درحقیقت بارکد تمام آن چیزهایی را که یک فیلم را بدل به سینما کرده و آن را با نمونههای ناموفق سینمایی یا تله فیلمهایی که به اسم فیلم سینمایی روی پرده نمایش داده میشوند، متفاوت میکند، یک جا درخود دارد: یک داستان جذاب پراوج و فرود و پرتحرک با چاشنیهای فراوان که از لحظات مفرح و کمیک تا انتقادات تند و تیز اجتماعی را شامل است؛ روایتی متفاوت از کلیت روایی سینمای سهلانگار بدنه- که همیشه پنداشته همین که قصه میگوید بس است و تماشاگر به خاطر این قصهگویی باید تا ابد رهین منت این سینما باشد؛ شخصیتهای جذاب و غیرکلیشهای که سینمای ایران کمتر ریسک نزدیک شدن به آنها را متحمل شده؛ انتخاب عوامل حرفهای و کاربلد جلو و پشت دوربین که آن را بدل به نمونهای استاندارد در سینمای داستانگوی بخش خصوصی میکند؛ دوری از هرگونه محافظهکاری در قصهگویی و روایت و حتی انتقادات اجتماعی- سیاسی- که با توجه به صراحت و ریسکپذیری ذاتی نسل جوان این فیلم را تبدیل به گزینهای محبوب برای جوانان کرده و سابقه نشان داده این اتفاق برای هر فیلمی که این ویژگیها را شامل باشد، رخ خواهد داد و البته درنهایت حفظ توازن و تعادل در رویکرد فیلمساز که باعث میشود فیلم را هم مخاطب عادی سینمارو دوست داشته باشد و هم منتقدانی که به هرحال نگاه سختگیرانهتری به فیلم بهعنوان یک اثر هنری دارند.
همه اینها روی هم یعنی اینکه بارکد فیلمی است که باید آن را جدی گرفت. فیلمی که برخلاف ظاهر شیرین و شوخ و شنگش تندترین و رادیکالترین انتقادات اقتصادی-اجتماعی را (خدا کند تعبیر سیاسی از این انتقادات نشود که البته در این مرز پرگهر این امر ممکن و مقدور نیست!!) به تصویر میکشد؛ و اصلا و اساسا اصل مطلب و درواقع اصل ارزش فیلم نیز درهمین جمله است: اینکه هرچه را کارگردان و نویسنده در دل دارند و میخواهند فریادش بزنند، به تصویر میکشد. در سینمایی که محافظهکاری اپیدمی شده، حاصل از ممیزیهای بیقاعده و با قاعده باعث شده سینماگران ترجیح دهند آسه بروند و آسه بیایند مبادا که گربه شاخشان بزند؛ و آنهایی هم که ریسکپذیری یا دل و جرأت دارند و به اصطلاح سرشان بوی قورمهسبزی میدهد، هم، شعارها و انتقادات و اعتراضاتشان را بیهیچ ظرافتی توی صورت مخاطب میکوبند، همین یک نکته میتواند ارزش یک فیلم باشد...
در مورد این فیلم در این صفحه میشد کارهای گوناگونی کرد: میشد چند نقد و یادداشت در مورد بارکد نوشت و میشد با کارگردان و بازیگران و حتی دیگر عوامل فیلم- که بلااستثنا همهشان کاری استاندارد ارایه دادهاند- گفتوگوهایی ترتیب داد.
میشد کارهای دیگری نیز کرد: از مرور کارنامه فیلمساز و مقایسه مشترکات و مفترقات این فیلم با بقیه فیلمهای کیایی گرفته تا نظرخواهی از منتقدان و سینماگران و هر کار دیگری که فکرش را بکنید. ما اما کوشیدیم کاری که در این سالها در مطبوعات ایران کمتر سراغش رفتهاند، به انجام برسانیم و آن قالبی شبیه نقد- مصاحبه است. در واقع رویکرد ما چیزی بین نقد بوده و مصاحبه؛ این که ویژگیها و داشتههای فیلم و البته انتقادات احتمالی از فیلم را درکنار پاسخهایی که کارگردان درقبال آنها یا انتقاداتی چون آنها داشته، یک جا ارایه دهیم...
راه راست یعنی ساخت یک فیلم استاندارد...
مهمترین ویژگی بارکد این است که نه سادهانگارانه درپی به دست آوردن دل عامه تماشاگر ساده دل سینماست- که سابقه نشان میدهد نقطه آسیبزا و به اصطلاح پاشنه آشیل این تماشاگر همچنان کمدی است؛ بیخود نیست بدترین، ضعیفترین، سطحیترین، ابلهانهترین و حتی بیمزهترین فیلمهای به اصطلاح کمدی سینمای ایران (موسوم به شانه تخممرغیها) هم در گیشه خوب جواب میدهند- و نه اینکه تمام تخممرغهایش را در سبد منتقدان و جشنوارهها گذاشته- درصورتی که پیشبینیها درست از کار نیامد و فیلم با استقبال مواجه نشد، دیگر چیزی برای نازیدن و بهانهای برای ادامه بازی نداشته باشد.
این فیلمساز که نشان داده اگر چنین نیتی داشته باشد، قواعد بازی درچنین زمینی را نیز بلد است (سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه از سیامین جشنواره فیلم فجر را برای فیلم ضد گلوله و بهترین فیلم از نگاه تماشاگران سیودومین و سیوسومین دوره جشنواره را برای خط ویژه و عصر یخبندان بخشی از موفقیتهای جشنوارهای مصطفی کیایی هستند) با رویکردی هوشمندانه در بارکد در خط وسط این دو گرایش حرکت میکند و این قابلیت را دارد که هر لحظه چیزی برای این دو خط موازی رو کند و هر دم حداقل یکی از دوطیف فوقالذکر را راضی و خشنود سازد. چنین فیلمهایی بهترین موقعیت و جایگاه را برای فیلمساز رقم میزنند: احترام و اعتبار میان منتقدان و فرهیختگان در کنار محبوبیت، اشتهار و حتی شاید ستارهشدن کارگردان از دستاوردهای چنین رویکردی است که بارکد هم از آن بهرهمند است...
نظر مصطفی کیایی: بعد از ردشدن فیلمنامه پارازیت دوست داشتم یک کار متفاوت انجام دهم. به همین دلیل تصمیم گرفتم فیلمنامهای پرشروشور و با توجه به سلیقه مخاطب عام جلوی دوربین ببرم. البته این مسأله در فیلمهای قبلی من هم وجود داشت و همیشه به مخاطب فکر میکردم و از نتیجه آن نیز بسیار راضی بودم. در واقع من در فیلمنامههایم به نظر مخاطب نگاه میکنم و کلا طوری کار میکنم تا تماشاگر از فیلم دیدن در سینما احساس رضایت کند. ازسوی دیگر فاکتورهای این مهم را رعایت میکنم و سعی دارم قصه بگویم و فیلم استاندارد بسازم. همه اینها باعث میشود مخاطبان از فیلمهایم استقبال کنند. ضمن اینکه منتقدان را در نگاهم از تماشاگران معمولی جدا نمیکنم. به هرحال منتقدان و نویسندگان هم بخشی از همین مخاطبان هستند.
میتوانم بگویم من برای تماشاگران فیلم میسازم. البته نه اینکه بخواهم به هر قیمت رضایتشان را به دست آورم و در این راه بهشان باج بدهم. نه؛ بلکه سعی و تلاش من این است که از راهی درست باعث برقراری ارتباط میان فیلمم و تماشاگران شوم؛ و مهمترین گام طی کردن این راه درست این است که فیلم خوب و درست بسازم. فیلم خوب و درست هم در سینمای بخش خصوصی که باید پول فیلم برگردد تا بشود چرخه تولید را ادامه داد یعنی یک فیلم استاندارد- که تماشاگر بابت وقت و پولی که خرج کرده، احساس باختن و مغبون شدن نکند. درحقیقت برای من تماشاگر مهمترین است؛ اما برای رضایت تماشاگر نه باج میدهم نه از خواستهها و سلیقهام کوتاه میآیم؛ تنها کاری که میکنم، این است که سعی میکنم استاندارد کار کنم.
حالا ممکن است یکی خوشش بیاید یا نه؛ شاید فیلم من برای همه آنها درجه یک نباشد و نتواند حتما راضیشان کند، اما نوع نگاه من اینطوری است که فیلم با مخاطبش ارتباط برقرار کند. آنچه برایم مهم است، ارتباط فیلم با تماشاگر است نه هیچ چیز دیگری. جایزه خوب است، تشویق خوب است، اینها همه به آدم انگیزه میدهند، اما فقط درهمین حد و نه بیشتر. توجه مخاطبان به فیلم برایم بیشترین اهمیت دارد و همیشه امیدوارم این اتفاق بیفتد.
کاریکاتور حماقتهای اجتماعی ما...
دلایل بسیاری برای ساخت فیلمی چون بارکد به ذهن میآید که شاید نخستین و کلیشهایترین این دلایل ساخت فیلمی جذاب و پرفروش باشد (حتی میتوان فقط و فقط روی ساخت فیلم تمرکز کرد- که برای فیلمساز چیزی در مایههای نفس کشیدن است)؛ در صحبتها و نقدها و نظرهایی هم که تا امروز ارایه شده، به همین نکته اشاره شده؛ و البته بعضیها هم به اغراض سیاسی- اجتماعی کارگردان اشاره کردهاند و با اطمینانی چنان مؤمنانه از این موضوع یاد کردهاند که آدم حیران میماند چگونه اینان به ذهنشان نرسیده که آدم برای یک دگمه کت نمیدوزد... درحقیقت بعد انتقادی- اعتراضی فیلم چنان خوب از کار درآمده که برخی را به صرافت انداخته شاید دلیل اصلی ساختهشدن بارکد یافتن عرصهای برای ابراز این حرفها بوده...
نظر مصطفی کیایی: بارکد را به این دلیل ساختم تا حال مردم خوب شود و مخاطب در سینما از آن لذت ببرد و فیلم بتواند فروش خوبی درگیشه داشته باشد. برای ساخت این فیلم کمی خود را رها کردم. فضای بارکد تفاوت زیادی با سایر کارهایم دارد و فکر میکنم یک تجربه نو در سینمای ایران است؛ این فیلم همچون کارهای قبلیام به بررسی معضلات اجتماعی میپردازد. فکر میکنم بارکد کاریکاتوری ازجامعه است. همه ما و در واقع جامعه درگیر یکسری از حماقتها هستیم و من میخواستم بخشی از این حماقتها را به صورت کاریکاتورگونه در یک فیلم جلوی دوربین ببرم. البته ممکن است که یکسری اشارههای سیاسی در این فیلم وجود داشه باشد، اما به واقع نمیخواستم در این فیلم حرف یا شعار سیاسی بدهم. این کار جوانپسند است و مسائل جوانان را بیان میکند. همچنین طنز این کار بیشتر از کارهای دیگرم است.
بارکد فقط و فقط شبیه بارکد است و بس...
فیلمهای مصطفی کیایی علاوه بر جذابیت روایت و داستانگویی، به تفاوتهای زبانی، ژانری و فرمیشان با هم معروفند. در واقع هر فیلم جدید این فیلمساز فیلمی قائم به ذات و منحصربهفرد است که کمترین شباهتی به فیلمهای قبلیش ندارد. دو فیلم اول کیایی اگر چه کمدی هستند، اما تفاوتهای فراوانی میان جنس، نوع و رویکرد کمیک بعدازظهر سگی سگی با ضدگلوله وجود دارد. این تفاوت را میتوان در دو فیلم خط ویژه و عصر یخبندان هم دید که نه با هم شباهتی دارند و نه به فیلمهای قبل و بعد از خودشان. بارکد هم که حسابش کاملا جداست. بارکد لحظات طنز و کمیک دارد؛ اما کاملا بیارتباط با کمدی بعدازظهر سگی سگی یا ضدگلوله. این فیلم انتقادات تند و تیز اجتماعی- سیاسی نیز دارد؛ اما بازهم بدون کوچکترین شباهتی به خط ویژه یا عصر یخبندان. در واقع هر فیلم کیایی زبان، فرم، فضا و اتمسفر ویژه خودش را دارد و این یکی از مهمترین محاسن فیلمهای این سینماگر با استعداد است...
نظر مصطفی کیایی: بارکد دقیقا شبیه خودش است؛ همچنان که فیلمهای قبلی من نیز چنین بودند. درحقیقت هر فیلمی باید چنین باشد؛ چراکه هر داستانی شخصیتها، فضا، اتمسفر و لحن و روایت خود را میطلبد. خیلیها در باد موفقیت فیلم قبلیشان میخوابند و میخواهند با تکرار فضا و رویکرد فیلم موفقشان موفقیتهای آن فیلم را استمرار بخشیده و همان راه را دنبال کنند، اما تکرار هیچگاه موفقیت به همراه ندارد و حتی بسیاری از اوقات با شکست محتومی همراه است.
مثلا من خودم اگر قرار بود بعد از موفقیت ضدگلوله براساس آن مدل موفق فیلم بسازم، مطمئنم فیلم سوم یا چهارمم جذابیتی نداشت یا مثلا عصر یخبندان؛ این فیلم معضلی را به نمایش میگذاشت که تنها باید با همان لحن جدی ساخته میشد و شاید شوخی زیاد در این فیلم میتوانست مسأله را لوث کند؛ اما بارکد به دلیل ظرفیت سوژه آن بازگشتی به سینمای کمدی برای من بود. در حقیقت دنیای این فیلم دنیای منطقهای دقیق نیست و جهان خودش را دارد. مشخصا یک حماقتی در روابط حاکم بوده و شکلی کاریکاتورگونه دارد. در این فیلم همه کاراکترها کاریکاتور هستند.
نمونه دیگر روش روایت غیرخطی عصر یخبندان بود که از نگاه آدمهای متفاوت روایت می شد و یک جایی اینها به هم گره میخورد و یک شیوه بود برای جذابتر شدن فیلم. در حالی که بارکد رویکرد دیگری را میطلبید. فرم داستان بارکد بهگونهای است که یک غافلگیری در خودش داشت و ما هم برای برجسته کردن این غافلگیری طوری طراحی کردیم که داستان از انتها به ابتدا روایت شود. میتوانم بگویم برای این فیلم فرمی که برایش در نظر گرفتیم بهتر جواب میداد و فکر میکنم این نوع روایت با توجه به قصه ما باعث جذابتر شدن فیلم شده است؛ اینها همان تفاوتهایی هستند که تفاوت فیلمها را رقم میزنند...
جذابیت و دیگر هیچ...
کیایی از همان نخستين فیلمش نشان داده که علاقه خاصی به استفاده از چهرههای سرشناس برای تصویر کردن کاراکترهای فیلمش دارد. هر کدام از فیلمهای مصطفی کیایی پر هستند از نامهای بزرگی که هر کدام برای یک فیلم کافی به نظر میرسند، اما در فیلمهای او این نامها در کنار هم فقط بخشی از بار را بر دوش میکشند. رضا عطاران، سعید آقاخانی، بهنوش بختیاری، علی صادقی، مهدی هاشمی، مسعود کرامتی، مهتاب کرامتی، مصطفی زمانی، میترا حجار، هومن سیدی، هانیه توسلی، آنا نعمتی، سحر دولتشاهی، بهرام رادان، فرهاد اصلانی، رضا کیانیان و... بخشی از فهرست بلندبالایی هستند که در پنج فیلم کیایی بازی کردهاند و مرور کوتاه این لیست هم نشان میدهد این کارگردان چه دلبستگی عجیبی به بازیگران حرفهای دارد.
چنین رویکردی هم برای تماشاگر عاشق بازیگران شناخته شده جذاب است و هم برای کسانی که نگاه جدیتری به سینما دارند. به هر حال نمیتوانیم انکار کنیم که بازیگر مطرح را تواناییهایش است که به این جایگاه رسانده؛ همین تواناییها هم هست که باعث میشود حضور چنین بازیگرانی در ارتقای کیفی نقشآفرینیها و به تبع آن ارتقای سطح فیلم موثر باشد....
نظر مصطفی کیایی: اگر بخواهید فیلمتان خوب درآید و استاندارد باشد باید تصویر، قاب، صدا، گریم و اجرای خوب داشته باشید؛ یعنی باید همه اینها در حد استاندارد باشد. مشکل سینمای بدنه ما این بود که فیلمهایمان استاندارد نبودند. من سعی کردم وقتی برای مخاطبم کار میکنم این استانداردها را رعایت کنم و کاری کنم تا مردم فیلم سینمایی ببینند. این را سعی کردهام در تمام جنبههای فیلمهایم رعایت کنم؛ مثلا با اینکه این سالها ساخت فیلمهای آپارتمانی مد است، اما همه فیلمهای من بالای ١٥ یا ٢٠ تا لوکیشن دارند و در سطح خیابانهای شهر اتفاق میافتند. من دوست دارم زندگی را روی پرده بیاورم و میخواهم کارهایم تنوع بصری داشته باشد تا تماشاگر خسته نشود. به همین خاطر در قصههایم مدام دنبال عناصر جذاب هستم.
تولد دوباره بهرام رادان
بهرام رادان بازیگر خوششانس، باهوش و البته بااستعدادی است؛ این را نگاهی گذرا به کارنامه این هنرپیشه پرطرفدار اثبات میکند. همین بازیگر باهوش و بااستعداد اما در سالهای اخیر از آن روزهای اوجش دور افتاده بود و نمیشد کار چندان شاخصی در میان کارهای اخیر رادان یافت. این اوضاع اما با بازی رادان در نقشی منفی و سیاه در عصر یخبندان پایان یافت و تماشاگران پس از مدتها با رادانی مواجه شدند که نهتنها در نقش خوب نشسته بود، بلکه تکتک لحظات حضورش روی پرده نشان از انگیزهای داشت که مدتها بود در بازیهای این هنرپیشه جای خالیش به شدت احساس میشد.
در بارکد دوباره رادان حضوری درخشان دارد و این بار البته در نقشی دشوارتر که کمدی حاکم بر فیلم نیز بر این دشواری میافزاید. در حقیقت میتوان، به قول فرنگیها، کردیت احیای دوباره بهرام رادان را به کیایی داد که نتیجهاش نیز در یک بازی دو سر برد هم به فیلم، هم به رادان و هم البته به سینمای ایران سود میرساند. اینکه کیایی تنها باری که در کارنامهاش از یک بازیگر در دو فیلم پشت سر هم استفاده کرده نشان از آگاهانه بودن این احیا دارد. از تکتک لحظات بارکد پیداست که هم رادان و هم کیایی به طرف مقابل اطمینان و ایمان داشتند و نتیجه این ایمان دوطرفه نیز یکی از بهترین بازیهای این سالهای سینمای ایران شده است....
نظر مصطفی کیایی: هر بازیگری تواناییهایی دارد. زمانی که در عصر یخبندان با بهرام رادان همکاری کردم، شناختی از او پیدا کردم و حس کردم میتواند نقشی متفاوت و در فضای کمدی بازی کند. البته این را هم بگویم برای بارکد میتوانستم سراغ بازیگران طنز بروم؛ اما ترجیح دادم دنبال بازیگران جدی باشم تا این تضاد بهخوبی به تصویر کشیده شود. با این نگاه بهرام رادان بهترین گزینه برای این نقش بود. وقتی فیلمنامه به پایان رسید به بهرام زنگ زدم و خوشبختانه او هم پذیرفت در این نقش بازی کند.
فکر میکنم چنین ریسکهایی در فیلمسازی بسیار خوب است، به شرط اینکه بدانید چه میکنید. این را نیز باید بگویم برای نخستينبار بود که من از بازیگرانی در فیلم خود استفاده میکردم که در فیلم قبلی هم بازی کرده بودند. بهرام رادان و سحر دولتشاهی در عصر یخبندان با من همکاری کردند و دلیل انتخاب آنها در بارکد این بود که حس میکردم این دو بازیگر برای دو نقش مورد نظر در این فیلم مناسب هستند.
سهگانه انتقادی آقازادهها و رانتخواران
ارتباط مضمونی سه فیلم اخیر مصطفی کیایی بهخصوص از نظر انتقادی از موارد بااهمیت کارنامه این فیلمساز است که نشان میدهد کیایی نهتنها سینما را میشناسد و میتواند قصهاش را کمغلط، روان و سرراست و جذاب تعریف کند، بلکه با وجود بیادعایی ظاهری فیلمهایش اتفاقا از منظر انتقادی چنته پری دارد و میتوان رد پای شرایط روز را در فیلمهایش ردیابی کرد. خط ویژه با پرداخت به موضوع روز رانتخواری و آقازادهها؛ عصر یخبندان با موضوع آقازاده لجام گسیختهای که هیچ خط قرمز و محدودیت قانونی و اخلاقی نمیتواند راه او را مسدود کند و بارکد با پرداخت دوباره به رانتخواری درواقع سهگانهای در نقد روابط و مناسبات اشتباه اقتصادی-اجتماعی-فرهنگی هستند که برخلاف نمونههای پرمدعای شعاری حرفشان را اقناعکننده و تأثیرگذار زده و تصویری از شرایط جامعه امروز ترسیم میکنند که در دهههای آتی به سهولت میتواند بهعنوان آینه امروز ایران واجد قابلیت استنادی نیز باشد؛ و این یعنی که کیایی در حال حاضر راه را درست میرود و هیچ کدام از جنبههای کارش را قربانی پرداختن به اولویتهای ذهنیش نمیکند. این نیز از مواردی است که میتوان بهعنوان ارزشهای افزوده فیلمهای مصطفی کیایی از آن یاد کرد....
نظر مصطفی کیایی: به هر حال شرایط غیرشفاف اقتصادی و دغدغههایی که وجود دارد و مردم مورد ظلم قرار میگیرند و حقشان پایمال میشود باعث شده افرادی قارچگونه در جامعه رشد کنند. افرادی که یکسری بده و بستانهایی دارند و حقوق مردم را ضایع میکنند. من با این فیلم به موضوع پیرامون خودمان نگاه کردم. در واقع من خودم درگیر این ماجرا هستم و دوست دارم بحث عدالت را مطرح کنم و بگویم آدمها در چه شرایطی زندگی میکنند.