آیا اختلال های روانی وابسته به جنس وجود دارد؟
در ابتلا به بسیاری از بیماری های روانی جنسیت نقش بارزی دارد. به عنوان مثال شیوع اختلال های اضطرابی و افسردگی در خانم ها 2 برابر آقایان است. این آمار در بیشتر نقاط دنیا تقریبا به همین ترتیب است، اما علاوه بر این، برخی اختلال های مانند اختلال های خوردن شیوعی گاهی تا ده ها برابر میان خانم ها دارد.
چه چیز افسردگی در خانم ها را بیشتر می کند؟
دلایل متعددی مطرح می شود که عمده ترین آن هورمونی است. گفته می شود تغییرات هورمونی در خانم ها بیشتر است و حالت های افسردگی و تحریک پذیری در دوره قاعدگی و یک هفته قبل از قاعدگی بیشتر می شود که به آن اختلال خلقی قاعدگی می گنید. چون تغییرات هورمونی به صورت ماهانه در خانم ها اتفاق می افتد آنها برای ابتلا به تغییرات خلقی و افسردگی مستعدتر می شوند.
دلیل دیگری که مطرح می شود آن است که خانم ها در زندگی چند نقشی هستند و هر کدام از این نقش ها هویت مستقل دارد و انتظارات جداگانه از آنها در جامعه وجود دارد که فشار مضاعفی برای خانم ها محسوب می شود زیرا زنی که نقش مادری، همسری و اجتماعی داشته باشد برای افسردگی استعداد بیشتری دارد. از سوی دیگر، خانم ها بیشتر تمناها و آرزوهایشان به خاطر دیگران رها کنند و این آنها را به سمت اختلال افسردگی سوق می دهد.
گفتید اختلال خوردن هم در خانم ها بیشتر از آقایان است، علت آن هم مشخص است؟
برای شیوع بیشتر اختلال خوردن در خانم ها هم دلایل اجتماعی و فرهنگی مطرح می شود چون اغلب فشار جامعه برای داشتن ظاهر بدنی ایده آل برای خانم ها بسیار زیاد است و همین مشکلات خانم ها را بیشتر به سمت اختلال خوردن سوق می دهد و معیارهای زیبایی برای خانم ها بسیار سختگیرانه تر است. جالب اینجاست با اینکه چاقی در خانم ها و آقایان چندان تفاوتی ندارد اما بیشتر مراجعه کنندگان به کلینیک های چاقی خانم ها هستند و این مربوط به تصویر بدنی بدی است که آنها از خود دارند.
به نظر شما وسواس می تواند در خانم ها بیشتر از آقایان باشد؟
اتفاقا وسواس از جمله اختلال های اضطرابی است که در خانم ها و آقایان به یک اندازه است و تفاوتی در این زمینه بین دو جنس وجود ندارد.
بر همین اساس آیا ما بیماری روانی داریم که براساس جغرافیا تعریف شود؟ به عنوان مثال ظاهرا افسردگی در زنان ایرانی شیوع بالایی دارد. آیا این درست است؟
دلایل جغرافیایی اگر منظور آب و هوا باشد نمی توان به طور قطع گفت و بیماری های روانی اغلب به دلیل تفاوت های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بروز می کند. هر چند گفته می شود اختلاف افسردگی اساسی در ایران با کشورهای دیگر تفاوت چندان ندارد اما دلیل اینکه این بیماری احساس می شود آن است که کل جامعه به سمت کم تحملی تحریک پذیری و افسردگی در حرکت است و این را بیشتر مسائل اجتماعی و اقتصادی توجیه می کند و مسائل حاکم بر جامعه وضعیت روانی جامعه را مشخص می کند که می تواند آن را بهبود ببخشد یا به سمت اختلال پیش ببرد. در جامعه ای که حمایت های اجتماعی بهتر باشد و بتواند سلامت روان را تامین کند افراد احساس حمایت اجتماعی بیشتری می کنند.
برخی مسائل هم در این میان مطرح می شود و گاهی گفته می شود آب و هوا نیز می تواند در بعضی مناطق تاثیرگذار باشد. به طور مثال اختلال های روان پزشکی فصلی از جمله افسردگی فصلی وجود دارد که در پاییز شروع می شود. در زمستان به اوجش می رسد و اوایل بهار برطرف می شود. در این مورد مساله نور و آفتاب مطرح می شود.
افسردگی در کنار رفاه
بعضی اختلال های روان پزشکی در کشورهای اسکاندیناوی با وجود آنکه از سطح رفاهی اجتماعی خوبی برخوردارند بیشتر اعلام می شود اما در مجموع تفاوت آماری برجسته ای نشان نمی دهد و نمی توان آن را معنادار تلقی کرد.
در کشور ما مطالعات زیادی انجام شده است، اما مطالعه ای که قابل استناد باشد و کل کشور را درگیر کند، نداریم و آمار به صورت کلی ارائه می شود حتی گفته می شود در این کشورها اسکیزوفرنی آمار بالاتری دارد و این به دلیل آمار دقیق تری است که آنها دارند. به همین دلیل نمی توان به عنوان یک فاکتور به آن نگاه کرد و تنها می توان عاملی در کنار دیگر عوامل آن را در نظر گرفت.