آخرین تحولات مذاکرات ژنو بین ایران و عراق چیست؟ اخبار حاکی از این است که مذاکرات به بنبست رسیده آیا این صحت دارد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. نمیدانم که اطلاق کلمه بنبست درست باشد یا نه به هر صورت آنچه که مسلم است مذاکرات دچار یک کندی شده است، زیرا عراق حاضر نیست در چارچوب قطعنامه ۵۹۸ کار کند و مطالبی را مطرح میکند که خارج از این چارچوب است. البته انگیزه عراق برای مطرح کردن این مسائل هم روشن است. ما موضعمان این است که قطعنامه ۵۹۸ راهی است برای صلح و امنیت پایدار در منطقه، نه یک وسیلهای برای تجاوز به تمامیت ارضی کشورهای منطقه.
قطعنامه ۵۹۸ وسیلهای برای تغییر مرزها و به خطر انداختن و تهدید تمامیت ارضی هیچ یک از کشورها نمیتواند باشد و این اصلا خلاف مفاد قطعنامه است و دبیرکل و شورای امنیت سعی دارند که مذاکرات مجددا به همان مسیر اصلی خودش مطابق قطعنامه بازگشت پیدا کند.
هدف عراق از کند کردن روند مذاکرات و توقف آن چه میتواند باشد؟
به نظر من عراق هیچ دستاوردی از کند شدن روند مذاکرات نخواهد داشت. ما از حقوق خودمان به نحو بسیار مستحکمی دفاع کرده و میکنیم و طول کشیدن مذاکرات نفعی برای عراق نخواهد داشت. اما در مورد محل مذاکرات، موضع عراق به نظر ما خیلی مضحک است. دبیرکل از طرف شورای امنیت مسئول پیگیری مذاکرات و اجرای قطعنامه است و لذا اختیار اینکه مذاکرات در کجا باشد و چه نوع باشد در اختیار دبیرکل است. اختیارات دبیرکل از این هم وسیعتر است و حتی دستور کار مذاکرات را تعیین میکند.
آیا در میان اعضای شورای امنیت کشورهایی وجود دارند که از این روش عراق در برخورد با قطعنامه حمایت کنند؟
روش عراق آن قدر مفتضح است که هیچ کشوری به طور آشکار نمیتواند از آن حمایت کند اما نمیتوانیم احتمال حمایت عملی و در خفا را منتفی بدانیم.
آیا به نظر شما دبیرکل تاکنون وظایف خودش را برای اجرای قطعنامه ۵۹۸ به خوبی انجام داده است؟
دبیرکل تلاش بسیار وسیعی را در این زمینه انجام داده است و ماهیت مذاکرات و به خصوص کارشکنیهای عراق، سبب کند شدن مذاکرات است و باید طرفین مذاکره با دبیرکل در چارچوب طرح اجرایی وی که از سوی شورای امنیت تایید شده است حرکت کنند، در آن صورت دستاوردهای مذاکرات حتما خوب خواهد بود.
آیا کارشکنیهای عراق در اجرای قطعنامه شامل همین مسائلی میشود که در اخبار وجود دارد یا وسیعتر از اینها است؟
کارشکنیهای عراق از مقولات مختلفی است، از عدم احترام به حفظ آتشبس تا عدم تقید به چارچوب بحث که دبیرکل تهیه کرده بود و تا مطرح کردن مسائل کاملا مخرب در ماهیت بحثها و گفتگوها. کارشکنی حتی در مسائل جزئی تدارکاتی مذاکرات مثل اینکه چه موقع و کجا باشد هم میشود.
چرا دبیرکل طرح اجرایی خودش را برای اجرای قطعنامه اعلام نمیکند تا طرفی که کارشکنی میکند شناخته شود؟
طرح اجرایی دبیرکل اعلام شده است و شورای امنیت هم تاکنون آن را بارها تایید کرده است و دبیرکل هم طبعا تلاشش این است که همان طرح اجرایی را به تدریج اجرا کند.
قاعدتا در طرح اجرایی برای پیاده کردن بندهای قطعنامه زمانبندی وجود دارد. زمان اجرای آتشبس تا عقبنشینی مشخص شده و عدم رعایت آن چه وظیفهای را برای شورای امنیت پیش میآورد؟
به هر صورت قطعنامه ۵۹۸ یک مسئولیتهای حقوقی را بر گردن طرفین میگذارد. زمانبندی مقدمه اجرای آن است. آنچه که قطعنامه میخواهد اجرا است، اجرایی که طرفی در آن نخواهد اخلال کند، اگر دبیرکل بتواند قطعنامه را اجرا بکند، نفع آن هم برای عراق است هم برای ایران و هم برای منطقه و عراق نفعی از تاخیر در اجرای قطعنامه نمیبرد. البته ممکن است ضرر حالت «عدم صلح» منطقه را فرا بگیرد ولی مسلما ضرر آن عراق را هم خواهد گرفت و عراق از این مسئله طرفی نخواهد بست.
آیا بهبود مناسبات ایران با غرب و یا شوروی تاثیری بر تسریع در روند اجرای قطعنامه خواهد داشت؟
بهبود روابط ما با شوری و کشورهای بزرگ سوسیالیستی و همچنین کشورهای غربی از ماهها قبل از قبول قطعنامه شروع شد و یک روند منظمی را طی کرده است و این روابط مبتنی بر اصول محکم ما در سیاست خارجی است. البته بهبود روابط ما با کشورها آثار مختلفی دارد و بعید هم نیست که در تسریع اجرای قطعنامه تاثیر خوب داشته باشد زیرا بعضی از این کشورها در شورای امنیت به عنوان عضو دائم و یا غیردائم آن حضور دارند اما روابط ما با کشورها به خاطر قطعنامه تنظیم نشده بلکه اصول محکم و قوی خودش را در نظر دارد.
شما به اصولی اشاره کردید که در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران حاکم است. یک مقدار راجع به این اصول بیشتر توضیح بفرمایید؟ استراتژی ما در سیاست خارجی چیست؟
این یک بحث بسیار اساسی و مهم است. ما باید در سیاست خارجی حتما مبتنی بر اصول کار کنیم، اگر ما بر اصول خود تکیه نکنیم یا به سمتی میرویم که اهداف باید وسایل را توجبه کند و یا به سمت پراگماتیسم خواهیم رفت، به خاطر دستیابی به یک نتایجی هر کاری را خواهیم کرد و راحتطلب میشویم. مطابق اصول کار کردن خود به خود جهات خاصی را دارد یعنی ما نباید تابع یک جو تبلیغاتی کار کنیم (چه داخلی چه خارجی) یا جو شایعات بر ما تاثیر بگذارد. حرکتهای اصولی در مقابل اینها مقاوم است. اولین اصل مهم در سیاست خارجی ما مبارزه مدام با کفر است یعنی کفرستیزی پایه بسیار محکم سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. و این کفرستیزی مظاهر مختلفی دارد، در سیاست خارجی مهمترین مظهرش مخالفت یا مقاومت در مقابل سلطه است. سیاست خارجی ما در درجه اول باید طوری باشد که راه را برای تسلط نیروهای کفر در کشور ما و بر ملت ما سد کند.
امروز معدودی از کشورها هستند که جزو اهدافشان تسلط بر ما است. حالا ممکن است زمینه نبینند و فعلا اقدامات آشکاری نکنند لکن همیشه وقتی با ما معامله میکنند ما باید حواسمان جمع باشد که اینها جزو اهدافشان تسلط بر ما است. آنها اگر دستشان برسد در حکومت اخلال میکنند، دستشان برسد کودتا میکنند، دستشان برسد حکومتی را بر ما مستقر میکنند. کشورهای زیاد دیگری هستند که برخلاف این کشورها و بر اساس منافع متقابل و احترام متقابل با ما کار میکنند. از کشورهای دسته اول ما میتوانیم از آمریکا اسم ببریم یعنی آمریکا وقتی با ما معامله میکند ولو از در دوستی هم وارد شود ما باید همیشه حواسمان جمع باشد که در اهداف آمریکا تسلط بر ما یک هدف بسیار مهمی میتواند باشد و ما نباید سادهنگر باشیم.
اما کشورهای دیگر مثل چین، ژاپن، آلمان، ایتالیا هستند که وقتی با ما معامله میکنند، درصدد تسلط بر ما نیستند. «منافع مشترک» روابط را هدایت میکند. آنها به انقلاب ما، به حاکمیت ما احترام میگذارند و به ارزشهای ما کاری ندارند. آنها ممکن است که روش ما را در کار خودشان نپسندند ولی احترام میگذارند، ما هم به نظرات آنان احترام میگذاریم در عین اینکه ممکن است آن را قبول نکنیم.
اصل دیگر ما در سیاست خارجی مبارزه با سلطه در کل جهان اسلام است، یعنی ما نمیتوانیم منتظر بمانیم که کفر بر تمام بلاد اسلامی تسلط پیدا کند. وظیفه شرعی ما است تا کمک کنیم سایر ملل اسلامی از زیر سلطه کفر فارغ شوند. البته ممکن است شما بپرسید چرا ما رفع سلطه بر خودمان را بر بقیه کشورهای اسلامی ترجیح میدهیم، آیا خودمان را بر بقیه ملتهای اسلامی ترجیح میدهیم؟ پاسخش اینست که امروز جمهوری اسلامی تنها یک کشور اسلامی در میان سایر کشورهای اسلامی نیست. جمهوری اسلامی «امالقری دارالاسلام» است. آهنگ انقلاب در اینجا نواخته شده و بازگشت به اسلام و قیام اسلامی از اینجا شروع شده و پرچم اسلام در اینجا علم شده و چون امالقری است حفظ آن اولویت پیدا میکند بر سایر ملتهای اسلامی. البته ما برای سلطهستیزی خود را محدود به عالم اسلام هم نمیتوانیم بکنیم. به طور کلی باید سلطه کفر بر کل جهان از بین برود و دنیا از شر کفر راحت شود تا مردم دنیا بتوانند حرف حق را بشنوند. در تنظیم روابط با کشورها ما نسبت به برداشتمان از ماهیت کشورها و اغراض آنها توجه داریم و همیشه بر محور کفرستیزی تکیه داریم.
در این اصولی که شما ذکر کردید آیا تشنجزدایی یا بهبود مناسبات با غرب میتواند جایگاهی داشته باشد؟
تشنجزدایی بر میگردد به اینکه چه تهدیدی برای منافع ما وجود دارد. اولین مسئولیت هر دولتی در دنیا حفظ «امنیت ملی» است و ما نباید اشتباه کنیم که مفهوم امنیت ملی مثلا یک عنصر ناشی از ناسیونالیست و یا ملیگرایی است، اینطور نیست، هیچ ربطی به ملیگرایی ندارد. امنیت ملی یعنی کاهش خطرهایی که کشور را و حکومت را تهدید جدی میکند. ما باید برای حفظ امنیت ملی اولویت قائل شویم. اولین وظیفه هر حکومتی حفظ امنیت ملی در چارچوب همان ایدهآلها و ارزشهای مکتبی خود میباشد. ما میبایست برای حفظ امنیت ملی ۳ کار عمده انجام دهیم. در درجه اول باید یک سیاست دفاعی بازدارندهای را برای نظام خودمان تهیه کنیم و در درجه دوم باید یک سیاست منطقهای داشته باشیم که تمام مرزهای ما را از خطرات جدی بلافصل حفظ کند و نقاط مواصلاتی ما را از تهدید در عمل نگهداری کند و ثالثا باید یک سیاست بینالمللی داشته باشیم که روابط ما را با جهان تنظیم کند. این سه مجموعا به ما امکان میدهد که سیاست امنیت ملی خودمان را تنظیم کنیم. فقط با تنظیم روابط دیپلماتیک با کشورهای دنیا نمیتوان امنیت ملی را حفظ کرد در حالی که از یک سیاست دفاعی قوی و بازدارنده فارغ بود. شما نمیتوانید سیاست امنیت منطقهای را پیگیری کنید و سیاست بینالمللی نداشته باشید و همچنین مسئله دفاعی را. بنابراین امنیت ملی بر این ارکان استوار است و هر تشنجی که امنیت ملی ما را تهدید کند حتما باید برای رفع آن اقدام کنیم.
آیا این احتمال وجود دارد که ما در چارچوب امنیت ملی با کشورهای حوزۀ خلیج فارس چیزی شبیه اتحادیه یا اجلاس تشکیل بدهیم؟
مهم این است که ما در منطقه خلیج فارس دارای یک تز و دکترینی هستیم که به نفع منطقه است و این دکترین مبتنی بر این تفکر است که امنیت در خلیج فارس احتیاج به ژاندارم ندارد و این یک امری منطقهای و دستهجمعی است و مبتنی بر این ایده کشورهای منطقه خلیج فارس میتوانند با همدیگر در یک حالت صلح و همکاری زندگی کنند به شرط آنکه به حاکمیت یکدیگر احترام بگذارند. تمامیت ارضی کشورهای منطقه نباید تهدید شود، در امور یکدیگر دخالت نکنند و یا تجاوز به هر نوعی صورت نگیرد. ما منطقه خلیج فارس یک منطقه بسیار غنی است و در این غنای خدادادی کشورهای منطقه سهیم هستند، بنابراین بهترین کار این است که منطقه را توسعه بدهیم. کشورهایی که درصدد سلطه در منطقه هستند از تشنج و درگیری در منطقه نفع میبرند. لذا سیاست ما به طور کل مبتنی بر همکاری کشورهای منطقه در یک احترام متقابل و به دور از هر گونه تجاوزکاری و خوی تجاوزطلبی و با احترام به حق حاکمیت همدیگر میباشد. فرم این همکاری به صورت اجلاس میتواند باشد که ما قبلا هم پیشنهاد کرده بودیم که یک اجلاسی از کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و ایران تشکیل شود که در آن زمان بعضی از نیروهای مسلط در منطقه مانع این کار شدند و میتواند به صورتهای دیگر هم باشد که باید راه و روش آن را پیدا کرد.
آیا تحولی در روابط ایران با کشورهای منطقه که طی دو سال اخیر ضرباتی به این روابط وارد شده مثل عربستان و کویت به وجود آمده است؟
ما با بیشتر کشورهای منطقه روابط خوبی داریم و داشتیم. روابط ما با عربستان و کویت هر کدام به دلایل خاصی و بعضا هم مشترک خراب شده است. روابط با کویت در حال بهبود است و قدمهایی برداشته شده که امیدوارکننده و به نفع هر دو کشور و منطقه است. در مورد عربستان بستگی به تعهد دولت عربستان دارد و فعلا زود است که من یک تصویر دقیقی در این مورد ترسیم کنم.
شما اشاره کردید به اینکه ما در سیاست خارجی از یک سری اصول پیروی میکنیم. با توجه به اینکه تفسیرهای متفاوتی از این اصول در اعمال و اجرای سیاست خارجی ابراز میشود چه تضمینی وجود دارد که عناصر اجرایی سیاست خارجی جمهوری اسلامی این اصول را به طور صحیح اجرا نمایند؟
در اینجا دو مطلب وجود دارد. یکی اینکه چه کسی باید تعبیر درستی از این اصول را بیان نماید، آیا تنها وزارت خارجه است که متصدی تنظیم و طرح روابط و اجرای آن است یا اینکه وزارت خارجه طراحی میکند، پیشنهاد میکند و با یک مکانیسمی در جمهوری اسلامی این مسائل تایید میشود و به اجرا در میآید؟ واقع امر این است که مسائلی که ما در روابط خارجی با آن روبرو هستیم از اهمیت متفاوتی برخوردار است. بعضی از این مسائل را در چارچوب وظایف خودمان تنظیم و طراحی و اجرا میکنیم. به محض آنکه مسئلهای حساستر میشود مسئولین درجۀ یک مملکت، روسای محترم قوا و نخستوزیر روی مطلب نظر میدهند و در مسائل حساستر با تشخیص آنها حضرت امام باید نظر بدهند. لذا مسائل از یک درجات خاصی از اهمیت برخوردار است و نحوۀ تصویب هم متفاوت است. بنابراین وزارت خارجه طراح سیاست خارجی هست و تنها مجری سیاست خارجی هم نیز میباشد اما مسیری برای تصویب نظراتش وجود دارد، یعنی در طرحهای ما الزاما تنها خود ما نیستیم که تصویب میکنیم و تصمیم میگیریم.
در این صورت وجود اختلاف نظر در ارتباط با مسائل سیاست خارجی بین مقامات و مسئولین کشور چگونه قابل توجیه است؟
این طبیعی است که در مسائل حساسی مثل سیاست خارجی اختلاف نظر وجود داشته باشد اما در عمل ما مسیری را طی میکنیم که آقایان علیرغم اختلاف نظرها با هم به یک جمعبندی میرسند و به آن تن در میدهند.
در مورد روابط با غرب در حال حاضر بهبود روابط با انگلیس مطرح است. با توجه به سابقۀ استعماری انگلیس در ایران و حساسیتی که در این زمینه در رسانهها و افکار عمومی وجود دارد و همچنین نقش مجموعهای و مقایسهای انگلیس با کشورهای غربی در مورد کمک به عراق در جنگ این مناسبات به چه صورت است و آیا در آیندۀ نزدیک بهبود کامل حاصل خواهد شد؟
اینکه مردم و بعضی از افراد به روابط با انگلیس حساسیت دارند، نشان دهندۀ این است که مردم به استقلال مملکت خودشان علاقه دارند و نمیخواهند سلطۀ خارجی به هر نوع و از طرف هر کشور مجددا در کشور مستقر بشود و این اختصاص به انگلیس هم ندارد. این حساسیت ضامن سلامت مملکت است. مطلب بعدی این است که ما تشویق نمیکنیم که دنیا با ما دشمن باشد. یعنی اگر کشوری آمد و گفت که میخواهیم با شما دوست باشیم ما باید زرنگ باشیم و تشخیص بدهیم انگیزۀ آنها از این دوستی چیست و باید جلوی دستیابی به منافع نامشروع آنها را بگیریم. ولی این خیلی سادهانگاری و شاید احمقانه باشد که اگر کشوری دست دوستی به سوی ما دراز کرد و به ما احترام گذاشت و اعلام کرد که حاضر است سیاستهای غلط گذشته را جبران کند ما تقاضای او را رد کنیم. باید این امکان را به او بدهیم که گذشتۀ غلط خود را جبران کند و ما تشویق هم میکنیم اما ساده لوح نیستیم. ارتباط با انگلیس هم از همین مقوله است. دولت انگلیس در گذشته و در قبل از انقلاب اسلامی مواضع خوبی نسبت به انقلاب نداشته است ولی از مدتی قبل اینها اظهار تمایل کردند که نسبت به انقلاب و کشور و حکومت تجدید نظر کنند و مواضع بهتری اتخاذ کنند و قدمهایی نیز برداشتند و ما هم در مقابل قدمهای مثبتی برداشتیم و اگر این روند همچنان ادامه پیدا کند و دولت انگلیس بر مبنای احترام متقابل و منافع مشترک و عدم دخالت در امور یکدیگر جلو برود بدیهی است آیندۀ روابط مثبت باشد و احتمال برقراری روابط کامل دیپلماتیک وجود دارد. در این زمینه مذاکراتی بین دو کشور در جریان است و از یک سال گذشته قدمهای مثبتی برداشته شده و ادامه دارد.
شایعات زیادی در مورد تماس با آمریکا از کانالهای مختلف شنیده میشود. آیا این شایعات صحت دارد یا خیر؟
همانطور که گفتم ما در سیاست خارجی باید و مجبوریم که اصولگرا باشیم و شایعه یا جو نباید و نمیتواند ما را از اصول منحرف کند. سیاست آمریکا نسبت به انقلاب ما و جمهوری اسلامی محور عمده و اساسی میباشد که بسیار تخاصمی و ستیزهجویانه و مداخلهگرانه بوده است. در طول مدت بعد از انقلاب آمریکا این سیاست را به طور مستمر ادامه داده و طبیعی است که ما در مقابل یک چنین سیاستی مقاومت میکنیم. اصلا مذاکره و ارتباط برای چیست؟ اگر ارتباط برای یک نوع مراودات جهت استحکام یک نوع سیاست است، تا وقتی که سیاست آمریکا اینگونه است مذاکرات هم فایدهای ندارد. من نمیخواهم بگویم که از مذاکره کردن با کسی در دنیا میترسیم این اشتباه است، از مذاکره با هیچ کشوری نمیترسیم چون مذاکره با هر طرفی که باشد در تفکر اسلامی، قبیح و ممنوع نیست. در تاریخ اسلام پیامبر اکرم(ص) حتی با یهود که سردستۀ نفاق و خرابکاری در مدینه بودند مذاکره کردند و قراردادهایی هم برای منافع اسلام بستند. ما میبینیم که بین حضرت علی(ع) و معاویه نامه رد و بدل میشود. ما از امام حسین(ع) انقلابیتر نیستیم، ایشان در روز عاشورا سردستۀ خصم را به مذاکره دعوت میکنند. بنابراین وقتی ما در ارتباط با مذاکره با آمریکا صحبت میکنیم یک اشتباهکاری و مغالطهای از طرف بعضی از رندها مطرح میشود، به این صورت که آنها قبح قضیه را از ماهیت اصلی که سیاست آمریکا است به فرم آن منعطف میکنند در حالی که اصل قضیه در سیاست آمریکا نسبت به انقلاب و جمهوری اسلامی است نه در فرم که «مذاکره» باشد و اینکه چند کانال وجود دارد و امثال اینها. این یک مغالطۀ آشکاری است که میخواهد توجه را از سیاست آمریکا به مسائل درجه دو برگرداند و این را باید مردم و آنها که به سیاست خارجی علاقهمند هستند توجه کنند. لذا ارتباط ما با آمریکا پنهان و اسرارآمیز نیست و تا وقتی که سیاست آمریکا با ما سیاست تخاصم و دخالت و سابوتاژ (خرابکاری) باشد ما نه با آمریکا بلکه با هر کشوری که یک چنین سیاستی داشته باشد مخالفت میکنیم. اگر آمریکا از این سیاست دست بردارد و مانند سایر کشورها به انقلاب ما احترام بگذارد و درصدد دخالت در امور ما نباشد و بر مبنای منافع متقابل با ما رفتار کند و حقوقی را که از ما ضایع کرده و به ناحق تصرف کرده ادا کند بدیهی است که ارتباط با آمریکا از لحاظ اصول مثل ارتباط با بقیه کشورها خواهد بود. یعنی ما حساب خاصی برای آمریکا باز نمیکنیم، چرا آمریکا باید برای ما اهمیت ویژه داشته باشد؟ ما بدون آمریکا ده سال بودیم و قدرتمندانه هم بودیم و تا صدها سال هم بدون آمریکا خواهیم بود. ترس من از این است که بعضیها نعل وارونه میزنند، از یک طرف اشکالی که در ارتباط با آمریکا هست آن را از محتوی خارج میکنند و به فرم وابسته میکنند و سیاستهایی را که تجویز میکنند که عملا نیاز ما را به آمریکا زیادتر از این میکنند در حالی که باید در عمل سیاستی را در پیش بگیرند که این نیاز را کم کند.
اینکه بعضیها میگویند که ما از چند طریق و چند کانال با آمریکا در تماس بودیم به نظر من در این هم یک مقداری مغالطه است. ما یک حکومت هستیم و آمریکا هم یک حکومت. ما در واشنگتن دفتر حافظت منافع داریم (در سفارت الجزایر) و آمریکا هم در تهران زیر نظر دولت سوئیس دفتر حفاظت منافع دارد. مثلا وقتی آمریکا هواپیمای مسافربری ما را زد ما یک پیام بسیار شدیداللحنی از طریق دفترمان در واشنگتن به آمریکا دادیم و یا موارد دیگری هم پیش آمده که ما یادداشت اعتراض، تهدید و توبیخ به آمریکا دادیم و همینطور آمریکاییها نیز گاهی از طریق دفتر حفاظت خودشان مطلبی را به ما گفتهاند. این یک مسیر دیپلماتیک معمولی است که بین هر دو دولتی برقرار بوده و هست. در حال حاضر در دیوان لاهه با آمریکاییها طرف هستم، آنها حقوق ما را گرفتهاند و ما از آنها مطالباتی داریم و اینها احتیاج به بحث و گفتوگو دارد، حال یک نفر بیاید بگوید که ما الان در دیوان لاهه با آمریکا مذاکره میکنیم این یک نوع مغالطه است. غرض بعضیها از این مغالطات این است که میخواهند بگویند ما در مقابل آمریکا تسلیم شدیم و این درست نیست. تا این نظام که نظامی است مبتنی بر ولایت فقیه و اصول اسلامی ما چگونه میتوانیم تسلیم کفر شویم حالا چه آمریکا باشد و چه غیر آمریکا. میگویند کانالهای ارتباطی متعدد با آمریکا وجود دارد، بله این یک امر بدیهی است، مثلا یک دیپلمات از خارج به ایران میآید و با مسئولین کشور ما صحبت میکند، گاهی آمریکا توسط این دیپلماتها پیام میدهد به عنوان مثال آقای اوزال نخستوزیر ترکیه در تهران با آقای موسوی ملاقات میکند و پیامی هم از آمریکاییها میآورد و به ایشان میدهد و جواب پیام هم داده میشود، مگر ما وحشت داریم از اینکه کسی از آمریکا پیامی بیاورد و یا ببرد.
آیا در حال حاضر دیپلماتی از سوی آمریکا در تهران حضور دارد یا نه؟
خیر هیچگونه دیپلمات آمریکایی در تهران حضور ندارد. حتی در دفتر حفاظت منافع آمریکا هم آمریکایی وجود ندارد.
شما در اظهارات خودتان مذاکره با آمریکا را نه رد کردید و نه تایید، به طور صریح بفرمایید آیا چنین مذاکراتی وجود دارد یا خیر؟ و اگر وجود دارد در چه مرحلهای است؟
من به طور صریح رد کردم، آن چیزی که برای من مهم بود این است که ما محور اصلی کفرستیزی را از یاد نبریم و به چیزهای فرمالیته توجه کنیم. ما وقتی صحبت از ارتباط یا مذاکره با آمریکا میکنیم نگرانی ما از مذاکره نیست نگرانی و مانع اصلی «سیاست خارجی آمریکا» است که باید عوض شود.
آیا آمریکا پرداخت خسارت سرنگون کردن هواپیمای مسافربری ایران را قبول کرده یا خیر؟
آمریکا مسئول این جنایت است و باید همه عواقب آن را به عهده بگیرد و اینکه نمیگیرد برای کشوری مثل آمریکا خیلی وقیح است و ما امیدواریم که ارگانهای حقوقی بینالمللی در این باره اقدام کنند و مسئولیت آمریکا را در مورد این فاجعه در چارچوب قوانین بینالمللی پیگیری کنند.
با توجه به نزدیک شدن انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، آیا ایران نظر خاصی در این انتخابات دارد؟ و آیا این انتخابات میتواند در روابط دو کشور تاثیری داشته باشد یا خیر؟
انتخابات آمریکا به ما ربطی ندارد و این یک مسئلۀ داخلی آنها است و این خوی آمریکا است که درصدد دخالت در امور سیاسی دیگر کشورها میباشد و ما چنین سیاستی نداریم ولو اینکه آمریکا باشد. اما اینکه آیا نتیجۀ انتخابات موثر خواهد بود یا نه این بستگی دارد به اینکه حکومتی که روی کار بیاید چه سیاستی را نسبت به ما اتخاذ کند. اگر همان سیاست قبلی که سیاست مخاصمه با ما است را در پیش بگیرد طبیعی است که تغییری پیدا نمیشود. و اگر بخواهد این سیاست را عوض کند مسلما روابط دو کشور تغییر خواهد کرد.
آیا در حال حاضر از طریق کانالهای غیررسمی و غیر از وزارت خارجه تماسهایی با آمریکا وجود دارد؟
شما وقتی میگویید غیررسمی دیگر این در اختیار ما نیست، هر کسی با یک پاسپورت عادی که از مرز خارج میشود میتواند با هر مقامی تماس بگیرد و هر حرفی را هم بزند و ما تسلطی بر این امور نداریم. اما در سطح سیاسی و در سطح رسمی ما چنین مذاکراتی را مفید نمیدانیم.
با توجه به تشنج اخیر در روابط آمریکا و عراق شما روند سیاست خارجی عراق را در آینده چگونه پیشبینی میکنید؟
سیاست خارجی عراق تا حالا مبتنی بر تجاوزگری بوده است و این خوی تجاوزگری و تعرض قبل از انقلاب هم بوده و در آینده باید دید که چگونه خواهد بود. مادامی که رژیم عراق دنبال فرصت میگردد که همسایگان خودش را مورد اذیت قرار دهد و مزاحمت برای آنها ایجاد کند و به تمامیت ارضی آنها تجاوز کند بدیهی است که این سیاست کل منطقه را به آشوب میکشاند. رژیم عراق در مورد پایبندی به قوانین بینالمللی کوچکترین احترامی را نشان نمیدهد. قتلعام کردها توسط سلاحهای شیمیایی مسالۀ جدیدی نیست که حالا در دنیا آشکار و روشن شده است، سالها این مطلب را گفتیم و حالا مشخص شد که بر علیه مردم خودش هم هیچ ابایی ندارد. اگر استفاده از سلاح شیمیایی اینقدر عادی بشود و هر رژیم خودکامهای از آن برای نابودی مردم خودش هم استفاده کند این یک فصل جدیدی در تاریخ بشریت است. یا آنهایی که دست به کارهای تروریستی در کشور خودشان میزنند هیچ ابایی نخواهند داشت که در خارج هم با استفاده از سلاح شیمیایی دست به اعمالی بزنند. ما معتقدیم که دنیا نسبت به جنایات عراق کم توجه نشان میدهد، و باید با این مسئله جدی برخورد کند. رژیم عراق چیزهای جدیدی را باب کرده و میکند که نتایج سوء آن دامنگیر همه خواهد شد.