تغییر دیدگاه ها به مرگ؛

ما ایرانی ها مرده پرست نیستیم

کد مطلب: 71760
 
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۲۲
آیین عزاداری در ایران و البته در اکثر کشورها شامل سه مرحله می شود: آیینی که برای تطهیر جسد انجام می شود، آیین مخصوص به تدفین و آیینی که برای کمک به بازماندگان به جا آورده می شود. در ایران هر شهر و هر قومی، آیین و رسوم مخصوص به خودش را برای برگزاری هر یک از این مراحل دارد.
ما ایرانی ها مرده پرست نیستیم
 
به گزارش ایران خبر، آیین عزاداری در ایران و البته در اکثر کشورها شامل سه مرحله می شود: آیینی که برای تطهیر جسد انجام می شود، آیین مخصوص به تدفین و آیینی که برای کمک به بازماندگان به جا آورده می شود. در ایران هر شهر و هر قومی، آیین و رسوم مخصوص به خودش را برای برگزاری هر یک از این مراحل دارد.
 
 «چون کسی مردنش در رسد، بستگانش او را روی به قبله می خوابانند. در این هنگام پیرزن و پیرمردی بر بالینش می آید و می نشیند و کتاب دعای را می گشاید و با صدای بلند «حدیث کسا» و «دعای عدیله» را بر او می خواند. پس از آن شهادتین را می خواند و آن گاه دوازده امام را یکی پس از دیگری نام می برد. بعد از اتمام دقایق آخر عمر و جان سپردن، یکی از خویشاوندان کمی آب ترتب بر دهانش می ریزد.
 
پس از مردن، چشم و دهانش را می بندند و اندکی پنبه روی چشمش می گذارند و با دستمالی سفید آن را می پوشاند و دو سر دستمال را به پشت سر او گره می زنند. دو پای او را راست به یکدیگر می چسبانند و دیگری پارچه ای سفید روی پیکر او می کشد و یک طاقه شال ترمه روی آن می اندازند...»

آیین عزاداری در ایران و البته در اکثر کشورها شامل سه مرحله می شود: آیینی که برای تطهیر جسد انجام می شود، آیین مخصوص به تدفین و آیینی که برای کمک به بازماندگان به جا آورده می شود. در ایران هر شهر و هر قومی، آیین و رسوم مخصوص به خودش را برای برگزاری هر یک از این مراحل دارد.
 
 ما ایرانی ها مرده پرست نیستیم!
 

متنی که در ابتدا آمده است اشاره  به بخش کوچکی از آیین تطهیر در ایران دارد که علی بلوک باشی در «آیین به خاک سپردن مرده و سوگواری آن» شرحش را آورده است. در کشور ما، آیین ها و سوگواری برای مرگ در کنار آنچه طبیعت مرگ اقتضا می کند با غم و اندوه فراوان همراه است. با توجه به باورها و اعتقادات دینی در ایران، ما مرگ را آغازی برای یک زندگی جاودان می دانیم، اما مراسمی که برای چنین آغازی ترتیب می دهیم بسیار اندوه بار، پرتکلف و طولانی برگزار می شود. شاید بخشی از این اندوه به ترس از مرگ و جدایی مربوط باشد. اما بخش اعظم این اندوه و تکلف وابسته به آیین هایی است که به ما به ارث رسیده است.

چنانچه می بینیم در بعضی از کشورها یا بعضی از آیین ها، مراسم و آیین های کفن و دفن و سوگواری با صورت و ظاهری شاد برگزار می شوند. به طور مثال در کشور گواتمالا برای مرگ جشن می گیرند. زیرا مرگ را جشنی برای زندگی بعد از این می دانند. آن ها قبر مردگان خود را با رنگ های شاد نقاشی می کنند که همین سنت باعث شده گورستان های آن ها به یک مکان شاد تبدیل شود، آن ها روزی را نیز به نام مردگان خود دارند که با لباس های شاد و رنگارنگ به استقبال آن می روند. همچنین در شهری به نام ساپانتا در کشور رومانی رسم بر این است که سنگ قبر مردگان خود را تزیین می کنند و با نقوش و رنگ های زیبا تا جایی که ممکن است برای هرچه زیباتر شدن آن تلاش می کنند. از این رو به این قبرستان «قبرستان شاد» می گویند.

نقد غم
با اعلام آمارهایی مبنی بر این که ایران در سرلیست کشورهای غمناک و ناشاد دنیا قرار دارد. بسیاری را بر این فکر واداشته است که چرا ما باید در شادی سهم کمی داشته باشیم. این اندیشه از یک سو، مشقات و سختی های روحی و مالی برگزاری مراسم های عریض و طویل مربوط به سنت ها و رسوم از سوی دیگر، باعث هجمه های مختلف نقد و نظر به سنت ها و آیین های ایرانی شده است.
 
 ما ایرانی ها مرده پرست نیستیم!
 

یکی از جدی ترین نقدها معطوف به سبک و سیاق عزاداری های ما ایرانیان می شود. مرده پرستی، تلخ اندیشی، دورویی و... از جمله صفاتی هستند که محور نقدهای معطوف به عزاداری ها را در بر می گیرد.

انتظار ما برای سیاه پوشی یک ساله بازماندگان، یا حرام کردن هر نوع شادی در طول این یک سال برای فردی که غم مرگ عزیزی را دارد، ضجه زدن و آسیب رساندن بازماندگان به خودشان یا شور دادن به سخنرانی و مداحی ها در برگزاری رسوم و آیین های ما هستند. اما آیا این همه طول و تفصیل دادن یک خاک سپاری و غمگساری لازم است؟ برخی به این سبک عزاداری ها که از کفن و دفن آغاز می شود و تا سه و هفت و چهل و سال ادامه دارد، «تکلف» می گویند. گاهی تجملات هم دست به دست این تکلف می دهد تا تلخی یک حادثه را چند برابر کند و غم آبرو را نیز شریک غم دوری برای بازماندگان کند.

مواجهه ما با مردگانمان یکی دیگر از نقدهایی است که امروزه متوجه سبک و سیاق عزاداری های ماست. نقدی که با عنوان مرده پرستی به خودمان برچسب زده ایم. بحث محوری این نقد این است که چرا افراد و شخصیت ها بعد از مرگشان برایمان عزیز می شوند و پیش از آن، یعنی زمانی که این توجه می توانست کارآمدتر باشد، آن را از آن ها دریغ کرده ایم. البته عکس این قضیه هم در بین ما بسیار رواج دارد. یعنی قدیس شدن افراد بعد از مرگشان. گویی مرگ چونان آبی بر سر مردگان می ریزد و آن ها را از ناپاکی ها می شوید و از آن به بعد شخصیت غیرمحبوب و آزاردهنده آن ها، محبوب و دوست داشتنی می شود.

تغییر دیدگاه ها به مرگ
نگاه متفاوت به مرگ در دوره جدید را شاید بتوان یکی از علل اصلی طرح این سوالات و باعث و بانی نقدهای رز و درشت وارد به رسوم و آیین های به ارث رسیده در این مورد دانست. چنانچه بی بی سی انگلیسی در مقاله ای به آن اشاره می کند این نوع مواجهه با مرگ و سنت های برآمده از آن تنها معطوف به ایران نیست بلکه مساله ای جهانی است.

این مقاله به تفاوت در سبک عزاداری ها و تغییرات متنوع در چنین مراسم هایی در نسبت با گذشته اشاره دارد و علل تغییرات را در نگرش مردم به مرگ می داند. کارشناس در مقاله خود معتقد است مردم دیگر نگاهشان به مرگ بیشتر معطوف به روی روشن آن است و آن ها مرگ را تبدیل به «جشنی برای زندگی شان» می کنند. مردم خود می خواهند مراسم تدفینشان کمی شادتر برگزار شود و به هنگام کفن و دفن به جای آهنگ های اندوهناک، موسیقی های محبوبشان و ترانه هایی که دوست دارند، پخش شود.

تحقیق و بررسی روی دو هزار نفر نشان داده است که بیش از 45 درصد از آن ها تمایل دارند تا تشییع جنازه هایشان به عنوان یک جشن برای زندگی تازه ای که قرار است در آن دنیا داشته باشند تبدیل شود تا مراسمی برای غمگساری (سبکی که به شیوه سنتی همچنان رایج است.)
 
ما ایرانی ها مرده پرست نیستیم!

رسوم و سنت ها فلسفه های خود را دارند
جست و جو در چرایی فرهنگ و آیین های ایرانی همیشه نکته هایی برای غافلگیری دارد. به راحتی نمی توان درباره یک فرهنگ عظیم و گسترده که قرن ها از استمرار آن می گذرد حکمی قطعی صادر کرد. برای رسیدن به چرایی چنین سنتی باید پرسید و پاسخ های مختلف شنید تا شاید وجوهی از این هزارضلعی فرهنگی برایمان مشخص شود. قطعا شما هم مانند من بامطالعه این پرونده غافلگیر خواهید شد و حق خواهید داد که رسوم کهن ما عللی قدرتمند برای استمرار داشته اند. گرچه بازنگری در این رسوم به نفع انسان و آرامشش، کاری است الزامی، ولی بی منطق و استدلال ذبح کردنش با تیزی نقد، هیچ گاه منصفانه نخواهدبود.
منبع : ماهنامه نسیم بیداری