به گزارش
ایران خبر،کیمیای تکواندو ایران خیلی زود پلههای ترقی را سپری کرد. در همان نوجوانی قصد خداحافظی از تکواندو را داشت که با اصرار مربیاش از این تصمیم منصرف شد تا مسیر زندگیاش تغییر کند. خودش می گوید با ذهنش هدفها را تعیین میکند و به یکی یکی به آنها میرسد. او در سن 17 سالگی افکار بزرگی در سر دارد؛ از طلای المپیک گرفته تا صعود به قله k2 هیمالیا!
در حالی که بیشتر هم سن و سال های او غرق در نوجوانی هستند، کیمیا مجبور شد با نوجوانی خداحافظی کند و خیلی زود بزرگ شود. او سال گذشته تنها با 16 سال سن از رده نوجوانان به بزرگسالان رسید. پدیده تکواندوی ایران با شکست گلچینی از قهرمانان جهان، صاحب اسم و رسم در تکواندو شده است.
کیمیا هنوز هم می خواهد خود را به خیلی ها ثابت کند و در این راه باید سختی هایی مثل وزن کم کردن را هم تحمل کند.
علیزاده چهار مدال تاریخ ساز دارد و می خواهد پنجمین مدال تاریخی خود را هم در المپیک رقم بزند.
از هشت سالگی وارد تکواندو شدم
"هشت ساله بودم که بعد از امتحانات دی ماه تصمیم گرفتم یک رشته ورزشی را به طور تفریحی آغاز کنم. البته برایم فرقی نمی کرد که چه رشته ای باشد. کنار منزلمان در کرج باشگاهی با نام تندرستی قرار داشت که تکواندو مناسبترین رشته برای من در آن دوران بود. البته آن باشگاه در حال حاضر به یک مغازه چاپ بنر تبدیل شده است."
مدیون مهرو کمرانی هستم
"ابتدا به صورت تفریحی فعالیت می کردم اما بعد از اینکه اولین مدال را گرفتم به صوت حرفه ای به تکواندو نگاه کردم. تکواندو را با مهرو کمرانی آغاز کردم و تمام پیشرفتم را مدیون او هستم. مکان تمرین ما بارها عوض شد اما استادم همیشه شاگردانش را حفظ می کرد و تمرین های ما برقرار بود. هر جا که تمرین میگذاشت می رفتم. خیلی زود پیشرفت کردم و به قهرمانی کشور رسیدم. از سال 92 در مسابقات بینالمللی حضور داشتم. زمانی که تکواندو را شروع کردم فکر نمیکردم روزی به اینجا برسم."
10 سالم بود مسابقه ساعی در المپیک را تماشا میکردم
"در المپیک پکن در حالی که ده ساله بودم مبارزات هادی ساعی را در المپیک دنبال می کردم و می گفتم ای کاش روزی من هم مدال جهانی کسب کنم. در المپیک لندن نیز رقابت سوسن حاجی پور را پیگیری می کردم و دوست داشتم روزی به المپیک برسم. حالا با شرایط پیش رو امکان رفتنم به المپیک زیاد است و به نوعی بسیاری از آرزوهایم محقق شده است."
میخواستم تکواندو را کنار بگذارم
"اوایل خانواده ام علاقه داشتند که به طور تفریحی تکواندو را ادامه دهم اما با وارد شدن به دنیای قهرمانی مسیرم عوض شد. از زمانی که مدال گرفتم انگیزه ام برای ادامه کار بیشتر شد اما بعد از رقابت های قهرمانی نوجوانان جهان به دلیل اینکه فشار زیادی را تحمل میکردم تصمیم جدی برای خدافظی از تکواندو گرفتم. با اینکه مجوز حضور در المپیک نوجوانان در نانجینگ را هم بدست آورده بودم اما نزدیک به یک ماه از اردوها دور شدم و دیگر نمی خواستم به تکواندو برگردم."
میخواستم مثل هم سن و سالهایم تفریح کنم"تمام هم سن و سال هایم تفریح می کردند، من هم میخواستم با خانواده و دوستانم تفریح کنم اما همیشه در اردو بودم. زمانی که خانواده ام به مسافرت می رفتند من باید سر تمرین میرفتم چون سن کمی داشتم. نمیتوانستم این فشار را تحمل کنم و با والدینم برای خدافظی از تکواندو صحبت کردم و آنها هم به خاطر خودم با این مسئله کنار آمدند."
همیشه مدیون پدر و مادر و مربیام هستم
"برای خودم هم خیلی سخت بود که تکواندو را کنار بگذارم. مثل یک آدم معتاد شده بودم که به تکواندو و مبارزه اعتیاد دارد. از طرفی تحمل فشار اردوها و مبارزات هم برایم سخت بود. در این راه استادم برای اینکه از تصمیمم صرف نظر کنم خیلی تلاش کرد. با من حرف زد تا تکواندو را کنار نگذارم. حالا خوشحالم که او مسیر زندگیام را عوض کرد و توانستم تصمیم درست را بگیرم و با مشکلات موجود کنار بیایم. یک مربی خوب زندگی ورزشکار را تغییر میدهد. اگر استادم نبود تکواندو را کنار گذاشته بودم و دیگر به مدال جهانی، گرند پری و المپیک نانجینگ دست پیدا نمی کردم. پدر و مادرم هم من را در این راه خیلی حمایت کردند و حتی در شرایطی که خسته بودم به من انگیزه دادند و با مشکلات من کنار آمدند. من در زندگی همیشه مدیون پدر و مادر و مربیام هستم."
وقتی اجازه حضور در بازیهای اینچئون ندادند، یک ماه سختی کشیدن جلوی چشمم آمد
"در رقابتهای نوجوانان جهان و نانجینگ مورد توجه رسانهها قرار گرفتم. در همان زمان کرهایها احساس خطر کردند و برای بازیهای اینچئون اجازه مبارزه به من ندادند. اگر شرایط سنی مسابقه دادن نداشتم پس چرا برایم آی دی کارت صادر کردند. جالب اینجاست که روز اول بازیهای آسیایی به هر نفر یادبودی از مسابقات می دادند که اسم ورزشکار بر روی آن نوشته شده بود و توسط رییس فدراسیون جهانی امضا شده بود و این یادبود به من هم تعلق گرفت. تا روز قرعه کشی هیچ مشکلی نبود اما به یک باره من را از شرکت در بازیهای آسیایی اینچئون محروم کردند. در آن لحظه یاد تمرین هایی که در یک ماه کردم افتادم و تمام سختی های این یک ماه جلوی چشمم آمد. شاید یک ماه به نظر کم باشد اما برای من یکسال گذشت. البته حالا خوشحالم که در اینچئون شرکت نکردم زیرا انگیزه ام برای مسابقات بعدی بیشتر شد و میدانم خدا هر چیز که برای ما صلاح است را رقم می زند. شاید اگر در این رقابتها حضور پیدا می کردم دچار مصدومیت می شدم یا اتفاق دیگری میافتاد."
حریف اسپانیایی با تمسخر وارد شد اما شوکهاش کردم
"اولین مبارزه مهمی که در رده بزرگسالان به مدال رسیدم تورنمنت هلند بود که نفر اول رنکینگ المپیک را شکست دادم. رقبایم اوایل من را اصلا جدی نمی گرفتند. در تورنمنت هلند که شناخته شده نبودم در جمع هشت نفر نهایی مقابل اوا کالو گومز قرار گرفتم. این حریف اسپانیای که یکی از پر افتخار ترین تکواندو کاران جهان است با تمسخر و خنده به روی شیاپ چانگ آمد و من را دست کم گرفته بود. اما وقتی اورا شکست دادم باورش نمی شد و واقعا جا خورده بود. در فینال هم مقابل جید جونز به ناداوری باختم. البته در آن مسابقه به لحاظ جسمی و روحی هم آماده نبودم."
قهرمان المپیک لندن را شکست دادم
"در مسابقات جهانی استرس زیادی داشتم زیرا با توجه به نتایج به دست آمده انتظارها از من زیاد شده بود. قرعه ی سختی در جهانی داشتم. بیشتر نمایندگان ایران حذف شده بودند و برای کسب اولین مدال بانوان در تاریخ رقابت های جهانی مسوولیت من سنگین شده بود. در روز اول مبارزاتم بسیار آماده بودم و توانستم یکی پس از دیگری حریفان قدرتمند جهان را شکست دهم تا اینکه مقابل جونز قهرمان المپیک لندن قرار گرفتم و توانستم با شکست او برنز خود را حتمی کنم. در سال های اخیر و تا قبل از اینکه من وارد تکواندو شوم کسی نتوانسته بود جید جونز را شکست دهد."
شب قبل از نیمه نهایی فقط یک ساعت خوابیدم
"بعد از قطعی شدن مدال برنزم ادامه مبارزاتم به روز دوم کشید. شب قبل از بازی نیمه نهایی تنها یک ساعت خوابیدم درحالی که شب قبل از آن ده ساعت خوابیده بودم. برخی به من میگفتند که چرا حریفان خود را با یک اختلاف میبری. بعد باخودم فکر میکردم که اگر من ببازم چه خواهند گفت و این افکار منفی تاثیر بدی روی من داشت. در مبارزه برابر رقیب ژاپنی به حدی استرس داشتم که در ذهن خود می گفتم نمی خواهم برنده از شیاپ چانگ خارج شوم زیرا تحمل استرس دیدار فینال را نداشتم."
در عمرم چنین استرسی را تحمل نکرده بودم
"فقط به لحاظ ذهنی آماده نبودم اما از نظر فنی می توانستم رقیب خود را شکست دهم. در صبح مسابقه به هم اتاقیام هانیه اخلاقی گفتم که به حدی استرس دارم که دوست دارم زودتر همه چیز تمام شود. من در بازی آخرم از پیش باخته بودم. در عمر ورزشیام چنین استرسی نداشتم. من همیشه قبل از مسابقاتم خیلی راحت می خوابیدم اما شب قبل مبارزه آخرم استراحتی نکردم."
مچ پایم از هفتجا دچار در رفتگی شد
"در مسابقات جهانی نمی دانم چه اتفاقی افتاد که آسیب دیدم. درد زیادی در ناحیه مچ پایم احساس می کردم اما فکر نمی کردم مهم باشد. بعد از بازگشت به ایران به مطب پزشکم که مراجعه کردم فهمیدم مچ پایم از هفت جا دچار در رفتگی شده بود. بعد از ام آر آی هم دکتر تشخیص داد که رباط مچم دچار پارگی شده است و به مدت چهار هفته پایم در آتل بود. تنها شانسی که آوردم این بود که تنها یک رباطم دچار پارگی شده بود. در حال حاضر هم پایم را فیکس کنم و در مبارزه و تمرینات حواسم باشد که مشکلی پیدا نکنم."
دوباره به جید جونز رسیدم
"برنز جهانی تجربه خوبی برای من شد. رقابتهای گرند پری حتی از جهانی هم سنگین تر است زیرا در مسابقات جهانی بازیکن ها خوب و بد دارند و در هر سطحی هستند اما در گرند پری فقط تمام بزرگان و تکواندوکاران رنکینگ دار حضور دارند. در گرند پری روسیه من با خوش شانسی شرکت کردم. نفرات با رنکینگ زیر 30 می توانند در رقابت های گرند پری حاضر شوند که با توجه به عدم حضور چند نفر از تکواندوکاران رنکینگ دار در مسکو، فدراسیون جهانی از من برای شرکت در مرحله اول گرند پری دعوت کرد. در روسیه بسیاری از قهرمانان به نام را شکست دادم و تا فینال دوباره حریف جید جونز انگلیسی شدم."
فریاد مینو مداح مرا به مبارزه برگرداند
"در فینال بدن من خالی کرده بود و من نسبت به جونز یک مبارزه بیشتر داشتم. شش کیلو هم وزن کم کرده بودم. در ابتدای مبارزه با نتیجه سه بر صفر عقب بودم. صدای مینو مداح در گوشم می پیچید که فریاد میزد نا امید نشو. در آن زمان انرژی من مضاعف شد و توانستم در تنها پنج ثانیه مانده به پایان مبارزه یک ضربه صورت بزنم و به تساوی برسم. در راند طلایی میدانستم برنده بازی هستم و امتیاز اول را می گیرم. آن بازی پخش زنده هم داشت و می دانستم والدینم در هنگام تماشای مبارزه چه می کشیدند. از قبل تصویر سازی ذهنی کرده بودم و میدانستم طلای گرند پری برای من است و خوشبختانه قولم را عملی کردم."
با ذهنم بازی میکنم!"من با ذهنم خیلی بازی می کنم و مسیر زندگیام را با ذهنم می سازم. آمادگی ذهنی برایم خیلی مهم است. این اتفاق خوب است اما در برخی موارد به ضررم است زیرا اگر از لحاظ ذهنی آماده نباشم بهم میریزم و شرایطم بد می شود. من آدم تلقینی هستم. به طور مثال اگر در آغاز مبارزه ام با گرمکن تا پای شیاپ چانگ برم تا آخر مبارزاتم با همان گرمکن باید بروم یا اگر حوله دور گردنم بیاندازم تا پایان مبارزات همانطور می روم. مساله تلقینی بودن من را کادر فنی هم می داند. در رقابت های گرند پری قبل از هر مبارزهام هم تیمی های خودم خدابنده و ایزدی را بغل می کردم و به شیاپ چانگ می رفتم. در مبارزه آخر یادم رفت که این کار را بکنم که مربیام گفت کیمیا بغل کردن دوستانت فراموش نشود!"
برای مبارزاتم تیتر خبر انتخاب میکنم!
"من بعد از هر بازی خبری که سایت فدراسیون می گذارد را می خوانم. به طور مثال تیتر میزنند که "قهرمان جهان مقهور علیزاده شد " با خودم قبل از مبارزه این تیترها را مرور می کنم و تیتری برای خودم آماده می کنم و این تیتر را با برد انتخاب می کنم و تمام مدت به خودم با جملات مثبت انرژی می دهم. در بازی هایی هم که باختهام از قبل مسابقه تیترهای باخت زده بودم!"
هنوز تیتر خبر المپیکم را انتخاب نکردهام
"هنوز برای المپیک تیتری انتخاب نکرده ام زیرا هنوز روی آن فکر نکرده ام. اما مطمئنا تیتر پیروزی می زنم و به فکر تیتری قهرمانی هستم."
کلمه المپیک را میشنوم خودم را آن بالا میبینم
"من تا الان 8 مدال بین المللی گرفتهام که 4 مدال آن تاریخ ساز شده است. می خواهم پنجمین مدال تاریخ ساز خودم را با مدال المپیک رقم بزنم. این راه دشوار است اما غیر قابل دسترس نیست. وقتی کلمه المپیک به گوشم می رسد خودم را بالای آن میبینم. المپیک را مثل یک قله تصور می کنم که به آن صعود کرده ام. الان نمی توانم بگویم که چقدر از کسب مدال المپیک خوشحال می شوم اما از حالا خوشرنگترین مدال را بر گردنم می بینم. دیگران بیشتر از من حرص کسب سهمیه را می خورند اما خودم سهمیه را کسب شده می دانم و از حالا هدفم کسب مدال المپیک است نه سهمیه. می خواهم بهترین عملکرد خودم را در المپیک داشته باشم."
"در آخرین رنکینگ اعلام شده صعود بیست پله ای داشتم اما فدراسیون جهانی تکواندو برحسب رنکینگ ماه گذشته نفرات برتر را به مرحله ی دوم گرند پری دعوت میکند. رفتن من به مرحله ی دوم گرند پری مشخص نیست اما من تمریناتم را پیگیری می کنم. اگر مثل مرحله ی اول شانس بیاورم خیلی خوب می شود اما اگر در ترکیه مبارزه نکنم شرایطم برای کسب سهمیه از طریق رنکینگ المپیک بسیار سخت می شود و احتمال کسب سهمیه از این راه کم میشود. من بیشترین امیدم برای کسب سهمیه مسابقات بین قاره ای است. در آسیا سخت ترین رقیببم تکواندوکار ژاپنی است که در جایگاه سوم رنکینگ المپیک است که اگر او از راه رنکینگ سهمیه را بگیرد شرایط من برای رسیدن به المپیک هموارتر می شود.
در تکواندو قد بلند خیلی مهم است
"در تکواندو قد بلند و داشتن پای بلند خیلی مهم است. اگر کوتاه بودم نمی توانستم به این اندازه موفق باشم. البته من در بین تکواندو کاران دیگر کشورها متوسط محسوب می شوم و در برابر قهرمانان اروپا حتی کوتاه هم هستم."
برای هر مسابقه 8 کیلو کم میکنم
"من در حالت عادی 65 کیلو هستم اما در نزدیک به اعزام مجبورم که هشت کیلو وزن کم کنم و در وزن 57- کیلوگرم مبارزه کنم. خیلی سخت است که مدام مراقب وزنم باشم. نمی توانم هر چیزی بخورم و در چند روز مانده به مسابقات حتی آب هم نمیخورم."
دوم دبیرستان را دوبار خواندم
"من به دلیل حضور در اردوها و مسابقات در ماه های خرداد و شهریور سال گذشته نتوانستم در امتحانات شرکت کنم و مجبور شدم سال دوم دبیرستان را دو بار بگذرانم. در این مدت آموزش و پرورش همکاری لازم را با من نکرد. بالاخره ورزش این سختی ها را هم دارد. خوشبختانه خانواده ام من را درک می کنند و اجازه دادند که ورزش را نیز در اولویت قرار دهم. درسم خوب است اما تا قبل از اینکه در اردوها باشم برای مدرسه بیشتر وقت میگذاشتم. در حال حاضر نیز در رشته تجربی تحصیل می کنم."
فدراسیون هر چه در توان دارد برای ما میگذارد
"فدراسیون تکواندو از بهترین فدراسیون های ایران است. تا آنجایی که بتواند از ورزشکاران حمایت می کند. مسوولان فدراسیون هر چه در توان دارند برای ما می گذارند و از هیچ چیز دریغ نمی کنند. زمانی که من در گرند پری بودم سروی نایب رییس بانوان که در ایران بود بعد از هر مبارزه با من تماس میگرفت و به من روحیه می داد."
استاندار البرز یک سکه پاداش داد، هیئت تکواندو نیم سکه
"بعد از کسب اولین مدال جهانی تاریخ تکواندوی بانوان، از سوی هیئت دولت و فدراسیون تکواندو مجموعا چهارده سکه گرفتم اما استاندار البرز تنها یک سکه داد و از سوی هیئت تکواندو البرز نیم سکه پاداش گرفتم. مسوولان استان البرز به من گفتند که کرج از لحاظ قهرمانی اشباع شده است! من اگر در یک شهر دیگر بودم این اتفاق نمی افتاد. به طور مثال مهدی خدابخشی که اهل کرج است تنها دو یا سه سکه گرفته اما مسعود حجی زواره یک ماشین از هیئت تکواندوی کرمانشاه هدیه گرفت در حالی که هر دو به مدال طلای جهان رسیدند. از مسوولان انتظار دارم رسیدگیشان به ورزش بانوان بیشتر شود. انگیزه درونی مهم است اما انگیزه بیرونی هم برای کسب موفقیت اهمیت زیادی دارد."
نسل طلایی تکواندوی بانوان در راه است
"فدراسیون از ابتدا سرمایه گذاری خوبی در بخش های پایه داشته است. در همه ی رده های پایه تکواندوی بانوان لیگ داریم. فدراسیون از حالا به بعد ثمره سرمایه گذاری خود را خواهد دید. چندی پیش تیم نونهالان ایران توانست قهرمان جهان شود. من در اردوهای این تیم حاضر شدم و از نزدیک شاهد زحمات و تلاش مل پوشان بودم و مطمئن بودم قهرمان جهان می شوند. تیم های پایه ما در جهان عنوان دار هستد. نسل طلایی در تکواندو وارد شده و به نظرم تا آینده ای نه چندان دور ایران قهرمان جهان می شود. تکواندوی بانوان روز به روز پیشرفت می کند اما قهرمانی جهان نیاز به زمان دارد تا بازیکنان تجربه کافی را به دست آورند."
قراردادم در لیگ یک میلیون بود که آن را هم ندادهاند
"تکواندوی ایران بازیکان خوب و حرفه ای دارد اما اسپانسرها حرفه ای عمل نمی کنند و برای لیگ قراردادهای پایینی با بازیکنان می بندند. در سال گذشته با تیم استیل البرز قرار داد بستم و تنها یک میلیون به من دادند. البته هنوز هم این مبلغ را نتوانستهام بگیرم. من امسال شرایطم تغییر کرده است. اگر قرار دادهای پایین ببندند و پیشنهاد مالی خوبی نداشته باشم امسال در لیگ برتر مبارزه نمی کنم."
هنوز آدمهایی هستند که بخواهم خود را به آنها ثابت کنم
"زمانی که بیکار هستم خبرگزاری ها و سایتها را چک می کنم و وقتی مطالب را می خوانم احساس می کنم این فرد شخص دیگری است که قهرمان شده. وقتی در صفحات مجازی پست می گذارم و مردم کامنت های مثبت می گذارند و تبریک می گویند، باعث می شود احساس مسوولیت بیشتری داشته باشم زیرا بسیاری از مردم به طلای المپیک تاکید دارند. بعضی ها هم می گویند که به خاطر قد بلند به اینجا رسیده ای و حرف های مختلفی می زنند. البته نظرات مردم برای من محترم است. شاید برخی افراد ناراحتم کنند اما به این فکر می کنم که هنوز هم افرادی هستند که بخواهم خودم را به آنها ثابت کنم و با تلاش و کسب مدال خودم را به آنها نشان دهم."
سخت است که زود بزرگ شدم
"در یک رشته الگو بودن بسیار سخت است زیرا وقتی آدم الگو می شود باید به تمام رفتارهایش توجه کند. به سالن مسابقه که می روم تکواندوکاران می گویند که الگوی ما شما هستید. اوایل نمی توانستم این موضوع را درک کنم چون خودم هنوز دارم الگو برداری می کنم و سن کمی دارم. مگر می شود کسی با این سن و سال الگو باشد. بچه های کوچکتر فیلم مسابقات و تمرینات من را تماشا می کنند. زندگی قهرمانی سختی های خودش را دارد که آدم های عادی نمیتوانند درک کنند. مردم فقط مبارزات و مدال را می بینند و از تمرین ها، وزن کم کردن ها و دور از خانواده بودن، خبر ندارند. اوایل شاید خیلی شیطنت میکردم اما حالا خیلی رعایت می کنم. سخت است که زود بزرگ شدم."
یک قهرمان هم از سوسک میترسد!
"زندگی قهرمانی یک ورزشکار متفاوت است اما مانند تمام مردم کارهای متفرقه را انجام می دهد. کسانی که من را می شناسند وقتی من را در حال خرید میبینند می گویند مگر قهرمان هم خرید می کند! و یا وقتی از سوسک می ترسم طعنه می زنند که قهرمان مملکت که از سوسک بترسد وای به حال بقیه مردم( باخنده)"
الگوی همه ساعی است، الگوی من مربیام
" از همان ابتدا استادم مهرو کمرانی الگویم بوده است. وقتی مصاحبه دیگر ملی پوشان را می خوانم اکثرا هادی ساعی را به عنوان الگوی خود معرفی میکنند اما کمرانی از هر لحاظ الگوی من بوده و تاثیر زیادی روی زندگیام داشته است. او از نظر اخلاقی تاثیر زیادی روی من داشته است. طوری تربیتم کرد که مغرور نشوم و در کنار قهرمانی اخلاق ورزشی را رعایت کنم. خیلی از قهرمانان را دیده ام که از نظر ورزشی خوب هستند اما چون اخلاق مدار نیستند محبوبیتی ندارند."
در تکواندو همه مدعی هستند
"حریفان خارجی همه در یک سطح هستند. نمی توانم بگویم که چه کسی بهتر است. کسی نیست که بتوانیم اورا پدیده بدانیم. در هر دوره یک نفر قهرمان می شود. قبلا فقط کره ای ها مدال می گرفتند اما حالا کشورهایی مثل ساحل عاج هم مدال گرند پری می گیرند. نمیشود گفت که تنها یک کشور در تکواندو حرف اول را می زند."
در دو سه هفته رابطهام با ملیپوشان بزرگسال خوب شد
"تیم ملی بانوان کادر فنی خوب و با دانشی دارد. اوایل که به اردوی بزرگسالان ملحق شدم رابطه ی کمرنگ تری با ملی پوشان داشتم اما در عرض دو سه هفته رابطه ام خوب شد. جو خوبی بر اردوها حاکم است. اینطور نیست که بزرگتر های تیم چون من کوچکترم تحویلم نگیرند. حال با گذشت یک سال از حضور در اردوی بزرگسالان رابطه ام با دوستان ملی پوشم صمیمی تر شده است."
مربی خارجی نمیتواند ما را درک کند
"مربی خارجی نمی تواند ما را درک کند. برای موفقیت در رقابت ها ارتباطی دو طرفه نیاز است که با مربی خارجی این ارتباط به خوبی برقرار نمی شود. از لحاظ روحی و فنی ارتباط خوبی با مربیان ایرانی داریم. ضمن اینکه مربیان ایرانی علم زیادی دارند."
ترسی از مبارزه با بزرگان ندارم
"در زمانی که سنم پایین بود استادم بین من و شاگردان بزرگسالش که تجربه بین المللی داشتند، مبارزه می گذاشت. این اتفاق باعث شد که دیگر ترسی از مبارزه با بزرگان نداشته باشم و وقتی به اردوی بزرگسالان رفتم با این مسئله کنار آمدم."
نانجینگ و اینچئون، بهترین و بدترین خاطراتم
"تلخترین اتفاق ورزشیام عدم حضور در بازیهای آسیایی اینچئون بود و در شرایطی که تمرین زیادی کرده بودم در روز قرعه کشی حضور در رقابتها را از دست دادم. بهترین آن هم رقابت های المپیک نانجینگ بود که خاطرات خوبی از این مسابقات دارم و در پایان نیز مدال طلای رقابتها را به دست آوردم.
تکواندو مثل کوهنوردی میماند!
"به جز تکواندو عاشق کوهنوردی هستم. در برنامه های چند روزه کوهنوردی شرکت می کنم. آرامشی که در کوه دارم را هیچ کجا ندارم. در کوه آمادگی ذهنی لازم را به دست می آورم. از نظر من تکواندو با کوهنوردی مرتبط است. در مسابقات هدف نهایی خود را مثل یک کوه در نظر می گیرم و وقتی خود را نزدیک به صعود می بینم، با خود می گویم چند قدم مانده به صعود قله و کوچکترین اشتباه باعث سقوطم می شود."
"ساعت زیادی برای تفریح ندارم و بیشتر در اردو به سر میبرم. اوقات فراغتم این است که دو ساعت از اردو خارج شوم و برای گفتگو به خبرگزاری ایسنا بیایم.(باخنده)"
علم کوه، توچال و کلکچال را فتح کردهام، دوست دارم قله K2 را هم ببینم
"مهمترین قله ای را که فتح کردم علم کوه بود، قله های توچال و کلکچال را نیز فتح کرده ام. اما علاقه دارم روزی قله K2 در هیمالیا را ازنزدیک ببینم. بعد از المپیک نیز قصد دارم که برای فتح قله سبلان اقدام کنم."
مدال المپیک آخرین هدفم نیست
"هدفهای خود را بعد از المپیک می گویم. المپیک هم به نوعی پله ای برای رسیدن به هدف بزرگترم است. در اصل مدال المپیک هم هدف پایانی من نیست."
منبع : ایسنا