ایران خبر-تو چه میدانی؟
این دل که پشت پیراهنی از گل سرخ پنهان است، چقدر دلتنگ توست...
ساعت همیشگی شروع کافه رادیو بود، هنوز در شوک خبر نبودنت بودم و داشتم پیچ رادیو را میچرخاندم تا به موج رادیو جوان برسم، رسیده بودم به موج همیشگی، موج 88 اف ام.
عمو مهران، آخرین برنامه «کافه رادیو» را بدون تو و به یادت شنیدیم و بغض گلویمان را چنگ انداخت. نه من، که تمام ایران به یادت بغض کرده بود، کافه رادیو بعد از تو خالی از صدا و هیاهو مانده بود.
«من، مهران دوستی از امروز در «کافه رادیو» با همه اونهایی که اخم میکنند، نمیخندد، قهرم...» با خودم گفتم مگر عمو مهران از امروز با ما قهر کرده که دیگر از پشت امواج رادیو نمیخندد؟ یادت هست که گفته بودی شوخی کردم؟ که با هیچکس قهر نیستی، اما میخواهی که همه بخندند؟ بعد از تو چگونه میتوان صدای گرمت را شنید و به یادت بغض نکرد و خندید؟
صدای مهران دوستی از پس امواج رادیو در آخرین برنامه کافه رادیو، گرم و صمیمی طنین میانداخت: «من کیم؟ من چیم؟ چی دوست دارم؟ چی به دست میارم؟... یکم گریهم گرفته، جدی جدی... نه گریه خیلی شدید، از اون گریه فیلمیها، اما یکم اشک توی چشمام جمع شده»
بیشک تمام شنوندگان رادیو با شنیدن این جمله گریه کردهاند...گریه به یاد مردی که سالها با صدای گرمش خندیدند و انرژی گرفتند.
دیروز باز هم کافه رادیو میهمان اتاقم بود، اما این بار نه با صدای دوست داشتنی تو؛ بلکه با صدای فرزاد حسنی. بی پرده بگم، ما به شنیدن صدای گرم تو عادت کرده بودیم؛ هزاران گوینده هم که بیاید و برود، جای خالی صدای گرم تو با صدای هیچکدام پر نخواهد شد.
گفته بودی «هرکدوم از ما یه جور منحصر به فرده... من یه جور منحصر به فردم و شما یه جور...» عمو مهران رادیو، تو با صدای گرمت، از پس 30 سال امواج رادیو منحصر به فرد شدی و منحصر به فرد هم ماندی.
سالها بود که جملات آغازین برنامه راه شب، نوید میهمانی صدای گرم تو را به گوش جانمان میداد. صدایت خاطره گرم شبهای کودکی و نوجوانیمان را زنده میکرد اما حالا آوایت را باید از لابلای فایلهای صوتی جستجو کنیم.
حال زمین خوب نیست، تابستان زمین با غم نبودنت گرم و بیتابتر از همیشه خواهد گذشت. با گریههای دوستانت ما هم گریستیم و باور سرد شدن صدای گرمت را ناباورانه نگریستیم.
رادیو ایران بیش از 30 سال میزبان صدای گرم دوستی بود؛ هر ایرانی عمو مهران رادیو را براساس سن خود میشناسد. نسل پدرانمان با خاطره گوینده رادیو جبهه و نسل ما با خاطره کافه رادیو.
«خونین شهر، شهر خون آزاد شد...» این صدای مهران 26 ساله بود که گرم و پرشور نوید آزادی خرمشهر را میداد.
امروز صدای دوستی در برنامههای تلویزیونی از جمله سینما دو، سینما چهار و تیزرهای تبلیغاتی صداو سیما به یادگار مانده است.
«اهل رادیو که باشی فرقی نمیکند این سوی امواج باشی یا آن سوی امواج، مهم این است که ما با صدای قلبمان شنیده میشویم.»
همین چندماه پیش بود که در اختتامیه چهارمین جشنواره جوان و رادیو جوانه از خانوادهات گفتی. گفتی که خانواده من اهالی رادیو هستند و بغضت شکست.
امروز خانواده مهران دوستی به یاد جای خالیاش به بغض نشسته است.
دلمان برایت تنگ میشود بیشک، رفتی و 30 سال خاطرهات را در فایلهای صوتی برایمان به یادگار گذاشتی. تا همیشه دلتنگ توییم.
شنبه 2 خرداد، روزی که از امروز تنها صدای تو در خاطرههایمان نقش میبندد هرگز از یاد رادیو دوستان نخواهد رفت که تنها صداست که میماند.
«یار و رفیق و مونس همدیگر باشیم... خدانگهدار»