اتحاد در طراحی و کارگردانی عکسهای این نمایشگاه، سعی داشته هم با استفاده از مدلهایی از میان بازیگران مطرح سینمای ایران مثل بهاره کیان افشار و مینا ساداتی و هم با استفاده از همسر چهرهای همواره جنجالی در شبکههای اجتماعی، وجه مردم پسند و پرسروصدای نمایشگاهش را حفظ کرده باشد و هم با به کارگرفتن یکی از حرفهای ترین ویدیوپرفورمنسرها به عنوان مدل، مولفههای حرفهای اثرش را نیز از رنگ و لعاب نینداخته باشد.
نمایشگاه «سربازان و اسبانی که جاماندند» که قسمت دوم از فصل دوم مجموعه «رازورزی» علی اتحاد است به همین دلیل با استقبال گسترده هنرمندان سینما و تجسمی همراه بوده است. گزارش تصویری افتتاحیه این نمایشگاه را در بخش 360 مدآنلاین میخوانید و میبینید. اما در این گزارش، میخواهیم شما را با چهار مدل نمایشگاه او بیشتر آشنا کنیم.
بهاره کیانافشار؛ پر طاوس روی شانه زن سرباز
بهاره کیانافشار را به عنوان بازیگر سینما و تلویزیون میشناسیم اما او وقتی دید علی اتحاد در قطعات پیشین مجموعه «سربازان...» از نیکو ترخانی، یغما گلرویی و همسرش به عنوان مدل عکسها استفاده کرده تصمیم گرفت در فاز دوم این مجموعه که شامل عکسهای چیدمان شده و دستکاریشده است و تمثالهایی تاریخی-اسطورهای را بازنمایی میکند، جلوی دوربین او برود.
کیانافشار در واقع مدل اصلی عکسهای اتحاد در این مجموعه بوده است. او در چهار عکس از این نمایشگاه حضور دارد؛ حضوری متفاوت با طراحی لباسهایی خاص، چهرهپردازی متفاوت. در یکی از عکسها او طوماری به دست دارد و در دیگری پیهسوزی را به دست گرفته و به یک اسب مینگرد و در یکی دیگر، پر طاووس بر شانه دارد. در عکس دیگری نیز او را دست به سینه و با سر اسبی پشت سرش میبینیم. این روزها فیلم «بارکد» و «کفشهایم کو» با بازی او در حال اکران است. کیان افشار تنها مدل عکسهای اتحاد بود که در افتتاحیه نمایشگاه حضور نداشت.
مینا ساداتی؛ شمشیر متناسب با آرایش جنگیِ صورت
متفاوتترین چهرهپردازی مدل عکسهای اتحاد در نمایشگاه «سربازان...» مربوط به مینا ساداتی است. او مدل تنها یکی از عکسهای این نمایشگاه است. مراسم افتتاح این نمایشگاه، برای ساداتی بسیار جذاب بود تا آنجا که او به همراه همسرش بابک حمیدیان بارها در کنار عکس خودش با بازدیدکنندهها سلفی گرفت. لباس بلند سرتاسر مشکی با رگهای از قرمز به همراه شمشیری که به دست دارد و او را به همراه چهار سرباز سپر و شمشیر به دست دیگر نشان میدهد، عکس ساداتی را به متفاوتترین اثر این مجموعه تبدیل کرده است.
آتنا حبیبی؛ همسر یغما گلرویی و مدلینگ
آتنا حبیبی چه دوست داشته باشد چه نه، پیش و بیش از اینکه به عنوان بازیگر تئاتر و پرفورمنسآرتهای دوستش نیکو ترخانی و علی اتحاد شناخته شود، به عنوان همسر دوم یغما گلرویی معروف است. «عروس و مرده» البته اثری است با بازی او که این بار نه تئاتر است و نه ویدیوآرت؛ بلکه فیلم بلندی است به کارگردانی صمیمیترین دوستش نیکو ترخانی که او نیز یکی از مدلهای نمایشگاه اتحاد است؛ اتحادی که تدوین این فیلم بلند سینمایی را به تهیه کنندگی ابراهیم ابراهیمیان، کارگردان فیلم فعلا توقیف شده «عادت نمی کنیم» انجام داده است.
حبیبی علاوه بر اینها در یک نمایشنامهخوانی با عنوان «زمزمههای پشت در شهروند درجه دو» به همراه لیلا برخورداری، الهه حصاری، تینا آخوندتبار و شبنم قلی خوانی نیز شرکت کرده است. او در نمایشگاه «سربازانی و اسبانی که جا ماندند» به عنوان مدل دو فریم ازعکسها حضور داشته است. در هر دوی این عکسها البته به خاطر زاویه خاص دوربین و چیدمان مورد نظر عکاس و کارگردان، صورت او چندان پیدا نیست.
نیکو ترخانی؛ ویدیو آرتیست، نقاش و بازیگری با کفشهای پاشنه بلند
نیکوترخانی، هم نقاش است و هم بازیگر و کارگردان. سال گذشته بود که او به همراه چهار زن فیلمساز ایرانی از جمله رخشان بنیاعتماد برای شرکت در جشنواره «زن فیلم مقاومت» که از سوی آکادمی ولانتد به نمایشگاه گردانی سودابه زهرایی در سالن کنسرت شهر گوتبرگ برگزار میشد، راهی سوئد شد. در آن جشنواره، دو ویدئو پرفورمنس از ترخانی با عنوان «داغ ننگ» و «نوزایش» به نمایش درآمد.
متولد 1360 تهران و دانش آموخته رشته پزشکی است. نقاشی را زیر نظر آیدین آغداشلو و بهنام کامرانی فرا گرفته اما از پنج سال گذشته به ساختن ویدئوپرفورمنس روی آورده است. او البته به عنوان یک نقاش در یک فیلم بلند سینمایی هم بازی کرده اما هنوز این فیلم اکران نشده است.
ترخانی از هنرمندانی است که ایدههای متفاوتی درباره هنر خودش و نسبت آن با موضوعات غالبی چون فمینیسم و ... دارد. مثلا او میگوید: «روزهای اولی که وارد صحنه هنرهای تجسمی ایران شدم و به طور جدی از گالریها بازدید میکردم و تلاش میکردم تا برای خودم جایگاهی دست و پا کنم؛ حرفهای عجیبی میشنیدم. منی که تحصیلاتم پزشکی بود و به خیال خودم وارد فضایی بسیار روشنتر و بازتر شده بودم در مواجهه با چنین جملاتی دچار بهت میشدم: «او هیچوقت هنرمند نخواهد شد؛ این چه وضع لباس پوشیدن است؟». خوب لازم شد راجع به پوشش انتخابی خودم توصیحی بدهم: من اکثرا کفشهای پاشنه بلند میپوشم و لباسهایی با رنگهای تند میپوشم. لازم نبود خیلی فکر کنم تا بفهمم خواستگاه چنین جملات و اظهار نظرهایی کجاست.
نوع کج و کوله و ناقصی از فمینیسم نسل اول در جمع روشنفکران ایرانی بسیار باب بود و هست. در این که کار من بعد فمینیستی و اکتیویستی دارد شکی نبود؛ اما بیشینه جمعیت هنرهای ایران -که اکثرا هم به تهران محدود میشود- پوشش من را در تضاد با نگرش غالب در کارهایم میدانستند. اشکالی در اظهار نظر و رای دادن نیست؛ اما مگر نه اینکه فرد روشنفکر به این راحتی در مقابل مسائل موضع نمیگیرد؟!
در ایام کهنتر زنان برای خود زیورآلات میساختند و به خود میآویختند؛ حتی زنان نئاندرتال به درست کردن گردنبند با اشیاء مختلف میپرداختند.
به عقیده من زنانی که هنوز همانند فمینیستهای نسل اول٬ جذابیت و خصوصیات زنانه را از خود دریغ میکنند تا راه بر «نگاه خیره مردان» ببندند؛ جنسیت خود و زنانگی خود را انکار میکنند .به زعم من این افراد در لایههای پنهان ذهن خود «زنانگی» خود را مایه شرمساری میدانند و با پنهان کردن آن سعی در ایجاد برابری ظاهری دارند. من عقیده ندارم که مردان و زنان برابراند. اصلا معنی واژه «برابری» چیست؟ ما انسانهایی هستیم با نیازهای متفاوت و گاه احساسات متفاوت. انکار «آنچه هستیم» ما را قویتر یا برابر نمیکند؛ بلکه از ما اشباحی سرگردان میسازد؛ که «هستی» و «چیستی» خود را نیز به درستی نمیشناسند».