28 مرداد
شهرزاد با کودتای بیست و هشت مرداد در سال 1332 در تهران آغاز می شود. روزی در کمتر از ساعتی از شهر به قرق قداره کشانی درآمد که از جیب هایشان پول های خارجی بیرون زده بود. همه ماجراها روی سنگفرش داغ خیابان های تهران رخ داد. آن روز که تانک ها شهر را اشغال کردند و شهرزاد در همین نقطه آغاز می شود. جمشید پدر شهرزاد به اخبار رادیو گوش می دهد. کودتای اول شاه در روز 25 مرداد با شکست رو به رو شد و او به بهانه رفتن به شمال، به عراق و بعد از آن به ایتالیا فرار کرد. دکتر مصدق اعلام جمهوری کرد و دکتر فاطمی در بالای روزنامه باختر امروز اعلام کرد: «خائنی که می خواست ایران را به خاک و خون بکشد فرار کرد.» اما در کمتر از چهار روز ورق برگشت. پول ها به جیب قداره کشان رفت. بزرگ آقا شخصیت اصلی فیلم سردسته لات های تهران را جمع کرد و پول ها را میان آن ها تقسیم کرد.
صبح بیست و هشت مرداد ورق برگشت و بهارستان چهارراه مخبرالدوله و لاله زار در قرق قداره کشان بود و کودتای آمریکایی با حمله به خانه دکتر مصدق و نطق فضل الله زاهدی کامل می شود. در مجموعه شهرزاد شب بیست و هشت مرداد در میان هول و هراس دستگیری فرهاد به پایان می رسد اما در تاریخ ایران این ماجرا ادامه دارد.
باختر امروز
فرهاد نامزد شهرزاد خبرنگار و مقاله نویس روزنامه باختر امروز است. روزنامه ای که مدیریت آن را دکتر حسین فاطمی وزیر امور خارجه دکتر محمد مصدق برعهده داشت. ماجرایی که نقطه ثقل داستان بود نیز در دفتر این مجله اتفاق افتاد. دکتر حسین فاطمی این روزنامه را زمانی که هنوز به وزارت خارجه نرسیده بود راه انداخت. نام باختر امروز از ترکیب دو روزنامه باختر و مرد امروز انتخاب شد که فاطمی پیش از تاسیس آن در آن ها قلم زده و به خاطر مقالات انتقادی اش مشهور شده بود. او که پیشنهاددهنده ملی شدن صنعت نفت بود؛ جوان ترین وزیر تاریخ ایران بود که در سی و سه سالگی به وزارت رسید. اما فاطمی و باختر امروز به خاطر انتقادهای بی پروایشان به دربار معروف بودند.
محمدمحیط طباطبایی و جلالی نائینی و رحمت مصطفوی و سپهر ذبیح و ناصر امینی و اسماعیل پوروالی، نصرالله شیفته و سعید فاطمی از اعضای تحریریه باختر امروز بودند. ساختمان دوطبقه باختر امروز در میدان بهارستان قرار داشت و از نخستین جاهایی بود که مورد حمله اراذل و اوباش قرار گرفت و شیشه های آن شکسته و خبرنگارانش مورد ضرب و شتم قداره کشان قرار گرفتند. در سریال شهرزاد هم به دفتر روزنامه حمله می شود و فرهاد که می خواهد خودش را نجات دهد ناخواسته باعث کشته شدن یکی از کسانی می شود که به باختر امروز حمله کرده اند.
کافه نادری
کافه نادری یکی از مکان هایی است که بخشی از اتفاقات مجموعه شهرزاد در آن روی می دهد. فرهاد و شهرزاد در این کافه یکدیگر را می بینند و او گردنبندی با نقش مرغ آمین را به شهرزاد هدیه می دهد. کافه و هتل نادری یکی از قدیمی ترین نقاط تهران است. این کافه در خیابان جمهوری بعد از خیابان سی تیر قرار گرفته است.
در سال 1306 مهاجری ارمنی با نام خاچیک مادیکیانس این کافه را دایر کرد. کافه نادری، در دهه سی و چهل، پاتوق روشنفکرانی مثل صادق هدایت، جلال آل احمد، احمد فردید، سیمین دانشور و نیما یوشیج بوده و بخش زیادی از شهرت کنونی اش را از اعتبار این اشخاص وام گرفته است. خیلی ها معتقدند که بسیاری از غذاهای فرنگی مانند بیف استروگانف و بیفتک و همچنین کافه گلاسه، شاتوبریان، بستنی های فرهنگی، قهوه ترک و فرانسه برای اولین بار در این کافه به ایرانیان عرضه شد. کافه نادری سریال شهرزاد اما کافه نادری امروز نیست. نمای ورودی کافه در شهرک سینمایی ساخته شده و داخل آن البته در یک بنای تاریخ فیلمبرداری شده که چند خیابان بالاتر از کافه نادری است: «باشگاه ارامنه تهران.»
مرغ آمین
در گردن شهرزاد گردنبندی است با تصویر مرغی کوچک شبیه بلبل، این گردنبند را که در تیتراژ و روی کاور سی دی ها هم می شود دید یک نشانه مهم است. در نخستین قسمت سریال فرهاد و شهرزاد با هم در کافه نادری قرار دارند. فرها با هیجان تمام از دیدارش با هوشنگ ابتهاج و احمد شاملو و نیما می گوید و بخش های از شعری معروف از نیما را می خواند: «مرغ آمین دردآلودی است کاواره بمانده/ رفته تا آنسوی این بیدادخانه/ بازگشته و رغبتش دیگر ز رنجوری نه سوی آب و دانه...»
او در این جا داستانی را تعریف می کند که هوشنگ ابتهاج نیز آن را از نخستین باری که این شعر را شنیده در خاطراتش گفته که روزی او به همراه سیاوش کسرایی و مرتضی کیوان و نیما نشسته بودند و بر سر شعر بحث می کردند. به یک باره نیما تصمیم می گیرد تازه ترین شعرش را برایشان بخواند و مرغ آمین را می خواند. ابتهاج به یاد می آورد که صدای پیرمرد آن چنان برای خواندن این شعر طنین داشت که برای آن ها هم عجیب بود. مرغ آمین در شهرزاد نشانه عشق او به فرهاد است. او قسم خورده تا زمانی که گردنبند را در گردن دارد عشق فرهاد را هم کنار خود نگه دارد.
لاله زار
لاله زار نشانه مهمی از تهران قدیم بخصوص تهران دهه سی است. لاله زار با همه بوتیک های آلامد و سالن ها و سینماها. این خیابان در سریال شهرزاد هم نقش مهمی را بازی می کند. اما از لاله زار دهه سی تنها یک خاطره کمرنگ به جای مانده که لا به لای بازار وسایل الکتریکی و روشنایی گم شده است. لاله زاری که شهرزاد در آن قدم می زند و با فرهاد قرار می گذارد اما شبیه لاله زار دهه سی است و این اتفاق تنها به کمک یادگاری علی حاتمی رخ داده است.
هرچند که عوامل مجموعه شهرزاد برای آمدن به لاله زار شهرک سینمایی اول آن را بازسازی کردند و دهه سی را به آن افزودند. گروه طراحی دکور شهرزاد به سرپرستی حسن روح پروری مغازه ها و خیابان لاله زار شهرک سینمایی را بار دیگر طراحی کرده و علاوه بر بازسازی برخی از ساختمان های داخل این خیابان از جمله گراندهتل و سینما تابان و جواهری غازاریان، بیش از سی مغازه جدید که در دهه سی در خیابان لاله زار شناخته شده بودند را به این خیابان اضافه کردند.
دفتر روزنامه باختر امروز که دکتر حسین فاطمی آن را منتشر می کرد یکی از ساختمان هایی است که در شهرک سینمایی غزالی برای مجموعه شهرزاد ساخته شده است. صفحه فروشی بتهوون که در سال 1332 بعد از کودتا توسط مرحوم کریم چمن آرا در لاله زار شروع به کار کرد نیز یکی دیگر از مغازه هایی است که در خیابان لاله زار ساخته شده است.
کاخ سلیمانیه
خانه بزرگ آقا با بازی علی نصیریان یکی از باشکوه ترین لوکیشین ها سریال شهرزاد است. عمارت دوطبقه با معماری ایرانی اواخر دوره قاجار و گچ بری های دستی و پنجره هایی از چوب های اعلی، اهالی منطقه 14 و البته خیابان نبرد آن را به خوبی می شناسند؛ باغ سلیمانیه.
این باغ و کوشک آن که محل خانه بزرگ آقا در آن قرارداد قطعه زمینی بود که علی رضاخان عضدالملک رییس ایل قاجار و نایب السلطنه احمدشاه برای پسرش سلیمان میرزا پشت دروازه دولاب خریداری کرد. این که این باغ چطور چند سال بعد دست به دست چرخید و به دست احمد وثوق الدوله رسید معلوم نیست. او این باغ را از حق دلالی که برای قرارداد 1919 گرفته بود خرید. ساختمان اصلی باغ که خانه بزرگ آقا است در زمان سلیمان میرزا ساخته شده است.
شاید همین دلیل آن بود که وثوق الدوله نام آن را تغییر نداد. این باغ با درخت های انارش شناخته شده بود به باغ اناری هم معروف بود. حسن وثوق الدوله که در اواخر عمر حافظه خود را از دست داده بود، در باغ سلیمانیه زندگی می کرد. علی امینی که بعدها مانند وثوق الدوله نخست وزیر شد و داماد وثوق بود از برگزاری مراسم عروسیش در این باغ در خاطراتش یاد کرده است. باغ سلیمانیه با مرگ وثوق الدوله در میان هفت دخترش مانند سایر اموالش تقسیم شد و بخشی از آن در ابتدای انقلاب تبدیل به پاسگاه شد. چند سال پیش قنات این باغ خشک شد. شهرداری اعلام کرد که بعد از بازسازی تصمیم دارد باغ سلیمانیه را با عنوان پارک بانوان روی همه بگشاید.
دانشگاه تهران
در دومین سکانس شهرزاد معلوم می شود که او دانشجوی رشته پزشکی است؛ دانشجوی پزشکی تهران. بخشی از داستان این سریال در دانشگاه تهران رخ می دهد؛ در دو دانشکده مهم دانشگاه: دانشکده پزشکی و دانشکده ادبیات. دانشکده طب یا همان دانشکده پزشکی دانشگاه تهران یکی از نخستین دانشکده هایی بود که در سال 1313 در زمان افتتاح دانشگاه تاسیس شد. این دانشگاه از تلفیق مدرسه طب دارالفنون و نظام آموزشی جدید در انتهای دانشگاه نزدیک به جلالیه ساخته شد.
مدرسه طب قبل از تاسیس دانشگاه تهران در خیابان ناصر خسرو قرار داشت. با شهرزاد به این دانشکده خواهید رفت و در راهروهای آن حرکت می کنید. اما تنها دانشکده طب نیست. بخش های زیادی از شهرزاد در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران فیلمبرداری شده که فرهاد دانشجوی آن است؛ قدیمی ترین دانشکده دانشگاه تهران. این که می گوییم قدیمی ترین منظور بنای آن نیست.
تاریخ دانشکده ادبیات و علوم انسانی از سال 1269 یعنی سال تاسیس دارالمعلمین مرکزی آغاز می شود، در سال 1307 شمسی که دارالمعلمین عالی به دارالمعلمین مرکزی افزوده شد، طبق اساس نامه ای که در 21 آذرماه 1308 به تصویب مجلس شورای ملی رسید دارالمعلمین به دو شعبه ادبی و علمی تقسیم شد و در 9 اسفند 1312 به دانشسرای عالی تغییر نام یافت. این دانشکده در سال 1313 همزمان افتتاح دانشگاه تهران در همین جایی که حالا قرار دارد ساخته شده است.
کجایی...
از زمانی که صحبت ساخت شهرزاد آغاز شد حضور فردین خلعتبری با همراهی علی رضا قربانی در آن از همه بیشتر قطعی بود. قرار بود موسیقی متن سریال را خلعتبری بسازد و آوازهای آن را علی رضا قربانی بخواند. مانند اتفاقی که در کارهای دیگر فتحی هم رخ داده بود.
در روزهای اول سال 94 شایعه ای منتشر شد که قرار است محسن چاووشی خواننده سریال شهرزاد باشد. شایعه ای که چاووشی رد نکرد اما سازندگان شهرزاد صراحتا تاکید کردند که این سریال با صدای قربانی خواهدبود. اخبار نیز از حضور قطعی خلعتبری و قربانی حاکی بود. اما از چند هفته مانده به آغاز پخش سریال شهرزاد به یک باره تبلیغات شهرزاد با کلیپی همراه شد به اسم همخواب با صدای محسن چاووشی براساس اشعار وحشی بافقی با آهنگسازی و تنظیم بهروز صفاریان.
در این کلیپ ترانه علیدوستی و مصطفی زمانی یک دیالوگ را دکلمه می کنند. البته وقتی سریال منتشر شد، با صدای علی رضا قربانی در تیتراژ اولیه و انتهای آن و آوازهایی به همراه بهرخ شورورزی در میانه موسیقی متن همراه بود. اما در پنجمین قسمت سریال اتفاق تازه ای افتاد در تیتراژ پایانی سریال صدای قربانی حذف شده بود و ترانه کجایی با آهنگسازی محسن چاووشی و صدای خودش با همراهی سینا سرلک منتشر شد. این ترانه به دلیل اشعارش و تناسب آن با داستان این قسمت شهرزاد به سرعت در میان کاربران شبکه های اجتماعی پخش شد و افراد زیادی آن را خواندند و درباره آن نوشتند. معلوم نیست چرا سازندگان شهرزاد به یک باره تصمیم شان تغییر کرد و چاووشی را با قربانی عوض کردند که صدایش خاطره مشترک آثار حسن فتحی از مدار صفر درجه تا پهلوانان نمی میرند است.
رقابت
شهرزاد نخستین تجربه بازیگری سریال ترانه علیدوستی است. او بازیگری گزیده کار است و با همین گزیده کاری برای خود اعتباری کسب کرده است. حضور او در شهرزاد نخستین همراهیش با حسن فتحی بود. او در سریال شهرزاد نقش دختری جوان را بازی می کند از خانواده ای نیمه سنتی که تلاش می کند در آغاز دهه پرهیاهوی تاریخ ایران سری در میان سرها دربیاورد. برخلاف تصور، شهرزاد به عنوان شخصیت اصلی فیلم در مقابل بزرگ آقا قرار می گیرد. بزرگ آقایی که نقش پدرخوانده را بازی کرده و برای سرنوشت همه آدم ها تصمیم می گیرد. تلاش شهرزاد برای خارج شدن از زیر سایه. بزرگ آقا، زندگی او و داستان شهرزاد را شکل می دهد.
داستانی عاشقانه که در بستری مافیایی شکل می گیرد. تقابل میان ترانه علیدوستی و علی نصیریان به عنوان دو بازیگر اصلی این مجموعه در پنج قسمت نخست مجموعه نقطه ثقل درام است. نقطه ثقلی که حضور فرهاد و قباد- یعنی مصطفی زمانی و شهاب حسینی به عنوان دو مردی که قرار است در زندگی شهرزاد قرار بگیرند- را در حاشیه خود قرار داده است. در رقابت میان او و بزرگ آقا چه کسی برنده خواهدشد؟ رقابتی که علاوه بر ساختار دارم نوعی قرار گرفتن دو نسل متفاوت از بازیگری ایران در مقابل یکدیگر است.
دستیار آقا بزرگ
مجموعه شهرزاد بیش از 50 بازیگر شاخص سینما و تئاتر و تلویزیون را با خود همراه کرده است. اما شاید مهمترین سورپرایز این مجموعه حضور ابوالفضل پورعرب، جوان اول سینمای دهه هفتاد در مقابل دوربین این مجموعه با چهره های تازه بود. آخرین تصویری که پیش از شهرزاد از پورعرب وجود داشت تصویری بیمار در مجموعه وضعیت سفید بود.
در چند سال گذشته اخباری از بیماری سخت پورعرب منتشر شد. اخباری که عدم حضور این بازیگر در عرصه تصویری آن را جدی تر می کرد. او حالا بعد از طی دوره بیماری بار دیگر با شهرزاد آمده است و به عنوان مشاور و دستیار بزرگ آقا بازی می کند. هنوز معلوم نیست نقشی که پورعرب بازی می کند تاثیری در روند فیلم شهرزاد خواهد گذاشت اما این نکته قطعی است که پورعرب بازگشته تا بار دیگر از اعتبار بازیگریش دفاع کند. پورعرب را می توان بی شک، جوان اول فیلم های سینمایی دهه هفتاد نامید. او با بازی درخشانش در فیلم سینمایی «عروس» به عنوان اولین فیلمش، تبدیل به یک ستاره سینمایی شد و در سال 1375، جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد را برای بازی در فیلم مردی شبیه باران به کارگردانی سعید سهیلی از آن خود کرد.
دهه هفتاد برای بازیگر قهاری چون او، پرکارترین سال ها به حساب می آمد، مخاطبان بازی و چهره اش را دوست داشتند و پورعرب به حق سنگ تمام می گذاشت. کارگردانان به دلیل محبوبیت او فروش فیلمشان را تضمین شده می دیدند و او با پیشنهادات متعددی رو به رو بود. فیلم های «قربانی»، «نرگس»، «آواز تهران»، «چهره»، «بهشت پنهان»، «مردی شبیه باران»، «غریبانه»، «مردی از جنس بلور»، «عشق کافی نیست» و «دست های آلوده» بخشی از آثار سینمایی این سوپراستار است. او در قاب تلویزیون نیز خوش درخشید و بازی استادانه او در سریال «مسافر»، مخاطبان بسیاری را پای سریال نشاند.
جالی خالی
ابوالفضل پورعرب اما تنها سورپرایز بازیگری شهرزاد نیست. در این مجموعه بعد از مدتی دوری بازیگری شاهد حضور جمشید هاشم پور در عرصه بازیگری هستیم. هاشم پور ستاره بدون رقیب سینمای دهه 60 و اوایل دهه 70 که بازی در بیش از 100 عنوان فیلم سینمایی را در کارنامه اش دارد، سرانجام به بازی در یک سریال رضایت داد. هاشم پور که همه او را با زینال بندری می شناسند دوره های متفاوت بازیگری را تجربه کرده است. از نقش ستاره فیلم های اکشن به بازی های سختی در فیلم هایی چون واکنش پنجم روی آورد. هاشم پور هم مانند پورعرب در چند سال گذشته بیمار بود و در عرصه تصویری کمتر حضور داشت. اما با شهرزاد در گریم متفاوت سعید ملکان بار دیگر بازگشته است.
سریال «شهرزاد» در حالی به عنوان اولین تجربه سریالی «جمشید هاشم پور» محسوب می شود که او پیش از این قرار بود در یکی دو سریال بازی کند که البته از این بین بازی او در مجموعه «مختارنامه» جدی تر بود. او حتی تا مرز تست گریم هم رفت و قرار بود در نقش «مختار» جلوی دوربین میرباقری برود که سنگینی پروسه تولید و مسائلی از این قبیل موجب شد او قید بازی در این سریال را بزند. تا لحظه نوشتن این مطلب هنوز جز عکس هاشم پور از تست گریم، هیچ بازی از او دیده نشده اما به نظر می رسد که هاشم پور در دوره تازه ای از بازیگری خود را آغاز کرده است.
تاریخ
حسن فتحی با شهرزاد یک بار دیگر قدم در مسیر تاریخ گذاشته است. تجربه ای که کارگردانی چون او با آثاری چون شب دهم، مدار صفر درجه، روشن تر از خاموشی و پهلوانان نمی میرند و پستچی دوبار در نمی زند امتحانش را در آن پس داده است. اما تاریخ در شهرزاد برای فتحی یک وسیله است برای بیان داستانی که در مدیوم شبکه خانگی آن را ارائه داده است. داستان شهرزاد هرچند با بیست و هشت مرداد آغاز می شود اما می تواند قائم به تاریخ نباشد و در هر دوره تاریخی رخ دهد این که چرا او این دوره تاریخی را دستاویز سریال خود قرار داده پاسخی است که باید برای دانستن آن تا پایان شهرزاد صبر کرد.