کد مطلب: 67774
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۷:۲۳
مناطق دورافتاده و محروم همواره از امکانات و پیشرفتهای زندگی مدرن بیبهره و بیخبر بودهاند. نولی بلاغی، کرهناب، گلسن گورسن ، اکبر کندی از همین نقاط محروم در گوشهای از شمال ایران هستند. این روستاها از توابع شهر کوچک مرادلو مشکینشهر در استان اردبیل میباشند.
ایران خبر- مناطق دورافتاده و محروم همواره از امکانات و پیشرفتهای زندگی مدرن بیبهره و بیخبر بودهاند. نولی بلاغی، کرهناب، گلسن گورسن ، اکبر کندی از همین نقاط محروم در گوشهای از شمال ایران هستند. این روستاها از توابع شهر کوچک مرادلو مشکینشهر در استان اردبیل میباشند. ساکنان این مناطق تاکنون رنگ و روی سادهترین امکانات زندگی مانند آبشرب، برق، امکانات درمانی و آموزشی و ... را ندیدهاند و سفر به این مناطق تصاویر زاغهنشینی و حاشیهنشینی را در ذهن بیننده زنده میکند.این روستاییان که تا به امروز تلویزیون، یخچال، تلفن همراه و ... از نزدیک ندیدهاند و برخی نیز از وجود آنها بیخبرند، در نخستین برخورد با این تجهیزات جدید واکنشهای جالب و درخور توجهی از خود نشان میدهند.
عکاس مجموعه که در اینجا تنها مالک تلفن همراه است، آگاهانه تلفن همراه خود را در اختیار آنها قرار میدهد و از آنها میخواهد تا خود و آنچه برایشان مهم است را در کادر عکس ثبت کنند.نگاه بکر و خالص این افراد که با حس زیباییشناسی درونی و نه اکتسابی آنها گره خورده است، سبب شد تا عکسهای این مجموعه نه از دریچه دوربین همراه، بلکه از دریچه چشمان شگفتیبین روستاییان ثبت شود.
هر یک از عکسها با دستان اشخاص حاضر در عکس که برای نخستین بار ابزاری تکنولوژیک را لمس میکنند و برخی حتی شیوه درست نگه داشتن آن در دست را نیز نمیدانند، در لحظهای کوتاه گرفته شده است تا این افراد نخستین عکس زندگیشان را با دستان خود ثبت کنند.پیرمردی با انگشتان لرزان تلاش میکند تا داستان قدرت و تسلط خود بر روستاییان را در تصویر به نمایش بگذارد و یا، مادری که اجاق خوراکپزی تمام زندگی او است، با اختصاص دادن بخشی از کادر عکس به آن، اجاق را در نخستین تجربه ثبت شدن تصویر خود سهیم میکند.
آنچه این مجموعه را از سایر عکسهای رایج متمایز میکند، سادگی، زیباییشناسی، افسوس ولذت این افراد است که در چشمان، کادربندی و زاویه نگاه آنها وجود دارد اما، محرومیت هرگز نتوانسته از قدرت شگفتی آنها به پدیدههای زندگی بکاهد. عکاس چنان صادقانه، به سادگی و بدون دانش عکاسی ویژگیهای فردی و داستان دلبستگیهای خود را به نمایش میگذارد که میتوان به آن غبطه خورد.هر کدام از این افراد داستان زندگی خود را دارند، ریشسفید بانفوذ ده که مهاجرت به چند کیلومتر آنطرفتر را خیانت به اجداد خود میداند، دامداری که گاو و گوسفندانش بخشی از زندگی و نه اموال او هستند، کودک پابرهنهای که سالهای کودکی را در کوچههای خاکی سپری میکند و ... هریک تلاش میکنند تا قصه خود از تعامل با جهانی دورافتاده و فراموششده را برای ما روایت کنند.
موضوعهای با اهمیت زندگی، علاقهمندیهای روزانه و نگاه متفاوت و کشفنشده هریک از افراد بدون آنکه اعتراض خود به کمبودهای زندگی را بیان کنند، نقطه اشتراک تمامی عکسها است.این افراد، به کمک عکاسی سلفی توانستند روزنهای برای دیده شدن در جهانی بزرگتر برای خود پیدا کنند تا عکسها راوی سادگیها و کاستیهای زندگی آنها باشد.