پيامبر رافت و مهرباني و بنيانگذار حكومت اسلامي و نخستين معصوم در دين مبين اسلام، حضرت محمد (ص) در روز جمعه، هفدهم ربيع الاول سال عام الفيل برابر با سال 570 ميلادي (به روايت شيعه) متولد شدند و بيشتر علماي اهل سنّت تولد آن حضرت را روز دوشنبه دوازدهم ربيع الاول آن سال دانستهاند. مكه معظمه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودي كنوني) محل تولد حضرت است.
پدرش عبدا... بن عبدالمطلب و مادر گرامي حضرت، آمنه، دختر وهب بن عبد مناف است؛ اين بانوي جليل القدر، در طهارت و تقوا در ميان بانوان قريشي، كم نظير و سرآمد همگان بود.
لحظه وداع پيامبر با حضرت زهرا (س)
لحظات غمباري است. حال رسول خدا (ص) رو به وخامت است. نزديكان در كنار بستر ايستادهاند. حضرت زهرا (ع) هم آنجاست. او با چشماني اشكبار لحظات واپسين حيات پدر را نظاره ميكند سپس با صدايي كه به سختي از سينه بيرون ميآيد، ميفرمايد: دخترم؛ فاطمه ام! هماكنون اين آيه از قرآن را بخوان: «محمد فقط فرستاده خداست و پيش از او، فرستادگان ديگري نيز بودند؛ آيا اگر او بميرد يا كشته شود، شما به عقب برميگرديد؟...» سپس فرمود: دخترم نزديك بيا و آن قدر نزديك بيا كه جز تو كسي صداي مرا نشنود.
سپس زمزمهاي در گوش فاطمه (ع) فرمود كه او گريان شد. مجددا در گوش او زمزمهاي ديگر فرمود كه در اين لحظه فاطمه (س) شادان شد؛ آنچنان كه خنده بر لبان مباركش نقش بست.
ايشان بر پاسخ سوال ديگران فرمودند كه لحظه اول پيامبر (ص) فرمودند: «در همين درد ميميرم» و در باب شادي و تبسماش فرمودند: تو نخستين كس از اهل بيت (ع) من هستي كه به من ملحق ميشود» و اين بود كه من تبسم كردم و در لحظات واپسين عمر پيامبر (ص) سرش در دامان اميرالمومنين (ع) قرار داشت.
پس از رحلت حضرت رسول (ص)
پس از رحلت پيامبر(ص)، حضرت علي(ع) جسد مطهر پيامبر(ص) را غسل داد و كفن كرد؛ چون پيامبر(ص) سفارش كرده بود كه نزديكترين كس مرا غسل خواهد داد و اين شخص جز امام علي (ع) كسي نيست. سپس در حالي كه سيلاب اشك از ديدگانش جاري بود.
فرمود: «پدر و مادرم فدايت اي رسول خدا (ص) با رحلت تو رشته نبوت و وحي الهي و اخبار آسمانها قطع شد... اگر ما را به صبر و شكيبايي امر نميكرديد، آنقدر گريه ميكردم كه سرچشمه اشك را ميخشكانيد».
بيست و هشتم ماه صفر مصادف است با شهادت كريم اهل بيت (ع)، امامي كه در طول زندگي خود بارها سراسر زندگي خود را براي اسلام و مسلمين انفاق كرد و اكنون در غربتي وصف ناشدني به سر ميبرد.
امام حسن (ع) در روزگاري سخت متولد شدند. تقريبا تمام جنگهاي صدر اسلام در هفت سال آغازين عمر شريف ايشان اتفاق افتاد. امام حسن (ع) از همان كودكي به يادگيري قرآن و سخنان حكيمانه و طريقه نبرد و شجاعت و دينداري پرداختند؛ آن هم در محضر عاليترين اسوههاي دين و انسانيت.
امام حسن (ع) در نيمه ماه رمضان سال سوم هجري، به دنيا آمد؛ نخستين فرزند امام علي (ع) و فاطمه (س) است. پس از ولادت، نامگذاري او به رسول خدا (ص) محول شد و آن حضرت هم منتظر نامگذاري پروردگار ماند.
تا اينكه جبرئيل، امين وحي، فرود آمد و گفت: خدايت سلام ميرساند و ميگويد چون علي براي تو همانند هارون براي موسي است، نام فرزندش را نام فرزند حضرت هارون(ع) يعني شبّر قرار ده!رسول خدا فرمود: زبان من عربي است و شبّر، عبري است.
جبرئيل گفت: شبّر در زبان عرب به معناي حسن است و به اين ترتيب، كودك، حسن نام گرفت. تنها كنيه آن حضرت« ابو محمد» و مشهورترين القابش سيد، سبط، تقي و مجتبي است كه از همه معروفتر مجتبي است.
چهره زيبا و خصائل اخلاقي او دقيقا مانند پدربزرگ عزيزش رسول خدا (ص) بود. در هفتمین روز تولدش پيامبر(ص) گوسفندي خريد و براي سلامتي فرزند عزيزش قرباني كرد كه بعدها اين عمل بهنام عقيقه سنت شده است.
دوران حيات امام حسن مجتبي (ع) با ساير ائمه اطهار (ع) تفاوتهايي داشت كه يكي از آنها موضوع غربت عجيب ايشان و صلح با معاويه است؛ صلحي كه قهرمانانهترين نرمش تاريخ است كه با توجه به شرايط زماني و مكاني آن عصر به وجود آمد.
صلح امام
مهمترين حادثه در زندگي امام حسن(ع) جريان صلح معاويه با آن حضرت است. تحليل اين حادثه ضروري به نظر ميرسد زيرا خود امام، صلحش را حجتي بر آيندگان ميداند؛ يعني بر اساس عملكرد حضرت، وظيفه انسان نيز در شرايط مشابه با آن زمان، صلح و مصالحه است.
بررسي مقدمات و شرايط و عللي كه صلح را ايجاب كرد و دقت در كيفيت وقوع صلح و مواد صلحنامه و موشكافي نتايج شيرين صلح براي جناح حق و ضربههاي سهمگين آن بر جناح باطل بهخوبي روشن ميكند كه صلح آن حضرت در حقيقت انقلاب سبزي بود كه زمينه انقلاب سرخ حسيني را فراهم ساخت و اين نرمش قهرمانانه در كنار آن جنبش ظلمستيزانه، پايهريز انقلاب علمي امام باقر (ع) و امام صادق (ع) در عصر طلايي خلأ انتقال قدرت از بنياميه به بنيعباس گشت و به اين ترتيب، اسلام ناب محمدي كه در تشيع جلوهگر بود، نهال خود را آبياري و به درخت تنومندي تبديل كرد.
اين صلح قهرمانانهترين نرمش تاريخ است كه با توجه به شرايط زماني و مكاني آن عصر به وجود آمد. در رابطه با صلح امام حسن (ع) همواره سوالاتي مطرح ميشود كه در اين گزارش به مختصري از علل و زمينههاي صلح امامحسن (ع) اشاره ميكنيم:
تكليفگرايي
اگر علت صلح امام حسن (ع) انجام تكليف الهي باشد؛ بدين معنا كه خداوند چنين وظيفهاي را براي آن حضرت تعيين كرده است، اشكال و شبههاي بر صلح ايشان وارد نيست و اگر ميبينيم برخي اشكالهايي بر آن وارد ميكنند به اين دليل است كه سر آن را نميدانند.
از سوي ديگر، امامان معصوم (عليهم السلام) حجت خدا بر مردم هستند و از اين رو رفتار و گفتارشان حجت است. بر اين اساس، صلح امام حسن (ع) عملي است كه از سوي حجت خدا انجام شده و قطعا دلايل بسيار مستحكم و متقني داشته، گرچه ديگران آن را ندانند؛ چنانكه آن حضرت بارها خود به آن اشاره كرده است.
حفظ دين
در فرهنگ امامان، حفظ دين و احياي معارف اهل بيت (ع) محوريترين عنصر است. به همين دليل تشكيل حكومت، قيام، صلح و سكوت آنها همه در جهت حفظ اسلام و احياي سنت شكل ميگيرد.
اگر در شرايطي اسلام به واسطه قيام حفظ شود، آنان قيام ميكنند و اگر در مقطعي ديگر سكوت آنها موجب حفظ اسلام شود، سكوت ميكنند، هر چند اين سكوت، باعث از دست رفتن حق مسلم آنان شود.
امام علي (ع) فرمود: «سلامه الدين احبّ الينا من غيره.» بر اين اساس، يكي از علل مهم صلح امام حسن (ع) را ميتوان «حفظ دين» بيان كرد، زيرا وضعيت جامعه اسلامي در شرايطي قرار داشت كه ممكن بود جنگ با معاويه، اصل دين را از بين ببرد.
مضافا اينكه اوضاع بيروني جامعه اسلامي نشان ميداد كه روم شرقي آماده حمله نظامي به مسلمانان بود. از سوي ديگر، مردم نيز از نظر فرهنگي در وضعيتي قرار داشتند كه خونريزي و جنگ، نوعي بدبيني به دين و مقدسات را به وجود ميآورد.
شايد بر همين اساس باشد كه امام حسن (ع) يكي از دلايل صلح خود را حفظ دين بيان كرد؛ چنانكه او در پي اعتراض برخي از شيعيانش فرمودند: ترسيدم ريشه مسلمانان از زمين كنده شود و كسي از آنان باقي نماند؛ از اين رو با مصالحهاي كه انجام گرفت، خواستم دين خدا حفظ شود.
مصالح عمومي
رعايت مصالح عمومي، خردمندانهترين استراتژي است كه از سوي رهبران دلسوز و آزادي خواه، به ويژه رهبران الهي اتخاذ ميشود، زيرا آنان هيچگاه مصالح عمومي را فداي مصالح فردي و گروهي نميكنند.
امام حسن (ع) نيز براي جلوگيري از خونريزي و رعايت مصالح مسلمانان، تن به صلح داد؛ چنانكه آن حضرت خود فرمودند: «من صلح را پذيرفتم تا از خونريزي جلوگيري كنم و جان خود، خانواده و اصحاب صميمي خويش را حفظ كرده باشم.»
حفظ شيعيان
حفظ شيعيان گرچه از مصاديق مصالح عمومي است، ولي از آنجايي كه شيعيان، حافظان و پاسداران دين و موالي (تحت سرپرستي) اهل بيت (ع) بودند، حفظ آنان از اهميت ويژهاي برخوردار بود.
شيعيان خاص اميرالمومنين(ع) اغلب در جمل، صفين و نهروان به شهادت رسيده و گروه اندكي از آنان باقي مانده بودند و اگر جنگي به وقوع ميپيوست، با توجه به ضعف مردم عراق، قطعا شيعيان متحمل خسارات جبرانناپذيري ميشدند.
اما صلح آن امام(ع) ميتوانست آنها را براي شرايطي نگه دارد كه در آينده فراهم ميآمد، به طوري كه اگر بنا بود خون آنها ريخته شود بتواند بازده مفيدي داشته و جرياني موثر در تاريخ به وجود آورد.
حمايت نكردن مردم و خيانت فرماندهان
تشكيل حكومت و دفاع از آن، به پشتوانه مردمي نياز دارد. اگر حكومت را به كبوتري تشبيه كنيم كه با دو بال به سوي مقصد پرواز ميكند، آن دو بال، مردم و رهبر هستند.
در متون اسلامي از رهبر به واژه «امام» و از مردم به واژه «امت» ياد شده است و اين، پيوند عميق آن دو را ميرساند. حكومت بدون مردم، همانند كبوتري بال شكسته است كه به هدف نهايي نميرسد؛ از اين رو در اسلام به مردم سالاري توجه خاصي شده است.
بيترديد، يكي از علل موفق نشدن امامان معصوم (ع) در تشكيل حكومت يا شكست ظاهري در قيامها، همكاري نكردن مردم بود.
امام علي (ع) بهرغم اينكه حكومت را حق خود ميدانست، ولي به دليل نبود استقبال مردم، حكومت تشكيل نداد تا اينكه آنان پس از قتل عثمان به او روي آوردند. به همين خاطر آن حضرت فرمودند: اگر حضور مردم نبود، افسار خلافت را رها ميكردم.
در كل ميتوان گفت تمامي تلاش امام حسن (ع) پس از قبول صلح اين بود كه اهداف مورد نظرش را از صلح به نتيجه برساند و بر اين اساس در تمام اين مدت به حفظ نيروهاي كيفي و خالص، بازسازي نيروهاي خسته و تفسير صحيح اسلام پرداخت.
تلاش موفق امام حسن (ع) براي بهكرسي نشاندن اهداف صلح باعث شد كه معاويه طرح قتل حضرت را پيگيري نمايد تا بتواند به خواسته ديرين خود يعني تبديل خلافت اسلامي به سلطنت موروثي، جامه عمل بپوشاند. به اين ترتيب سمي مهلك تهيه كرد و آن را توسط همسر آن حضرت به او خوراند.
حضرت پس از مدتي درد و رنج، در روز 28 ماه صفر سال 50 هجري به لقاءا... شتافت. امام حسين (ع)، جنازه ایشان را پس از تغسيل و نماز براي دفن به سوي مسجد و روضه پيامبر (ص) برد ولي سرانجام بر اثر ممانعت بنياميه در بقيع به خاك سپرد.
ثواب عزاداري براي اين حضرت به قدري زياد است كه در اين رابطه رسول خدا (ص) سالها پيش از شهادت امام حسن (ع) فرمودهاند: «هر كس بر حسن گريه كند، چشمش روزي كه ديدهها كور ميشوند (روزقيامت)، كور نميشود و هركس در مصيبت او اندوهگين شود، روزي كه همه دلها اندوهگين است، غم و اندوهي ندارد. زيارت حسن مايه استواري قدمها در قيامت است.»