سیکل معیوب سینمای اقتباسی در ایران؛
کد مطلب: 65279
تاریخ انتشار : يکشنبه ۲۰ تير ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۱۱
در سالهای اخیر شاهد رنج بردن بدنهی سینمای داخلی از ضعف فیلمنامه و بخصوص ایده و موضوع بودهایم. در سینمای جهان سینمای اقتباسی از ادبیات داستانی بخش عمدهای از تولیدات سینمایی را به خود اختصاص میدهد.
به گزارش
ایران خبر، در سالهای اخیر شاهد رنج بردن بدنهی سینمای داخلی از ضعف فیلمنامه و بخصوص ایده و موضوع بودهایم. در سینمای جهان سینمای اقتباسی از ادبیات داستانی بخش عمدهای از تولیدات سینمایی را به خود اختصاص میدهد. یکی از منابع بالقوه برای اقتباس سینمایی در ایران ادبیات داستانی غنی آن است که می توان با معرفی رمان، داستان بلند و حتی نمایشنامههایی که در ایران ترجمه شده و در دسترس هستند، امکان تبدیل آنها را به فیلمنامهی اقتباسی مورد بررسی قرار داد.
پتانسیلسنجی موضوع داستان، تصاویر، تعدد و عمق شخصیتها و امکان تبدیل آنها به فیلم می تواند راهکارهای عملی مناسبی برای خروج از بن بست های ضعف در بدنه ی فیلمنامه در ایران باشد. در ادامه صحبتی داشتیم با علیرضا محمودی ایرانمهر، داستان نویس و فیلمنامه نویس، که در هر دو حوزه فعال و موفق است. از آثار داستانی او می توان به « ابر صورتی»، «سفر با گردباد» و «فریدون پسر فرانک» اشاره کرد. برخی از فیلمنامه های او عبارتند از: «شطرنج باز»، «راز»، «دلداده»، «دلخون» و «آزادراه».
ادبیات، اصلی ترین آبشخور سینما
به نظر این نویسنده ی داستان و فیلمنامه، در همه جای دنیا، هرجایی که سینما وجود دارد، یکی از آبشخورهای اصلی آن ادبیات است. او معتقد است قطعاً اگر به پیدایش سینما نگاه کنیم، بهترین فیلم هایی که دیده ایم از دل رمان به وجود آمده اند. او خلق این فیلم ها را مستقیم یا غیرمستقیم، متاثر از ادبیات دانسته و در این باره گفت: «مطرح ترین و ماندگارترین فیلم های تاریخ سینما از دل آثار ادبی بزرگ به وجود آمده اند یا به صورت غیر مستقیم تحت تاثیر این آثار خلق شده اند. به عنوان نمونه منتقدین می گویند که بیش از سی اثر بزرگ سینمایی تحت تاثیر غیرمستقیم داستان کوتاه «آدم کش ها»ی همینگوی هستند. اگر نگوییم همه ی ریشه های سینما، یکی از مهم ترین و بزرگ ترین ریشه های سینما ادبیات است.»
فرمالیسم افراطی، درون گرا و قصه گریز است
ایرانمهر اهمیت ادبیات برای سینما را حیاتی و پررنگ دانسته و اضافه کرد: «ادبیات برای سینما اهمیت زیادی دارد، اما ادبیاتی می تواند آبشخور سینما باشد که قدرت، زمینه و ویژگی های خاصی داشته باشد؛ مهم ترین ویژگی وجود قصه و حرکت است. و ادبیاتی که به سمت فرمالیسم افراطی و به نظر من، ابلهانه حرکت می کند، به شکل افراط گونه ای درون گرا و قصه گریز است و نمی تواند برای سینما مناسب باشد.» او ادامه داد: « بحث مناسب بودن ادبیات برای سینما به جذابیت داستان و روایت برمی گردد؛ اگر داستانی مناسب اقتباس نباشد به این معنا نیست که ارزش ادبی ندارد، بلکه جذابیت برای عموم مخاطبین فاکتور مهمی است که داستان را تبدیل به یک اثر سینمایی می کند.»
ادبیات ایران، نمونه ی بارز عدم جذابیت
در ادامه از این فیلمنامه نویس درباره ی قابلیت اقتباس پذیری داستان های معاصر فارسی پرسیدیم. د ر پاسخ او به نواقص زیرساختی روایت ها در داستان های معاصر فارسی اشاره کرد: «متاسفانه با نگاهی به ادبیات معاصر ایران متوجه این عدم حرکت و جذابیت در آثار می شویم؛ فاکتوری بازدارنده برای تبدیل داستان به تصویر. مهم ترین دلیل این عدم حرکت و تنش در داستان های امروز ایران، تمایل به فرم گرایی افراطی و استفاده از روایت های ذهنی و سیال ذهن در داستان است. این فرم ها اثر را از داشتن قصه و فراز و فرود مناسب برای ایجاد تعلیق محروم می کنند. در واقع نویسنده آن قدر مقهور فرم اثرش می شود که فراموش می کند مخاطب برای ادامه دادن داستان نیاز به محرک و خط روایی پر کشش دارد.»
سیکل معیوب تولید سینمایی
ایرانمهر در ادامه ی بحث در مورد روند تولید سینمایی در ایران توضیحاتی داد: «اگر به روند تولید فیلم ها در سینما نگاهی بیندازیم، متوجه ساز و کاری می شویم که از سرمایه گذاری آغاز و به تولید و عرضه ختم می شود و در نهایت محصول تولیدی سینمایی در اختیار بیننده قرار می گیرد. در سینمای ایران این روند تولید سینمایی یک دایره ی معیوب است.» او تاکید کرد: «زمانی که تهیه کننده یا کارگردان به عنوان مهره های اصلی راهنما در این مسیر نتوانند کار خود را به درستی انجام دهند، سیکل کامل نمی شود و حفره ای که در روند کار ایجاد شده، به عنوان یک مانع بزرگ جلوی ارتباط بیننده با فیلم را در لایه های عمیق تر میگیرد.»
محال بودن تبدیل فیلمنامه به فیلم
علیرضا ایرانمهر به عنوان کسی که در هر دو حوزه ی سینما و ادبیات فعال است، از وضعیت نابسامان حمایت از فیلمنامه نویسان حرفه ای گله کرد: «من به عنوان کسی که در این حوزه فعال است و شغلم سینماست، احتمال اینکه بتوانم فیلمنامه ای بنویسم بر مبنای خلاقیت و توانایی های خودم، بسیار بسیار کم است. و حتی بعد از سال ها کار سینما کردن اگر فیلمنامه ای را نوشته باشم که معتقد باشم کار خوبی است، حتی اگر مشتری های زیادی هم داشته باشد، احتمال اینکه تا آخر روند تولید پیش رفته و تبدیل به یک اثر سینمایی شود، بسیار ناچیز است. این کار اگر محال نباشد به شدت کار دشواری است.»
او افزود: «سینما مجموعه ای است از گرایش ها و سفارش ها و مسائل جانبی دیگری که خیلی مربوط به سینما نیست، خیلی برآمده از نیاز عمومی اجتماع یا حتی اقتصاد سینما نیست. و این باعث می شود که شما به عنوان یک فیلمنامه نویس یا یک داستان نویس که می خواهید برای سینما بنویسید دچار مشکل بشوید و نتوانید اثر مناسبی برای تبدیل به یک اثر سینمایی را خلق کنید.»
حرفه ای ها سراغ حرفه ای ها می روند
ایرانمهر معتقد است: «فیلمساز حرفه ای سراغ فیلمنامه نویس حرفه ای می رود، مگر این که خودش نویسنده ی حرفه ای و بزرگی باشد؛ مثلاً داریوش مهرجویی خودش نویسنده ی بزرگی است و اگر هم برای فیلمنامه از کسی کمک بگیرد خودش ناظر بر روند شکل گیری آن نیست. این مشکل در واقع به سینمای سطح بالا مربوط نیست. من اسم این بخش از سینما را سینمای گدابازی می گذارم. سینمایی که حتی به قیمت صرفه جویی در چندهزار تومان پول ناهار عوامل، حاضر به سرمایه گذاری برای فیلم خودش نیست. این سینما در سطح نازلی دیده می شود مثل سوپرمارکت ها و... »
حرف آخر
در آخر این فیلمنامه نویس تاکید کرد: «این معضل یک معضل دوسویه است از طرف سینما و ادبیات. در یک نقطه به هم برخورد می کند، گره می خورد و همان معضل بزرگ و عمیق اقتباس را به وجود می آورد.»
با سلام
این مطلب در تاریخ 20 تیر 95 در صفحه 9 روزنامه ابتکار منتشر شده. نام مصاحبه کننده بهاره ارشدریاحی است. متاسفانه هیچ کدام از این منابع در این گفت و گو منعکس نشده است.