فضای گرم عصر یخبندان
بخشی از رضایت شما از حضور در یك فیلم زمانی اتفاق میافتد كه شما وارد فاز فیلمبرداری شدهاید و فضای آرامی كه در كار وجود دارد میتواند به نقطه مشخصهای بدل شود كه جدای از نقش و داستان، اصلا كار را دوست داشته باشید یا نه. به جرات میگویم «عصر یخبندان» یكی از آرامترین فضاهای پشت صحنه را داشت و همه چیز تحت مدیریت خوبی قرار داشت كه باعث شد خستگی ناشی از كار نماند و تا انتهای كار پرانرژی ادامه بدهیم.
جذابیت در تفاوت
در طول این سالها به جز چند تجربه، سعی كردهام نقشهایی را بپذیرم كه كاملا متفاوت از كارهای قبلیام باشند و بازی كردنش برای خودم هم هیجانانگیز و جالب باشد تا بتواند مخاطب را هم جذب كند. «مهتاب» در فیلم «عصر یخبندان» از همین دست نقشهاست كه میتوانم بگویم یكی از متفاوتترین نقشهای من است كه در ذهن مخاطب خواهد ماند؛ نقشی كه به نوعی كاملا مستقل از ماجرا بوده و ارتباط چندانی با سایر نقشهای فیلم ندارد.
رد شدن از خط قرمز
سوژهای كه فیلم به آن پرداخته یكی از معضلاتی است كه در جامعه شاهدش هستیم و شاید عبور از این خط قرمز در یك اثر فرهنگی برای طرح مساله، لازم باشد. همین كه افرادی هستند كه در میان این همه سوژه سطحی، دغدغه طرح مساله دارند و میخواهند حرفی جدی را بزنند و معضلی را نشان بدهند، خودش كار قابل احترامی است و من خوشحالم اگر سال گذشته تنها یك حضور سینمایی داشتم، چنین اثری بود.
انتخاب با درصدی خطا
در انتخاب نقش و كار عوامل مختلفی دخیل هستند؛ اما قطعا در مورد بسیاری از هنرمندان چند عامل همیشه حرف اول را میزنند؛ برای مثال فیلمنامه، ویژگیهای نقش و تواناییهای كارگردان همیشه جزو مهمترین المانهای لازم برای حضور من در یك كار است. با این حال شما همیشه نمیتوانید مطمئن باشید موردتوجه قرار دادن همه این عوامل و شرایط، نتیجه كارتان خوب و صددرصد به آنچه در ذهن داشتید، نزدیك است و من هم مانند بسیاری دیگر در این زمینه اشتباهاتی داشتم.
زیبایی و شخصیت
نمیتوان منكر جذابیت ظاهری یك بازیگر شد اما آنچه واقعیت دارد این است كه دوربین تنها زیبایی چهره شما را نمایش نمیدهد و كلیتی از حضور شما را تصویر میكند كه بخشی از این جاذبه شخصیت خود شماست. در این سالها متوجه شدم و یاد گرفتم مهم این است که دوربین تو را درست تصویر كند نه اینكه الزاما زیبا نشان بدهد.
برای همین دیگر ترسی از این نداشتم كه در ایفای نقشها قالبشكنی كنم؛ مثلا در «یكی میخواد باهات حرف بزنه» حدود 10 كیلوگرم به وزنم اضافه كردم تا نقش بهتر و باورپذیرتر بشود. زمانی كه آن كار تمام شد، پیشنهاد بازی در «انارهای نارس» را دریافت كردم كه شرایط فیزیكی دیگری را میطلبید و حتی نیاز به گریم و طراحی لباس متفاوتی داشت كه از خودم و خانوادهای كه در آن رشد كرده بودم بسیار دور بود.
آناهیتا نعمتی در نمایی از فیلم «یكی میخواد باهات حرف بزنه»
از دل خانواده هنردوست
پدر و مادرم هر دو فرهنگی هستند. حتی مادربزرگم در حوزه فرهنگ فعالیت میكردند. من در چنین فضایی بزرگ شدم. فضایی كه پدرم به نوع مرا به سمت كارهایی چون نقاشی و خطاطی و حتی ورزش هل دادند. چیزی كه جالب بود این است كه من در آن سالها حتی به بازیگری فكر نمیكردم و علاقه اصلیام موسیقی بود اما بعد از كنكور و قبولیام در رشته هنرهای دراماتیك این مسیر تازه را پیدا كردم.
نخستین تست بازیگری
زمینه بازیگری من در كلاسهای مرحوم استاد سمندریان شكل گرفت. آن زمان افراد زیادی برای گرفتن تست به آموزشگاه میآمدند كه در یكی از آن تستها برای نقشی در فیلم «هیوا» ساخته «رسول ملاقلیپور» انتخاب شدم. خوشبختانه اولین كارم با استقبال منتقدان و مخاطبان مواجه شد و همین موضوع من را برای ادامه كار دلگرم كرد.