ماجرای ستاره‌‌سازی و ممنوع‌التصویری چهرها از دهه 60 تا امروز

ستاره‌سازي و ستاره‌ستيزي

کد مطلب: 37214
 
تاریخ انتشار : يکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۵۲
خیلی ناگهانی و در دلِ كلی غرغر صنفی، ناگهان جمله‌ای از زبان یك مقام عالی‌رتبه دولتی بیرون می‌آید كه سال‌های سال است به رویای بچه‌های رسانه‌ای، هنری و ورزشی كشور بدل شده است. در مراسمی كه به مناسبت روز خبرنگار در سالن همایش باشگاه ریاست جمهوری در خیابان فرشته برگزار شده، خبرنگاران سیاسی و اقتصادی پشت تریبون می‌روند و خواسته‌های‌شان را بیان می‌کنند. از خبرنگاران تسنیم و نسیم و رسانه‌های اصول‌گرا گرفته تا نشریه‌های اصلاح‌طلب. از درخواست كارت هدیه تا موضوعاتی درباره انجمن صنفی و بحث‌های سیاسی، مسائلی هستند كه مطرح می‌شوند؛ اما لابه‌لای همه این حرف‌ها یكی می‌گوید چرا از رسانه‌ها می‌ترسید؟
ستاره‌سازي و ستاره‌ستيزي
 
به گزارش ایران خبر به نقل از ستاره‌ها، این جمله كلیدواژه‌ای می‌شود تا یكی از مقامات عالی‌رتبه دولتی كه تحصیلات عالیه را در بالاترین سطح گذرانده و این‌قدر باهوش است كه خیلی خوب بداند كشور در این ترم پسا تحریم به چه چیزهایی نیاز دارد، نكته را می‌گیرد و پاسخ می‌دهد. محمد نهاوندیان این‌بار نه در مقام رئیس دفتر رئیس‌جمهور كه در مقام رئیس شورای اطلاع‌رسانی دولت در صف خبرنگاران ایستاده بود. او كلی نكته را گفت و رسید به این ماجرای ترس از رسانه‌ها: «یكی از دوستان خوب‌مان نكته‌ای گفت درباره ترس از رسانه‌ها. اگر چنین فكری در سر ما دولتی‌ها باشد، اشتباه است و حتماً باید اصلاحش كنیم. چرا ما باید از رسانه بترسیم؟ رسانه‌ای كه مسوولیت اجتماعی‌‌اش را انجام می‌دهد، چرا باید ترس داشته باشد؟ ما نه‌تنها از رسانه نباید بترسیم كه نباید از خبرنگار هم بترسیم. ما باید ستاره داشته باشیم. چرا باید بترسیم كه یك خبرنگار، یك مجری، یك گزارشگر یا... ستاره باشند؟ اتفاقاً ما باید میدان را باز بگذاریم چون جامعه نیاز به ستاره دارد. باید فضایی بسازیم تا اینها رشد كنند و ستاره شوند. ستاره‌ها یك سرمایه برای كشور هستند.»
و این تمام دلهره‌ای است كه سال‌‌هاست در كشورمان داریم. اینكه همیشه دیواری در رسانه ملی و فضای رسانه‌ای كشور بوده برای ستاره‌سازی. دولت جدید اما می‌خواهد این سد‌ها را بشكند. اولین گام را معاونت مطبوعاتی با شكستن حصار تبلیغات ستاره‌ها برداشت و حالا این جمله می‌تواند یك انقلاب در نوع برخورد با ستاره‌ها باشد. یك گام بلند برای تغییر رویكرد.
 شما ممنوع‌التصویری!
این یك نگاه ساده است به همه ستاره‌هایی كه جرم‌شان تنها ستاره بودن است. سال‌ها قبل و دهه 60 را مرور كنیم. مرجانه گلچین، سوسن تسلیمی و فریماه فرجامی به یك‌باره محو شدند و رفتند در لیست دیده نشدن. كمی بعد از اینها نوبت به تیم طهماسب و فاطمه معتمدآریا رسید. شاید آنها در اوج جوانی و فضای بسته كشوری كه درگیر با جنگی سخت بود، اشتباهاتی كرده بودند كه با هنجارها همخوانی نداشت اما اوج مشكل، نگاهی بود كه این اتفاقات را تشدید می‌كرد. شایعاتی درباره انتشار تصاویر یك مهمانی خصوصی، بازداشت یا اتفاقاتی از این دست، همیشه درباره لیست ممنوع‌التصویرها و ممنوع‌الفعالیت‌هایی كه هیچ‌گاه رسانه‌ای نمی‌شدند وجود داشت اما یك‌باره غیب شدن این چهره‌ها نشان می‌داد اتفاقی افتاده است. این، فقط مختص هنرپیشه‌ها نبود، كه ماجرای شلاق خوردن قهرمان المپیكی، ممنوع‌التصویر شدن ستاره‌های تلویزیونی چون شهریاری و آتش‌افروز و كلی هنرپیشه سینمایی همه از همین دست بودند.
 روایت بامزه عطاران و رادش از ممنوع‌التصویری
اوایل دهه 70 تیم مهران مدیری حسابی گل كرده بودند. تقریباً اسم‌شان همه جا بود و همه از آنها می‌گفتند. در اوج شهرت بودند و حسابی خواستنی، كه یك‌باره محو شدند. رضا عطاران در این باره به «تماشاگران امروز» گفته بود:«راستش خودمان هم نفهمیدیم ‌چی شد ولی یك‌دفعه رفتیم تو لیست سیاه. چند بار رفتیم حراست تلویزیون، گفتند حق بازی ندارید. كلی حرف بود كه ما را در پارتی گرفته‌اند یا مسائلی مثل این اما هیچ‌كدام‌شان درست نبود. فكر می‌كنم مشكل ما این بود كه زیادی دیده شده بودیم. چند سالی هم كه گذشت یك‌دفعه دیدیم می‌توانیم برگردیم و اتفاقی هم نیفتاد.» آنها اولین نسل ستاره‌های تلویزیونی سال‌های بعد از جنگ بودند اما یك‌باره این گرفتن آنتن از آنها، مسیر زندگی خیلی‌های‌شان را عوض كرد. افسردگی، سرخوردگی و مشكلات فراوانی برای بسیاری‌شان به همراه آورد. جعفر صافی، رئیس وقت شبكه سه در این باره می‌گوید: «این از دست ما هم خارج بود. رسما هیچ چیزی درباره لیست سیاه وجود نداشت اما نهادهایی بودند كه یك‌باره مثلاً روی فلان ستاره تلویزیونی زوم می‌كردند و به‌هر ‌حال ایراد پیدا كردن از کسی كه یك‌دفعه محبوب هم شده خیلی سخت نیست. یك‌بار یكی از همین بچه‌ها صبح اول وقت به دفترم آمد، راه هم نمی‌توانست برود. فشار سختی را تحمل كرده بود و حسابی از نظر عصبی به هم ریخته بود ولی من این‌قدر توان نداشتم كه بتوانم مشكلش را حل كنم. به‌هر‌حال همیشه یك هراسی درباره اینكه این ستاره‌ها بیرون از فضای رسانه چه می‌كنند، وجود داشت كه بخش عمده آن هم درست است.»
 
چرا از ستاره‌ها می‌ترسند؟ 
اگرچه این موضوع، یك مسأله دو سویه است كه ستاره‌ها هم باید مراقب رفتارهای‌شان باشند اما این ترس از ستاره‌سازی همیشه در وجود مدیران فرهنگی كشور بوده است. همیشه این هراس وجود داشته كه کسانی مثل رضا رشیدپور یا فرزاد حسنی چطور از آنتن استفاده می‌كنند و از خط قرمزها می‌گذرند و یك شبه به محبوبیت زیادی می‌رسند پس باید دور بمانند تا از ذهن مخاطب بروند. تژا میرفخرایی كارشناس باتجربه رسانه‌ای و استاد ارتباطات در این باره می‌گوید: «این نگاه حاصل اندیشه سنتی حاكم بر مدیران فرهنگی و رسانه‌ای ماست. همیشه یك هراسی از كنترل ستاره‌های‌شان داشته‌اند و دارند. اصلاً همین ترس است كه یكی مثل احسان علیخانی كه مجری مورد تأیید رسانه ملی است را در دوگانگی پیش آمده برای برنامه ماه عسل قرار می‌دهند. از یك طرف می‌خواهند گامی به جلو بردارند و مثلاً یك مانكن را دعوت می‌كنند، از طرفی این رفتار ستاره‌شان با هنجارهایی كه سال‌ها چون تابو بوده در تضاد قرار می‌گیرد و برایش ناچار به عذرخواهی می‌شوند.»
 این دیوار ترس فرو می‌ریزد؟
دولت روحانی می‌خواهد كشور را برای فضایی جدید آماده كند. نهاوندیان كه یكی از تحصیل‌كرده‌های خارج از كشور دولت روحانی است به خوبی می‌داند برای سال‌های پیش‌روی پس از تحریم چقدر به داشتن ستاره‌ها برای پیشبرد برنامه‌های فرهنگی و اقتصادی‌‌اش نیاز دارد. این حرف‌ها شباهت زیادی دارد به گفته‌های حسام‌الدین آشنا، دیگر چهره فرهنگی دولت روحانی كه به عنوان عضو ناظر بر صدا و سیما، انتقادهایی تند از سیاست‌های تلویزیون ملی دارد. اما آیا دولت می‌تواند نگاه غالب فرهنگی در ستاره‌ستیزی را تغییر دهد؟ آنها كاری دشوار دارند. مسیری كه شاید مثل كنسرت‌های موسیقی و فیلم‌های سینمایی با حمله‌های گازانبری منتقدان دلواپس به عقب‌نشینی ختم شود.