کد مطلب: 47332
 
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۴ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۰۹:۱۶
این روزها «شهرزاد» عاشقانه ای است که پس از مدت ها تصویر دل انگیزی از عشق پیش رویمان گذاشته و مطابق اساطیر شرقی عشق «شهرزاد» متصل به ناکامی است.به همین مناسبت چند عاشق ناکام سینمای ایران را بررسی کرده ایم.
به گزارش ایران خبر، عشق لزومی به یادآوری ندارد، گرچه بزرگ تر ها همیشه می گویند: «یادت می رود. عشق های دیگری پیش می آیند و تو این عشق ها را فراموش خواهی کرد» درست مثل موقعی که در بچگی وقتی زمین می خوری همه می گویند چیز مهمی نیست تا روز عروسی یادت می رود، ولی من به خوبی می دانم که یادم نخواهد رفت. 
چرکنویس – بهمن فرزانه
 
عشق ناکام های سینمای ایران

همان لحظاتی که ته دلمان خالی می شود حس می کنیم نگاهش با بقیه فرق داشت و دنبال بهانه ایم که نگاه دوباره گره بخورد، شاید دراین گره خوردن کاشف راز این سه حرفی شویم و القصه... این روزها «شهرزاد» عاشقانه ای است که پس از مدت ها تصویر دل انگیزی از عشق پیش رویمان گذاشته و مطابق اساطیر شرقی عشق «شهرزاد» متصل به ناکامی است، کاراکتر ناکام «فرهاد» با بازی مصطفی زمانی شمایل عاشق ناکام را زنده کرده است، به همین مناسبت چند عاشق ناکام سینمای ایران را بررسی کرده ایم.

هامون – حمید – خسرو شکیبایی
 
عشق ناکام های سینمای ایران

خسرو شکیبایی و داریوش مهرجویی در اوج کارنامه ی کاری خود کاراکتری را خلق کردند که می توان لقب ماندگارترین شخصیت تاریخ سینمای ایران را به آن اطلاق کرد؛ عاشق هپروتی و فوق العاده تنها ی فیلم «هامون» در دنیایی ذهنی سیر می کرد و با مهشید مغرور کوچکترین نزدیکی نداشت، خود مهشید هم گفته بود عاشق «خل بازی های» حمید هامون شده است اما خل بازی های حمید در نهایت به آشفتگی منجر شد که ردپای تمام مشکلات شخصیتی عاشق روشنفکر و فیلسوف فیلم هامون را می شد درآن دید، دنیای شعر و فلسفه هامون را در خود غرق کرده بود و متوجه عشق ها ی غیر افلاطونی پیرامون همسرش نمی شد، خودش هم می دانست بی عرضه گی هایش کار دستش می دهد، شکیبایی در این نقش جان تازه ای به شمایل روشنفکر عاشق و حساس  و تنهای ایرانی داد.

دیالوگ: پس همه ی اون زندگیا، زمزمه ها، عشقا، دروغ بود؟



شب های روشن – استاد ادبیات - مهدی احمدی
 
عشق ناکام های سینمای ایران

استاد ادبیات سرخورده و منزوی فیلم موتمن آنقدر دلبسته کتاب ها و فیلم هایش شده بود که یادش رفته بود عاشق شود، آشنایی او و رویا برمبنای یک اتفاق شکل می گیرد، شبی استاد ادبیات تنهای فیلم، رویا را از شر مزاحمان خیابانی نجات می دهد و رفته و رفته در چهار روز انتظار رویا، دلبسته اش می شود. غافل از اینکه رویا واقعی نیست؛ از دست می رود. استاد سرخورده وقتی که پوسته اش را می شکند و عاشق می شود، عشق را از دست رفته می بیند. شمایل مهدی احمدی در ماندگارترین اثر موتمن با آن پالتو و هیبت سرخورده ناکامی عاشقیت یک مرد ایرانی را در ذهن سینما دستان ماندگار کرده است، قوت فیلمنامه که برداشت سعید عقیقی از شب های روشن داستایوفسکی است هم کمک شایانی به این ماندگاری کرده است.

دیالوگ: روشنی زیادم چیز جالبی نیست؛ آدم همه چیزو می بینه و همه اونو می بینن توی تاریکی آدم میتونه خیال کنه؛ چیزی جایی کسی منتظرشه...



قرمز- ناصر- محمدرضا فروتن
 
عشق ناکام های سینمای ایران 

عاشق تمامیت خواه و هیستریک فیلم جیرانی نهایت تملک طلبی یک عاشق بود، فروتن چهره ای از خود به نمایش گذاشت که تا همین امروز رهایش نکرده، تضاد شور و گرما و حرکات دیوانه وار فروتن در مقابل خونسردی ذاتی و تشدید شده هدیه تهرانی در نقش هستی، گمان یک پایان تراژیک را برای عاشق فیلم پرفروش سالهای اصلاحات پر رنگ می کرد، عاشق بدبین داستان به همه چی شک داشت او معشوقه اش را کاملا در خدمت خود می خواست، حتی به تلفن های هستی شک داشت ، ناصر داستان از فرط عشق به جنون رسیده بود و در نهایت به دست معشوقه اش کشته شد.

دیالوگ: آشغال عوضی! چرا تو مخ کوچیکت فرو نمیره که من احمق و الاغ عاشقتم...



سنتوری- علی – بهرام رادان
 
عشق ناکام های سینمای ایران

موزیسین فیلم توقیفی مهرجویی عاشقانه شروع کرد. اما روزگار نامراد و جامعه ی معطل مانده ی ایرانی میان سنت و مدرنیته هنر علی سنتوری را سرکوب و بستر پر حرف و حدیث گعده های هنری علی را به ورطه ی سقوط کشاند. از آن طرف هانیه عاشق علی بود اما عاشق علی نماند، رادان در نقش خود ویرانگر سنتوری عشقش را به رقیب سپرد و به فلاکت افتاد. فیلم یکی از ماندگارترین از دست دادن های عاشقانه را به تصویر کشید، پرداخت دراماتیک سقوط نوازنده ی چیره دست سنتور و تقدیم معشوقه به دست رقیب  در کنار صدای چاوشی که زخم عشق تلخ علی را تشدید می کرد سنتوری را ماندگار کرد ، من با زخم زبونات رفیقم...

دیالوگ: ولی هانیه خانوم خودمونیما ما بالاخره نفهمیدیم از چی چیه این مرتیکه خوشت اومد؟

یعنی...می تونی؟ میخوام ببینم می تونی؟ یعنی میشه با اونم همون جاهایی بری که با من رفتی؟

همون چیزای رو بخوری که با من خوردی؟ همون.. همون کارایی رو بکنی که با منم کردی؟



شب یلدا – حامد –  محمد رضا فروتن
 
عشق ناکام های سینمای ایران

غمگین ترین و تنهاترین عاشق ناکام این فهرست، اوج درخشش فروتن در فیلم تک نفره ی پوراحمد شرح تنهایی های یک مرد ایرانی که اسیر دسیسه ی همسرش می شود و بازی می خورد، اما او همچنان عاشق می ماند، گذشته ها را مرور می کند. شمایلی که از یک عاشق در شب یلدا تصویر شد کاملا با تعریف عشق شرقی تطبیق داشت ؛عشق برای عشق ، حامد هر بلایی که سرش آمد عاشق ماند، حتی درزمستان، حتی در تنهایی و سردی و تاریکی خانه، او آنقدر عاشق ماند که عشق این بار در کالبدی دیگر به او رجوع کرد، حامد و اشک هایش و سه تار و تنهایی اش و آن ترانه هایی که زمزمه می کرد، هیچوقت از یاد رفتنی نیست...

دیالوگ: زخم های آدم سرمایه س، حامد سرمایه تو با این و اون تقسیم نکن، داد نکش، هوار نکش، صبور آروم و بی صدا همه چی رو تحمل کن



بوتیک – جهان – محمدرضا گلزار
 
عشق ناکام های سینمای ایران

متفاوت ترین و ماناترین بازی گلزار بی گمان در بوتیک رقم خورد. نقشی که بازی درونگرا و چند لایه ای را می طلبید و گلزار به خوبی از عهده ی آن بر آمد، البته نباید از هنر بازیگر نقش مقابل گلزار هم غافل شد، اتی بی پناه به فروشنده ی بوتیکی پناه آورده بود که خودش هم اوضاع جالبی نداشت، اتی رویا پرداز و بلند پرواز و جهان درونگرا ترکیب متضادی را اجرا می کردند که در روندی ناخواسته درگیر هم می شوند، اما پای اتی از گلیمش فراتر گذاشته شد و هزینه اش را جهان داد. عشق مگر غیر از هزینه است؟ عشق «بوتیک» ابراز نشده ماند و سراسر تراژیک بود، دختر و پسر داستان به هم نرسیدند و قرار هم نبود برسند، اما جهان عاشقانه ترین فعل را در حق اتی ادا کرد.

دیالوگ: درسته که پول خوشبختی نمیاره اما بی پولی حتما بدبختی میاره



تنها دوبار زندگی می کنیم – سیامک – علیرضا آقاخانی
 
عشق ناکام های سینمای ایران

فیلم روایتگر داستان راننده مینی بوسی است که در اوج ناامیدی و تنهایی به سر می برد؛ او تصمیم گرفته هر کاری را که حسرتش را داشته انجام دهد و در نهایت در روز تولدش خود کشی کند، زندگی سیامک با ورود شهرزاد دچار تحول می شود، امید را می شود در سکانس ماشین شستن سیامک دید. دختر هر بار کوله اش را در ماشین جا می گذارد تا این رابطه ادامه پیدا کند، حضور شهرزاد در فیلم بی شباهت به شازده کوچولو نیست. او انگار فرستاده ای از سوی خداست تا ناامیدی های سیامک را پایان دهد، یادش بیاورد برای زندگی دیر نیست. آن گوی ها انگار نشانی از امید هستند که در فیلم حضور دارند و وجه شاعرانگی کار را تقویت می کنند، روند رابطه سیامک و شهرزاد در فیلم به گونه ای است که در نهایت سیامک به دنبال شهرزاد می افتد  و...

دیالوگ: خوبی آدمای غریبه اینه که مجبور نیستن به هم دروغ بگن



چند متر مکعب عشق – صابر – ساعد سهیلی
 
عشق ناکام های سینمای ایران

عشق پاک و دست اول یک پسر کارگر ایرانی به دختر مهاجر افغان (مرونا) در فیلم «چند متر مکعب عشق»، با مخالفت پدر مرونا دچار چالش های زیادی می شود. شیوه ی پرداخت واقع گرایانه ی ارتباط صابر و مرونا باعث شد فیلم و عشق موجود در آن کاملا واقعی به نظر برسد، عشق که مرز و ملیت نمی شناسد، عشق مهاجر و کارگر نمی شناسد، پایان هولناک و تراژیک زوج داستان و موسیقی که با صدای تین ایج پسند بنیامین همراه شده بود بر تههیج احساسات بیننده دامن می زند. ساعد سهیلی با ایفای این نقش جایگاه خود را در سینما تثبیت کرد، البته خوش شانس بود که با کارگردانی همراه شد که شناخت کافی از فضای داستان را داشت، «چند متر مکعب عشق» یکی از بهترین تصویرها ی عشاق نوجوان است.

دیالوگ: 

- خب جوونه، عاشق شدن گناه که نکردن

- عاشق شده! عاشق چیه دختر ما شده عاشق بیچارگیش شده، عاشق پریشانیش شده، عاشق چیه دختر ما شده؟
منبع : برترین ها