حضور در شبکه های اجتماعی به معنای این نیست که بازاریابی شما روی آنها در بهترین حالت خود در حال انجام است. در ادامه ۳ موردی را از نظر خواهید گذراند که به شما نشان می دهند حداقل یک جای کارتان ایراد دارد. برای درست کردن استراتژی بازاریابی دیجیتال خود به راه حل های ارائه شده برای هر مورد احتیاج خواهید داشت.
۱- هیچ نتیجه ای در کسب و کار خود نمی بینید
راه حل: «نتیجه» معانی متفاوتی می تواند داشته باشد؛ آگاهی بیشتر از برند، شناخته شدن به عنوان یکی از خبره های صنعت، افزایش فروش یا نرخ تبدیل، شخصیت بخشیدن به برند، خدمت رسانی به مشتریان و یا چیزی کاملاً متفاوت با اینها.
امکان ندارد حضور شما در شبکه های اجتماعی همه ی این نتایج را با هم برایتان به ارمغان بیاورد، بنابراین برای شروع تنها روی یک یا دو هدف متمرکز شوید. ببینید اولویت اصلی تان کدام است و سپس به این فکر کنید که چگونه می توان از شبکه های اجتماعی برای رسیدن به این هدف، بهره ی استراتژیک تری گرفت.
۲- حس می کنید صدایتان شنیده نمی شود
راه حل: ممکن است شبکه ی اجتماعی مورد نظر خود را درست انتخاب نکرده باشید. برای نمونه، اگر شرکتی هستید که اکثر مشتریانتان را جمعیت روستایی تشکیل می دهند، روی توئیتر هیچ نتیجه ای نخواهید گرفت.
بر اساس پژوهش تازه ای که از سوی مرکز تحقیقاتی Pew منتشر شده است، پلتفرم توئیتر در میان جمعیت شهری محبوب تر است. هیچ قانونی وجود ندارد که به شما بگوید حتماً باید روی تمام پلتفرم ها حضور داشته باشید، بنابراین آنهایی را انتخاب کنید که با مخاطبانتان همخوانی دارند.
نکته: برای اطمینان بیشتر، می توانید نام یکپارچه ی خود را روی تمام پلتفرم های اجتماعی به ثبت برسانید اما از آنها استفاده نکنید. با این کار هم جلوی سوء استفاده های احتمالی را می گیرید و هم در آینده در صورت لزوم می توانید با همان نام از آن پلتفرم بهره بگیرید؛ بدون آنکه نگران ثبت شدن آن توسط دیگران باشید.
اما از کجا بفهمیم کدام شبکه ی اجتماعی میان مخاطبان ما محبوب تر به شمار می رود؟ ابزار تحلیلی Google Analytics وبسایت خود را نگاه کنید تا ببینید کدام شبکه های اجتماعی ترافیک بهتری به سمت وبسایتتان فرستاده اند. این همان جایی است که باید روی آن حضور فعال و با مخاطبان خود تعامل داشته باشید.
۳- میزان لایک، اشتراک گذاری و نظرها کم است
راه حل: آیا بیش از حد خودتان را تبلیغ می کنید؟ نگاهی به شبکه های اجتماعی MailChimp بیاندازید. این شرکت خدمات ایمیلی می فروشد، اما محتوایی که روی شبکه های اجتماعی خود قرار می دهد روی این موضوع تمرکز دارند که چگونه می توان از آزاردهندگی ایمیل اندکی کاست. برای مثال یکی از توئیت های اخیر آنها این بوده است: «تقویم محتوایی ما، بسیار خوشحالمان کرده است.
شما هم باید یکی از این تقویم ها داشته باشید. چرایش را می توانید اینجا بخوانید (لینک مطلب مورد نظر)». Saddleback Bags نیز محصولات چرم می فروشد. اما محتوای شبکه های اجتماعی آن اغلب روی زندگی ماجراجویانه ی کسانی تمرکز دارد که از این محصولات استفاده می کنند.
نقطه ی مشترک نمونه های بالا این است که هر دو به جای آنکه روی شبکه های اجتماعی خودشان را تبلیغ کنند، برای مشتریانشان ارزش خلق می کنند. فکر کنید ببینید محصولات شما از چه راه هایی می توانند برای مردم مفید واقع شوند.
بافتار بزرگ تری که شرکت شما در آن فعالیت می کند را نیز در نظر بگیرید. این همان چیزی است که مشتریان از شما می خواهند و اگر این خواسته ی آنان را پاسخ دهید، آن را دوست خواهند داشت، با دیگران به اشتراک خواهند گذاشت و درباره اش نظر خواهند داد.