خانهام در غرب تهران است و ساعتی پس از این تماس، بهنام، مباشرم به مقابل خانهمان آمد و من سوار خودرواش شده و راهی دماوند شدیم اما وقتی چند ساعت بعد به تهران رسیدیم، از دیدن خانه بهم ریخته و سرقت طلاها و وسایل با ارزش خانه شوکه شدم. با شکایت خانم دکتر، تحقیقات برای رسیدگی به این موضوع آغاز شد و مأموران به بازبینی دوربینهای مداربسته خانه شاکی پرداختند. دوربینها نشان میداد که دقایقی بعد از خروج خانم دکتر و مباشرش از خانه دو مرد که داخل خودرویی در انتظار بودند وارد ساختمان شده و سرقت را انجام دادهاند.
گرچه سارقان صورتهایشان را پوشانده بودند، اما باتوجه به اینکه آنها در کمین زن جوان بوده و خانهاش را بهصورت نامحسوس زیر نظر گرفته بودند، این احتمال مطرح شد که سرقت کار یک آشنا باشد. بنابراین تحقیقات آغاز شد و در نخستین گام بهنام برای تحقیق و بازجویی به اداره آگاهی رفت.
وی در تحقیقات اولیه، زمانی که در مقابل مدارک پلیسی قرار گرفت خیلی زود لب به اعتراف گشود و گفت: من فوق لیسانس دارم و کار و زندگی خوبی داشتم تا اینکه یکی از دوستانم مرا با قمار و شرطبندی آشنا کرد و من معتاد شدم کم کم اعتیاد به قمار و کراک مرا بدبخت کرد کارم را از دست دادم و حتی خانهام را فروختم.
او ادامه داد: یکی از آشناهایم وقتی وضع مرا دید خانم دکتر را به من معرفی کرد. قرار بود مباشرش باشم اما یک شب پای میز قمار بودم که برای دوستانم تعریف کردم برای خانمی کار میکنم که وضع مالی خوبی دارد. همین حرف باعث شد که دوستم سهیل پیشنهاد سرقت را مطرح کند. او گفت شما عرضه سرقت ندارید بعد هم سر سرقت شرط بستیم.
قرار شد من چند روز قبل از سرقت، کلید یدکی خانه را بسازم و منتظر فرصتی بودم تا خانم دکتر از من بخواهد که او را بیرون ببرم. زمانی که تماس گرفت و خواست باهم به دماوند برویم، سریع به همدستانم خبر دادم و آنها که زودتر از من به محل رسیده بودند پس از اینکه ما خانه را ترک کردیم، با کلید وارد شده و سرقت را انجام دادند.
با دستگیری بهنام، دو همدست او نیز بازداشت شده و به جرم خود اعتراف کردند. در بازرسی از مخفیگاه آنان، مقداری از اموال سرقتی کشف شد و مقداری از وسایل نیز توسط سارقان فروخته شده بود که تحقیقات در این باره ادامه دارد.