کد مطلب: 26938
تاریخ انتشار : سه شنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۵۷
دکتر سیدمحمدکاظم سجادپور، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسایل بینالمللی در یادداشتی مینویسد: با مذاکرات لوزان و اعلام نتایج نهایی آن، اسطوره شکست ناپذیری دیپلماتیک اسرائیل فرو ریخت.
رفتار رژیم صهیونیستی در مذاکرات هسته ای به خصوص درباره مذاکرات لوزان، چگونه قابل تجزیه و تحلیل است؟ این یک پرسش کلیدی و بنیادی در فهم روند مربوط به پرونده هسته ای ایران است. اهمیت این پرسش از آن جهت است که رژیم صهیونیستی در بیش از یک دهه گذشته به طور پیوسته سعی کرده به بهانه پرونده هسته ای ایران و در هماهنگی با همراهان و همکاران خود در ایالات متحده به خصوص در کنگره آمریکا، در مسیر مخالف منافع جمهوری اسلامی ایران گام بردارد و برای تضعیف همه جانبه این روند، فعالیت های گوناگونی را دنبال کرده است. از طرف دیگر اظهارات مقامات رژیم صهیونستی بعد از مذاکرات لوزان، شاید بیش از آنچه که قبلا مطرح کرده اند، حایز اهمیت است.در کمتر از 24 ساعت بعد از مذاکرات یعنی در 14 فروردین ماه، کاینه اضطراری رژیم صهیونیستی صرفا برای بررسی نتایج مذاکرات لوزان تشکیل جلسه داد و نتانیاهو و سایر مقامات صهیونیستی سخت ترین موضع گیری ها را در مورد این مذاکرات و نتایج آن اعلام کردند. تشکیل کابینه اضطراری و رفتارهای پیشین رژیم صهیونیستی به خصوص اگر سخنرانی نتانیاهو در کنگره در اسفندماه سال گذشته را در نظر بگیریم، اهمیت پرسش مطرح شده در ابتدای این بحث را برجسته می کند. در پاسخ باید این گزاره ها را مد نظر قرار داد:
رژیم صهیونیستی، ایران را تنها برنده این مذاکرات می بیند و معتقد است که ایران توانسته در این مذاکرات تاسیسات هسته ای خود را حفظ کند. تاکید قابل توجه رژیم صهیونیستی بر حفظ ساختار هسته ای ایران خود نشانگر این واقعیت است که هدف اصلی رژیم صهیونیستی برچیده شدن کامل تاسیسات و امکانات هسته ای ایران بوده که در این زمینه، صد درصد خود را ناموفق و ایران را موفق می بیند. رژیم صهیونیستی خواهان ادامه تحریم ها، تشدید تحریم ها و عمل کردن تحریم هاست و البته بهانه در این زمینه حفظ این تاسیسات است. رژیم صهیونیستی در انتقاد به مذاکره کنندگان 1+5 آنها را متهم می کند که به ایران جایزه داده اند و نفس این بیان، بازتاب عمق نگرانی رژیم صهیونیستی از این روند است.
باید در نظر داشت که در دهه گذشته به طور عام و در 5 سال گذشته به طور خاص رژیم صهیونیستی و به خصوص شخص نتانیاهو، تلاش کرد که موضوع هسته ای ایران را به عمده ترین تهدید امنیت بین المللی و امنیت منطقه ای تبدیل کند. و هر چه که در این زمینه در آمریکا روی داد، نیز در هماهنگی کامل با رژیم صهیونیستی بود. بعید به نظر می رسد که رژیم صهیونیستی از اقدامات خود علیه این روند، دست بردارد؛ بلکه به صراحت مقامات این رژیم بعد از موافقتنامه اعلام کردند که تمامی تلاش های خود را برای جلوگیری از توافق نهایی به کار خواهند گرفت. معنای عملیاتی آن، این است که در سه ماه آینده بسته ای از اقدامات و عملیات رژیم صهیونیستی علیه این برنامه در قالب گفتمان سازی های انحرافی و فعالیت های دیپلماتیک و شاید فعالیت های تخریبی در صحنه عملیاتی دنبال شود.
رژیم صهیونیستی با مذاکرات لوزان دچار بحران های قابل توجهی شد. اولین بحران که کمتر در رسانه های منطقه منعکس شد، ولی شواهد آن در رسانه های رژیم صهیونیستی منعکس است، شکاف درونی در این رژیم درباره روند پرونده است. با وجود موضع گیری و اظهارات علنی، به هیچ وجه در درون رژیم صهیونیستی یکدستی و هماهنگی در این قضیه مشاهده نمی شود. هرچند نتانیاهو با انواع ترفندهای تبلیغاتی توانست اکثریت شکننده ای در انتخابات از آن خود کند، اما این بدان معنا نیست که او قوی ترین یا مقتدرترین سیاستمدار اسرائیل است. یکی از عوامل تضعیف او به خصوص در هفته های اخیر، عدم موفقیت او در ایجاد مانع برای مذاکرات در مراحل نهایی است و این منجر به ایجاد شکاف هایی در درون رژیم صهیونیستی شده است.
در بررسی رابطه اسرائیل و مذاکرات لوزان، شکاف بین آمریکا و اسرائیل شاید جالب ترین و برجسته ترین مساله برای دست اندرکاران سیاست خارجی و تحلیلگران امور بین المللی است. نباید از نظر دور داشت که اسرائیل متحد ایالات متحده است، ولی هیچگاه بین این دو متحد بدین قدر و بدین سطح و بدین میزان شکاف در یک مساله استراتژیک و حساس وجود نداشته است. اظهارات اوباما در مورد برداشت ها و رفتارهای رژیم صهیونیستی در پرونده هسته ای ایران، با هیچ رییس جمهور دیگر آمریکا در تاریخ روابط آمریکا و اسرائیل قابل مقایسه نیست. این شکاف را نباید به معنی جدایی این دو متحد از یکدیگر قلمداد کرد، اما نسبت به نحوه بیان، نحوه ارایه و محتوای برداشت های مختلف آن دو، در مورد این مذاکرات نیز نمی توان با کم اهمیتی به کل روند نگاه کرد و شاید در تاریخ مناسبات رژیم صهیونیستی و آمریکا در مورد مسایل منطقه، چنین موردی نه تنها کم سابقه، بلکه بی سابقه است. اینکه چه عاملی باعث روشن شدن و افزایش این شکاف شده، خود نیاز به یک نوشتار مستقل دارد. ولی در این روند، به نقش دیپلماسی، نهادهای دیپلماسی، دیپلمات ها و کارایی دیپلماسی در خنثی کردن توطئه های جنگ طلبانه باید دقت داشت و تردیدی نیست که بخشی از رژیم صهیونیستی به طور سیستماتیک در سالیان گذشته، در طی ایجاد برخورد نظامی بین ایالات متحده و ایران بود و در مواردی برخی از سیاستمداران آمریکا با این دیدگاه همراه و هماهنگ بوده اند و هنوز جمهوری خواهان جنگ طلب، آرزوی بازگشت به آن فضای گفتمانی را دارند. اما شکاف ایجاد شده در گفتمان و در عرصه عملی بسیار جدی و قابل توجه است.
نکته نهایی آنکه، رفتار رژیم صهیونیستی در این قضیه برای تحلیلگران، یک روزنه تحلیلی متفاوت را فراهم می آورد و آن نگاه کردن به روند لوزان از زاویه و سطح کلان است. بدین صورت که مذاکرات لوزان را نه صرفا در جزییات، بلکه باید با نگاه کلان نیز نگریست؛ البته جزییات این مذاکره نیز به نوبه خود قابل توجه و زحمت مذاکره کنندگان ایرانی قابل تقدیر و بی تردید تاریخی و به یادماندنی است. اما تحول کلان ایجاد شده در روند مذاکرات و نتایج نهایی، نشانگر بروز یک نقطه عطف و دگرگونی در مناسبات منطقه ای و بین المللی است که بدون ذوق زدگی و هیجان زدگی باید آن را مورد شناسایی و تجزیه و تحلیل قرار داد. در یک کلام مطالعه رفتار رژیم صهیونیستی در پرونده هسته ای ایران، نشانگر شکست پذیری اسرائیل در عرصه های دیپلماتیک، رسانه ای و تبلیغاتی است. در سال های پیشین، اسطوره شکست ناپذیری نظامی اسرائیل با جنگ 33 روزه و 22 روزه به هم ریخت. با مذاکرات لوزان و اعلام نتایج نهایی آن، اسطوره شکست ناپذیری دیپلماتیک اسرائیل آنچنان فرو ریخته است که حتی نزدیک ترین دوستان این رژیم را به اعتراف و اقرار واداشته است و این خود پدیده ای قابل تعمق و توجه است.
منبع : دیپلماسی ایرانی