به گزارش
ایران خبر، در استقلال و پرسپولیس با امثال نکونام، مجیدی، مهدوی کیا و... آن چنان می کنند که نباید، اما در عوض با هر ساز تازه واردهایی چون طارمی رقصیده می شود. این «تضاد» را کجای دلمان بگذاریم؟ نسل جدید فوتبالمان آیا با این حمایت های کاذب و «مخرب» قادر است «ستاره» متولد کند و پروش دهد؟ طارمی ها هستند که امثال شهباززاده و کامیانی نیا می چرخند و قهر می کنند. آیا می توان دیگر آنها را «جمع» کرد...
1- جواد نکونام با انتشار بیانیه ای رسما به دوران بازیگری خود پایان داد و اکثرا نیز در مورد او و تصمیمش گفتند و نوشتند «غریبانه» رفت. نکونام اولین بازیکنی بود که این چنین از فوتبال خداحافظی کرد و صحبت در رابطه با چرایی و چگونگی این اتفاق، تقریبا تکراری است. در سال های اخیر خیلی از بزرگان فوتبالمان به ناچار بدون هیچ گونه تشریفاتی «بازنشستگی» خود را اعلام کرده اند .این سوال ذهن همه را به خود درگیر کرده که مدیران و تصمیم گیرندگان چرا هیچ برنامه ای برای «قدردانی» از آنان (حتی در حد برگزاری یک بازی نمادین) ندارند؟
به زعم ما البته قبل از پرداختن به این موضوع، بهتر (و شاید لازم) باشد که سال ها و ماه های قبل از خداحافظی بزرگان این فوتبال مورد ارزیابی قرار گیرد. این روزها همه از باشگاه استقلال انتظار دارند برای بازیکنان متعصبش حرکتی انجام دهد که این توقع کاملا بجا و بحق است.
کیست که از میزان علاقه نکونام به استقلال بی خبر باشد؟ وی بعد از جدایی از اوساسونا و لالیگا پرده از استقلالی بودنش برداشت، در حالی که با توجه به موقعیت «ویژه»اش در تیم ملی، هر کس دیگر جای او بود، احتمالا ترجیح می داد به سال ها حضورش در سطح اول اروپا بسنده کند و برای حفظ جایگاه و وارد نشدن به حواشی، صدایش را در نیاورد بین آبی و قرمز به کدام یک گرایش دارد.
جواد اما چنین نکرد و در بازی های ملی با بازوبند آبی اش بیش از پیش به ارادتش به استقلال مهر تایید زد. اینجاست که مجددا تکرای می کنیم مهم تر از نحوه خداحافظی شماره 6 آبی ها، رفتاری است که در این 2،3 سال آخر با او شد. در استقلال هیچ گاه بازوبند کاپیتانی را به وی ندادند، حتی در بازی هایی که فرهاد مجیدی نبود.
بدون شک بازیکنی که سال ها در کنار و مقابل بزرگ ترین و سرشناس ترین فوتبالیست های دنیا بازی کرده و کاپیتان تیم ملی ایران به شمار می رود، حق دارد در تیمی چون استقلال بازوبند کاپیتانی بر دست ببندد اما امیر قلعه نوعی نخواست (یا شاید نتوانست) بانی این اتفاق شود.
ای کاش همه چیز در رابطه با نکونام به بازوبند کاپیتانی محدود و ختم می شد چرا که بعد از مدتی اتفاقات بسیار بدتری افتاد که هرگز در شان کاپیتان تیم ملی نبود. اعتراض بجای نکونام به برخی اتفاقات «تلخ» حول و حوش استقلال (نمونه اش آن چه در رابطه با ایمان موسوی رخ داد) موجب شد آقایان با او چپ بیفتد و نسخه اش را بپیچند.
تازه چند ماه قبل از این جریان و «نحوه ماندن» جواد در استقلال که با پادرمیانی امثلا زرینچه در روزهای پایانی نقل و انتقالات محقق شد، بماند که هرگز در شان این بازیکن نبود. در آن جلسه محرمانه که منجر به جدایی نکونام از استقلال شد چه گذشت؟
یادمان می آید فتح الله زاده و پورحیدری به عنوان بزرگان و تصمیم گیرندگان باشگاه «صلاح» را در این دیدند که جواد را از قلعه نوعی دور کنند که این عین پاک کردن مساله بود. خیلی ها می دانستند و باور داشتند دارد در حق نکونام ظلم می شود اما در نهایت پروژه کنار گذاشتن او عملی شد تا خیال بعضی ها راحت شود.
بعد از قلعه نوعی، پرویز مظلومی به استقلال آمد. او چند روز قبل در مصاحبه ای عنوان کرد نکونام را می خواسته اما باشگاه دل به دلش نداده و خواسته اش را اجابت نکرده. پیرو این ادعا، یکی از نزدیکان مدیرعامل مصاحبه کرد و گفت چنین نیست و مظلومی بعد از آنکه در روزنامه ها از علاقه مندی اش به جذب نکونام گفت، خود طی تماسی تلفنی درخواست کرد جریان مورد نظر پیگیری نشود!
اینکه مظلومی خواسته اما باشگاه نه یا بالعکس خیلی اهمیتی ندارد. نه این که مهم نباشد اما بحث ما چیز دیگریست. امروز از باشگاه استقلال و مدیرانش انتظار قدردانی و «نکوداشت» داریم در حالی که امثال افشارزاده و فتح الله زاده می بایست از نفوذ و جایگاه خود آن زمانی استفاده می کردند که امثال نکونام سکه یک پول می شدند.
آری، با کاپیتان تیم ملی در استقلال خوب تا نکردند و مدیران وقت بنا به دلایلی سکوت اختیار نمودند. چه زمانی که جواد در استقلال بود و چه بعد از آن، دست هایی در کار بود تا او را کوچک کنند و آن ها که باید کاری می کردند، نکردند.
با مهدوی کیا نیز یکی دو سال آخر جوانمردانه رفتار نشد و دست آخر او هم خداحافظی کرد. با این تفاسیر بازی خداحافظی به چه کارشان می آید وقتی برخی بخیلان در سال های پایانی دوران بازیگری درصدد تخریبشان برآمدند؟ وظیفه مدیران عامل باشگاه های استقلال و پرسپولیس در این زمینه چیست؟
آیا وقتی پای احترام و ارج نهادن به «اسطوره»ها وسط است، انتظار اقدامی عاجلی از سوی آن ها نمی ورد؟ بازیکنی چون جواد نکونام که انصافا حرفه ای و کم حاشیه بود را با آن همه افتخار باید دودستی چسبید و در ویترین و تاریخچه باشگاه حفظش کرد اما به همت برخی دوستان(!) استقلال در این سال ها پُر شد از بازیکنان درجه دو و سه و البته حاشیه دار، اما کاپیتان جواد با تمام ارادت و تعصبش به خانواده آبی، پشت خط ماند.
استقلال در ماه های اخیر بازیکنی دارد که همه کاره تیم است و تصمیم گیرنده. زمان قلعه نوعی هم که تیم تبدیل شده بود به جولانگاه «آخر خط رسیده»ها و بی کیفیت ها. همه اینها بودند و هستند اما جا برای جواد نکونام نبود، همان طور که امثال مهدوی کیا از روی نیمکت پرسپولیس تماشاگر بازی بازیکنانی «متوسط» بودند و صدایشان درنیامد. حال انتظار برگزاری بازی خداحافظی داریم؟
دوستان در باشگاه استقلال اگر ارادتی به جواد نکونام و اعتقادی به اسطوره بودنش داشتند، آرزوی او یعنی خداحافظی با پیراهن آبی را برآورده می کردند... تیم پرویز مظلومی نمی توانست بجای امثال خرسندنیا (ضنم احترام به این بازیکن کم حاشیه) از کاپیتان نکو استفاده کند؟ آیا ردپای بازیکن معروف استقلال در این جریان همه به چشم می خورد یا دست های دیگری در کار بوده...؟
آقایان، با بعدی ها چنین نکنید؛ حق نکونام ها، مجیدی ها، مهدوی کیاها (که این یکی حداقل یک بازی خداحافظی داشت) و خیلی های دیگر این نیست که با نامهربانی و دلخوری از این فوتبال بروند. آقایان مدیر، جلوی تنگ نظری ها، حسادت ها و اعمال نظرهای شخصی را بگیرند. امثال نکونام و مجیدی به گردن این فوتبال حق دارند...
2- دوستی می گفت می توان پرسپولیس را مهدکودک یا محله بروبیا خطاب کرد. قصد بی احترامی نداریم اما انصافا بر جریان مهدی طارمی انتقادات فراوانی متوجه باشگاه پرسپولیس و مدیرانش است. حرف آخر را هم اول می زنیم؛ همه اینها ریشه در حقیقتی تلخ دارد. مدیران و مربیان ما اکثرا «نتیجه گرا» هستند و به واسطه این مورد چشم بر خیلی واقعیات می بندند.
در پرسپولیس این اتفاق افتاده و آنچه احترام به نظر هوادار و دلایل این چنینی عنوان می شود، با عرض معذرت «ظاهر» ماجرا و با هدف گمراه کردن اذهان است و بس.
مهدی طارمی پرسپولیس را سر کار گذاشت، بخاطر پول بیشتر به ترکیه رفت، قرارداد بست، تمرین کرد، مهیای سفر به اتریش شد اما وقتی غم غربت به او فشار آورد، به ناگاه تعصبش به پرسپولیس مجددا فوران کرد و با حرف های هوادارپسند(!) مقدمات بازگشتش را فراهم نمود.
حاضرین در باشگاه نیز که دنبال فرصت بودند، با فراموش کردن تمام اتفاقات هفته های قبل، فقط چند دقیقه وقت گذاشتند تا برانکو را راضی کنند طارمی برگردد. مرد کروات هم که تا چند روز قبلش صراحتا عنوان کرده بود جداشده ها دیگر جایی در تیم ندارند، بخاطر هواداران(!) از خود گذشتگی کرد و دست «عفو»ش را بر سر مهاجم نادم سرخپوشان کشید.
فلان بازیکن سال های نه چندان دور پرسپولیس نیز که پس از جدایی طارمی و رضاییان در اینستاگرامش حسابی از خجالتشان درآمده بود، رگ رافتش بیرون زد و از هواداران خواست به طارمی «پشیمان» فرصت دهند!
عابربانک سرخ ها نیز که بعد از جدایی طارمی، در همان فضای مجازی به نوعی او را «بی لیاقت» خوانده بود، از بازگشت وی استقبال کرد و فرصت را غنیمت دانست تا به هواداران غیرمستقیم هم که شده پیغام دهد در این پروژه سهمی (هرچند کوچک و با هدف خدمت) داشته است!
آری، شنیده اید که می گویند سفره ای پهن می شود و همه رزق می برند؟ حکایت طارمی و بازگشتش است! خیلی ها فرصت را مغتنم شمرده و خود را برای هوادار «شیرین» کردند. عده ای نیز دو دوتا چهارتا کردند و با خود گفتند پای جام و رقیبان و رو کم کنی وسط است، می شود به اسم هوادار و واژه هایی نظیر ا ین «ماله کشی» کرد و آقای گل را در آغوش گرفت.
این چنین بود که آب در دل طارمی تکان نخورد، انگار نه انگار که کاری کرده، برنامه های باشگاه و کادر فنی را به هم زده و تمرینات «اصلی» پیش فصل را پیچانده است. چون بحث رقابت و قهرمانی و استقلال در میان بود، در عرض چند ساعت بیابان «نفرت» به گلستان بدل گشت و علنا به بازیکنانی در حد مهدی طارمی پالس فرستاده شد که برای فصل بعد و بعدتر از آن در ایام نقل و انتقالات مجاز به انجام هر کاری هستند.
حال این سوال مطرح می شود که عاقبت فوتبال ما با این تحرکات و تصمیمات به کجا می انجامد؟ برانکویی که با کی روش «کَل» می اندازد و خود را لایق تیم ملی ایران می داند، آیا در طول فصل می تواند حاشیه ها را جمع کند؟ مدیران باشگاه چه صدایش صبح در می آید...