نگاهی به جدال پزشکان و هنرمندان در شش سکانس؛

مردم «گمشده‌ای» در جدال بی‌ثمر دو قشر

کد مطلب: 66173
 
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۳۱ تير ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۴۸
جامعه هنری ایران هیچگاه نتوانسته است تصویری واقعی از یک پزشک ارائه کند؛ یا او را قدیس ثروتمندی نشان داده است یا لوده‌ای الکی‌خوش. در آن سو، جامعه پزشکی هیچگاه تلاشی نکرده است تصویر درستی از خود در جامعه ترسیم کند.
مردم «گمشده‌ای» در جدال بی‌ثمر دو قشر
 
به گزارش ایران خبر، جامعه هنری ایران هیچگاه نتوانسته است تصویری واقعی از یک پزشک ارائه کند؛ یا او را قدیس ثروتمندی نشان داده است یا لوده‌ای الکی‌خوش. در آن سو، جامعه پزشکی هیچگاه تلاشی نکرده است تصویر درستی از خود در جامعه ترسیم کند.

سکانس نخست
جهان پزشکی، رویدادهای بیمارستانی، درامهای مبتنی بر آنچه در اتاقهای عمل یا بخشهای بیمارستانی رخ می‌دهد و حتی رابطه میان پزشک و بیمار که عامل واسطه‌اش یک خطر است، همواره از سوژه‌های محبوب چه در عالم سینما و چه در دنیای تلویزیون بوده است. شخصیت خاص پزشکان و ویژگی شغلیشان در برآورده کردن خواسته‌های متقاضیانشان - که مرز میان مرگ و زندگی است - عامل هیجان‌انگیزی برای تولید اثری نمایشی است.

تلویزیون و سریالها این بستر را تا امروز حفظ کرده‌اند تا به نوعی کمک‌کننده رابطه پزشک و بیمار باشند. نمونه‌های رومانتیکی چون Grey’s Anatomy که سال 2009 تا امروز در حال پخش است، عواملی برای ایجاد محبوبیت یا حتی درک درستی از واقعیت پزشکی شده‌اند؛ حتی اگر نمایشی و دراماتیک باشند. شاید برای مخاطب ایرانی سریال «پرستاران» با عنوان درست «All Saints» که تا 2009 توسط شبکه هفت استرالیا تولید شد، نمونه قابل دسترسی باشد. در آن سریال دامنه درام از تلاش یک پزشک برای نجات بیماری نومید از زندگی تا خطای پزشک منجر به مرگ گسترش می‌یافت. روزی بیمار افسرده است و روزی پزشک. کسی از خطا مبرا نیست و هر کسی مسئولیتی دارد که شاید از آن سرباز زند. لیکن یک نکته در این سریالها همواره جاری و ساری است؛ خطاکار به سزای عملش می‌رسد و اصولاً مستثنی وجود ندارد. این سزا می‌تواند جسمی باشد یا روحی؛ ولی وجود دارد.

سکانس دوم
حضور قهرمانان پزشک در درامهای تلویزیونی ایرانی یا فیلمهای سینمایی امر تازه‌ای نیست. حافظه تاریخی را به جریان بیاندازیم و دریابیم که چه ستارگانی رخت سفید پزشک بر تن کردند تا از وجوه خاص این قشر، بهره‌برداری دراماتیک کنند.
تا پیش از مجموعه‌های طنز مهران مدیری به خصوص «ببخشید شما» و «مرد هزار چهره» پزشکان افرادی بودند 
سخت‌کوش و برآمده از خانواده‌ای ویژه، فرهیخته و اهل عمل. پرشکهای آثار ایرانی عموماً تحصیل کرده خارج بودند، عاقلی می‌کردند و تواناییشان بیش از دیگران بود؛ همانند قهرمان از آمریکا آمده «سلام به انتظار» که بر سر دوراهی در نهایت عشق و ایثار را می‌پذیرد یا پزشک دوست‌داشتنی «در چشم باد» که شربت شهادت می‌نوشد. پزشک در باور بصری به یک کلیشه شفابخش مبدل شده بود که بار روانیش تمایل بخش عمده‌ای از جامعه دانش‌آموزی به پزشک بودن شد.


پزشکان ایرانی در آثار تلویزیونی و سینمایی عموماً ثروتمند و متمول بودند. آنان پرستیژی فراتر از عموم جامعه داشتند. لفظ قلم صحبت می‌کردند. روح شاعرانه و انضباط نظامی‌وار داشتند. اینها همه چیز را فراهم کرد تا پزشک به شخصیت منحصر به فرد جامعه تبدیل شود وبا باور کهن واسطه بودنش با خدا مخلوط شود. نتیجه جایگاهی شد که پایین آمدن از آن سخت و رسیدن به آن آرزوی همگان. همه می‌خواستند دکتر شوند.

سکانس سوم
مهران مدیری با برنامه «ببخشید شما» به سراغ مشاغل مختلف رفت تا از دریچه طنز به آنها نگاه کند. آیتمهای برنامه او ثابت بود که در هر یک شغلی ثابت با شغلهای هر قسمت برخورد دراماتیک داشت. یکی از شغلهای ثابت اتاق عملی بود با پزشکی بی‌مسئولیت و مغرور با بازی مهران مدیری. مدیری روند انتقادیش به سیستم پزشکی را در سریال «مرد هزار چهره» دنبال کرد. البته در فصل نخست او پزشک مردم‌دار را در برابر پزشک بساز و بفروش نهاد و این نتیجه را گرفت پزشک بد پیروز این مبارزه اخلاقی است. خود او هم که پزشکی اشتباهی بود در کارزار خوب بودن مجبور به فرار می‌شود. مدیری هویت شکل گرفته به دور پزشک را مخدوش می‌کند.

چند سال بعد، مدیری با سریال شبکه خانگی «شوخی کردم» بازمی‌گردد و دوباره در ظاهر پزشک مغرور و همان اتاق عمل ظاهر می‌شود. او در هر قسمت بسته به موضوع اخلاقی، پزشک را در یک موقعیت دراماتیک و البته کمیک قرار می‌داد و هدف عمده‌اش را نیز بر سبک زندگی پزشکان متمرکز می‌کرد. در «شوخی کردم» پزشک هیچ متضادی نداشت.


مدیری به تلویزیون بازمی‌گردد تا «در حاشیه» را روی آنتن ببرد. سریال او از همان ابتدا به حاشیه می‌رود. سریال فضای بیمارستانی را نشان می‌دهد که در هرج و مرج محض به سر می‌برد. کارکنانش فاقد هر گونه شایستگی هستند. دنیای جنون‌آمیز مدیری با اتفاقات ناگوار پزشکی و خبرهایی همراه می‌شود که جامعه را تحریک می‌کند. اشتباهات پزشکی برای

مردم برجسته می‌شود و اتفاقاتی که تا دیروز در خفا می‌ماند، به واسطه شبکه‌های اجتماعی به صدر اخبار می‌رسیدند. پزشکان به سریال اعتراض کردند. وزیر آن را توهین به جامعه تحت تسلطش دانست و سازمان صدا و سیما سریال را به شکلی متوقف کرد. سریال مدیری با یک ادامه ناموفق به اتمام رسید و این پزشکان بودند که در ظاهر موفق به عامل خدشه شدند. در زمان اعتراض به مدیری از جانب جامعه پزشکی، هنرمندان چندان به این دخالت اعتراض نمی‌کنند. آنان حتی درباره اتفاقات متعدد پزشکی موضع‌گیری رسمی نکردند و تنها برخی با چند پست در اینستاگرام و فیسبوک واکنشی ساده از خود نشان دادند.

سکانس چهارم
عباس کیارستمی، کارگردان نخل‌طلا برده سینما به سبب بیماری در بیمارستان جم بستری می‌شود. دوره درمان او به درازا می‌کشد و برخی نسبت به وضعیت او اعتراض می‌کنند. وزیر بهداشت شخصاً وارد مسأله می‌شود و حتی وضعیت به نوعی است که علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی متذکر می‌شود اگر همکارش ورود نمی‌کرد، کیارستمی دارفانی را وداع می‌کرد. اما عمر عباس کیارستمی به این دنیا بند نبود. او به فرانسه می‌رود و آنجا رخت عافیت به تن می‌کند. با انتشار خبر مرگ او فضا متشنج می‌شود. اوج تشنج نیز زمانی است که در مراسم یادبود داریوش مهرجویی سخنانی تند علیه جامعه پزشکی بیان می‌کند. البته کارگردان «هامون» پیش از این در مراسم یادبود ژیلا مهرجویی نیز چنین موضع‌گیری داشته است و شهرداری تهران را درباره آلودگی هوای شهر متهم کرده بود.

صحبتهای مهرجویی باعث تحریک جامعه هنری می‌شود و برخلاف رویدادهای سابق کمپینی علیه جامعه پزشکی شکل می‌گیرد. حتی کار به تجمع در برابر بیمارستان جم کشیده می‌شود. در این میان پزشکان نیز بیکار نمی‌نشینند. گروهی به پستهای اینستاگرامی هنرمندانی حامی مهرجویی حمله می‌کنند و در بدترین شکل ممکن یکی از پرشکان بیمارستان جم در یک عکس حاوی نوشتار، زبان طعنه را علیه مهرجویی به کار می‌گیرد. این وضعیت همچنان ادامه دارد.


سکانس پنجم
برخلاف کشورهایی که مرغشان غاز است، در ایران آمار دقیقی درباره مرگ به واسطه اشتباهات پزشکی ارائه نشده است. البته آماری نیز درباره میزان مخاطب و تاثیرگذاری «در حاشیه» نیز ارائه نشده است. یعنی همه چیز براساس حدس و گمان است. همانطور که درباره پرونده پزشکی عباس کیارستمی نیز همه چیز حدس و گمان است؛ ولی واقعیت چیز دیگری است که می‌توان آن را با صدای بلند گفت. آیا پیش از چنین رخدادی این دو جامعه - پزشکی و هنری - نسبت به اتفاقات جامعه خود واکنش نشان داده‌اند؟ آیا زمانی که برخی اشتباه هر دو جامعه رسانه‌ای می‌شد، طرفین واکنش درستی از خود نشان داده‌اند؟ آیا اگر یک انسان از کف جامعه نیز درگیر مشکلات پزشکی می‌شد، آقای مهرجویی آن چنان فریادی می‌زد؟ آیا زمانی که از صفحه تلویزیون قشری جز پزشکان مورد نقد قرار می‌گرفت، جامعه پزشکان موضع‌گیری می‌کرد؟

جواب همه این آیاها خیر است. روز گذشته در خبرگزاریهای کشوری اینفوگرافی منتشر شد که در آن درصد مرگ و میر کشورهایی چون آلمان، انگلستان، کانادا و آمریکا بر اثر اشتباهات پزشکی اعلام شده بود. همه چیز با صراحت از این می‌گفت که مرگ برخی از شهروندان این کشورها به سبب خطای پزشک او بوده است و پزشک شخصیت مبرا از هر گونه خطا نیست. چنین آماری در مورد ایران وجود ندارد؛ ولی می‌توان حدس زد اگر کمتر از آلمان نباشد، بیشتر از کشورهای جهان سومی نیست. حال سوال این است آیا خون قربانیان خطای پزشکی از خون عباس کیارستمی رنگین‌تر بوده است که در این سالها نه صدای هنرمندان درآید و نه موضع‌گیری عادلانه پزشکان را شاهد باشیم.

سکانس نهایی
جامعه ایران، جامعه صبر نیست. جامعه هنری ایران هیچگاه نتوانسته است تصویری واقعی از یک پزشک ارائه کند؛ یا او را قدیس ثروتمندی نشان داده است یا لوده‌ای الکی‌خوش. در آن سو، جامعه پزشکی هیچگاه تلاشی نکرده است تصویر درستی از خود در جامعه ترسیم کند. در برابر خطاهایشان توجیه کردند و در برابر محاسنشان سکوت. 
منبع : تسنیم