یوزپلنگ گربهسانی ارزشمند اما در خطر انقراض است، امروزه یوزپلنگ آسیایی فقط در ایران زیست میکند از این رو به آن یوزپلنگ ایرانی گفته می شود، شرایط خوبی ندارد و خطر انقراض آنها را تهدید می کند، به اعتقاد کارشناسان باید دست جنباند و شیب انقراض را کم کرد در غیر اینصورت این حیوان زیبا را برای همیشه از دست خواهیم داد.
در ایران ۹ شهریورماه روز ملی یوزپلنگ آسیایی نامگذاری شده است، داستان این روز شنیدنی است، ۹ شهریور ۱۳۷۳ بود که یک یوزپلنگ مادر و سه تولهاش برای یافتن آب و غذا به شهر بافق استان یزد نزدیک شدند اما فردی که شناختی از یوزپلنگ نداشت، به دلیل ترس از یوزپلنگها به آنها حمله کرد که در این واقعه یوز مادر از صحنه فرار کرد و دو توله نر و ماده تلف شدند، یک توله ماده باقیمانده که ماریتا نام گرفت، به تهران انتقال یافت و ۹ سال در پارک پردیسان در شرایط اسارت زندگی کرد تا اینکه در زمستان ۱۳۸۲ تلف شد، بر این اساس این روز به عنوان روز ملی یوزپلنگ آسیایی در ایران نامگذاری شد.
چند سال بعد یعنی آذرماه ۱۳۹۳ نیز دو توله دیگر به پردیسان در تهران منتقل شدند، این دو یوزپلنگ کوشکی ( نر از پناهگاه حیات وحش میاندشت ) و دیگری دلبر ( ماده از ذخیرهگاه زیستکره توران) بودند، این دو با هدف تکثیر در اسارت و انجام تحقیقات بر روی رفتار گربهسانان به این مکان منتقل شده بودند اما بعد از چند سال تلاش ناموفق، مسوولان به این نتیجه رسیدند که باید به زادگاهشان یعنی توران بر گردند و در شرایط طبیعی زادآوری داشته باشند که این کار در فروردین سال ۱۳۹۹ انجام شد.
در این گیرودار هم یوزپلنگ ماده دیگری به نام ایران سال ۹۶ در حالی که هشت ماه داشت از قاچاقچیان در تهران گرفته شد و به پردیسان منتقل شد تا در کنار کوشکی و دلبر ناجی نسل خود باشد اما این حیوان زیبا نیز بعد از انتقال کوشکی و دلبر به سمنان منتقل شد.
در این میان کارشناسان به این نتیجه رسیدند که سن کوشکی و دلبر برای زادآوری زیاد است از این رو بر روی ایران تمرکز کردند از این رو یک یوز نر (فیروز) را از طبیعت گرفتند و بعد از انجام یک سری اقدامات علمی، ایران و فیروز دوم بهمن ماه ۱۴۰۰ وارد دالان عشق شدند و جفت گیری انجام شد بعد از آن ۱۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ خبر رسید که ایران سه توله البته به روش سزارین به دنیا آورد از آنجا که تشخیص جنسیت یوزپلنگ بسیار دشوار است ابتدا اعلام کردند که هر سه توله ماده اند اما بعد از مدتی مشخص شد که هر سه توله نر هستند این هم نور امیدی برای ادامه نسل و حفظ ژنوم این گونه ارزشمند بود.
البته خوشحالی از به دنیا آمدن توله ها دیری نپایید چون خبر رسید که مادر توله ها را تحویل نمی گیرد و این اول ماجرا بود، مراحل شناساندن توله ها به مادر سه روزی طول کشید اما نتیجه نداد و به علت سرد بودن هوا توله ها دیگر از مادر جدا و در شرایط قرنطینه قرار گرفتند و غذا دهی دستی آغاز شد اما از آنجا که یورپلنگ گونه ای حساس و منحصر بفرد است از این رو نگهداری از توله های آن هم کار دشواری است با توجه به اینکه تجربه ای هم در این زمینه در کشور وجود نداشت، این شد که خبر رسید اولین توله یوز در ۱۴ اردیبهشت یعنی پس از سه روز به دنیا آمدن تلف شد، با این خبر نگرانی ها زیاد شد، اما دیری نپایید که دومین توله هم در ۲۸ اردیبهشت ماه تلف شد بعد از آن گمانه زنی ها نسبت به اینکه امکان تلف شدن توله سوم هم وجود دارد آغاز شد که بعد از آن سازمان حفاظت محیط زیست از یک دامپزشک متخصص یوزپلنگ ها از آفریقا را دعوت کرد، پیتر کالدول به ایران آمد و ۵ روز شرایط توله سوم را زیر نظر گرفت، شیر و مکمل های مخصوصی را با خود آورد و تیمارگر توله شروع به تغذیه کردن توله با این مواد کرد.
در فضای مجازی افراد زیادی اظهار نظر کرده بودند آنهایی که سگ و گربه داشتند در حالی که اصلا قابل مقایسه نیست و توله سگ و گربه با یوزپلنگ بی نهایت متفاوت استعلیرضا شهرداری بازپرور و تیمارگر حیات وحش که از این توله یوز نگهداری می کند درباره روند نگهداری پیروز به خبرنگار محیط زیست ایرنا گفت: توله ها ۱۰ اردیبهشت ماه به دنیا آمدند و فیلمی هم از شیر دادن توله ها در فضای مجازی منتشر شد که انتقادات زیادی به همراه داشت، من ۱۴ اردیبهشت به توران رفتم وقتی رسیدم یکی از توله ها تلف شده بود، قرار شد ۶ روز در توران بمانم تا آموزش های لازم را در زمینه نگهداری توله ها ارائه دهم، به این ترتیب من سرپرستی دو توله باقیمانده را بر عهده گرفتم، نوع شیری که می دادند غلط بود، در حالی که پیتر کالدول دامپزشک آفریقایی وقتی به ایران آمد یک برندی که قابل اعتماد خودش بود آورد اما باز هم گفت که تمام شیرهای موجود در دنیا هیچ کدام برای یوزپلنگ شیرهای خوبی نیستند ، حالا ببینید توله هایی که اینقدر حساس هستند از یک شیر برند ایرانی استفاده کردند و این خیلی بد بود البته شیر دامپزشکی و مخصوص سگ و گربه بود اما مناسب توله یوزها نبود.
وی افزود: در نهایت اینکه یوزپلنگی که اینقدر حساس است از یک شیر نامناسب استفاده می کرد آنهم یوزی که شیر آغوز ( اولین شیر مادر ) را نخورده بود تا سیستم ایمنی بدنش تقویت شود، علاوه بر این توران اصلا امکانات خوبی نداشت، آنجا حتی آنتن هم ندارد چون نیاز بود که از توله ها عکس گرفته شود و با دامپزشک مشورت شود اما این امکان هم وجود نداشت البته اجازه عکاسی هم نداشتم، به هر حال تا حدودی وسیله تهیه شد، در نهایت نسبت به تجربه ای که داشتم و دوره هایی که گذرانده بودم و سال های زیادی روی گونه های جانوری کار کردم از یک سنجاب یک روزه که از یک بند انگشت هم کوچکتر است در هند و ایران بزرگ کردم تا یک نوزاد موش صورتی که هنوز مو در نیاورده تا تجربه روی گونه های بزرگتر گیاهخوار و گوشتخوار، تمام این سالها تجربه از تشخیص انواع بیماری های حیات وحش را کسب کردم و می توانم تا الان تا حدودی تشخیص دهم که حال حیوان خوب یا بد است.
وی ادامه داد: وقتی به توران رفتم از من خواستند که محیط بانان را آموزش بدهم این یعنی اینکه موضوع خیلی جدی نبود، در حالی که این کار متخصصان بزرگ دنیا است من هم این همه سال در حیات وحش کار کردم در قبال آنها آنقدر تجربه خوبی ندارم حالا فکر کنید محیط بانی که اصلا با این شرایط آشنایی ندارد بخواهد از توله یوزها نگهداری کند، در این مدت هم در فضای مجازی افراد زیادی اظهار نظر کرده بودند آنهایی که سگ و گربه داشتند در حالی که اصلا قابل مقایسه نیست و توله سگ و گربه با یوزپلنگ بی نهایت متفاوت است.
شهرداری گفت: به هر حال در مدت ۶ روزی که در توران بودم نکات ریزی را ارائه کردم، وقتی که توله ها به دنیا آمده بودند حدود ۳۰۰ گرم وزن داشتند و در آن چند روز وزنشان به حدود ۱۲۰ تا ۱۳۰ گرم رسیده بود، چشم توله ها باز شد و شرایط خوب بود، البته مشکلات گوارشی را در توله ها حس می کردم، بعد از آن باید برای کاری به یکی از استان ها می رفتم بنابراین از توران رفتم و زمانی که به تهران برگشتم ۲۸ اردیبهشت ماه بود که خبر تلف شدن توله دوم یوز را شنیدم، همان روز بود که با من تماس گرفتند " که توله سوم در پردیسان است و کسی نیست توله را نگه دارد و شیر بدهد بیا و توله را زیر پر و بال خودت بگیر" ؛ بین دو راهی مانده بودم اینکه بروم و اگر این توله هم تلف شود و همه چیز گردن من بیفتد نگران بودم از طرف دیگر هم فکر می کردم اگر می توانم کمکی کنم پس باید این کار را بکنم، در نهایت تصمیم گرفتم کمک کنم، بنابراین به پردیسان رفتم و از ۲۸ اردیبهشت در حال نگهداری از توله یوز در پردیسان هستم تا امروز ( ۹ اردیبهشت ماه ) همچنان ادامه دارد.
وی به سختی های روزهای اول نگهداری از پیروز اشاره کرد و گفت: زمانی که پیروز به پردیسان آمد داستان ما هم در تهران آغاز شد، توله ها در یک شرایط تغذیه شده بودند و مشکلاتی که موجب تلف شدن توله دوم شده بود روی این توله هم بود بنابراین اولین کاری که کردیم و خیلی هم مهم بود با دانشکده دامپزشی دانشگاه تهران هماهنگ کردیم که دستگاه های پرتابل فرستادند و سونوگرافی انجام دادیم؛ کار را شروع کردیم تشخیص های لازم داده شد، توانستیم از این امکانات استفاده کنیم و برسیم به نتایجی که این آزمایش ها بتواند به ما بگوید چیکار کنیم بهتر است.
با توجه به شرایط توله، وزن دهی خیلی کند انجام شد الان ۴ ماهه است و وزنش ۴ کیلو و ۳۰۰ گرم است، در ۲۰ روز اخیر وزن گیری خوبی داشتیم اما تا قبل از آن وزن گیری مناسب نبودشهرداری افزود: شرایط بدی بود، در این مدت شیری رسیده بود که حامیان خارج از کشور فرستاده بودند، البته وقتی پیتر کالدول به ایران آمد آن شیر را هم رد کرد و شیر جدیدی با خود آورد ما هم از این شیر استفاده کردیم، با این وجود کالدول گفت که هیچ شیری در دنیا مناسب یوزپلنگ نیست، حالا ببینید که یوز چه گونه خاصی است، وقتی یک گونه در خطر انقراض است یعنی شرایط بسیار خاص تر است، بر این اساس با تغییر شیر دوباره شرایط سخت شد، پیروز شیر را با رغبت نمی خورد، دامپزشک می گفت باید تمام تلاشمان را بکنیم که بتوانیم سریع توله را از شیر بگیریم اما هنوز توله خیلی کوچک بود و زمان باید می گذشت آن زمان به وزن ۸۳۰ گرم رسید.
وی اظهار داشت: با توجه به شرایط توله، وزن دهی خیلی کند انجام شد الان ۴ ماهه و وزنش ۴ کیلو و ۳۰۰ گرم است، در ۲۰ روز اخیر وزن گیری خوبی داشتیم اما تا قبل از آن وزن گیری مناسب نبود در یک زمانی استپ وزنی داشتیم و گرم به گرم وزن اضافه می شد. به هر حال مجبور بودیم از همان شیر استفاده کنیم در این مدت کارهای درمانی زیادی انجام شد، سرم ها و داروها همه باید به طور مرتب استفاده می شد، یک درمان تهاجمی پیترکالدول انجام داد این بود که توله حالش نسبتا خوب بود اما پیتر می دانست این انسدادی که دارد می تواند خطرناک باشد برای همین تنقیح خاصی روی پیروز انجام داد بعد از آن توله افتاد و ۱۲ ساعت تمام حتی نمی توانست سرش را تکان دهد و این خیلی شرایط بدی بود در این ۱۲ ساعت تا بخواهد داروها عمل کند زمان به سختی گذشت، یک توله ۸۰۰ گرمی قدرت این را ندارد که این فشار را تحمل کند و آب و غذا نخورد، شبانه روزی بالای سر توله بودم و هر طور بود شیر را قطره قطره به توله می دادم، دمای بدنش بالا می رفت و پایین می آوردیم، البته این کارها تیمی انجام می شد.
تیمارگر پیروز ادامه داد: این بحران را کم کم رد کردیم در این مدت دوباره حال توله خوب شد، اما یک مرتبه می دیدیم که حیوان افت کرده است که آزمایش عفونت شدید را نشان داد، بعد درمان آغاز می شد و شرایط تا حدی بهتر می شد، بعد از آن دوباره حالش بد شد و افتاد که دیدیم تبش ۴۰ درجه را هم رد کرده است دوباره درمان آغاز شد، آن زمان حتی داروهای احیا را هم آماده کردند که اگر تلف شد بتوانند حیوان را احیا کنند، روزهای بدی بود، در این مدت سه بار این اتفاق در شرایط خیلی حاد افتاد.