متن کامل این نامه به شرح زیر است:
«پرویزجان
سلام
دیروز درباره بهانهجویانی نوشتم که چوب لای چرخ هر حرکتی که به خودشان منسوب نیست میگذارند. میشناسیشان سایتهای سینماییای که فقط بدگویی میکنند و ایراد میگیرند و البته بهتر میدانی که فقط از دیگران و هیچ وقت نشده خودشان را هم نقد کنند. همانها که خانه سینما را بستند! و همانها که از قفلشدن خانه سینما حمایت کردند! همانها که روز ملی سینما را از تقویم حذف کردند و امروز که خانه سینما باز شده و فعالیت خود را از سر گرفته است، از هر دستاویزی استفاده میکنند که به سینما، خانه سینما، جشن خانه سینما و جشنواره فیلم ضربه بزنند. با درشتنمایی بعضی جملات و حرفهای دلسوزانه اهالی سینما به نفع خود ماهیگیری میکنند.
پرویز جان
یکی از اهالی دلسوز سینما تویی، یکی از افتخارات سینمای معاصر ایران تویی. همه میدانیم که مردم تو را عاشقانه دوست دارند و تو میدانی که مورد احترام ما اهالی سینما هستی. یکی از دوستدارانت خود من هستم که از بودن تو لذت میبرم و به همبازیبودن با تو افتخار میکنم. تو رفیق بامعرفتی هستی. کمکهای اجتماعی و خیرخواهانه تو فراوان است. ما که به تو نزدیکتریم، میبینیم و میدانیم. تو در تمام مدتی که خانه سینما بسته بود، با تمام قوایت برای بازگشایی خانه جنگیدی و از خانهمان محافظت کردی.
مدتی پیش از سر خیرخواهی به بعضی از سیاستهای جشنواره انتقاد کردی. همین جا شیطنتها آغاز شد. همان قفلکنندگان خانه سینما با بزرگکردن بعضی جملات تو شروع به ضربهزدن به این اتفاق فرهنگی کردند. تو که با جشنواره قهر نیستی. خودت دیروز اعلام کردی اما نقد هم داری.
میدانی که خود من بزرگترین منتقد مسئولین سینماییمان هستم همچنان که بزرگ ترین منتقدِ خودم. تو انتقاد داشتی به طراحی لباس متحدالشکل برای هنرمندان جشنواره. انتقاد داشتی به نوع رونمایی از پوستر مرحوم شکیبایی و انتقاد داشتی به فرش قرمز. اما بهانهجویان از این حرفهای تو به نفع خودشان و برای چوب لای چرخ جشنواره گذاشتن استفاده کردند.
مطلب دیروز من (فرش قرمز و بقیه قضایا) درباره آنها بود! نه درباره پرویز پرستویی ... نه درباره پرویزی که جزو ارکان سینمای امروز ما و رونق جشنواره فیلم فجر است.
با احترام
رضا»
نوشته روز گذشته رضا کیانیان به این شرح است: ماجرای فرش قرمز و بقيه قضایا! این جماعت بهانه جو به چه چیزهای عجیبی که آويزان نمی شوند! شغلشان این است که هر روز بهانه ای دست و پا کنند و چوب لای چرخ این دولت بگذارند. حالا که فصل جشنواره است ، بهانه هايشان در مورد همین جشنواره طفلکی فیلم است؛ یک مدت که به پوستر شادروان خسرو شکیبایی گیر دادند و بعد که هیچ بهانه دیگری گیر نیاوردند که گیر بدهند... به فرش قرمز گیر دادند! آن هم از نوع گیر سه پیچ! که چرا زیر پای برگزیدگان و مهمانان فرش قرمز پهن می کنید چون این یک رسم غربی ست!
خب حال و روز آنان قابل فهم است. برای اینکه خرابکاری هاىِ اختلاس كنندگان و چپاولگران و دزدان روز روشن را بپوشانند و از یادها ببرند، بهانه دست و پا می کنند.
اما من از آقاى ایوبی و آقاى حیدری تعجب می کنم که چرا به دام آنان می افتند؟! آقايان محترم، لازم نیست که به هر گیری پاسخ بدهید! با هر توپی که به زمین شما مى اندازند که نباید بازی کنید! وقت ارزش دارد ، شما هزار کار با ارزش نکرده دارید. هزار پاسخ نداده به هزار سؤال درست و حسابی دارید! چرا به هر بی ربطی جواب مى دهيد ؟! وقتی می گوییم و می نویسیم"جشنواره فیلم فجر" یعنی داریم براى بزرگداشت فیلم و سینما جشن می گیریم! اصل مطلب که خود فیلم باشد سوغات فرنگ است! بعد اصل مطلب را رها کرده اند و به فرش قرمز گیر می دهند و شما هم به دام می افتید؟! از شما چنین انتظار نمی رود! همین روزنامه و سایت های اینترنتی که استفاده می کنند تا بهانه جویی هايشان را منتشر کنند هم غربى است! تلفن که از صبح تا شب با آن بهانه جویی هايشان را هماهنگ می کنند غربى است ، موتور سیکلت که مرکب رسمی شان است غربى است. کت و شلوارشان غربی است. اول بروند از این همه غربی بودن تبری بجویند و بعد در مورد فرش قرمز بهانه بگیرند! و از همه مهم تر این است که یادمان باشد همه این ها ابزار است و ابزار نه خوب است و نه بد! بلکه نحوه ی استفاده از ابزار است که بد و خوب را می آفريند! بگویید بروند و نحوه ى خوب استفاده کردن را بیاموزند و ترویج دهند!