کد مطلب: 39110
 
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۴ ساعت ۰۹:۳۲
این‌گونه شایعه‌سازی‌های تلخ و گاه تکان‌دهنده اتفاقی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت. واقعا چه اتفاقی افتاده که در بین مردم فعال در شبکه‌های اجتماعی اشخاصی به این راحتی و بدون توجه به عواقب روحی و روانی ساخت چنین شایعاتی دست به انتشار آنها می‌زنند.
شایعه‌سازی‌های تلخ و تکان‌دهنده
 
 
به گزارش ایران خبر، «محمدرضا شجریان دار فانی را وداع گفت»، «محمدرضا شجریان زنده است و فقط به علت مشکلات ریوی در بیمارستان بستری است»، «ناصر ملک‌مطیعی به دیار باقی شتافت»، «ناصر ملک‌مطیعی هنوز زنده است و اینها شایعات ذهن خیال‌پردازان است»، «پدر علی طباطبایی اعلام کرد فرزند جوانش در ٣٢سالگی بر اثر سکته قبلی دارفانی را وداع گفت»، «علی طباطبایی زنده است و اینها حاصل شایعه و شوخی است»، «محمدعلی کشاورز دار فانی را وداع گفت»، «محمدعلی کشاورز: به خدا من زنده‌ام»، «عزت‌الله انتظامی درگذشت»، «عزت‌الله انتظامی: حالم خوب است»، «رئیس ارکستر سمفونیک برلین اسراییلی است»، «رئیس ارکستر سمفونیک برلین ضد اسراییلی است». کافی است، یا برای سرگیجه گرفتن بیشتر نمونه‌های دیگری هم بیاوریم.

 مدت‌ها است که سیر تولید و اشاعه شایعات در فضای مجازی آن‌قدر زیاد شده که فاصله اعلام خبرها و تکذیب آنها به چند دقیقه رسیده است. ناگهان خبر و عکسی در شبکه‌های اجتماعی که هیچ منبع مشخصی ندارد، منعکس می‌شود. خبرها و عکس‌هایی که تنها در عرض چند ثانیه می‌تواند بین میلیون‌ها نفر و در چندین و چند شبکه اجتماعی دست به دست شود، کاربران هم بدون ذره‌ای تحقیق درخصوص صحت و سقم آن وظیفه خود می‌بینند که این اتفاقات داغ را به اشتراک بگذارند.

خبرها و عکس‌هایی که به فاصله کمی تکذیب می‌شوند و نتیجه‌اش تنها یک‌سری شایعه است که هیچ‌کسی مسئولیت پخش آن را برعهده نمی‌گیرد و قرار نیست برای این همه دروغ‌پردازی‌های متعدد که گاه درخصوص جان انسان‌ها است، شخص خاصی مسئول باشد. این اتفاق‌ها روزبه‌روز درحال افزایش است و از آنجا که مسائل فرهنگی و هنری عموما بیشتر از همه مورد توجه مردم است، هنرمندان زمینه مناسب‌تری برای بروز این‌گونه حاشیه‌ها هستند.

اول بگوییم واقعا چه خبر است

٢ خبر، از ٣ خبری که در ابتدای گزارش به آنها اشاره کردیم شایعه است و سومی متاسفانه حقیقت دارد. تا الان محمدرضا شجریان و ناصر ملک‌مطیعی که هر ٢ به دلیل مشکلات جسمی در بیمارستان بستری هستند، حال عمومی خوبی دارند. شجریان حتی پیامی ویدیویی منتشر کرده و شخصا از صحت حال خود خبر داده و پسر ناصر ملک‌مطیعی هم در چند گفت‌وگو از بهتر شدن حال پدرش در روزهای اخیر گفته است. اما متاسفانه علی طباطبایی، بازیگر جوان و ٣٢ساله سینما و تلویزیون و فرزند کمال طباطبایی، تهیه‌کننده نام‌آشنای تلویزیون که در کارنامه کاری‌اش فیلم‌ها و سریال‌هایی چون «بچه‌های نسبتا بد»، «آشپز باشی»، «اسب سفید پادشاه» و «قلب یخی» به چشم می‌خورد، بر اثر سکته قلبی دار فانی را وداع گفته است. مراسم تشییع او هم طبق اعلام پدرش صبح امروز برگزار می‌شود. قبل از هر چیز این ضایعه را به جامعه هنر و اهالی سینما تسلیت می‌گوییم و برای خانواده‌اش آرزوی صبر داریم. اما نکته جالب توجه درخصوص مرگ علی طباطبایی روش جدید شایعه‌سازی به کار گرفته در این زمینه است.

به شکلی که پس از اعلام خبر درگذشت او و ابراز همدردی بسیاری از هنرمندان از این اتفاق ناگهان یک صفحه اجتماعی منتسب به او اعلام کرده که او هنوز زنده است و قرار است نسبت به خبر درگذشتش پیگیری‌های قانونی انجام شود. این اتفاق باعث شد مردم بلافاصله به صفحات شخصی بازیگران بروند و آنها را بابت ابراز تسلیت دروغین مورد شماتت قرار دهند! این اتفاق حتی اهالی رسانه را دچار شک و تردید کرد تا در شرایطی ناگوار کمال طباطبایی مدام به رسانه‌ها پاسخ دهد که خبر مرگ پسر او درست است. این‌گونه شایعه‌سازی هم از آن ترفندهای عجیب و غریبی بود که تاکنون نمونه آن ثبت نشده است.

از دست دادن کارکرد شبکه‌های اجتماعی در ایران

اما این‌گونه شایعه‌سازی‌های تلخ و گاه تکان‌دهنده اتفاقی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت. واقعا چه اتفاقی افتاده که در بین مردم فعال در شبکه‌های اجتماعی اشخاصی به این راحتی و بدون توجه به عواقب روحی و روانی ساخت چنین شایعاتی دست به انتشار آنها می‌زنند.

برای بررسی بهتر و تخصصی‌تر به سراغ دکتر محمدعلی الستی، دكتراي علوم ارتباطات و استاد دانشگاه رفتیم تا از ابعاد کلی‌تری ماجرا را نگاه کنیم. اما برخلاف تصوری که در ابتدای گفت‌وگو با الستی داشتیم او تقصیر مردم در این جریانات به وجود آمده و شدت گرفته در سال‌های اخیر را در کمترین حد ممکن می‌داند: «ریشه این اتفاق مستقیما برمی‌گردد به ناسازگاری شرایط شبکه‌های اجتماعی با شرایط فرهنگی اجتماع ما. شبکه‌های اجتماعی در کشورهای دیگر برای برقراری ارتباط آدم‌هایی به وجود آمده که بین آنها صداقت کافی وجود دارد و نیازی به مکانیزم‌های تأیید و تکذیب اتفاقات نیست. در اجتماع ما به علت‌های فراوان ازجمله ضعیف بودن رسانه‌ها و نهادهای مدنی مثل احزاب، سندیکاها و «NGO»‌ها، مجاری خبری بسیار کم و محدود است. این می‌شود که شبکه‌های اجتماعی در ایران ناگهان باری بیش از حد نرمال و هدف اصلی‌شان بر دوششان می‌افتد.» به گفته الستی باری که روی دوش شبکه‌های اجتماعی است هم شامل خبرهای واقعی می‌شود و هم شایعات را پوشش می‌دهد.

این استاد دانشگاه معتقد است فقدان نهادهای اجتماعی حتی باعث حزبی شدن کار روزنامه‌نگاران هم می‌شود چرا که نهادهای مربوطه برای پوشش اخبار احزاب وجود ندارد و در این بستر هر خبری که رسانه‌ای شود، اول از همه جنبه حزبی و سمت و سوی سیاسی‌اش بررسی می‌شود. به گفته الستی مردمی که رسانه‌های مستقل و متعددی نداشته باشند، از هر راهی برای انتقال اخبار خود بهره می‌گیرند و شبکه‌های اجتماعی یکی از مهم‌ترین راه‌هایی است که پیش پای مردم گذاشته شده است.

در این موقعیت مردم هر طور که بتوانند از این رسانه استفاده می‌کنند، حمایت می‌کنند، فحش می‌دهند، جریان‌سازی می‌کنند، پیام اجتماعی و سیاسی می‌دهند، کمپین تشکیل می‌دهند و هر چیزی که توان به دست آوردنش را در بطن جامعه ندارند در شبکه‌های اجتماعی جست‌وجو می‌کنند. در این حالت این شبکه‌ها به شکل کلی در ایران تغییر ماهیت داده و اصلا کارکرد اصلی و اولیه خود را از دست می‌دهند. در این فشار بالای وارد شده بر ظرفیت اصلی شبکه‌های اجتماعی، قطعا معضلات اساسی هم به وجود می‌آید که به اعتقاد او شایعات مرگ چهره‌های معروف تنها نمونه‌ای از نتایج این بحران است.

اما نکته این‌جا است آن کسی که این شایعه را اولین بار به وجود می‌آورد و به دست موج ویران‌کننده شبکه‌های اجتماعی می‌سپرد و خودش در گوشه‌ای مخفی شده و به این بحران روحی و روانی ایجاد کرده احتمالا لبخند می‌زند از چه بستری آمده است. الستی این‌گونه پاسخ می‌دهد: «وقتی افرادی در جامعه نیازهای اولیه‌شان برآورده نشود و از طرفی در وجوه مختلف با تبعیض‌های شغلی و شرایط نابرابر برای مشهور شدن یا دیده شدن مواجه می‌شوند یا حتی از گرفتن پالس‌های مثبت و نوازش شدن از سمت جامعه محروم باشند، چنین برخوردهایی از سمت و سوی آنها نه‌تنها غیرنرمال نیست بلکه کاملا طبیعی است.

فردی که پر از کمبودهای مختلف است، ناگهان با محیطی در شبکه‌های اجتماعی مواجه می‌شود که می‌تواند به شکل نادرستش و ظاهری بسیاری از نیازهای خود را برطرف کند.» الستی برای اثبات این بحران به اتفاق‌ سال گذشته درخصوص مرگ مرتضی پاشایی اشاره می‌کند و معتقد است با اینکه او خواننده جوان و بااستعدادی بود اما اتفاقی که در مراسم او افتاد با هر بهانه دیگری هم امکان شکل گرفتنش وجود داشت چرا که مردم ما بیش از پیش نیازمند دیده شدن هستند. به گفته الستی اگر فکری جدی برای احیا و تقویت وضع جامعه مدنی و نهادهای مردم‌محور و حضور مردم و به‌خصوص جوان‌ها در عرصه واقعی اجتماع نشود، آن وقت باید منتظر بحران‌هایی به‌مراتب عمیق‌تر و بزرگ‌تر از این باشیم.

منبع: روزنامه شهروند