کد مطلب: 188681
 
تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۴ فروردين ۱۴۰۳ ساعت ۱۴:۰۹
در کنار رسانه‌های مستقل و وطن‌دوستی که اخبار و حوادث کشور را پوشش می‌دهند، رسانه‌های فراوان دیگری نیز هستند که عمده رخدادهای کشور را با پیوست منفی‌بافی و لجن‌پراکنی‌ روانه بازار مصرف کرده و همه امکانات خود را در بازگویی و حتی بازسازی حوادث تلخ و ناگوار به کار می‌گیرند؛ در این یادداشت می‌کوشیم به معرفی اجمالی این رسانه‌ها بپردازيم؛
ایران خبر - فعالیت‌ این رسانه‌ها بر پایه دوگانه "واقع‌بینی یا امیدواری؟" استوار گشته و چنین وانمود می‌شود که نمی‌توان همزمان هم واقع‌بین و هم امیدوار بود! با همین طرز تفکر، هر صدایی که بوی امید واقعی از آن استشمام شود در نطفه و با اتهام "بلندپروازی و خوش‌خیالی" خفه می‌شود؛ اصحاب منفی‌باف از دسته‌بندی رسانه‌ها با معیار "امید یا یأس؟" برآشفته می‌شوند و این تقسیم‌بندی را در تعارض با اهداف و اغراض خود می‌دانند؛ در این رسانه‌ها مشکلات مردم زمانی اهمیت پیدا می‌کند که نردبانی برای بازگشت آنان به قدرت قرار بگیرد وگرنه به گواه شواهد موجود، مردم در دستگاه فکری آنان ارزش و جایگاه چندان مطلوبی ندارند. 

اظهارات پرتکراری که در این رسانه‌ها مطرح می‌شود به این شرح است: "چگونه می‌توان با این وضعیت و جیب خالی، لالایی امید در گوش مردم خواند؟ آیا می‌توان سر خود را زیر برف فرو کرد و فریاد امیدآفرینی سر داد؟ اساسا رسالت رسانه‌ امیدآفرینی نیست و این وظیفه حاکمیت است که باید با عملکرد خود، امید را در جامعه تزریق کند!" از آنجایی که همه این فلسفه‌تراشی‌ها، ایرانِ امروز را هدف گرفته‌اند نیم‌نگاهی به وضعیت کشور در چند سال اخیر خالی از لطف نیست؛

علی‌رغم همه اختلافاتی که رسانه‌های داخلی -اعم از امیدآفرین و یأس ‌آفرین- در موضوعات مختلف دارند، در این که کشور با چه وضعیتی پا به قرن جدید گذاشت، اشتراک نظر نسبی بین همه آنان به چشم می‌خورد؛ واقعیت آن است که جامعه ایران در دهه۹۰، یک دوره زمستان ناکارآمدی و بی‌تدبیری را پشت سر گذاشت که در آن چوب حراج به سرمایه‌ها و اندوخته‌های پیشین کشور زده شد؛ زمستان طاقت‌فرسایی که حدود یک دهه به درازا کشیده و اکثریت مردم را جان به لب کرده بود؛ در آن دهه کذایی، انبار دارایی و سرمایه کشور، روزبه‌روز در حال ته کشیدن بود و اگر نبود تغییر ریل دولت در خرداد۱۴۰۰، معلوم نبود که سرنوشت کشور به کجا ختم می‌شد؛ اما پیامدهای دهه۹۰ تمامی نداشت؛ تفکری که اعتقاد چندانی به مبانی انقلاب اسلامی نداشت و در آن دهه با اقدامات خود سرمایه‌های مادی و معنوی کشور را به باد داد، پس از پایین آمدن از صندلی قدرت بازوهای رسانه‌‌ای خود را به صف کرد تا این بار سرمایه امید اجتماعی را نشانه بگیرند.

واضح بود که میراث برجای مانده از دهه۹۰، جایی برای امیدواری باقی نگذاشته بود -و این رسانه‌ها هم بر همین موضوع تمرکز کرده بودند- اما با همه این اوصاف منشأ امیدواری عمومی چیز دیگری بود؛ در واقع هرچه که زمستان بی‌تدبیری بر شدت ناامیدی می‌افزود، بهار خدمت خون امید را در رگ‌های جامعه تزریق می‌کرد؛ این رسانه‌ها در کمال تأسف نسبت به تحرک بالا و فعالیت شبانه‌روزی دولت و همچنین اقدامات اساسی و زیربنایی که نوید آینده‌ای درخشان را می‌داد، توطئه‌ سکوت به راه انداخته و تلاش داشتند امید را در جامعه به قتل برسانند؛ اقدامی که البته علی‌رغم برخی کامیابی‌ها، به هدف نهایی خود نرسید.

اما ایران امروز بر چه جایگاهی تکیه زده است؟ می‌توان وضعیت کنونی کشور را چیزی شبیه وضعیت همان کشاورزی دانست که از پس یک زمستان سرد عبور کرده و علیرغم آن که ذخیره نابسامان انبار و میراث برجای مانده از زمستان، او را به سمت ناامیدی سوق می‌دهد ولی بذرهایی که در مزرعه خود پاشیده است، او را امیدوار می‌کند؛ بذرهای امیدی که آبیاری آنان از رسالت‌های اصلی رسانه بوده و ناگفته پیداست که این امیدآفرینی عین واقع‌بینی است؛ 

یادداشت را با این شعر از ملای رومی که منشأ امید را معرفی می‌کند خاتمه می‌دهیم:

"یُخرِج الحیَّ مِن المَیِّت بِدان
که عدم آمد امید عابدان
مرد کارَنده که انبارش تُهیست
شاد و خوش نه بر امید نیستیست
که برویَد آن ز سوی نیستی
فهم کن گر واقف معنیستی"