شواهد بسیاری وجود دارد که ممکن است ما را از تاثیرگذاری ارتباطات مجازی برای نجات جهان ناامید کند. شبکهها انگار ما را به سبک زندگی کودکانه و نامعقولی سوق میدهند که در آن نشر و بازنشر محتوای سرگرمکننده، جوک و شوخی و سر به سر گذاشتن با یکدیگر، تحقیر پدیدههای جدی و واقعی، بیاخلاقی، سطحینگری و توهین و فرافکنی حرف اول را میزند. اما این همه، تنها کاربرد شبکهها نیست. نگاهی دقیقتر به شبکههای اجتماعی میتواند قدری از دلسردی ما بکاهد.
در سال گذشته میلادی و در همین دنیای درهم و برهم و آشفته، رویدادهای فوقالعادهای شکل گرفت. در پایان این سال فهرستی که توئیتر از پرترندترین هشتگهای خود ارائه کرد، حرفهای دیگری برای گفتن داشت. برخلاف تصویر ناامیدکننده بالا، در این فهرست به جای تمجید از ستارگان سینما، تگهای شخصی و خصوصی، ترویج نام و یا توهینهای احمقانه (که سطح شبکههای اجتماعی را به پایینترین حد نزول میدهد) هشتگهایی دیده میشود که جهان را تغییر دادهاند.
تولد #دو خط متقاطع
پس از تولد توئیتر در سال 2006 دو سالی طول کشید تا موتور این شبکه اجتماعی اندکی گرم شود. حالا این سایت، جای پای خود را به عنوان بزرگترین محفل عمومی برای «پچپچهای» زنده در سراسر جهان محکم کرده است. بسیاری بر این باورند که این شبکه اجتماعی، هشتگ به هشتگ شیوه ارتباطات را در جهان تغییر داده است.
برخی میگویند توئیتر جایی برای فرونشاندن هوسهای گذرای کاربران است: جایی که کاربران در آن به دیگران میگویند چه کتابی خواندهاند، برای شام چه غذایی میل خواهند کرد یا با هم، پشت سر یک چهره سینمایی غیبت میکنند و از کفش و لباسش ایراد میگیرند. اما واقعیت فراتر از این تصویر است. گرچه تعداد کاربران این شبکه به دلیل وجود رقیبی قدرتمند به نام فیسبوک محدود مانده است اما هیچ شبکهای در دنیا نفوذ توئیتر را ندارد و به جرات میتوان گفت توئیتر این نفوذ و تاثیرگذاری را مدیون و مرهون مهمترین ابداع خود یعنی #هشتگ است.
تا پیش از توئیتر، علامت دو خط متقاطع یا نشانه پوند بود یا فقط دکمهای که روی صفحهکلید تلفنها به چشم میخورد اما حالا، برچسب یا نشانه گروهها و افرادی است که در مورد یک موضوع واحد توئیت میکنند یا پست میگذارند. هشتگها اما، به توئیتر محدود نماندند. به زودی به شبکههای دیگری مانند اینستاگرام، تلگرام و... راه پیدا کردند و دنیای مجازی را به تسخیر درآوردند. این روزها هر جنبش و کمپین و هر نقد و انتقاد و حرف و کلامی، بیهشتگ در فضای شبکهای رد و بدل نمیشود.
دنیای تجارت شاید، یکی از مهمترین عرصههایی باشد که همگام با تحول در ارتباطات مجازی، دستخوش تغییر شده است. تا همین چندی پیش، نامه گلایهآمیزی به یک شرکت مینوشتید و روزها و هفتهها منتظر میماندید تا تلفنتان زنگ بخورد یا پاسخی به صندوق ایمیلتان ارسال شود. دست آخر هم چیزی عایدتان نمیشد.
این شیوه دیگر به تاریخ پیوسته است. حالا این شرکتها هستند که در کابوس انتشار ویروسی انتقادات و شکایات در شبکههای مجازی خواب آرام ندارند؛ گلایه خود را توئیت کنید و اندکی منتظر بمانید؛ دنیای شبکهای حقتان را خواهد گرفت! توئیتهای منفی میتوانند توفانی به پا کنند و کسب و کارهای بزرگ را از رونق بیندازند. و این موثرترین راه برای آن است که یک کمپانی وادار به اصلاح سیاستهای نادرست خود شود.
اما شبکههای اجتماعی، برای دنیای تجارت فقط کاربرد منفی ندارند. در بازارهای مالی بسیاری افراد از این شبکهها استفاده میکنند تا گمانهزنیهای خود را در مورد آینده کسب و کار منتشر کنند. پژوهشگران میگویند با تحلیل تمامی توئیتها میتوان حدس قریب به یقین زد که دستکم در شش روز آینده در بورس چه اتفاقاتی رخ خواهد داد!
در حوزه سیاست نیز قابلیتهای انقلاب هشتگی از دید سیاستمداران پنهان نمانده است. دیوید کامرون که زمانی ناسزاهایش به توئیتر بر سر زبانها بود حالا یکی از مهمترین چهرههای سیاسی در این شبکه اجتماعی است. سیاستمداران، این شبکهها را برای برقراری ارتباط مستقیم با شهروندان و اعلام زنده و آنی تصمیمات و اقدامات خود به کار میگیرند. نه فقط توئیتر، بلکه تمام شبکههای اجتماعی به اندازهای در انتخابات سیاسی اهمیت پیدا کردهاند که هر حزب و هر کاندیدا تیمی را به تحلیل پستها و توئیتهای روزآمد در شبکهها اختصاص میدهد تا بتواند رفتار سیاسی طرفداران یا رقبای خود را پیشبینی کند.
البته توئیتر و هشتگ به خودی خود نمیتوانند برنده انتخابات باشند اما بیتردید، یکی از موثرترین ابزارهای کمپینهای تبلیغاتی سیاستمداران محسوب میشوند. نقش این شبکهها به ویژه برای رساندن پیام به کاربرانی که به رسانههای سنتی و دیگر ابزارهای سیاسی احزاب اعتماد ندارند، اهمیت بیشتری دارد.
این روزها اخبار فوری هم از ابزار هشتگ بهره فراوان میبرند؛ اخبار مهم، اولین بار در توئیتر منتشر میشوند. حال خبر مرگ رهبر طالبان باشد یا رسوایی کمپانی میتسوبیشی یا حتی ازدواج یا بارداری یک هنرپیشه، توئیت آغازگر روایتهای خبری رویدادهاست. به نظر میرسد اتاق خبر جهان به شبکههای اجتماعی منتقل شده است. این شبکهها هم منبع و هم پلتفورم انتشار اخبار شدهاند. خبرنگاران هم، چنان به این شبکهها وابسته شدهاند که هر از گاهی لازم است به آنها یادآوری شود رسانه اصلی خود را فراموش نکنند. سردبیر اسکاینیوز در ایمیلی به خبرنگاران خود مینویسد: قبل از آنکه خبر را در شبکههای اجتماعی پست کنید، گزارش آن را روی میز تحریریه بگذارید!
این دنیای جدید البته آشفتهبازاری در حوزه خبر ایجاد کرده است که در آن تشخیص خبر واقعی از دروغ و دغل آسان نیست. همه چیز، از تصاویر ساختگی و نقلقولهای دروغین گرفته تا اکانتهای تقلبی میتواند به بحران در دنیای واقعی منجر شود.
توئیت بنیاد ملاله در حمایت از کمپین بازگرداندن دختران نیجریایی، پنج هزار بار ریتوئیت شد.
کنشگرایی (اکتیویسم) از دیگر حوزههایی است که به مدد جنبشها و کمپینهایی که در فضای مجازی به راه میافتند چهره دیگری به خود گرفته است. از فمینیستهایی که برای برابری جنسیتی تلاش میکنند تا مدافعان محیط زیست که دغدغه گرمایش زمین را دارند هر کدام از ابزار هشتگ بهره میگیرند تا ضمن هوشیارسازی افکار عمومی، تغییراتی در رفتار سازمانها، سیاستمداران یا مردم ایجاد کنند. در سال 2012 تلاشهای لورا بیتز، نویسنده فمینیست بریتانیایی، سبب شکلگیری جنبش موفقی شد که فیسبوک را واداشت تا صفحاتی را که به خشونتهای جنسی میپرداختند، ببندد.
و در توئیتر بود که فالوئرهای خانم بیتز توانستند بزرگترین مشتریان تبلیغات در فیسبوک مانند کمپانی داو یا امریکن اکسپرس را تحت فشار قرار دهند. کنشگرایی در شبکهها همیشه به رهبر نیاز ندارد. بیز استون، یکی از موسسان توئیتر، در مقالهای نقش این شبکه در کنشگرایی را به مهاجرت دستهجمعی پرندگان تشبیه میکند؛ رهبری وجود ندارد اما گروه قدرتمند و چالاک به راه خود ادامه میدهد. او به کاربرد گسترده این شبکه در میان فعالان کشور چین اشاره میکند (در چین توئیتر بلاک است) و یادآور میشود در بهار عربی، مهمترین سلاح مخالفان برای انتشار اخبار و تصاویر انقلاب و فراخوان برای تجمعات اعتراضآمیز، توئیتر بوده است.
و اینها تنها حوزههایی نیستند که به واسطه جنبشها و کمپینهای فضای مجازی متحول شدهاند، دنیای ورزش، هنر، چهرهها و حتی زندگی روزمره افراد نیز در این دنیا منقلب شده است.
هشتگهایی که جهان را تکان داد
#BarCamp نخستین هشتگی بود که در تاریخ شبکههای اجتماعی به کار رفت. از سال 2007 که کریس مسینا از این هشتگ استفاده کرد تا سبب ارتباط علاقهمندان به «همایش غیرحضوری تکنولوژی جهانی» شود چند سالی طول کشید تا جهان به قدرت واقعی هشتگ پی ببرد. از سال 2011 که جنبش تسخیر والاستریت (#OccupyWallSreet) به مدد شبکههای اجتماعی گسترهای جهانی پیدا کرد تاکنون، دیگر هر روز و هر لحظه میتوان منتظر زایش یک هشتگ قدرتمند در شبکههای اجتماعی بود.
در فهرستی که سال گذشته توئیتر منتشر کرد هشتگ «برای پاریس دعا کنید» (#PrayForParis) در صدر پرترندترین هشتگهای این شبکه قرار داشت. این کمپین، نشانگر انسجام و همدلی بیسابقه مردم سراسر جهان برای ابراز نفرت از تروریسم بود. هشتگ «برای پاریس دعا کنید» در مرکز توجه و اهمیت قرار گرفت نه فقط به این دلیل که نشان داد ظرفیت بشر برای همدلی بسیار است، بلکه توانست ثابت کند شبکههای اجتماعی میتوانند مرزهای جغرافیایی را در همراهی با یک جریان بشردوستانه بشکنند. در دورانی که قتل و جنگ و ویرانی به تصویری طبیعی از زندگی روزمره ما تبدیل شده است و گاهی حتی در پوشش خبری رسانههای سنتی هم جایی پیدا نمیکند شبکههای اجتماعی نشان دادند که میتوانند چشم جهان را به روی وقایع دردناک بشری بگشایند.
هشتگ «برای پاریس دعا کنید» انعکاسی از اتحاد مردم جهان برای مقابله با تروریسم بود اما گفتمان دیگری را نیز برانگیخت. چرا دنیا تنها زمانی تکان میخورد که بخشهای خاصی از آن (کشورهای برتر) در معرض تهدید قرار میگیرند؟ این هشتگ سبب شد بسیاری بیندیشند چرا وقتی با آوارگان و پناهجویانی که به دنبال تغییر زندگی غیرقابلتحمل خود بودند با عشق و پذیرش برخورد نشد، از خود واکنشی نشان ندادند. برای پاریس دعا کنید، بیتفاوتی سیاسی جهان را در قبال جهان سوم دوباره به چالش کشید.
شاید به همین دلیل بود که هشتگ «آوارگان خوش آمدید» (#RefugeesWellcome) نیز به یکی از هشتگهای پرترند توئیتر تبدیل شد. کمپینی که با انتشار تصویر بیجان کودک سهساله سوری در سواحل اروپا کوشید به جهان یادآور شود باید نگاه خود را به حق زندگی برای دیگران، تغییر دهد.
هشتگ «تسخیر والاستریت» توانست دامنه این کمپین را در سراسر جهان گسترده کند.
در توئیتر البته، همه کمپینها برای مقابله با چیزی شکل نگرفتهاند. کمپینهایی هم به مبارزه برای چیزی منجر شدهاند. جنبشهایی که برای آگاهی جهان از حقوق بشر، آزادی بیان، حقوق زنان یا برابری به راه افتادهاند از این قبیلاند و در میان آنها جنبش «زندگی سیاهپوستان اهمیت دارد» به هشتگ برتر توئیتر تبدیل شده است. #BlackLivesMatter هشتگی بود که برای این جنبش شکل گرفت و توانست بخشهایی از جهان را که هنوز نژادپرستی در آن بیداد میکند به لرزه درآورد.
در تابستان سال 2014 ویدئوها، تصاویر و روایتهایی از خشونت نیروهای پلیس نسبت به سیاهپوستان بیدفاع به طور گستردهای در شبکههای اجتماعی منتشر شد و زمینه را برای گسترش کمپینی آماده کرد که میخواست به خشونتهای نژادی پلیس پایان دهد. BLM جرقهای بود که خرمن گفتمان عمومی در مورد رفتارهای افراطی پلیس با گروههای اقلیت و کشته شدن شهروندان آفریقایی آمریکایی را مشتعل کرد و توانست آن را به یک حرکت ملی و بینالمللی تبدیل کند.
گرچه هشتگ BLM در جولای سال 2013 خلق شده بود اما تا پیش از تابستان 2014 به ندرت استفاده میشد. در پی قضاوت ناعادلانه دادگاه در مورد قتل یک سیاهپوست جوان، هشتگی که تنها در 2300 توئیت به کار رفته بود، در مدت یک روز به 103 هزار ترند رسید. محققان معتقدند پستهایی که فعالان اجتماعی در مورد این دادگاه در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشتند، در افزایش انفجاری ترند هشتگ تاثیر بسزایی داشت.
BLM نشان داد مخالفان و مدافعان دیگر نیازی ندارند به امید رسانههای خبری جریان اصلی بنشینند بلکه میتوانند با بهرهگیری از شبکههای اجتماعی روایت خود از رویدادها را به آسانی به یک جریان تبدیل کنند. در واقع فعالان اجتماعی آمریکا، برای مبارزه با بیتفاوتی یا انفعال رسانههای جریان اصلی نسبت به خشونت نژادی پلیس، این روایت جایگزین را در شبکههای اجتماعی به راه انداختند. کمپین «زندگی سیاهپوستان اهمیت دارد» درس دیگری نیز داشت. فعالانی که آغازگر این کمپین بودند توانستند با تحریک حساسیت اخلاقی گروههای غیرفعال نظیر ستارگان سینما، سیاستمداران، اخلاقگرایان آنلاین و شهروندان عادی که خود به بازنشر و ریتوئیت محتوای کمپین دامن زدند، دامنه تاثیرگذاری آن را گستردهتر کنند.
دو سال قبل نیز توئیتر منشأ حرکتهای کمنظیری بود. در سال 2014، «اما واتسون» هنرپیشه هالیوود و سفیر صلح سازمان ملل کمپین #HeForShe را به راه انداخت؛ جنبشی جهانی که هدف آن جلب مشارکت و حمایت پسران و مردان برای مبارزه با نابرابری جنسیتی بود. اندکی بعد مردان سرشناس و مطرح جهان حمایت خود را از کمپین توئیت کردند و دیگران را نیز به مشارکت فراخواندند. در مدت کمتر از چند هفته «فمینیست» از یک واژه ناخوشایند و پلید، به شعاری تبدیل شد که حتی باراک اوباما به صراحت از آن حمایت کرد. او با ارسال توئیتی بدین مضمون و با هشتگ #HeForShe در حمایت از جنبش نوشت: مشارکت فعال زنان در سیاست و اقتصاد یک کشور شانس موفقیت جامعه را افزایش خواهد داد.
زندگی سیاهان اهمیت دارد- یکی از پرترندترین هشتگهایی که توانست رفتارهای نژادپرستانه جهان را دوباره به چالش بکشد.
کمی پیش از این نیز کمپین دیگری به راه افتاده بود تا سبب نجات جان 276 دانشآموز دختری شود که توسط نیروهای بوکوحرام در نیجریه ربوده شده بودند. بانوی اول آمریکا، میشل اوباما و بنیاد ملاله از اولین چهرهها و موسسات مطرحی بودند که به کمپین پیوستند. در کمتر از چند هفته هشتگ #BringOurGirlsBack میلیونها بار توئیت شد.
در همان زمان هم، بسیاری مردد بودند که چنین مشارکتی فقط حس خوبی به کاربران توئیتر میدهد یا در دنیای واقعی هم به اتفاق مثبتی منجر خواهد شد؟ اما حقوقدانانی که پشت این کمپین بودند نظر دیگری داشتند. به اعتقاد آنان این جنبش، سبب جلب توجه جهان به رویدادی شد که در نبود شبکههای اجتماعی بیشک، پشت ابر پنهان میماند. یکی از این حقوقدانان نیجریه به واشنگتنپست میگوید: تا پیش از شکلگیری جنبش «دختران ما را بازگردانید»، در مورد گروگان گرفته شدن دختران ما، سکوت مطلق خبری حاکم بود.
توئیتها و هشتگها به روشهای عامهپسند هم به بهبود جهان کمک کردهاند. با نگاهی بدبینانه، توئیتر شاید اقیانوسی از سلفی و توئیتهای ابلهانه و عکس از غذا باشد. اما ... آیا واقعاً میخواهید عکس دیگری از میز غذای همکارتان ببینید؟ پس باید به یک جنبش بپیوندید؛ جنبشی که به همین شیوه به سیر کردن گرسنگان جهان کمک میکند. کمپینی به نام #MealForMeal توانست بیش از 300 هزار وعده غذایی برای محرومان جهان گردآوری کند.
این تنها یکی از مثالهایی است که نشان میدهد کمپینهای مجازی شبکههای اجتماعی در دنیای واقعی هم جامه عمل میپوشند. کمپین «سلفی بدون آرایش» (#NoMakeUpSelfie) هم به همین ترتیب توانست میلیونها دلار برای مطالعات بیماری سرطان گردآوری کند و به نمونهای تبدیل شد که اثبات میکند کنشگرایی در شبکههای اجتماعی، فقط در گوشی موبایل یا لپتاپ باقی نمیماند. میتوان به تغییر دنیا با هشتگ امیدوار بود.