هستند.
همه بازیگران خوب و ستاره‌های امروز سینما که از تئاتر به سینما رفته‌اند زمانی که در تئاتر بودند و به سینما نرفته بودند هم نمایش‌هایشان پرمخاطب بود چرا که این افراد بازیگران خوبی بودند اما امروز تهیه‌کننده برای جلب نظر مخاطب مسیر غلطی را انتخاب کرده و این سوءاستفاده از چهره‌ها در درازمدت برای تئاتر بسیار مخرب و آسیب‌زننده است.

ورود بازیگران تئاتر به سینما را در سال‌های اخیر چطور ارزیابی می‌کنید؟
این جریان جدیدی نیست همیشه همینطور بوده و این روند را سالم می‌دانم. یک زمانی برای همکاران و دوستان من در سینما جو تئاتر یک جو پیش‌ پا افتاده و عقب افتاده با بازی‌های غلوشده و اغراق آمیز است. کم‌کم این نگاه تغییر کرد و متوجه شدند که نه اینگونه نیست و ضعف اصلی اتفاقاً در سینما است چرا که در سینما و تلویزیون تربیت هنرپیشه وجود نداشته؛ خیلی‌ها به دلیل ارتباط، چهره و تکرار به بازیگر تبدیل می‌شوند ولی یک جایی خودش متوجه می‌شود که نمی‌تواند نقش‌های متفاوت را به خوبی بازی کند و به ریشه ضعف‌هایش پی می‌برد و به تئاتر رجوع می‌کند.

همانطور که گفتم تئاتر یک نمای لانگ‌شات است و مثل سینما نیست که کارگردان تعیین کند مخاطب کجا و چه کسی را ببیند. مخاطب با یک نمایش لانگ‌شات مواجه است و بازیگران با هنرشان در موقعیت‌های مختلف باید نظر مخاطب را جلب کنند و یک بازیگر خوب می‌تواند تنها با یک بیان کردن درست یک دیالوگ تمام تلاش یک بازیگر حتی در نقش اصلی را برای جلب نظر مخاطب نابود کند.
تئاتر در نهایت توانست مشروعیت خود را ثابت کند و خیلی‌ها که ذهنیتی غلط نسبت به آن داشتند مجبور شدند گاردشان را بشکنند و برای کسب تجربه و سواد بازیگری و حتی اعتبار به آن رجوع کنند. برخی از بازیگران سینما پس از اینکه به تئاتر رفتند ادعا کردند که باعث رونق تئاتر شدند اما اینگونه نیست، اتفاقاً تئاتر باعث اعتبار آن‌ها شد.

علاوه بر این کارگردان باید چنین رویکردی داشته باشد که اگر چه از چهره‌ای سینمایی برای جلب نظر مخاطب استفاده کرده است اما عنصر اصلی در جلب نظر مخاطب قصه، تجربه، شعور و سابقه نویسنده و کارگردان است.

در سال‌های اخیر به واسطه بیشتر شدن تماشاخانه‌های خصوصی و ورود نسل جدید به تئاتر، شاهد بیشتر شدن گونه‌های مختلف نمایش در تئاتر ایران بودیم، این اتفاق را چطور ارزیابی می‌کنید، آیا امروز گونه‌های مختلف نمایش به شکل سازنده‌ای به تئاتر ما وارد شده‌اند؟
ورود گونه‌های مختلف نمایش به تئاتر ما اتفاق مثبتی است اما این یک شرط دارد و آن اینکه ما از اصل خودمان جدا نشویم. یک سال‌هایی گروه‌های معتبر خارجی به ایران می‌آمدند و نمایش روی صحنه می‌بردند. همان سال‌ها خیلی از تئاترهای ما در اروپا روی صحنه رفتند و مورد استقبال قرار می‌گرفتند؛ این باعث تعجب مخاطبان خارجی میشد که گونه‌ شرقی ایرانی نمایش را روی صحنه می‌دیدند. برخی مواقع این نمایش‌ها حتی با پی‌اس‌های خارجی به شکل شرقی ایرانی روی صحنه می‌رفتند.
ولی زمانی که تعداد زیادی نمایش‌هایی که در ایران اجرا شدند و گروه‌های مختلف به کشور ما آمدند هم تأثیر مثبت گذاشتند و هم تأثیر منفی.

از این منظر می‌توان تأثیری مثبت در حضور گروه‌های خارجی مشاهده کرد که باید در فرهنگ مراوداتی بین کشورها وجود داشته باشد، ما با ورود گروه‌های خارجی به کشور و اجرای نمایش‌ها با نوع نمایش در کشورهای مختلف آشنا شدیم و به نوعی از علم روز تئاتر، صحنه‌پردازی، طراحی‌های نور و... آشنا شدیم. چنین اتفاقاتی تأثیرات مثبتی بر تئاتر ما گذاشت که خیلی از کارگردان‌ها و طراحان از آن استفاده کردند.
زمانی این اتفاق جنبه منفی پیدا کرد که ما راه رفتن خودمان را فراموش کردیم. سال 2000 یک جشنواره بسیار بزرگ در شهر رُم ایتالیا به اسم بزرگداشت سوفوکل برگزار شد؛ قرار بود یک تریلوژی روی صحنه برود که هر بخشش را یک گروه نمایشی از یک کشور اجرا می‌کردند. این نمایش‌ها در کولوسئوم اجرا می‌شدند، بزرگ‌ترین مکان اجرای نمایش در تاریخ که بعد از 700 سال بر خلاف همیشه که برای توریست‌ها باز می‌شد برای اجرای نمایش باز شده بود.

سه کشور یونان، ایتالیا و ایران این تریلوژی را کار کردند، در بخشی که گروهی ایرانی آن را روی صحنه می‌بردند کارگردان پری صابری بود که ایشان نمایش «آنتیگونه» را در قالب نمایشیِ تعزیه ایرانی، مدرن‌ترین و کهن‌ترین سبک و سیاق نمایشی (به گفته پیتر بروک) روی صحنه بردند؛ یعنی با وجود اجرای نمایشنامه‌ای یونانی، فرم نمایش ما کاملاً ایرانی بود که در آنجا هم بسیار مورد استقبال قرار گرفت و در ایران هم در تالار وحدت 70 اجرا داشتیم که مورد استقبال قرار گرفت و تنها بازیگری که مردم می‌شناختند من به واسطه بازی در چند فیلم و سریال بودم و باقی از بازیگران تئاتری بودند که عوام مردم شناختی از آن‌ها نداشتند. بازیگران این نمایش یک امتیاز برای آن بودند اما این نمایش تنها به همین یک امتیاز اکتفا نکرده بود؛ نمایش خانم صابری دیگر امتیازات لازم برای بالا بردن کیفیت یک اثر را داشت و به همین دلیل به یک اثر ماندگار و پرمخاطب تبدیل شد.

ما از زمانی خود را گم کردیم که زبان‌ و راه رفتنمان را گم کردیم، ما به اسم تئاتر مدرن کارهایی کردیم که در دراز مدت موقعیت‌مان را از دست دادیم و دیگر حرفی برای گفتن نداشتیم و متأسفانه امروز حتی جایگاه نمایش‌مان را هم در مکان اجرا گم کرده‌ایم. یکی از مقصران اصلی این اتفاق مدیران تئاتر کشور هستند؛ باید مکان اجرای نمایش‌ها در گونه‌های مختلف مشخص باشد، اگر یک نفر می‌خواهد نمایش آیینی تماشا کند بداند به کجا مراجعه کند و نمایش‌های دیگر مثل نمایش‌های عروسکی، مدرن، کلاسیک و... هم باید مکان مشخصی برای اجرا داشته باشند تا شاهد این بلبشوی عجیب نباشیم.

به اعتقاد من باید گونه‌های مختلف نمایش در تئاتر ایران حیات داشته باشند، سال‌ها پیش نمایش‌هایی در تئاتر لاله‌زار اجرا می‌شد که به نمایش‌های لاله‌زار معروف بود و اگر یک نمایش با شکل و شمایل آن در جای دیگری روی صحنه می‌رفت همه می‌گفتند که این نمایش لاله‌زاری است. اجرای نمایش لاله‌زاری هیچ عیبی ندارد و باید در تئاتر ایران این شکل نمایش هم حیات داشته باشد اما در همان لاله‌زار. متأسفانه امروز ما شأنیت کار را به هم ریخته‌ایم و این مشکل نشأت گرفته از سوءمدیریت در عرصه نمایش است.

به نظر شما امروز نمایش‌هایی که در نقاط مختلف شهر روی صحنه می‌روند به لحاظ جغرافیایی، مکان‌های مشخص برای اجرای نمایش‌های خاص که مخاطب با شکل و شمایل آن آشنا باشد نداریم؟
تنها جای معتبری که در سال‌های اخیر این ویژگی را دارد تالار فردوسی است که آقای غریب‌پور برای اجرای نمایش‌های عروسکی تأسیس کرد و کارهای بسیار ارزنده‌ای در این تالار روی صحنه رفت که برای همه جذاب و دیدنی بودند.
این سالن از تنها سالن‌های تئاتر کشور است که استقلال خود را حفظ کرده است.
منبع : خبرگزاری برنا